eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
660 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد آسِمان زیر قدم هات طهارت می کرد عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟ پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد «ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد متوکل به تماشای شرابت می برد بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد خبر از خیره شدن های به ناموس نبود هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد سامرا  شام  نشد تا که ببینند همه خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد...
ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد آسِمان زیر قدم هات طهارت می کرد عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟ پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد «ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد متوکل به تماشای شرابت می برد بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد خبر از خیره شدن های به ناموس نبود هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد سامرا  شام  نشد تا که ببینند همه خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد...
آیینه ی تمام نمای خدا علیست پس جانشین بی مثل مصطفی علیست گسترده است در همه عالم ولایتش بر جن و انس و حور و ملک مقتدا علیست کعبه به یمن مقدم او قبله گاه شد یعنی مسیر قبله و قبله نما علیست در لحظه ی مواجهه با سختی و بلا ذکر مدام روی لب انبیا علیست وارونه کرد با سر انگشت قلعه را با جرأت و شجاعت و خیبر گشا علیست چیزی به غیر این به خداوند ملاک نیست مُهر حلال زادگی بچه ها علیست
بند اول: دوباره کوچه ای پر از شعله و دود و هیزمه آتیش زدن از قدیما عادت این نامردمه آه بلندی از غم و از این زمونه می کشه وقتی دوباره از دری شعله زبونه می کشه دستاشو بستن و پای برهنه می دوید دشمن بابغض و باکینه طناب و میکشید زخمی بود و صدای ناسزا رو می شنید وای با صورت نقش زمینه وای همه ی غصه هاش همینه وای درده مادر و می بینه بند دوم: تو کوچه های تنگ شهر داغ دلش تازه شده بغضی دوباره تو گلوش بی حد و اندازه شده تو لحظه های آخرش دلش از این دنیا پره یاد غمای مادره روی زمین که میخوره مادر بود و پسر بود و یه مرد بی حیا سیلی زد مادر و پیش چشای مجتبی گم کرده راه برگشت و میون کوچه ها وای امون از این قوم ستمکار وای مادر بین در و دیوار وای وای از میخ در و مسمار بند سوم: یه عمره که تو دنیا اسیر رنج و درده مصیبت های زینب آقا رو پیرش کرده روی زمین افتاده و یادش میاد غم ها رو دم میگیره باگریه هاش روضه ی عاشورا رو خواهر بالای گودال و برادر بی سره دشمن ازهر طرف پیروهنش رو میدره یکی انگشت و انگشتر رو داره میبره وای از زنجیر و از اسارت وای از دستای پر جسارت وای گوش و گوشواره و غارت
میان   سلسله   آزار  دیدم یتیمان  را  سر  بازار  دیدم ازاین دنیا دلم خون است یعنی به چشمم مجلس اغیار دیدم... ...... نَفَهـمیدَند مَعنایِ وَلے را رَهـا ڪَردَند حَقِّ مُنجَلے را که مے بُردَند با دَستانِ بَسته عَلے ابنِ حُسینِ ابنِ عَلے را...!
بند اول: یک لحظه بی تو بودنم مثل ساله زیر این پرچم هرکی هس خوش اقباله هر جا بودم اسمت رو بردم دل رو به دست تو سپردم نانی جز نان تو نخوردم ای جان ای جان ارباب شیرینیِ توو زندگیمی بهترین راهِ بندگیمی همراه من از بچگیمی ای جان ای جان ارباب ثارالله ثارالله حسین جان بند دوم: توو جمع عشاقت منم حاضر میشم امسالم با لطف خودت زائر میشم میزنم دل رو باز به جاده راهی میشم پای پیاده روزی توو راه تو زیاده ای جان ای جان ارباب کاشکی چشمی دریا نمونه حسرت توی دل ها نمونه هیچ کس توو شهرش جا نمونه ای جان ای جان ارباب ثارالله ثارالله حسین جان
بخشنده ی روزگاری سامون این بیقراری هستی و عالم گداته جانم به این سفره داری دریا تویی شاه کریمان دنیا تویی ما بنده هستیم و مولا تویی زیبا صنم تا میزنی توی کوچه قدم کار کوچیکه تو میشه کرم از  عالمی  سرتری  تو خود یک تنه لشکری تو دیدن همه توو جمل که وقت غضب حیدری تو وقت عمل شد ضربه های تو ضرب المثل فتنه تموم شد سر اومد اجل بی واهمه رفتی شدن خاکت آقا همه از تو بگیم هر چی بازم کمه
بند اول: چقَدَر با کرمی تو همیشه سایه ی روی سرمی تو انقَدَر غریبی که بی حرمی تو یا حسن مولا به تو مایله دلِ من حل میشه همیشه با تو مشکل من عشق تو شده تموم حاصل من یا حسن مولا از ازل با تو بودم و تا ابد هم امیرمی زندگیم وقف تو شده مقصد این مسیرمی یا کریم یا حسن آقام بند دوم: با تو زندگیمه زیبا من حسینی شدم از لطف تو آقا نوکراتو میخره حضرت زهرا یا حسن مولا در خونه ی تو بازه سائل تو از جهانی بی نیازه یه نگاهت همه دنیامو میسازه یا حسن مولا سفره هات خوان رحتمه حاتمه ریزه خوار تو با همین بخشش و عطا میگذره روزگار تو یا کریم یا حسن آقام بند سوم غرور تو رو شکستن اونایی که راه مادرت رو بستن روبروت تو کوچه یک لشکر پستن امون از غربت چادرش به زیر پا موند ردّ سیلی روی صورتش به جا موند توو دلت یه عمری بغض کوچه ها موند امون از غربت از تب سرد کوچه ها سهم تو چشمای تره هی به مادر میگفتی که راه خونه از این وره یا کریم یا حسن آقام
بند اول: مادر نگرانم چشماتو ببندی با آه شبانه ات از جا دل و کندی این روز و شبا به درد و غم اسیری حتی توو نمازم پهلوتو میگیری آه از غم غربت خونه چشمات دو تا کاسه ی خونه دستامو بگیر و پاشو موهامو بزن باز شونه بمون مادر نفس هات گرما می بخشه بمون مادر الهی حالت بهترشه بند دوم: با اشک سرازیر بستر رو می شوری دیدم می پوشونی زخماتو چجوری بار سفرت رو می بندی تو کم کم بالا نمیاد مادر حتی نفساتم می لرزه تن تبدارت بی جون شده چشم تارت می فهمم حالا مسمار داده چِقَدَر آزارت بمون مادر خودم زخماتو می بندم بمون مادر گرفته دنیام رنگ غم بند سوم: داری تو وصیت عطشانم و دریاب باید که بزاری بالای سرش آب از روزی میگی که پیکر میشه پامال آماده شو زینب واسه تب گودال وای از رد تیغ و جسارت پیروهنشم میره غارت میگی میشه مادر یک روز سهم منه زینب اسارت توی گودال جدا سر از پیکر میشه توی گودال گرفتار خنجر میشه
آیینه ی تمام نمای خدا علیست پس جانشین بی مثل مصطفی علیست گسترده است در همه عالم ولایتش بر جن و انس و حور و ملک مقتدا علیست کعبه به یمن مقدم او قبله گاه شد یعنی مسیر قبله و قبله نما علیست در لحظه ی مواجهه با سختی و بلا ذکر مدام روی لب انبیا علیست وارونه کرد با سر انگشت قلعه را با جرأت و شجاعت و خیبر گشا علیست چیزی به غیر این به خداوند ملاک نیست مُهر حلال زادگی بچه ها علیست
بند اول: دوباره کوچه ای پر از شعله و دود و هیزمه آتیش زدن از قدیما عادت این نامردمه آه بلندی از غم و از این زمونه می کشه وقتی دوباره از دری شعله زبونه می کشه دستاشو بستن و پای برهنه می دوید دشمن بابغض و باکینه طناب و میکشید زخمی بود و صدای ناسزا رو می شنید وای با صورت نقش زمینه وای همه ی غصه هاش همینه وای درده مادر و می بینه بند دوم: تو کوچه های تنگ شهر داغ دلش تازه شده بغضی دوباره تو گلوش بی حد و اندازه شده تو لحظه های آخرش دلش از این دنیا پره یاد غمای مادره روی زمین که میخوره مادر بود و پسر بود و یه مرد بی حیا سیلی زد مادر و پیش چشای مجتبی گم کرده راه برگشت و میون کوچه ها وای امون از این قوم ستمکار وای مادر بین در و دیوار وای وای از میخ در و مسمار بند سوم: یه عمره که تو دنیا اسیر رنج و درده مصیبت های زینب آقا رو پیرش کرده روی زمین افتاده و یادش میاد غم ها رو دم میگیره باگریه هاش روضه ی عاشورا رو خواهر بالای گودال و برادر بی سره دشمن ازهر طرف پیروهنش رو میدره یکی انگشت و انگشتر رو داره میبره وای از زنجیر و از اسارت وای از دستای پر جسارت وای گوش و گوشواره و غارت
بند اول: یک لحظه بی تو بودنم مثل ساله زیر این پرچم هرکی هس خوش اقباله هر جا بودم اسمت رو بردم دل رو به دست تو سپردم نانی جز نان تو نخوردم ای جان ای جان ارباب شیرینیِ توو زندگیمی بهترین راهِ بندگیمی همراه من از بچگیمی ای جان ای جان ارباب ثارالله ثارالله حسین جان بند دوم: توو جمع عشاقت منم حاضر میشم امسالم با لطف خودت زائر میشم میزنم دل رو باز به جاده راهی میشم پای پیاده روزی توو راه تو زیاده ای جان ای جان ارباب کاشکی چشمی دریا نمونه حسرت توی دل ها نمونه هیچ کس توو شهرش جا نمونه ای جان ای جان ارباب ثارالله ثارالله حسین جان
میان   سلسله   آزار  دیدم یتیمان  را  سر  بازار  دیدم ازاین دنیا دلم خون است یعنی به چشمم مجلس اغیار دیدم... ...... نَفَهـمیدَند مَعنایِ وَلے را رَهـا ڪَردَند حَقِّ مُنجَلے را که مے بُردَند با دَستانِ بَسته عَلے ابنِ حُسینِ ابنِ عَلے را...!
بند اول: چقَدَر با کرمی تو همیشه سایه ی روی سرمی تو انقَدَر غریبی که بی حرمی تو یا حسن مولا به تو مایله دلِ من حل میشه همیشه با تو مشکل من عشق تو شده تموم حاصل من یا حسن مولا از ازل با تو بودم و تا ابد هم امیرمی زندگیم وقف تو شده مقصد این مسیرمی یا کریم یا حسن آقام بند دوم: با تو زندگیمه زیبا من حسینی شدم از لطف تو آقا نوکراتو میخره حضرت زهرا یا حسن مولا در خونه ی تو بازه سائل تو از جهانی بی نیازه یه نگاهت همه دنیامو میسازه یا حسن مولا سفره هات خوان رحتمه حاتمه ریزه خوار تو با همین بخشش و عطا میگذره روزگار تو یا کریم یا حسن آقام بند سوم غرور تو رو شکستن اونایی که راه مادرت رو بستن روبروت تو کوچه یک لشکر پستن امون از غربت چادرش به زیر پا موند ردّ سیلی روی صورتش به جا موند توو دلت یه عمری بغض کوچه ها موند امون از غربت از تب سرد کوچه ها سهم تو چشمای تره هی به مادر میگفتی که راه خونه از این وره یا کریم یا حسن آقام
بند اول: چقَدَر با کرمی تو همیشه سایه ی روی سرمی تو انقَدَر غریبی که بی حرمی تو یا حسن مولا به تو مایله دلِ من حل میشه همیشه با تو مشکل من عشق تو شده تموم حاصل من یا حسن مولا از ازل با تو بودم و تا ابد هم امیرمی زندگیم وقف تو شده مقصد این مسیرمی یا کریم یا حسن آقام بند دوم: با تو زندگیمه زیبا من حسینی شدم از لطف تو آقا نوکراتو میخره حضرت زهرا یا حسن مولا در خونه ی تو بازه سائل تو از جهانی بی نیازه یه نگاهت همه دنیامو میسازه یا حسن مولا سفره هات خوان رحتمه حاتمه ریزه خوار تو با همین بخشش و عطا میگذره روزگار تو یا کریم یا حسن آقام بند سوم غرور تو رو شکستن اونایی که راه مادرت رو بستن روبروت تو کوچه یک لشکر پستن امون از غربت چادرش به زیر پا موند ردّ سیلی روی صورتش به جا موند توو دلت یه عمری بغض کوچه ها موند امون از غربت از تب سرد کوچه ها سهم تو چشمای تره هی به مادر میگفتی که راه خونه از این وره یا کریم یا حسن آقام
بند اول: پشت این در یه روزی غوغا شد دود آتیش از کوچه پیدا شد می دیدم که مادرم تنها شد زمین خورد و لگد شد چادر مادر چی آورده سرش این میخ تیز در چه دردایی کشیده بعد پیغمبر ای وای مادر ای وای مادر بند دوم: می شِکوندن با غلاف بازوشو چکمه هاشون میزدن پهلوشو زخمی کرده سیلی شون ابروشو خودم دیدم که مادر دست به دیواره روی خاکا چشاش ابریه میباره میخواد پاشه ولی زخماش نمیزاره ای وای مادر ای وای مادر
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد به دست فاطمه داده زمام اختیارش را نخی از چادر او را به همراه خودش برده از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را هر آن کس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را لگد هایش به درب سوخته انگار کاری بود زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد شمارش می کند حیدر نفس های نگارش را از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی به پایان می برد زهرا به سختی روزگارش را...
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد به دست فاطمه داده زمام اختیارش را نخی از چادر او را به همراه خودش برده از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را هر آن کس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را لگد هایش به درب سوخته انگار کاری بود زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد شمارش می کند حیدر نفس های نگارش را از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی به پایان می برد زهرا به سختی روزگارش را...
ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد آسِمان زیر قدم هات زیارت می کرد عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟ پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد «ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد متوکل به تماشای شرابت می برد بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد خبر از خیره شدن های به ناموس نبود هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد سامرا  شام  نشد تا که ببینند همه خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد...