eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
727 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره سر زده از بامِ عشق آثاری خدا ز نور خودش کرده پرده برداری طلوع کرده دوباره مسیح رخساری یقین که خون خدا هست در رگش جاری ضریحِ قبله خلق است گاهوارهٔ او رسد به خیر ، دوعالم به یک اشاره او رسیده است پسر هدیهٔ نکوی خدا همه به حالت شکر و به گفتگوی خدا علی به معنی این است، روبه سوی خدا که نور روی گلش آمده ز کوی خدا حسین اگر چه شده بر جهانیان رهبر حسین ، کودکی اش می شود علی اصغر هرآنچه پیر شده پای بستِ این کودک هوای خانه دلهاست مستِ این کودک تمامِ هستی شاه است هستِ این کودک کلید خانه زهراست دست این کودک همینکه گفت به چشمان او قمر لبیک به گریه گفت از اول که ای پدر لبیک برای دیدن او آفتاب خوشحال است به شوق دیدن این گل ، گلاب خوشحال است برای بوسه به لبهاش آب خوشحال است فراتر از همه دنیا رباب خوشحال است به مهر مادری اش گشته قافیه نایاب رباب آه رباب و رباب آه رباب علی که بردن نامش حلاوت باباست به حق که حاجت این طفل حاجت باباست ادای حاجت فرزند بهجت باباست ادا نگشت دلیلِ خجالت باباست چو آب کودک او را بخوان تو هست فقط گلوی نازک او بهر بوسه است فقط نه بوسه ایی ز سه شعبه نه بوسه ایی ز خدنگ که نیست جای عزیزی چو این میانهٔ جنگ خدا کند نرسد روبروی یک دل سنگ که جای سینهٔ مادر ، زند به خنجر چنگ جواب تشنگیِ طفل ، آب نیست مگر؟ مگر تر است سه شعبه که رفته در حنجر تر است آری ولی شد به زهر آغشته.....
در الفبا از الف تا حرف یا یعنی علی نقطه آغاز قرآن زیر با یعنی علی آفرینش را علی آغاز و پایان است و بس ابتدا یعنی علی و انتها یعنی علی نوح کشتیبان نمی شد ، نوح کشتی ساز بود کشتی از طوفان گذشت و ناخدا یعنی علی بی علی آتش جهنم با علی آتش یهشت با خلیل الله کرد آتش وفا یعنی علی دستگیر هر اولوالعزم است موسی هم اگر اژدهای معجز آورد از عصا یعنی علی اینکه می گوییم : پیغمبر ، شباهنگام بود در حرا گرم تکلم با خدا یعنی علی گفت : اقرا باسم ربک ، در جواب جبرئیل اینکه گفت احمد علی جان پیش آ ، یعنی علی نفس پیغمبر علی و نفس حیدر مصطفی مرتضی یعنی محمد مصطفی یعنی علی پنج تن زیر کسا جمعند یعنی فاطمه فاطمه در راه حیدر شد فدا یعنی علی هرچه را حیدر بخواهد می پسندد فاطمه هل أتی زهراست آری هل أتی یعنی علی حق علی احمد علی حیدر علی زهرا علی کُلُهُم نورند از این رو‌ مجتبی یعنی علی با شکستن می شود تکثیر هر آئینه ، پس ای برادر ترجمان کربلا یعنی علی
باید که تو را عالیِ اعلا بنویسم در شعر و غزل یکسره زیبا بنویسم باید بزنم نام تو را بوسه ای از عشق در هر دو جهان سیّد و مولا بنویسم از عطرِ نگاهِ تو خدا معجزه ای ساخت اینکه به ولای تو تولّا بنویسم باید که تو را از همه ی مردمِ دنیا غمخوارِ دلِ حضرتِ طاها(ص)بنویسم شد عطرِ نسیمِ تو پراکنده به عالم از نازِ نفس های تو زهرا(س)بنویسم حیدر شده ای تا که تو را با قلمِ نور_ بر پیکره ی عرشِ معلی بنویسم هر جا که بوَد نامِ تو ما قبله نداریم من روی تو را قبله ی دنیا بنویسم تو برکه ی عشقی و جهان تشنه ی جامت از جامِ غدیرِ تو گوارا بنویسم ایوانِ طلای تو مرا باغِ بهشت است در عشق گمم کردی و پیدا بنویسم در محضرِ والای شما نذرِ من این است تا هست مرا عمر ز مولا بنویسم من عشقِ علی(ع)را به دو عالم نفروشم بر لوحِ دلم عاشق و شیدا بنویسم!
هوهوی تو تا دشت را لبریز می کرد ! شمشیر تو اِعلان رستاخیز می کرد ! تو ! آن سلحشوری که هر دَم تیغ خود را با گردنِ گردن فرازان تیز می کرد ! وقتی به میدان می زدی هر مَرد جنگی از پنجه ی شیراَفکنت پرهیز می کرد ! «مَرحَب» اگر از زور و بازویت خبر داشت خود را هزاران بار حَلق آویز می کرد ! ابرو که در هم می کشیدی ذوالفقارت بر پهنه ی آفاق جَست و خیز می کرد ! جولان بازوهای تو در صحنه ی جَنگ مرگ سپاه فتنه را تجویز می کرد ! هر مادری شب های طفلان خودش را با قصّه ی رَزم تو سِحرآمیز می کرد ! اُسطوره ای هستی ! که در تلخی ایام تاریخ را شیرین و شورانگیز می کرد !
کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد ذبیح می طلبد؛ جان نثار می خواهد مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده رسیده میثم تمار و دار می خواهد علی معلم تدریس «قاب قوسین» است فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟... شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد نوای هوهوی بی اختیار می خواهد چه ظلم ها که بر او روزگار آورده چه صبرها که از او روزگار می خواهد علی کسی ست که "مرحب" مقابلش از ترس به تنگ آمده، راه فرار می خواهد نخواست دشمن او والی ولایت را نخواست آن چه که پروردگار می خواهد علیست نام خدا در شناسنامه ی عشق مرا ببخش! دلم گَه گُدار می خواهد - - که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده جنون بندگی ام، سنگسار می خواهد قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی ز خاک پای علی اعتبار می خواهد شبیهِ کاه رسیده اُحد مقابل او برای کوه شدن، اقتدار می خواهد چهار فصل دلم را خدا به لطف علی بهار خواسته است و بهار می خواهد خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد که این معادله، شب زنده دار می خواهد به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد که شهد عشق علی پشتکار می خواهد فقیر و خسته و درمانده و پریشانم چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد تمام هستی خود را که باختم، گفتم: چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟! ... اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد چه عیب اگر که به انگور دست ما نرسید امیر، عاشق خود را خمار می خواهد ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او کنار صحن و سرایش مزار می خواهد دعای آخر عشاق او فقط فرج است ظهور صاحب مان، انتظار می خواهد ...
ببین روی خدارا رخ نورالهدی را ببین ماه جمال جوادابن الرضارا....... غم به سرشده، حق جلوه گرشده امام رضای ماپدرشده2 یا....جوادالائمه3 ...... آمده...بحرجودوسخا مولود بابرکت رضا آمده...عشق امام رضا آرامش دل اهل ولا قبله مراد آمد. حضرت جواد آمد ببین روی.... ....... پدرشاه خراسان رئوف خانواده است پسرباب المرادو گل زهرا جواداست من گدایشان غلام کویشان نومیدنمیرم ازسرایشان2 یا...جوادالائمه3 ....... دل من...تنگه براحرم باپای دل خودم ومیبرم توحرم...مثل کبوترم آقاسجیتکم الکرم تومه ارض وسمایی توجوادبن رضایی2 ببین روی خدارا....
. توفیق دارم، از گُلِ زهرا بگویم از کوثرِ دوم، مَهِ طاها بگویم از اولین ابنُ الرضا، زیبا بگویم با لفظ و معنای بسی شیوا بگویم اما چگویم، زانکه در مدحش خدا گفت: نتوان کسی وصفِ جوادِ بنُ الرضا گفت من وصفِ "لا اُحصی ثَنائِک" را چگویم او که نمی آید به وصفِ ما، چگویم از "اَشبهُ الناسِ" شَهی والا چگویم خود، از یکی یکدانه ی بابا چگویم آمد به عالم، برکت آل محمد یعنی تمامِ عشقِ عترت، جودِ سرمد زیبا مگو! زیبایی از او خوش جمال است آقا مگو! آقایی از او در کمال است یکتا مگو! یکتاییِ حق را مثال است لیلا مگو! لیلاییِ زهرا و آل است به به از این هیبت، که سر تا پاست حیدر الحق که باشد اسمِ اعظم را مصور او روشنی بخشِ چهل سال انتظار است میلادِ او، محصولِ صبری بی شمار است عمریست بابایش برایش بی‌قرار است حالا ز شوقِ دیدنِ او اشکبار است تنها رضا نه، که در این چشم انتظاری آلِ پیمبر، کرده بس لحظه شماری چشمِ رضا معطوفِ دیدار جواد است یعنی که محوِ ماهِ رخسار جواد است حالا تبسم بر پدر کار جواد است بابای او هم نیز دلدار جواد است هم مستِ بابا شد جوادِ آل احمد هم محوِ او شد عالم آل محمد هر کس جوادِ بن الرضایش، هست رهبر راهش یقین باشد، همان راه پیمبر او که صِراطُ المستقیمَش هست حیدر باشد سفیرِ مکتبِ زهراي اطهر آقای ما از روز اول کوثری بود از کودکی مَشی و مرامش مادری بود از ابتدای کودکی در حق فنا بود با اَشهدَش معلوم بود عبدِ خدا بود شهزاده ای از خاندان "هَل اَتا" بود معنای "تطهیر" و دلیلِ "اِنَّما" بود قرآن سراسر مدحِ آن محبوبِ دلهاست او شیعه را الهام بخشِ آب و گِلهاست او سفره از جود و کرم گسترده دارد او سائلانِ محترم گسترده دارد بی خانه را، باغِ اِرم گسترده دارد در قلبِ عشاقش حرم گسترده دارد مُلک و مَلَک، در سایه ی جودِ جوادند جن و بشر، در اصل از بودِ جوادند نوبر کنید ای مردم از حسنِ صفاتش جودِ زیادش، چشمه ی آب حیاتش بوسه خوش است، از کامِ نوشیده فراتش مومن زنَد تکیه، به کشتیِ نجاتش از آیه ی "یَومَ وُلِد" تا "یَومَ اُبعَث" گویای اینکه: اوست اَسراری ز مبعث گرچه فلک، در سایه ی او هست ایمن با کفر و شرک و ظلم، ذاتاَ هست دشمن تیغِ زبانِ او، علیهِ شُبهِه مُتقن روشنگری هایش، همه قولی مُبَرهن هر مدعی را بر سرِ جایش نشانده هر منحرف را او به رسوایی کشانده او که بدیها از خودیها دیده بسیار زخمِ زبان از این و آن بشنیده بسیار حتی ز دستِ دوستان رنجیده بسیار در غربتِ خود، بهرِ خود گرییده بسیار او را ز تهمت دوستان، تهدید کردند چهره شناسان در نسَب، تایید کردند با اینکه عمرِ حضرتش بسیار کم بود دریای علمش در همه عالم علَم بود در خانه ی خود هم مواجه با اَلَم بود مقتولِ همسر، کشته ی زهرِ ستم بود در حجره در بسته وقتی دست و پا زد با کامِ عطشان، شاه عطشان را صدا زد از بسکه در جانش، عطش بالا گرفته با یادِ جدش، شورِ واویلا گرفته هنگامِ رفتن، ذکرِ یا زهرا گرفته بر بامِ خانه چند روزی جا گرفته بالِ کبوترها به جسمِ او امان بود اما شهِ بی سر، بدونِ سایبان بود
صدا آری صدا جان جهان را زیرو رو می کرد پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو می کرد نفس های خودش بود آن صدای با طمأنینه صدایی که شب معراج با او گفتگو می کرد نمی دانم چرا اما پیمبر بعد معراجش عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو می کرد خدا آن شب سخن می گفت با صوت یداللهی خدا پیش محمد(ص) دست خود را داشت رو می کرد خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع علی در مسجد حنانه کفشش را رفو می کرد نفهمیدیم مولا را... نفهمیدیم بعد از جنگ علی شمشیر را با اشک هایش شست و شو می کرد اگر او یازده تن را به جای خود نمی آورد چگونه با نبود او زمین یک عمر خو می کرد
‍ ‍ حضرت امیرالمومنین، الموحدین علی ابن ابیطالب علیه السلام حاج ولی الله کلامی سبک:همه جا بروم... ای جان ابدی یاعلی مددی عشقیمون سندی یاعلی مددی سنسن نفسیمدن اولیٰ یامولا مولا یامولا ، مولا یامولا ای آچان گوزونی کعبه ده عالمه محترم آناسی فخر ائدن مریمه اولین جانشین رسول خاتمه آلنیندان اوپوب طاها یامولا مولا یامولا ، مولا یامولا کیم سنه دل وئروب واللهی غمی یوخ دورت گوشه حرمین سن تک محرمی یوخ حسین و حسنون حسنوده کمی یوخ اونلارا سنسن بابا یامولا مولا یا مولا ، مولا یا مولا ای آخان باشیندان محرابه القانی او قاندان اوجالدی نمازین ارکانی ای هامی شیعه لر ذکریوین قربانی ای بسم اللهه معنا یا مولا مولا یا مولا ، مولا یا مولا سجده ده ووردیلار باشوندان بیر یارا یارا توختامادی ایش چکوب گور هارا ملک لر چکدیلر آسمانه قرا کوفه ده قوپدی غوغا یامولا مولا یا مولا ، مولا یا مولا اول یاره نین غمی عالمی داغلادی گتدیلر بیر طبیب یاراوی باغلادی سن گوزون آچمادون زینبون آغلادی یتیملر ووردی باشا یا مولا مولا یا مولا ، مولا یا مولا #🌿🌺🌺🍀🌿🌺🌺🍀
و توسل زیبا ویژۀ مشکل گشایِ عالم امیرالمومنین علی علیه السلام 🌿💐🌸🌿💐🌸🌿 تو بی ابتدایی و بی انتها شبیه پیمبر، شبیه خدا تو بالاترین نقطهٔ باوری معماترین نقطهٔ‌ زیر ” با “ مقرب‌ ترین جلوهٔ لم یلد و لم یولد آیه‌ های خدا تو آن سمت دروازهٔ باوری همان جا که می‌ خوانمش ناکجا مرا آن طرف‌ ها اگر راه نیست شما لااقل این طرف‌ ها بیا تو آن خواهش سبز سجاده ای همان التماسِ شب انبیا تویی مقصد اول و آخرم مناجات شب‌ های غارِ حرا بیا با پر و بال کروبیان بزن وصله این گیوه‌ ی پاره را بزن بیل خود را بر این سرزمین بزن تا که باشم درخت شما من از آبِ چاهِ شما خورده ام که حالا شدم تشنهٔ کربلا خدای کرَم ! سایه‌ ی ناشناس ! در این کوچه‌ های بدون صدا چنان مخلصانه کَرم می‌ کنی که حتی نمی‌ ماندت رَدِّ پا تو یعنی همان شاهِ شهر منی که داری قدم می‌ زنی با گدا ؟! در این سینه‌ ی شب کجا می‌ روی ؟ از این جاده ها ، دور از چشم ما به سمت مناجات سجاده ات اگر می‌ روی التماسِ دعا تو باران ترینی و ما خشکسال رسیده ترینی و ما کالِ کال تو مانند آبی ولی آب تر تو مثل طلایی ولی ناب تر اگر تو صعودی ، فرودیم ما اگر تو نبودی ، نبودیم ما تو نورِ خودی ، آفتابِ خودی مسلمان دین کتاب خودی تو اسرار لب‌ های پیغمبری قسم‌ های شب‌ های پیغمبری تو سیبی تو میلِ شب جمعه ای دعای کمیلِ شب جمعه ای مسیحای مَسحِ یتیمان تویی محاسن سپیدِ کریمان تویی تو سیمرغی و کوه قافِ خودی تو ذی الحجهٔ در طواف خودی تو با مردمی ، مردمی نیستی تو نان جویی ، گندمی نیستی تو نوری و هر صبح خورشیدمی تو اخلاص آیات توحیدمی تو دیگر برای من عادت شدی هزار و دو رکعت عبادت شدی تو شصت و سه دفعه بهارم شدی نهالت شدم باغدارم شدی همیشه درِ خانه ات باز بود تنورت همیشه نمک ساز بود تو بودی که شب‌ ها سحر داشتند یتیمان کوفه پدر داشتند پُر از نوری و آفتابی علی سلام بدونِ جوابی علی نگاهت شبی خواب راحت نکرد و یک شب لبت استراحت نکرد تو رفتی و حالا در این روزها ورق مي زنم خاطرات تو را همان روزهايي كه تنها شدي شكسته ترين مرد دنيا شدي همان روزهايي كه يك مرد پست غرور تو را با طنابي شكست همان جا تو را خون جگر كرده اند بتول تو را بي پسر كرده اند تو بالايي و در كفِ پست ها زدند آفتاب تو را دست ها... شاعر : علی اکبر لطیفیان 🌿💐🌸🌿💐🌸🌿💐🌸