eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
718 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
طلیعه ی عزای کربلا شد دوباره بیرق و علم به پا شد کتیبه های محتشم رسید و محرم شهید سر جدا شد از عرش خدا صدا، پیچیده توو عالمین فَحَیَّ عَلَی البُکا، وَ نوحوا عَلَی الحسین نوحوا علی الحسین، که آقا غریب بود نوحوا علی الحسین، که خد التریب بود نوحوا علی الحسین، که پیشانی اش شکست نوحوا علی الحسین، که شیب الخضیب بود نوحوا علی الحسین شبای حزن صاحب الزمونه دل عزیز فاطمه چه خونه میاد یه روزی که کنار کعبه روضه شاه بی کفن بخونه انَّ جدّیَ الحسین، قَتَلوهُ عطشانا انَّ جدّیَ الحسین، طَرَحوهُ عریانا فابک علی الحسین، که جدم کفن نداشت فابک علی الحسین، چرا پیرهن نداشت فابک علی الحسین، که غارت شده تنش فابک علی الحسین، که سر در بدن نداشت نوحوا علی الحسین
بال پر زدن آماده دست سینه‌زن آماده کاسه‌های خالی چشمامون، دست روضه‌خون، رسیده مهمونا بیاید، آخه مادرش، با قد کمون، رسیده پای ماتمش - بمیریم خوبه زیر پرچمش‌ - بمیریم خوبه توو محرمش - بمیریم خوبه - ای جانم واسه خواهرش - بمیریم خوبه از غم سرش - بمیریم خوبه مثل دخترش - بمیریم خوبه - ای جانم می‌کشی مرا حسین جانم (۳) ای آقا شهر ظلمه شهر کوفه با غریبه قهره کوفه کوفهٔ بی‌درد، خالیه از مرد، جان من برگرد، مدینه ترس من اینه، خواهرت تو رو، زیر دست و پا، ببینه کوفه به اشکت - می‌خنده آقا نیزه‌شون به پات - بلنده آقا دست زینب و - می‌بنده آقا - یا مظلوم بعد رفتن - علمدار آقا دخترات میرن - به بازار آقا معجر اضافه - بردار آقا - یا مظلوم می‌کشی مرا حسین جانم (۳) ای آقا
دوباره رسیدیم به ماه محرم دو عالم همه در پناه محرم به دل نوای حسین . به سر هوای حسین زمین پر از نفس شهدا هوای خون جگری . اگر سری ببری رسی به جاده کرببلا من دست به دامانم من گوش بفرمانم لبیک (حسین جانم ۳) چه شوری به پا شد ،.چه عشقی دمیده دل ما به درگاه ارباب رسیده همه به دور بلا ، به دور خون خدا دوباره محرم این حرمن طواف دور جنون میون آتش و حون همه به پای همین علمن ذکر دل و جانم . شور خروشانم( لبیک( حسین جانم) ۳ کسی که به راهت ، فدا شد فنا نیست بهای دم او ، به غیر از خدا نیست رضایت دو جهان به یمن مقدم تو به برکت شهدا ی شماس چه نور جلوه گری چه خون پر ثمری چه کرده عشق تو با دل ما ای خوب خوبانم . خورشید تابانم لبیک (حسین جانم ۳)
تو روضه ها مادر من          با دعای مادر تو شیر میداد و گریه میکرد    برا علی اصغر تو در خونت حسین   دیگه اسیر شدم جوونیم و دادم     خوب جایی پیر شدم من و یادت نره لحظه ی آخرم من و یادت نره عمریه نوکرم من و یادت نره وقت مردن بیا بالا سرم اربابم حلالم کن...   *این شب جمعه هم اگه    نشد به کربلا بریم به جای اون حرم میریم      پابوس سید الکریم دل و گره زدم        به پرچمت حسین محاله وقت مرگ    نبینمت حسین شبای جمعه ها روضه میشه به پا شبای جمعه ها دل میره قتلگاه شبای جمعه ها زائر تو میشه حتی خدا اربابم حلالم کن...   *چقدر دلم تنگه برا    شبای بین الحرمین بهشت یه در داره اونم   اسمش اینه باب الحسین یه دل تو مشهد و      یه دل تو کربلا ارباب حسینه و         سلطان امام رضا تو رو عشقه فقط ای امید همه تو رو عشقه فقط ای گل فاطمه(س) تو رو عشقه فقط با ابالفضل امیر علقمه... اربابم حلالم کن...
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت که زیر سایۀ این خیمه کرده‌ایم اقامت شفیع گریه‌کنانش ائمه‌اند یکایک به این دلیل که جمع است در حسین امامت کسى که آه ندارد، چه سود آه خجالت کسى که اشک ندارد، چه سود اشک ندامت چه نعمتی‌ست نشستن میان مجلس روضه که جبرئیل در آنجا فکنده رحل اقامت... کسى که در پى کار حسین نیست، محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت... کسی که در کفنش تربت حسین نباشد چه خاک بر سر خود می‌کند به روز قیامت؟ پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی خدا قیامت خود را سند زده‌ست به نامت
منظر دل‌های ماست کرب‌وبلای حسین مرغ دل ما زند پر به هوای حسین یک نگهِ کربلا بِهْ بُوَد از صد بهشت جنّت اهل دل است صحن و سرای حسین دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید زاهد و حور و قصور... ما و لقای حسین تربت پاکش بُوَد داروی هر دردمند دار شفای خداست کرب‌وبلای حسین مُلکِ سلیمان بود در نظرش بی‌بها آنکه گدایی کند پیش گدای حسین هر که رود کربلا بوسه به خاکش زند بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین چون به عزاخانه‌اش پا نهی، آهسته نِهْ بال ملائک بُوَد فرش عزای حسین خنده‌کنان می‌رود روز جزا در بهشت هر که به دنیا کند گریه برای حسین..
تقدیم به پیراهن امام حسین علیه السلام میان انبیا از تارو پود آن سخن بوده ست به دست آدم و نوح و خلیل بت شکن بوده ست زمانی که خدا مشغول خلق پنج تن بوده ست نه! حتی پیش از آن هم صحبت از این پیرهن بوده ست تجلی گاه آن در آیه های نور پنهان است میان مصحف و تورات و انجیل است قرآن است بر ابراهیم با این پیرهن آتش گلستان شد و نوح و کشتی اش آسوده از گرداب طوفان شد زلیخا شد جوان و هجر بر یعقوب آسان شد پس از داود عزت بخش ایوب و سلیمان شد قمیصی که کراماتش فقط تقریب ادیان نیست قمیصی که برایش نقطه ی آغازو پایان نیست پیمبرهای خود را حق به سمت کربلا آورد و هر پیغمبری آنجا نماز خون بجا آورد شفای دردها بودو به آن دارالشفا آورد همان پیراهنی که از بهشت آن را خدا آورد همان پیراهنی که بادبان کشتی نوح است همان پیراهنی که برتن هفت آسمان روح است دخیل توبه را بستند برآن آدم و حوا در آن پیچیده بوده حضرت مریم مسیحارا که تارش بوده از یاقوت و پودش بوده اعطینا بخوان این فصل را در پیشگویی های یوحنّا قیامت میرسد از راه و در متن روایات است که این پیراهن خونین به دست ام سادات است به دست انبیاء وقتی خدا جامی لبالب داد به عالم چلچراغ روشنی در ظلمت شب داد امیرالمومنین درباره ی آن شرح مطلب داد شبی پیراهن خورشید را زهرا به زینب داد شبی که فاطمه لبریز از شوق شهادت بود برای زینبش با اشک مشغول وصیت بود که بعد از من زمانه صبر زیبا از تو میخواهد شکوه سبزی از الا جمیلا از تو میخواهد در اوج تشنگی چشم تو دریا از تو میخواهد زمانی که حسین این پیرهن را از تو میخواهد مهیا باش و پا در جاده ی هفت آسمان بگذار تمام رازها را با برادر درمیان بگذار خدا میخواست تا از چشم دشمن در امان باشد پلی از نور مابین زمین و آسمان باشد شبی در کربلا باشد شبی در جمکران باشد فقط در دستهای مهدی صاحب زمان باشد شبیه نور در سرتاسر گیتی پراکنده ست چقدر این پیرهن بر قامت مهدی برازنده ست
دار و ندار ماست این پیراهن مشکی ارثیه ی زهراست این پیراهن مشکی روزی که هر کس می رود دنبال کار خود دنبال کار ماست این پیراهن مشکی تنها دلیل عزت دیروز و امروز و دلگرمی فرداست این پیراهن مشکی بی دست و پا هستم ولیکن دستگیر من در محشر کبراست این پیراهن مشکی من قبله ام کعبه است که تنها لباس آن از بعد عاشوراست این پیراهن مشکی این شصت  روز و شب نشان کربلایی ها در کل این دنیاست این پیراهن مشکی خرج عزای هر کس و ناکس نگردانش مخصوص این آقاست این پیراهن مشکی چون چادر زهرا و زینب تا ابد در جنگ با دشمن مولاست این پیراهن مشکی هم کوهی از دلدادگی را می زند فریاد هم جامه ی تقواست این پیراهن مشکی از جنس آن پیراهن کهنه است ای مردم ارثیه زهراست این پیراهن مشکی
خدا نگیرد از من این دو چشمه‌ی حیات را که گریه‌ام گرفت راهِ کشتی نجات را نوشتم از حسین، کاغذ و قلم به سر زدند و اشکِ روضه سرخ کرد کاسه‌ی دوات را دو قطره تشنگی به کامِ روضه‌خوانی‌ام چکاند برای سوزِ شعر، دیده‌ام دَمِ فرات را قضای واجباتِ سال و ماهِ‌مان محرّم است محرّمی که کُشته لشکرِ محرّمات را پیاده می‌روم به کربلا و بعد از آن مسیر به شوقِ دیدنِ تو می‌دوم پلِ صراط را صراطِ مستقیم چیست، غیر راه کربلا؟ پناه بردم از خودم به سرپناه کربلا پناه می‌برد به کامِ تشنه‌ی تو آب هم به دستِ ساقی تو دجله می‌شود سراب هم فقط در این حریم قطره می‌کُشد جَحیم را بهشتِ اشک می‌رسد به آیه‌ی عذاب هم هر آن زمان که سمتِ نور رفته‌ایم، دیده‌ایم پناه برده پشتِ گنبدِ تو آفتاب هم به خاکِ سجده‌دارت از شهادتِ تو خاک‌ها به سجده می‌روند، تربتِ ابوتراب هم به زیر قُبّه دیده‌ایم پابه‌پای دستِ ما دخیل می‌زند گره دعای مستجاب هم قنوتِ مستجاب، دست‌ِ خورده بر ضریح توست درست گفته هر که گفته عرش در ضریح توست از آن زمان که هیچ کس نبود، جز خدا فقط خدای اشک‌، خوانده است روضه‌ی تو را فقط برای هر کسی که مشتِ چشم، وا نمی‌شود همیشه مشکِ اشکِ ماست، نذر روضه‌ها فقط به شوق عطرِ سیب، جانماز باز می‌کنم نمازخوان شدم به عشقِ مُهرِ کربلا فقط شهادتینْ چیست غیرِ دعوت از قدوم تو در آن سکوت می‌زنم حسین را صدا فقط اگر عتاب می‌کنی اگر عذاب می‌کنی بیا به میهمانی مزارمان، بیا فقط! سیاهی مزارمان سیاهی محرم است بیا که دیدنت شروعِ روضه‌ی مجسّم است چه روضه‌ای‌؟، همان که ریخت اشکِ حنجر تو را به حجّ خون طواف کرد خنجری سرِ تو را همان غمی که بازگشتِ ماتمِ مدینه بود که زخمِ سینه‌ات دوباره کُشت مادر تو را همان دَمی که تلّ زینبیّه قتلِ‌آه شد نگاه کرد خواهر احتضارِ مُضطر تو را چه روضه‌ای؟، همان که تازیانه‌های تسلیت سیاه کرد دَم‌به‌دَم لباسِ خواهر تو را چه روضه‌ای؟، فرات هم نشسته زار می‌زند که داغِ رو زدن به آب، کُشت اصغرِ تو را گِل‌آبِ در عزای خود نشسته را زلال کن ببخش روضه‌ی عطش، فرات را حلال کن! چقدر روضه ریخته‌ست بر زمین کربلا نگاهِ ماست گریه‌گریه هم‌نشین کربلا چنان زمین به خون نشست در طلوعِ سرخِ تو شد آسمانِ در غروب، شرمگین کربلا چنان برای پیرهن ربودن از تو گریه کرد هنوز اشک می‌چکد از آستین کربلا هنوز راه هجرت تو را ادامه می‌دهد هنوز -مادرت، مسافرِ مدینه‌کربلا- هنوز ردّ پای خواهرت مرور می‌شود که می‌رسیم از نجف به اربعین کربلا چنان‌که از نگاه ما به تو سلام می‌رسد به پرچمت قسم زمانِ انتقام می‌رسد
آئينه ی خورشید یا اَیُّها الْعَزیز یا اَیُّها الْکِرام یا بِضْعَةُ الرَّسُول آئينه ی تمام یا روضَةُ النَّعیِم آب حیات عشق ای پنجمین بهشت ای سوّمین امام در صبحِ عاشقان وَالشَّمْسُ وَالْقَمَر روحیِ لَکَ الْفِداء هستم تو را غلام نام تو یا حسین اکسیر اعظم است دارم به روی لب نام تو را مدام ای نام تو دوا ، ای ذکر تو شِفا دارُالشِّفای جان دارُالشِّفای عام از تُربتت گرفت آرامشی دلم ای خاک مرقدت بر زخم التیام زینت گرفته است از نام تو حسین هم مَسْجِدُالنَّبی ، هم مَسْجِدُالْحَرام ما را ز درگهش جایی دگر مَبَر یا سامِعَ الدُّعا یا رازِقَ الْاَنام ای نام نامی ات آوای دلنشین در لفظ عاشقان زیباترین کلام در هر دقیقه و هر لحظه یا حسین از ما تو را درود از ما تو را سلام ای کربلای تو کانون هر امید ای نینوای تو کانون هر قیام باید براه حق از جان و سر گذشت آری که نهضتت دارد چنین پیام حق را گواهی و ، خورشید و ماهی و تابیده در جهان نور تو صبح و شام بوسیده ای رخِ فرزند و هم غلام این سیره ی شما نیکوترین مرام «یاسر» اگر که گفت از مِهر تو سخن دارد تمام عمر از نامت احترام ** حاج محمود تاری «یاسر»