#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
بعد از به نام عشق و به نام خدا... حسن
دارد ردیف میشود این شعر با حسن
این تحفهایست آمده از سمت آسمان
این نسخهایست آمده از کبریا حسن
اینجا نوشته است به خطی شبیه نور
طاها حسن، بُروج حسن، والضحی حسن
در نسخهای به خط خداوند آمده
زهرا حسن، حسین حسن، مصطفی حسن
در نسخههای کهنهی انجیل دیدهام
شَبّر حسن، شُبیر حسن، ایلیا حسن
با «اِنَّمَا وَلیُّّکُم» و «اِنَّمَا یُرید»
پیچیده در کرامت سبز کسا، حسن
تنها نه یوسف است شبیه جمال او
هستند در جمال، همه انبیا حسن
هستند اهلبیت جمالِ جمیلِ عشق
هر یازده امام ز سر تا به پا حسن
دارد چقدر خاطره از کوچههای شهر
دارد چقدر خاطره از هَلْ أَتَیٰ حسن
گاهی شکفته میشد و گهگاه میشکست
با خندهها و گریهی خیرالنسا حسن
جایی که هست حضرت مشگل گشا علی
البته هست حضرت مشگل گشا حسن
پای جمل به تیغ کجش پی شد... آفرین
در جنگ و صلح، مقتدر و مقتدا حسن
ما: سرفرود... بنده، همه خاک پای او
بهبه که ما رعیت و فرمانروا حسن
باید به سر دوید از این بیت تا حسین
باید به دل دوید از این بیت تا حسن
در مصرعی نوشت که یا مجتبا حسین
در مصرعی نوشت که یا مجتبی حسن
زهرائی است هر که بدون مکاشفه
از یا حسین میشنود بوی یا حسن
باید نوشت آخر این ماجرا حسین
باید نوشت اول این این ماجرا حسن
بر خاکها نوشت عطش، نینوا، حسین
بر آبها نوشت عطش، کربلا، حسن
اصلا عجیب نیست که بر نیزهها حسین
اصلاً بعید نیست که بر نیزهها حسن
اصلا عجیب نیست که اَدرِک اَخا حسین
باشد همان روایت اَدرِک اَخا حسن
شاید قرار بوده که آن کوزه را حسین
شاید قرار بوده که این نیزه را حسن
در پیش چشم شمر، نزن دست و پا حسین
در خانه، پیش جعده نزن دست و پا حسن
خنجر به چنگ جعده نیامد و گرنه بود
پیش از حسینِ تشنه، ذَبیحَ القَفَا... حسن
از دست جبرئیل میافتاد روی خاک
میرفت بین خون و گِل و بوریا حسن ...
جعده کجا و نجمه کجا! ایها الغریب
شکر خدا که داشت همین نجمه را حسن
افتاده روی خاک، خدایا کجا حسین
پیچیده روی خاک، خدایا کجا حسن؟
سر با تن حسین اگر جابجا شده
شکر خدا نگشته چنین جابجا حسن
دست بلند حضرت عباس اگر نبود
حتما به نیزه بود سرش بیهوا حسن
روز بقیع، دست حسینی اگر نبود
جا مانده بود زیر سم اسبها حسن
دختر، پسر، عسل، همگی گل، غزل غزل
دارد چقدر سهمیه در کربلا حسن
هر کس شهید عشق شد و روی نیزه رفت
دادش به خاک کرببلا خونبها حسن
جز ما که شیعهایم کسی درک میکند_
اینکه چرا شده نمکِ روضهها حسن؟...
* * *
قاسم، همان که خمرهی احلی من العسل
آورده محض تشنگی جان ما حسن
دست مسیح گونهی او پشت کارهاست
قاسم طبیب باشد و دارالشفا حسن
دستی پر از کرامت ودستی پر از شفا
باب الحوائجیست سریع الرضا حسن
جای جمال جلوهی او مشهدُ الرّضاست
پس السّلام حضرت موسیَ الرِّضَا حسن
خاک مدینه تاب جمالت نداشته
پس السّلام ای نفس سامرا حسن
هم صاحب زمانی و هم صاحب زمین
مثل تو کیست اینهمه روحی فدا حسن؟
دستی کریم داری و در بقعههای خاک
کردی درست این همه زائر سرا حسن
معماری تمام حرم ها به دست توست
دادی به خاک، این همه گنبد طلا حسن
اما به احترام غم و درد مادرت
کردی به خاکهای بقیع اکتفا حسن
روح کمیل ! جان توسل ! دعای عهد !
جانم فدای نام تو... اِشفَع لَنا حَسَن
دارد بقیع میچکد از چشمهای ما
امشب سری به خانهی ما هم بیا حسن
#ایوب_پرنداور
#پیامبر_اعظم
#شهادت_غریبانه
#مظلوم_همیشه_تاریخ
تا خط ارتحال پیمبر نوشته شد
دردی رسید و داغ مقدر نوشته شد
داغی بزرگ بود که تسکین نمیگرفت
بعدش چقدر زخم مکرر نوشته شد!
کاین بغضهای جاهلیت بی شمارتر
یکجا به پای حضرت حیدر نوشته شد
جرمی که او به خاطر عصمت نکرده بود
پای علی هزار برابر نوشته شد
پیش از هجوم غربت آتش به اهلبیت
شکر خدا که سورهی کوثر نوشته شد
مقتل به دست میخِ همین خانهی کبود
پیش از لهوف، پشت همان در نوشته شد
یک بخش روی سینهی دیوار و بخش بعد
بر سینه، دست، پهلوی مادر نوشته شد
فصلی میان مسجد و محراب و فصل بعد
بر تشت، در مقابل خواهر نوشته شد
گاهی به دست نیزه و گاهی به دست تیغ
مقتل به روی مقتل دیگر نوشته شد
گفتم ادامه را ننویسم ولی نشد
این واژهی سه شعبه هم آخر نوشته شد
دستی نجس در آمد و کاری پلید کرد
واحیرتا که خاک، مطهر نوشته شد
"گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود"
این صفحهها چقدر معطر نوشته شد
یک فصل ناتمام که آن هم نوشتهاند
با سم اسب و پارهی پیکر نوشته شد...
تنها نه کربلا که شبی در هراس شام
کنج خرابه مقتل دختر نوشته شد
بعدش چقدر نوحهی بی سر نگاشتند
بعدش چقدر روضهی با سر نوشته شد...
بر سر بزن که نوحهی مادر شنیدنیست
حالا بیا که روضهی خواهر نوشته شد...
#ایوب_پرندآور
#حضرت_رسول_ولادت
#امام_صادق_ولادت
#دوبیتی
تابید رخش زمان بیداری شد
از عرش به فرش آینه کاری شد
بفرست هزار بار امشب صلوات
سرچشمه کوثر خدا جاری شد
#مژگان_دستوری
بر عابده ی پاک و فهیمه صلوات
بر آمنه بانوی کریمه صلوات
بر لحظه ی لبخند نبی اکرم
بر قلب پر از مهر حلیمه صلوات
#جواد_حیدری
بر پیکر بی جان زمین جان آمد
لبخند زد و آمنه خندان آمد
بفرست تو بر سوره ی چشمش صلوات
پیغمبر نور، روح قرآن آمد
#ابوالفضل_دیباچی
بر خاک بقیع و بر بتولش صلوات
برفاطمه و قلب ملولش صلوات
تا شاد شود مهدی زهرا بفرست
بر گنبد خضرای رسولش صلوات
#ابوالفضل_دیباچی
ای دل بفرست خوب و ممتد صلوات
بر نام بهشتی محمد صلوات
بدبخت کسی که بر لبش ذکری نیست
خوشبخت کسی که می فرستد صلوات
#ایوب_پرندآور
برچهره پاک بی مثالت صلوات
برصوت دل انگیزبلالت صلوات
ای خاتم عشق سرمدی صدهابار
برهیمنه وجاه وجلالت صلوات
#حقیقت_پور
از برکت عشق آبرو می گیرم
در چشمه ی عشق او وضو می کیرم
من عطر به خود نمی زنم اما باز
با هر صلوات بوی او می گیرم
#ایوب_پرندآور
بفرست به افتخار کوثر صلوات
بر عترت نورانی حیدر صلوات
هفده صلوات نذر پیغمبر کن
میلاد پیمبر است و جعفر صلوات
#جواد_حیدری
بفرست به اندازه ی باران صلوات
بر آیه به سوره های قرآن صلوات
اوقات خوشی ست لحظه ها سرشار است
میلاد محمد است یاران صلوات
#ایوب_پرندآور
با هم همه از خدا مدد می گیریم
از کشته ی نینوا مدد می گیریم
مهدی مدد و علی مدد قدرت ماست
ما از صلوات ها مدد می گیریم
#سید_ابراهیم_حسینی_بندری
#حضرت_زینب_مدح
#رباعی
داری نفحاتی از لبی می شنوی
از درد و غمش قدر تبی می شنوی
در فهم تو نیست درک زینب ممکن
زینب می گویی و زینبی می شنوی
#ایوب_پرندآور
#حضرت_زینب_ولادت
#حضرت_زینب_مدح
آمده زینب شود زهرا شود کوثر شود
بین فرزندان عصمت بهترین دختر شود
دختر انسیه الحورا چه می دانی که چیست
آمده مریم شود حوا شود هاجر شود
آمده تا پله ای از هر چه مریم ، بیشتر
آمده تا پله ای از فاطمه کمتر شود
آمده تا در بلاغت مثل زهرا گل کند
آمده تا در فصاحت حیدری دیگر شود
وارث نهج البلاغات و فصاحات خداست
مثل جدش می تواند صاحب منبر شود
خاندان وحی دارد معجزاتی این چنین
زن ندیدم در ابهت مثل پیغمبر شود
آمده تا کوه ها مغرور تر گردن کشند
سرو را قامت شود، در استقامت سر شود
آمده در روشنای چشم های اهلبیت
چشم را روشن کند یک جا چهل اختر شود
بس که عمری با برادرهای خوش منظر نشست
می تواند سال ها این گونه خوش محضر شود
دختر است و در سجایا پا به پای مادر است
می تواند پس خطاب سوره ی کوثر شود
این چنین با آیه های نور بخش کوثرش
می رود در کربلا تا شاهد وانحر شود
فصلی از نیلی کبودی های مادر سهم اوست
در مدینه یاس بوده شام نیلوفر شود
اذن اگر باشد که شمشیری به دستانش دهند
می تواند در رشادت صد علی اکبر شود
دو پسر نذر برادر کرده تا ظهر عطش
دست های حضرت عباس را خواهر شود
روی تلّ زینبه ایستاده مثل کوه
تا اگر لازم شود خواهر شود مادر شود
نیم روزی بیشتر در کربلا فرصت نداشت
جلوه اش خواهی ببینی باش تا محشر شود
زن ندیدم با اشاره کوفه را سازد خموش
جای آن دارد که او فرمانده ی لشکر شود
تا بماند کربلا در ذهن مغشوش زمین
مثل زینب یک نفر باید روایت گر شود
مهر زینب نور قلب و نام زینب نور چشم
ذکر یا زینب از این پس نقش انگشتر شود
جای آن دارد تمام کهکشان های خدا
بر زمین آید فدای دختر حیدر شود
#ایوب_پرندآور
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی
هنوز این کوچه ها شبگرد دارد
غمی با خاطراتی زرد دارد
گذشته قرن ها از قصه ... اما
هنوزم جای سیلی درد دارد
#ایوب_پرندآور
#حضرت_زهرا_مدح
هر چه در بسته شود خانه مادر باز است
این دری هست که در سوره ی کوثر باز است
در این خانه به روی احدی بسته نشد
از همان روز ازل، روز مقدّر باز است
همه ی اهل جهان هم که بیایند اینجا
سوخته گرچه، ولی چند برابر باز است
ننویسید در خانه ی زهرا بسته ست
بنویسید در خانه ی حیدر باز است
دل مولاست همان قلعه محکم که درش
به روی هر که که دلبسته شود در باز است
اندرون دل او جای همه نیست، ولی
رو به سمت دل سلمان و ابوذر باز است
چنگ بر در زد و افکند به سویی آن را
بعد از آن روز در قلعه ی خیبر باز است
سفره ی فاطمه و نان نمک گیرانش
به روی هر که شود مالک اشتر باز است
از غلامان علی معجزه بر می آید
به دلیلی که در خانه ی قنبر باز است
خانه اش بیشترین فوج کبوتر دارد
دل ما نیز به این عشق، کبوترباز است
دل ما شیشه ی سرخی ست پر از عطر حرم
در این شیشه ی زیبای معطر باز است
ای که درهای زمینی به رویت بسته شده
غم مخور چون که در خانه ی مادر باز است
#ایوب_پرندآور
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
یکی این سان، یکی این گونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
ببین پیشانی زینب شکسته
بگو اخت المصائب لب گشاید
#ایوب_پرندآور
######
به حق بر فاطمه بوده است، نائب
که یک لحظه نشد در صحنه، غائب
در این عالم به غیر از «امّکلثوم»
برادر را که شد اخت المصائب؟
#سید_محمد_رستگار
#######
کسی نشناختت، ای دخت مظلوم!
نباشد قدر تو بر خلق، معلوم
اگر زینب بُوَد امّ المصائب
تویی اخت المصائب، «امّکلثوم»!
#محمدرضا_یزدی_آینه
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
با قلب کباب میفرستم صلوات
با دیدن آب میفرستم صلوات
چشمم که به چشم کودکی میافتد
بر روح رباب میفرستم صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#ایوب_پرندآور
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
#رباعی
در باغ بهشت،زمزمه جاری شد
لبخند به لبهای همه جاری شد
ذکر صلوات در زمین راه افتاد
تا عقد علی و فاطمه جاری شد
#کمیل_کاشانی
.....
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
امشب به ستارهها بگو که لبخند زنید
خورشید به عقد ماه در میآید
.......
بر هر چه به غیر عشق میتاخت علی
با خوب و بد زمانه میساخت علی
از غم خبری نداشت تا وقتی که
بر فاطمهاش نظر میانداخت علی
#ایوب_پرندآور
#امیرالمومنین_مدح
#غدیریام
#دوبیتی
دل عاشق عترت محمد باشد
همسايۀ عصمت محمد باشد
انكار امامت علي اي مردم
انكار نبوت محمد باشد
*
من معتقدم كه ذهن كوچك دارد
از آن همه عشق سهم اندك دارد
در دايره ولايت قرآن نيست
هر كس به ولايت علي شك دارد
*
پيمان خداست عهد و پيمان علي
فرمان خداست عهد و فرمان علي
آن روز كه دست ها فراوان بودند
اسلام سپرده شد به دستان علي
*
يك روز هواي نافله خواهم كرد
با غير علي مقابله خواهم كرد
دنيا هم اگر برابرم صف بكشد
با نام علي مباهله خواهم كرد
#ایوب_پرندآور
#پیامبر_اعظم
#شهادت_غریبانه
#مظلوم_همیشه_تاریخ
تا خط ارتحال پیمبر نوشته شد
دردی رسید و داغ مقدر نوشته شد
داغی بزرگ بود که تسکین نمیگرفت
بعدش چقدر زخم مکرر نوشته شد!
کاین بغضهای جاهلیت بی شمارتر
یکجا به پای حضرت حیدر نوشته شد
جرمی که او به خاطر عصمت نکرده بود
پای علی هزار برابر نوشته شد
پیش از هجوم غربت آتش به اهلبیت
شکر خدا که سورهی کوثر نوشته شد
مقتل به دست میخِ همین خانهی کبود
پیش از لهوف، پشت همان در نوشته شد
یک بخش روی سینهی دیوار و بخش بعد
بر سینه، دست، پهلوی مادر نوشته شد
فصلی میان مسجد و محراب و فصل بعد
بر تشت، در مقابل خواهر نوشته شد
گاهی به دست نیزه و گاهی به دست تیغ
مقتل به روی مقتل دیگر نوشته شد
گفتم ادامه را ننویسم ولی نشد
این واژهی سه شعبه هم آخر نوشته شد
دستی نجس در آمد و کاری پلید کرد
واحیرتا که خاک، مطهر نوشته شد
"گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود"
این صفحهها چقدر معطر نوشته شد
یک فصل ناتمام که آن هم نوشتهاند
با سم اسب و پارهی پیکر نوشته شد...
تنها نه کربلا که شبی در هراس شام
کنج خرابه مقتل دختر نوشته شد
بعدش چقدر نوحهی بی سر نگاشتند
بعدش چقدر روضهی با سر نوشته شد...
بر سر بزن که نوحهی مادر شنیدنیست
حالا بیا که روضهی خواهر نوشته شد...
#ایوب_پرندآور