#امام_باقر_زمینه
خاطره های کربلا یادم نمی ره
اون همه غصه و بلا یادم نمی ره
سری که رف رو نیزه ها یادم نمی ره
یادم نمی ره / گودال و شمر و اون ضربه ها
یادم نمی ره / نامردا ریختن تو خیمه ها
یادم نمی ره / صدای ناله ی مادرش
یادم نمی ره / رفت از حال روی تل خواهرش
مگه یادم میره گودال اون هجوم لشگر
مگه یادم میره اون حنجر و کندی خنجر
مگه یادم میره شمر لعین به روی پیکر
ای وای ...
قصه ی غربت حرم یادم نمی ره
داغ مصیبت حرم یادم نمی ره
لحظه ی غارت حرم یادم نمی ره
یادم نمیره / دستای بسته ی زینبو
یادم نمی ره / زانوی خسته ی زینبو
یادم نمی ره / گهواره غارت شد تو حرم
یادم نمی ره / رقیه هی میگفت معجرم
مگه یادم میره لشگر اومد میون خیمه
مگه یادم میره آتیش زدن به جون خیمه
مگه یادم میره سالم نموند یه دونه خیمه
ای وای ...
خاطره های شهر شام یادم نمی ره
سنگای روی پشت بام یادم نمی ره
غربت و اشک عمه هام یادم نمی ره
یادم نمی ره / گوشای پاره از غارتو
یادم نمی ره / روزای تلخ اسارتو
یادم نمی ره / زخم پاهای رقیه رو
یادم نمی ره / چادر پاره ی عمه رو
مگه یادم میره رقیه و زخمای پا رو
مگه یادم میره حرمله و سه شعبه ها رو
مگه یادم میره بزم می و طشت طلا رو
ای وای ...
#وحید_محمدی
#امام_باقر_شهادت
#رباعی
ای شاهد ماجرا ، امام باقر !
راویِ شکنجه ها ، امام باقر !
از حاشیه ی چادر زینب می دید
سرهای بریده را امام باقر
#سید_روح_الله_باقری
#امام_باقر_شهادت
#رباعی
بر قبر تو خاک و یادِ تو خاک نشد
عِلمت علوی و هیچ ادراک نشد
در کرب و بلا هرچه که دیدی؛ یک عمر...
از حافظۂ کودکی ات پاک نشد!
#م_عاطفی
.
#نوحه
#امام_باقر
آسمان گریه کن ،برمن مظلوم
که من اززهرکین ،شده ام مسموم
پیکرم سوزد ،جگرم سوزد
درکنارمن ،مادرم سوزد
آه وواویلا2
****
گرهمه عمرخود، من عزادارم
یک جهان غم من از، کربلا دارم
کربلا دیدم،من بلا دیدم
لاله ها رامن، سرجدا دیدم
آه وواویلا2
****
دراسارت اگر، با پدربودم
چون نسیم سحر، دربدر بودم
سوختم هرشب، همره زینب
بارها آمد، جان من برلب
آه وواویلا2
****
گرمرا چون فلک،دیده گریان ست
ازمدینه دل، من پریشان ست
گرکه دیده ترم،درغم مادرم
گرکه سوزد دلم، یادپشت درم
آه وواویلا2
****
#شهادت_امام_باقر
#سیدهاشم_وفایی✍
👇
.
#نوحه
#امام_باقر علیه السلام
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
آخرین یاسِ ؛ نینوایم
راویِ داغ ؛ کربلایم
بار غم را بر شانه کشیدم
پا به پای عمه میدویدم
راس جدم را بر نیزه دیدم
آه وواویلا
---------------------
پیش چشمانم ؛ شد گرفتار
دختر زهرا،بین بازار
پرده ی محمل ها را کشیدند
کف زنان دورِ ما میدویدند
عمه هایم ناسزا شنیدند
آه و واویلا
---------------------------
از همه بدتر،شهر شام است
صحبت از هتکِ ، احترام است
یک سوالم مانده بی جواب است
تاقیامت بر قلبم عذاب است
جای زینب در بزم شراب است؟
آه وواویلا
#قاسم_نعمتی ✍
.👇
.
سبک واحد امام محمد باقر علیه السلام
دل آسمون بی قراره
مدینه عزاداره یاره
بمیرم برای مدینه
که حتی یه زائر نداره
عالم به ماتم نشسته دوباره
گَردِ عزا بر سر ما می باره
آقام زِ زهرِ جفا بی قراره
مظلوم اماما مسموم اماما...
زده زهرِ کینه شرارم
منِ خسته دل بی قرارم
در این وادی رنج و غربت
دگر تابِ ماندن ندارم
ای وای بیا صادقم پیش رویم
تا با تو این دردِ دل ها بگویم
از روی تو رویِ زهرا بجویم
مظلوم اماما مسموم اماما...
دگر لحظه ی آخرم شد
به شوق پریدن پَرم شد
به سوی خدا میروم من
عزادارِ من مادرم شد
سر شد دگر عمره من بی قرارم
از داغِ کرب و بلا ناله دارم
من از غمِ کربلا یادگارم ....
مظلوم اماما مسموم اماما...
عجب صحنه هایی که دیدم
چه رنج و بلا ها کشیدم
غم و رنج من شد دو چندان
که وقتی به کوفه رسیدم
من دیده ام روی نِی رأسِ یاران
من دیده ام کاروانِ اسیران
من دیده ام دختری کنج ویران
مظلوم اماما مسموم اماما...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#شهادت_امام_باقر
#واحد_امام_باقر
.👇
#طفل_بودم_ماجرای_کربلا_را..
#امام_باقر_ع
🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴
طفل بودم مـاجرای کربلا را دیده ام
صحنه های تلخ آن دشت بلارادیده ام
طفل بودم تشنگی دیگر اَمانم را برید
ناله های العطش از بچه ها را دیده ام
طفل بودم گرچه اماسینه ام پردرد بود
آتشی که میزدندبرسینه هارا دیده ام
ماجرای کشتن اصغرمرا بیچاره کرد
شیـون زنهابه صدآه ونوا را دیده ام
صحنه ای بیش ازهمه قلب مراآزرده کرد
رأس خونین حسین برنیزه هارادیده ام
دور تا دیدند چشمان عمو جان مرا
می زدند با تازیانه عمه هارا دیده ام
تاعمو افتاد یک یک بچه ها افتاده اند
من بچشمم تلخیِ آن لحظه هارادیده ام
درشب شام غریبان بین آه و ناله ها
بچه هارا زجر می زد بی هوارادیده ام
عمه جان من رقته دامنش آتش گرفت
ناله های یا عمو ، یا ابتا را دیده ام
صیحه های عمه زینب بودیکسر یاحسین
دردل شب گریه های بیصدارادیده ام
ای اَمان ازشام،داغ سینه هاتازه شدو
خیزران زد برلب خون خدا را دیده ام
یک شبی هم درخرابه جان من برلب رسید
آن وداع سینه سوزِعمه هارا دیده ام
دست بابابسته و،عمامه اش آتش گرفت
باچه حالی ای خدا،روح دعارا دیده ام
سینهٔ«مداح»می سوزد زآه وناله ام
تا که گفتم ماجرای کربلا را دیده ام
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
#علی_اکبراسفندیار_مداح
299.7K
.
#نوحه_سنتی #زنجیرزنی
#امام_باقر علیه_السلام
#سبک_به_تماشا_بیا_ای_پسرفاطمه
۳۴۳
باقر علم دین کشته شد از زهر کین
پنجمین حجت و نور خدای مبین
دل از این غم کباب دیده ها پر ز آب
وا اماما واشهیدا
دیده در کودکی لاله ی پرپر شده
دیده در قتلگه پیکر بی سر شده
دیده بر نی سری غرق خون حنجری
وا اماما واشهیدا
آن زمان باقر علم نبی جان سپرد
تا که دید عمه کعب نی ز بیگانه خورد
دیده روی کبود جای دست یهود
وا اماما واشهیدا
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_باقر
.
#غزل #محرم
#امام_زمان و روضهیِ #امام_حسین علیه السلام
یا صاحبَالزّمان چقَدَر غم کشیدهای
هر روضهای که میشنوم را تو دیدهای
هر روز پیشِ چشمِ تو تکرار می شود
بر رویِ نیزه رفتنِ رأسِ بریدهای
تو شاهدی که میزند او تشنه دستوُپا
تو روضهخوانِ پیکرِ در خون تپیدهای
دیدی چگونه چَنگ به مویِ سرش زدند
خنجر کشید و داغِ عجیبی چشیدهای
پیشِ تو نیزه بر دهنَش ضربه میزند
تو آهِ جدِّ خورده لگد را شنیدهای
با عمّه رویِ تلِّ بلا گریه کردهای
با شاه رویِ خاکِ بیابان خزیدهای
بیتابِ داغِ غارتِ خلخال وُ معجری
پایِ برهنه از پیِ طفلان دویدهای
تن نامرتّب است و بر آن سمِّ مَرکب است
محزونِ ندبهیِ مَلَکی قد خمیدهای
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#حسین_ایمانی
#امام_باقر_نوحه
باقر آل رسولم
نجل زهرای بتولم
پاره شد ، قلبم از ، زهر کینه
جان سپردم به شهر مدینه
وا مصیبت مصیبت مصیبت۲
.......
قبله اهل ولایم
شد مدینه کربلایم
زاده سیّد الساجدینم
کشته ام کشته راه دینم
وا مصیبت مصیبت مصیبت۲
.....
من در ایّام صغیری
دیده ام رنج اسیری
با اسیران به ویرانه خفتم
درد پنهان خود را نهفتم
وا مصیبت مصیبت مصیبت۲
.......
جان مادر کن نگاهم
صدر زین شد قتلگاهم
ناله آمد برون از نهادم
چهره برخاک غربت نهادم
وا مصیبت مصیبت مصیبت۲
.......
شد گواه درد وداغم
قبر بی شمع و چراغم
گرچه خاک وطن تربتم شد
تربتم شاهد غربتم شد
وا مصیبت مصیبت مصیبت۲
#غلامرضا_سازگار
#امام_باقر_شهادت
بیابان بود و صحرا بود آنجایی که من بودم
هزاران خیمه بر پا بود آنجایی که من بودم
شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلاب اشک زهرا بود آنجایی که من بودم
قیام عاشقان راستقامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم
تمام سورۀ ایثار و آیات جوانمردی
به هفتاد و دو معنا بود آنجایی که من بودم
پیام روشن «اَلموت اَحلی مِن عسل» یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم
چرا آتش بگیرند از عطش گلهای داودی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
کسی از اسب میافتاد پشت نخلها، آری
علم در دست سقا بود آنجایی که من بودم
صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما
خلیلالله تنها بود آنجایی که من بودم
شعاع آفتاب از مشرق گودال سر میزد
که ثارالله پیدا بود آنجایی که من بودم
عدالت زیر سم اسبها پامال شد، آری
ستم در حد اعلا بود آنجایی که من بودم
شدم محو نگاه عمهام زینب که در چشمش
تمام دشت زیبا بود آنجایی که من بودم
چرا آن روز تل زینبیه اوج عزت شد
که چشمانداز فردا بود آنجایی که من بودم
چه گلهایی که زیر بوتههای خار پرپر شد
مگر پاییز گلها بود آنجایی که من بودم؟
هلال ماه نو وقتی نمایان میشد از محمل
فقط یک نیزه بالا بود آنجایی که من بودم...
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#امام_باقر_شهادت
چه تفاوت بکند ناله کند یا نکند
که دلِ سوخته را ناله مداوا نکند
چه تفاوت بکند پا بکشد یا نکشد
کاش میشُد خودش اینقدر تقلا نکند
زهر اینبار چه دارد متورم شده است
زهر با این تنِ بیمار مدارا نکند
این جوانی که کنار پدر اُفتاده زمین
چه کند گریه اگر بر سرِ بابا نکند
اینهمه جایِ جراحات برای شام است
زهر هرچند که سخت است چنین تا نکند
نَفَس آخر و با روضهی ویرانه گریست
نشُد او یاد غمِ عمهی خود را نکند
یادش اُفتاد که هم بازیِ او میاُفتاد
سنگ رحمی به سرِ دخترِ نوپا نکند
گفت دستم... سرِ زنجیر به دستش بستند
پس از آن شِکوهای از آبلهی پا نکند
کاش میشُد که سرِ بام کسی ننشیند
یا اگر رفت فقط شعله مُهیا نکند
چادر عمه پناهش شد و نالید : سرم...
چه کنم تاکه مرا زجر تماشا نکند
- - -
زنِ غساله چه فهمید که میگفت به خود
بهتر این است که این مقنعه را وا نکند
#حسن_لطفی
خورشید پنجم
-------------
ای ماه منیر امام باقر
بر عشق امیر امام باقر
همنام گرامی محمّد
والا و خطیر امام باقر
فرزند امیر مؤمنانی
از نسل غدیر امام باقر
ای زاده ی عقل و بینش و عشق
دانا و خبیر امام باقر
خورشید امید پنجمینی
آئينه مسیر امام باقر
ای سرو همیشه سبز قامت
در دشت کویر امام باقر
در محضر آسمانی تو
ما جمله حقیر امام باقر
دل خسته رسیده ایم از راه
ما را به پذیر امام باقر
هستیم به درگه کریمت
مسکین و فقیر امام باقر
ای نور تجلّی امامت
بر سائل خویش کن کرامت
تو صبح سپیدِ بی قرینی
فرزند امام چارمینی
ای ماه که باقرالعلومی
بر خاتم آسمان نگینی
تفسیر زلال آفتابی
تعبیر شکوه راستینی
ای آیه ی روشن فضیلت
آئينه ی مصحف مُبینی
بر چشم فلک نشسته ای تو
خورشیدی و روشناترینی
پنجم گل بوستان ایمان
سرچشمه ی جاری یقینی
زیبنده چراغ آسمانی
پاینده شقایق زمینی
با هرچه سپیده همرکابی
با هرچه سپیده همنشینی
ای شاهد کربلای مظلوم
از حنجر لاله ها طنینی
ما مهر تو را به سینه داریم
گلواژه ای از مدینه داریم
ای حجّت حق ، ولیّ پنجم
روشن ز رخت تمام انجُم
با نام معطّر تو مولا
گل کرده به روی لب تبسّم
آید به نظر چراغ بینش
وقتی که کنم تو را تجسّم
با آن که تو آفتاب بودی
گردیده مقام و رتبه ات گُم
ای برده تو نان هر فقیری
دستان تو داشت بوی گندم
ای بوده کنار بینوایان
ای خورده غم تمام مردم
در پیش ستمگران تو بودی
چون کشتی غرقِ در تلاطم
جانها ز غم تو آتش افروز
دلها ز غم تو در تألم
بر تربت تو نشسته آهم
با قبر تو دیده در تکلّم
ای آن که کرامت وسیعی
آئينه ی عشق در بقیعی
ای نور امید در مدینه
وی صبح سپید در مدینه
اشکم به عزای جانگدازت
از دیده چکید در مدینه
ای لاله ی پرپر ولایت
ای گشته شهید در مدینه
چون قامت مرتضی ز ماتم
قدّ تو خمید در مدینه
تو سوخته ای به یاد زهرا
زآن شعله که دید در مدینه
خون گشت دلت ز رنج مادر
زآن رنج شدید در مدینه
از داغ غم تو غرقِ در خون
خورشید دمید در مدینه
از آتش آه سینه ی تو
شد شعله پدید در مدینه
وقتی که تو از نفس فتادی
اندوه رسید در مدینه
وقتی که شهادتت رقم خورد
بر بام دلم سیه عَلَم خورد
**
محمود تاری «یاسر»
به نام خدا
دو گل از شاخه افتادند پرپر
یکی در کوفه آن یک در مدینه
شکست از کشتیِ این بحر لنگر
یکی در کوفه آن یک در مدینه
دو مرد از آسمان حق دمیدند
شهادت را به جان خود خریدند
یکی از زهر کین آن یک ز خنجر
یکی در کوفه آن یک در مدینه
ندیدم این چنین مظلوم و تنها
غریب و یکّه و بی یار مولا
یکی پور عقیل آن یک ز حیدر
یکی در کوفه آن یک در مدینه
یکی با قلب خون چون ماهپاره
یکی دل خسته بر دارُالاماره
یکی لب تشنه آن یک نور کوثر
یکی در کوفه آن یک در مدینه
یکی جسم شریفش گشت در خاک
یکی افتاده خونین جسم بر خاک
یکی بی دل یکی با جسم بی سر
یکی در کوفه آن یک در مدینه
یکی اندوه او بر دل نشانند
یکی بر خاک جسمش می کشانند
وَ هر دو در غم و ماتم شناور
یکی در کوفه آن یک در مدینه
یکی بگریست بهرِ کام عطشان
یکی گفتا میا کوفه حسین جان
وَ هر دو با دل خون ، دیده ی تر
یکی در کوفه آن یک در مدینه
**
محمود تاری «یاسر»
دلم تنگ شده
برسانید به آقا که دلم تنگ شده
دلم از دوری تو سنگ تر از سنگ شده
من فقط مال توام پس برسانم به خودت
من که دنبال توام پس برسانم به خودتحال من لحظه به لحظه همه درد است و غم است
سوختن مرهم دلتنگی ِ داغ حرم است
آه در آه نفس می کشم و می سوزم
آه در کنج قفس می کشم و می سوزم
دلِ بیچاره مگر جز تو کسی هم دارد
با همه داشته ها بی تو همش کم دارد
من حسینی نشدم تا که رفاهم بدهند
زخم خوردم که مگر پیش تو راهم بدهند
روضه در روضه فقط اشک پناهم داده
من اگر آمده ام فاطمه راهم داده
ای فدای تنِ در دشت رهایت ای عشق
بهتر از اشک نداریم برایت ای عشق
منبر نیزه ی تو قبله نمایم شده است
روضه ی تشنگی ات راه گشایم شده است
کوفه از تشنگی ات خنده کنان بر می گشت
لبت از خون گلوی پسرت تر می گشت
بسترم پر شده از یاد تو ای کشته ی اشک
زنده ی اشکم و امداد تو ای کشته ی اشک
#حسن_کردی
پسر فاطمه(س)
همه جا رفتم عاقبت شر بود
زندگی بی تو شرم آور بود
سر هر سفره ای نشستمحیف
بخدا سفره تو بهتر بود
زیر هر پرچمی اسیر شدم
پرچم روضه های تو سر بود
لا اوبالی شدم نفهمیدم
چایی روضه مستی آور بود
روضه خوان گفت رزق هرکس نیست
روضه خوان گفت و گوش من کر بود
پسر فاطمه نگاهم کن
باز با گریه رو به راهم کن
دوره گردم فقیر و بیچاره م
تو مرا پای روضه شاهمکن
من پشیمان رسیده ام تو ببخش
دیده گریان رسیده امتو ببخش
قول مردانه آمدم بدهم
با دل و جان رسیده ام تو ببخش
در سرم غیر تو هوایی نیست
غیر این بزم آشنایی نیست
غیر این وادیِ محبت تو
منِ آلوده را که جایی نیست
آه عالیجناب رحمی کن
باز بر این خراب رحمی کن
تو در خانه ات نگاهم دار
گوش من را بتاب رحمی کن
ای کس و کار من امام حسین
همه جا یار من امام حسین
من همان جنس بنجل شهرم
ای خریدار من امام حسین
#امیر فرخنده
گریه برای حسین(ع)
نفس چه فایده، وقتی که در هوای تو نیست
بدا به حال گدایی که مبتلای تو نیست
مرا به غیر خودت دست هیچکس مسپار
کسی شبیه خودت فکر بنده های تو نیست
نه اشک مانده برایم ،نه ناله های سحر
چه کرده ام که دلم شامل عطای تو نیست
دلم کبوتر هر بام می شود...افسوس..
خودت بگو چه کنم با دلی که پای تونیست
مرا به «گریه برای حسین »می بخشی
وگرنه بنده ی تو لایق سرای تو نیست
چه دارد آنکه ندارد غم حسین تو را
چگونه درک کنم ماتم حسین تو را
به غیر روضه پی کار دیگری نروم
که من شناخته ام عالم حسین تو را
تو خواستی که من از روز اول عمرم
به دوش خود بکشم پرچم حسین تو را
به غیر تربت کرب و بلا دوایی نیست..
به عالمی ندهم مرهم حسین تو را
به نوکری خودم فخر می کنم ،آری
چه دارد آنکه ندارد غم حسین تو را
#احسان_نرگسی
خبر داری حسین؟
از من بی خانمان آلوده تر داری حسین؟
یا که از حال خراب من خبر داری حسین؟
کام تلخی دارم از بس که اسیرم سیدی
برمذاق تلخ من شهد شکر داری حسین
گرچه قلبم را گرفته هرکس و هر نا کسی
گاه گاهی از دل زارم گذر داری حسین
روضه هایت حال و روزم را دگرگون می کند
داغ جانکاهی تو در بین جگر داری حسین
لحظه مردن سرم را روی دامانت گذار
مطمئنم که هوای محتضر داری حسین
نیستم حر و پشیمان آمدم من را ببخش
در میان کل عالم تو اثر داری حسین
پاسخ گرمی بده بر این سوال نوکرت..
از من بی خانمان آلوده تر داری حسین؟
# محسن راحت حق
عزیزم حسین(ع)
آه ای نفسی که داری اوج میگیری براش
نشکنی خود را نباید پر بگیری در هواش
گر زمینگیرش نباشی زندگی بی فایده ست
خاک عالم بر سرت وقتی نباشی خاک پاش
یار ما دربین ما هی رفت و آمد میکند
هرکسی نشناخت اورا وای بر روز سیاش
چشم بر دنیا ببند و حسن یوسف راببین
مثل یعقوبی که آخر سر گذشت از چشمهاش
بی سر و پایی شبیه من رفیقی ناب داشت
گنج انگاری که در ویرانه ها خوش بود جاش
پیش استادان تواضع داشتن دشوار نیست
مرد هستی با جزامی ها سر یک سفره باش
رتبه بالا و پایین با لباس و جامه نیست
خوب ثابت کرد این را شاه ما با بوریاش
از روی زین بر زمین افتاد و دندانش شکست
گفت دندان بشکندهم راضی ام من با رضاش
نیزه ها تکبیر میگفتند بین قتلگاه
تیغها تسبیح میدادند روی دست وپاش
شمر روی جانماز سینه اش سر میبرید
میبرید اما حسینم بود سرمست خداش
سربه روی نیزه دادو عاشقانش را خرید
هر دو دنیا خیر دیدیم از حسین و کربلاش
# وحید عظیم پور
#امام_باقر_زمینه
فریضه ی تو رو ادا میکنم
اینجا رو با روضه منا میکنم
یاد غمای کربلا می کنم
امام باقر
کاش لا اقل خواب میدیدم مدینه م
قسمت شده برم بقیع بشینم
بهتره که بمیرم و نبینم
نداری زائر
شیعه برات بمیره چه غریبی آقا
باقر علمی و کسی دور و برت نیست
روز شهادت تو اومده ولی باز
توی بقیع کسی به غیر مادرت نیست
گریه میکنم برات های های های های
ناله میزنم برات وای وای وای وای
مردم اونی که دیدی و ندیدن
چند ساله بودی سر جلوت بریدن
سر و بریدن عمه هات دویدن
بیرون خیمه
عمه گرفته بود جلو چشاتو
شاید نبینی میزنن باباتو
ناله میزد عمه رقیه باتو
میون خیمه
فک نمی کردی نعلای تازه ببندن
بیان تو قتلگاه امامو زیر بگیرن
فکر نمیکردی زنده باشی و ببینی
که از نوامیس خدا اسیر بگیرن
سرو زدن به نیزه ها وای وای وای وای
آتیش زدن به خیمه ها وای وای وای وای
شاخه های یاسو شکسته دیدی
زین العبادو زار و خسته دیدی
عمه رو با دستای بسته دیدی
میون اغیار
هی میگی کاش طفل رباب نمیرفت
قافله به شام خراب نمیرفت
زینب به مجلس شراب نمی رفت
با مردم آزار
سخته بی معجر با لباس پاره پاره
مردا بخندن گریه ی زنو در آرن
غیرتیا سخته با خونواده باشی
یه مشت ارازل اسم کنیز بیارن
نفرین کن امیه رو وای وای وای وای
بد کشتن رقیه رو وای وای وای وای
#حسین_قربانچه
#امام_باقر_زمینه
گاهی قاتل زهره ولی
گاهی قاتل یه خنجره
گاهی قاتل برا یکی
میشه حتی یه خاطره
قاتل وقتی میشه خاطرات
یعنی دستای مخدرات
کنار سره بالای نی
و علی الخدود لاطمات
لطمه میزدن
چند تانانجیب با تازیونه به عمه میزدن
لطمه میزدن
یادمه رقیه که پیدا شد همه میزدن
یادمه سنان
سر جدمو میخواس جدا کنه موقع اذان
خولی ام رسید
هی میگفت خورجینم آماده س سر رو بم بدید
ایها المظلوم
یا باقرالعلوم
نفسش بالا نمیاد
دیگه این شام اخره
نه تمومی نداره این
همه دنیای خاطره
حالا داره میلرزه تنش
لحظه به لحظه رو یادشه
نامحرما رو بیرون کنین
روضه ی ناموس جدشه
با طناب زدن
چقده تازیونه به زینب و به رباب زدن
گاهی روی نی
سنگ میخورد سرش گاهی میرفت. توی طشت می
چوب خیزران
بالا میرفت و بالامیرفت . داد عمه جان
بی حیای مست
انقده محکم زد با چوبش. دندونو شکست
#محمدرضا_طالبی
#امام_باقر_زمینه
بند۱
یه عمره که گریونی با آه سینه سوزت
گریه بــرا عاشـــورا شده کار هر روزت
جاریه سیل اشکات به روی صحن گونت
مجلس روضه خونی میگیری توی خونت
بار غــم رو دلت سنگینه
غصه هات از غم دیرینه
قلبمون تو عزات غمگینه
هر چی ما میگیم تو با دوچشمت دیدی
پــای بـه پـای نـی سینــه زدی بـــاریدی
*(نمیره از یادت...
کوفه ی بی مرامو
سفر به شهر شامو
سنگای روی بــامو) ۲
بند۲
بــا درد و آه و ناله روز و شبت سر میشه
تا شیرخواره میبینی دو چشم تو تر میشه
با یه دلِ پر حسرت روضه میگیری هر سال
زینب و موجی از خون یادت نرفته گودال
مثله بغضِ پر از فریــادی
وقتی که از نفس افتادی
با غم کـربلا جــون دادی
داری میسوزی برای مشکِ سقا
گریـه میکنی بـه یادِ اشک سقا
نمیره از یادت...
آتیش خیمه ها رو
ناله ی بی صدا رو
روضه ی کـربلا رو
*(نمیره از یادت...
کوفه ی بی مرامو
سفر به شهر شامو
سنگای روی بامو) ۲
#بند۳
هنوز جلو چشماته شلوغیه تو بازار
خاطره های اونروز روحتو میده آزار
هنوز سر رونیزه داره میشه کابوست
نامحرمارو دیدی دور و بــرِ ناموست
بـی کسی تو رو تا دیــدن
به حال و روز تو خندیدن
دور تو کف زدن، رقصیدن
دیدی غارت گوشواره و خلخال و...
دیـدی سوختـن دامنای اطفال و...
نمیره از یادت...
غـروب تلخ غــارت
خــرابـه و اسـارت
بی حرمتی،جسارت
*(نمیره از یادت...
کوفه ی بی مرامو
سفر به شهر شامو
سنگای روی بامو) ۲
#محمد_حسن_بیات_لو
#روح_الله_نوروزی