eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
748 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آمدي تا که عشق ما بشوي ثمر کار انبيا بشوي   در زمان قنوتهاي دلم پاسخ ذکر ربّنا بشوي   آمدي تا به عرصه ي بخشش در صف بندگي خدا بشوي   کربلا مشهد است و آمده اي تا علي اکبر رضا بشوي   نقل کردند اين حکايت تو برکت بارد از ولادت تو   آمدي استعاره ها گم شد اي نهادم گزاره ها گم شد   داستانهاي حاتم طايي وسط برگه پاره ها گم شد   با حضورت قدي علم کردي زير پايت مناره ها گم شد   جلوه اي کرده اي به نيمه ي شب ماه بين ستاره ها گم شد   آمدي مثل سوره ي کوثر سندم آيه ي هوالابتر   درک عشق تو درک اسرار است روي تو روي نور الانوار است   دست رد روي سينه اي نزدي حرف من نيست ،عين آمار است   گر مرا پيش تو عقيقه کنند باز هم چشم تو طلبکار است   بارها حاجت مرا دادي اين براي هزارمين بار است   باز هم چون هميشه پر دردم عشقتان را فقط طلب کردم   بين آيات، والضحي عشق است نهمين رؤيت خدا عشق است   دل بيمار و حضرت آقا مردن و بودن و شفا ؛ عشق است   بين اين قبله هاي بي همتا کاظمين، مشهدالرضا عشق است   از براي زيارت سلطان در باب الجواد را عشق است   چيست خورشيد ؟ انعکاس شما چيست قرآن؟ اقتباس شما   شاعر اين حضورتان شده ام قالي زير پايتان شده ام   نذر تو کرده آن قدر مادر تا زماني که من جوان شده ام   جشن امسالتان چه رويايي است چون که هم سن و سالتان شده ام   چون که در کودکي شدي رهبر مؤمن صاحب الزمان شده ام   اي که هستي جواد مادر زاد جشن ميلاد تو مبارک باد  
نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد آئینه ی جمال نبی آفریده شد خورشیدِ روی بام رضاجان ما..،سلام ای سومین محمد ایمان ما..،سلام لبخند تو به خوشه‌ی گندم سلام کرد بامِ عروج ، بالِ تو را احترام کرد شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جام کرد چِل سال انتظار پدر را تمام کرد از قعرِ چاهِ طعنه ی مَردُم..،رها شدی تو یوسف مدینه ی یعقوب ما شدی جود تو شیعه را ز گدایی مُعاف کرد باید به دور دست کریم‌ات طواف کرد حُبِّ تو ریسمان دلم را کلاف کرد حتّی عصا به مرتبه ‌ات اعتراف کرد عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است هرکس که بی ولای تو مُرده‌است..،کافر است در فصل‌فصلِ کوچ،شبیه کبوتریم از کاظمین تا حرم طوس می پریم جیره‌بگیرِ گندم خواهر_برادریم ما ریزخوار سفره ی موسی‌بن جعفریم این کاسه‌ها رسیده به خوان سِتُرگ تو قربان سفره‌داری بابابزرگ تو در خاک ما نسیم دل‌انگیز یاس‌هاست ایران؛پناهگاهِ ولایت‌شناس‌هاست روی ضریح‌ها گرهِ التماس‌هاست این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس هاست مانند موجِ عاطفه ها در تلاطمیم خدمتگزار حضرت معصومه ی قمیم نقش تو طرح نقشه ی آب و گل من است حِرزَت امید آخر هر مشکل من است پشت در حریم شما..،منزل من است باب‌الجواد؛باب مراد دل من است دروازه ی رسیدن شیعه به جنتی تو آن جواز آخر قبل از زیارتی در دشت خشک لذت باران تویی تویی تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی روز جوانِ مردم ایران تویی تویی اصلاً علیِّ اکبر سلطان تویی تویی هرچند مَشهَدی‌ شده ام..،کربلایی‌ام من بی قرار بوسه‌ی پائینِ پایی‌ام زلف تو جز نوازش باد سحر ندید شش‌ماهگیِّ عاطفه‌ ی تو خطر ندید گهواره ات لطیف تر از جنس پر ندید شکر خدا که تشنگی‌ات‌ را.،پدر ندید آه از دل حسین..،سه‌شعبه بلند شد اصغر سرش به تکّه ای از پوست بند شد اشک پدر به گونه‌ی اصغر چکید..،آه با چه مشقتی به خیامش رسید..،آه این صحنه را سکینه دم خیمه دید..،آه ارباب از رباب خجالت کشید..،آه!... ولله قلبِ اَخنَس و خولی رقیق نیست قبری که کنده اید برایش..،عمیق نیست
جلوۀ روی تو در آینه تا پیدا شد عشق، بی‌حُسنِ تو در خاطره، ناپیدا شد چون "یدالله" که شد جلوه‌گر از آیۀ عشق باز در دست خدا، دست خدا پیدا شد ای دلِ خلق به زنجیرِ ضریح تو دخیل! نورِ چشمانِ تو چون شمسِ ضُحی پیدا شد مثلِ پروازِ بهار از نفسش گل می‌ریخت آن ‌که چون غنچه در آغوش رضا پیدا شد ذرّه شد همسفر شوق، که در بزم وجود آفتاب رخ تو در همه‌جا پیدا شد در دل، ای روشنیِ عاطفه‌های ابدی! آنچه گم بود، ز انوار شما پیدا شد در کلام دل ما رایحۀ عشق نبود عشق با نامِ تو در دفتر ما پیدا شد سجده بردیم چو مشرق به سراپردۀ نور آفتابِ رخت از پنجره تا پیدا شد
رسیدم باز هم بی استخاره حرم حال خوشی دارد دوباره شب است و آسمان با یک اشاره به روی صحن می ریزد ستاره دوباره دل فقیرِ خانه زاد است مقیم جنّتِ باب الجواد(ع) است تماشا میکنم این تاب و تب را چشیدم دم به دم طعم رطب را ببین مولودِ آیینه نسَب را چراغان میکند ماهِ رجب را خبر آورده با خود نصّ قرآن پدر شد حضرتِ شاهِ خراسان سلامی عرض کردم محضرِ یار مبارک باد گفتم! کردم اقرار که هر ثانیه مشتاقم به دیدار زدم رویِ ضریحش بوسه ده بار دل از من برده؛ خیلی بیقرارم جواد إبن رضا(ع) را دوست دارم دو چشمانش پناهِ اهل عالم دعایش بهترین دارو و مرهم به عشقش میچکد بارانِ نم نم نگاهش هست اعجازِ دمادم به روی سنگ اگر ذکری بخواند سریعاً میشود درّ و زبرجد همان ذکری که عشقِ «إن یکاد» است- -جواد(ع)است و جواد(ع)است و جواد(ع)است کراماتش چنان در ازدیاد است بساطِ حاتم طایی کساد است شبیه حضرت موسی بن جعفر(ع) به سائل میدهد از هر چه بهتر همان عشقی ست که در جستجویم گدای او شدن؛ شد آرزویم کنارش گرچه غرقِ گفتگویم نیازی نیست از حاجت بگویم نشستم تا که از ماهِ منیرم براتِ کربلا عیدی بگیرم!
گدای گاهوارش ماه و خورشیدند باهم که در یک ماه مثل ماه تابیدند باهم و تا شیرین شود کام خلائق پس ملائک رطب از نخل‌های شهر می‌چیدند باهم حسین از یک طرف شاد و رضا از یک طرف پس سراسر نور شد وقتی که خندیدند باهم دل و دلبر شدند و باده و ساغر به یک شب که از دامان کوثر شیر نوشیدند باهم چه اعجازی که در ماه رجب شب اما تلاقی دوتا خورشید را دیدند باهم یکی بر گاهوارش دیگری دور ضریحش گرفتاران دخیل گریه پیچیدند باهم یکی باب الجوائج دیگری باب المراد است گناه خلق را وقتی که بخشیدند باهم
در اين حريم، هيچ‌كسی بی‌مراد نيست بازار اهل معرفت اینجا کساد نیست همواره بی‌حساب فقط لطف می‌كند بيهوده نام او كه امامِ "جواد " نيست ديدم كه در تمامی حاجت‌گرفته‌ها فرقی ميان مجتهد و بی‌سواد نيست از كشور امام رضاييم و بين ما كمتر كسی به لطف شما، خانه‌زاد نيست بغضی نشسته در دل شبهای اين حرم برعكس مشهد است و زائر زياد نيست پرسيدم از حوائج و بين جواب‌ها حتی يكی‌ش، "حاجت ما را نداد"، نيست نامی برای درب ورودی مرقدش درخور تر از ورودی "باب المراد" نيست
چیست دین‌داری به‌جز بغض و محبت داشتن روی اولاد رسول الله غیرت داشتن زندگی طی کردن عمر است اما خیر چیست؟ لحظه های عمر را شوق زیارت داشتن گاه تنها راه آدم می‌شود باب المراد وقت مستاصل شدن هنگام حاجت داشتن عرض حاجت می‌برم سوی کسی که بودنش شد دلیل محکمی در خیر و برکت داشتن با کریمان کارها آسان شود اما جواد هست معنایش فراتر از کرامت داشتن مشت‌هایی را که بر روی زمین کوبیده است یادمان داده است از دشمن برائت داشتن سرخوشان خط بغدادیم مست کاظمین فکرمان را می‌برد مستی به خلوت داشتن (در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنود) خوش خیالی بود با او میل صحبت داشتن
رو زدن خوب است وقتی دست رد درکار نیست مرگ بر هر عاشقی که عاشق اصرار نیست خواب خوش کردن حرامش میشود تا به ابد هرکسی پشت درت تا به سحر بیدار نیست تو نگفته میدهی و ما نگفته میرویم مطلقا اینجا نیاز خواهش بسیار نیست هر کریمی لطف خود را کرد بر سائل ولی هیچکس لطفش به ما جز تو به این مقدار نیست هرکسی دستش به دامانت نیامد خار هست هرکسی دستش به دامان تو آمد خار نیست هشت ساله هم اگر باشی بزرگ ما تویی در مقام قرب سن و سال که معیار نیست فرش زیر پای خود را هم به سائل داده ای تا که دیدی چیز دیگر در ته انبار نیست کاظمین الغیظ یعنی حضرت موسی و تو محضر جد و نواده کارها دشوار نیست مشت میکوبیدی از غم های مادر بر زمین آتشی روی دلت چون آتش مسمار نیست سالها گفتی به اشک چشم و با سوز جگر حق حوریه عذاب کوچه و دیوار نیست
جواد آنکه به نزدش سخا و جود گداست جواد آنکه خدا نیست، خنده‌های خداست جواد آنکه هم از کودکی امام شده است شبیه حضرت عیسی و حضرت یحیاست جواد آنکه کریم بن هفت اقیانوس جواد آنکه جواد بن هشتمین دریاست جواد آنکه جواب تمام پرسش‌ها جواد آنکه امام تمام باران‌هاست جواد آنکه به دل بردن از پدر مشهور جواد آنکه علی‌اکبر امام رضاست جواد آنکه پدر از پسر غریب‌تر است یکی به غربت مشهد، یکی به سامرّاست جواد آنکه به فرزندی‌اش گمان بردند غریب طعنه زدن‌های مردم دنیاست جواد آنکه به لب‌های تشنه جان داده است جواد آنکه پر از کلّ یوم عاشوراست جواد آنکه به نزدیک با بصیرتی‌اش ریا و خدعه‌ی مأمون و معتصم رسواست دلم شکسته ولی پر تلاطم است هنوز که عشق فاصله‌ی کاظمین کرب و بلاست
عشق تو خورده گره با جگر خیلی ها این بلایی است که آمد به سر خیلی ها حضرت شاه خراسان بخودش می بالد فرق دارد پسرش با پسر خیلی ها گره کار همه باز شده با دستت به تو افتاده مدینه گذر خیلی ها تو جوادی و همه گرد شما میگردند با تو خالی شده است دور و بر خیلی ها مدعی های فقاهت به حسد افتادند آمدی ریخته شد بال و پر خیلی ها کاظمین تو به این گردن ما حق دارد جور شد در حرم تو سفر خیلی ها از درت عشق جدا شور جدا میگیرم جیره سال خودم را ز شما میگیرم
پسندیدیم از لذّات عالم گوشه‌گیری را که درمانی نمی‌بینیم جز این، درد پیری را به مهر بندگی پیشانی خود را می‌آراید غنیمت می‌شمارد هرکه دوران امیری را قناعت‌پیشه‌ها محتاج این‌وآن نمی‌بودند اگر تدبیر می‌کردند ایّام فقیری را هزاران جلوه در بیداری اهل زمین دارند همان‌هایی که می‌دیدند خواب بی‌نظیری را پی اقبال خود هستند آن‌هایی که می‌گردند تمام شب تمام کهکشان راه شیری را به تنهایی گرفتار است در جمع عزیزانش امیری که نپرورده برای خود وزیری را کبوتروار دیگر نقطه‌ضعف ساده‌ای دارد دلی که در جهان سرلوحه‌ی خود کرد سیری را جوانی فرصت‌خوبی‌ست اما زود خواهد رفت به صیادان بگو هشدار اگر انداخت تیری را "زمان" تنها حریف سخت‌کوش‌وصبرپردازی‌ست که کم‌کم خاک خواهد کرد پشت هر دلیری را به پیشانی خود مُهر سعادت می‌زند با مرگ هرآن‌کس که نمی‌گیرد به خود ننگ اسیری را شاعر:
دفتر وصف تو یک عمر روایت دارد بردن نام تو هم حکم عبادت دارد در مقام تو همین نکته کفایت دارد که خدا نیز به نام تو ارادت دارد حالمان خوب نبوده است ولی خوب شدیم تا که خواندیم کمی نادعلی خوب شدیم کوهی از عشق نه، اما پر کاهی دارد سینه ای کز غم دوری تو آهی دارد نوکر شاه نجف منصب شاهی دارد دل ما نیز به ایوان تو راهی دارد ما گرفتار تو هستیم ولی آبادیم پای ایوان طلای نجفت افتادیم ما که هستیم گدای تو و فرزندانت پشت ما هست دعای تو و فرزندانت مقصد ماست خدای تو و فرزندانت جان عالم به فدای تو و فرزندانت ای دو عالم نخی از تار عبایت حیدر خلق عالم شده یک کار عبایت حیدر ما که هستیم فقط بنده ی سلطان نجف اعتکاف دل ما هست به ایوان نجف زنده شد خاک زمین با نم باران نجف حسرت ماست فقط آب نجف نان نجف ما خدا را وسط صحن تو پیدا کردیم چِقَدَر در حرمت گریه به زهرا کردیم از نفس های تو هر لحظه خدا می ریزد از قنوت سحرت عطر دعا می ریزد از قدم های تو هم گرد شفا می ریزد از دو دست کرمت آب بقا می ریزد بس که اوصاف تو هم جلوه ی پیغمبر داشت جبرئیل آب وضویت به تبرک برداشت شاه، هم سفره ی پیران و فقیران بشود؟ مرکب بازی اولاد شهیدان بشود؟ رازق نیمه شب خان یتیمان بشود؟ این فقط با هنر دست کریمان بشود عالمی مست از این شیوه ی سلطانی توست ما همه مور و جهان ملک سلیمانی توست قنبرت باشم اگر ملک سلیمانم چیست؟ نوکرت باشم اگر بوذر و سلمانم چیست؟ غیر نام تو مگر ذکر فراوانم چیست؟ غیر این عشق مگر برکت ایمانم چیست؟ تا ابد ذکر لب این دل آگاهم باش اشهد ان علیا ولی الله ام باش غیر تو کیست کسی جان پیمبر بشود یا که با حضرت صدیقه برابر بشود یا که نامش همه جا زینت منبر بشود ابداَ هیچ کسی حضرت حیدر بشود تو فقط آمده ای ساقی کوثر باشی جانشین نبی از بعد پیمبر باشی قصد اگر وصل تو، هجران وطن می چسبد گر چه شیرینی اسمت به دهن می چسبد ذکر این جمله به دل ها عملاً می چسبد: بعد نام تو فقط ذکر حسن می چسبد بعد از این قافیه حیران حسن خواهد شد عین ایوان تو ایوان حسن خواهد شد حرم و گنبد و باران! چقدر رویایی گوشه ی خلوت ایوان! چقدر رویایی وسط صحن، چراغان! چقدر رویایی گفتن ذکر حسن جان! چقدر رویایی می رسد آنکه امید تو و من خواهد بود او همان بانی ایوان حسن خواهد بود شاعر: