#حضرت_معصومه_واحد
#واحد
جواب:
آبرومه
شدم گدای حضرت معصومه
آرزومه
بشم فدای حضرت معصومه
بند اول:
غم دیرینه ای دارم به سینه
ولی آرامش قلبم همینه
زیارت میکنم من این حرم رو
به جای قبر مخفی در مدینه
تو حریمش / شمیم یاس فاطمی پیچیده
پا ضریحش/ بیای تمومه حاجتاتو میده
بند دوم:
میباره بر سرم بارون رحمت
نشستم بر سر خوان کرامت
یقین دارم بی بی از زائرینش
شفاعت میکنه روز قیامت
این دعامه
معصومه اشفعی لنا فی الجنه
رو لبامه
معصومه اشفعی لنا فی الجنه
بند سوم:
رضاجانم بیا دل بیقرارم
میان بسترم چشم انتظارم
امیدم اینه که لحظه آخر
سرم رو روی دامنت بذارم
دیگه امشب
جونم رسیده بر لبم می میرم
دیگه امشب
به یاد عمه زینبم میمیرم
بند چهارم:
تو شهر قم نشد به من جسارت
دیگه اینجا نبردنم اسارت
شبیه کربلا و شام و کوفه
تموم هست من نرفت به غارت
شام ویران
به اشک چشم عمه ام خندیدن
شام ویران
پای سر بریده می رقصیدن
#مرتضی_کربلایی
#حضرت_معصومه_شهادت
خبر از معطلی ات بر سر بازار نبود
خبر از هلهله و خنده اشرار نبود
بود یک شهر همه دست ادب بر سینه
دور تا دور شما دشمن بسیار نبود
چقدر نقل به روی سرتان پاشیدند
خبری از نی و ساز و کفِ حضار نبود
دور آن محمل پوشیده کسی پرسه نزد
بانوی ما وسط کوچه گرفتار نبود
هر که آمد به برت بر تو خوش آمد می گفت
یک نفر در صدد محنت و آزار نبود
شد به هر کوی و محل مقدمتان گل باران
سنگ در دست کسی عازم دیدار نبود
با خودش هیچ کسی چکمه وشلاق نداشت
از کبودی به روی پیکرت آثار نبود
شکر حق در بر چشمان شما ای بانو
بر روی نیزه اعدا سر دلدار نبود
#اسماعیل_روستایی
بسمالله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_معصومه_سلامالله
گرچه از دوریِ برادرِ خود
ذره ذره مریضتر میشد
عوضش میهمانِ مردمِ قم
لحظه لحظه عزیزتر میشد
تا بیایی تبرکی ببرند
همه درهای خانهها وا بود
در میان اهالی این شهر
سرِ مهمانیِ تو دعوا بود
خوب شد پردههایِ محمل تو
هر کجا رفتهای حجابت شد
خوب شد با محارمت بودی
زانویی خَم شد و رکابت شد
آب پاشیدهاند و خاکِ مسیر
ذرهای رویِ چادرت ننشست
رد نشد ناقهیِ تو از بازار
محملِ چوبیات سرت نشکست
کوچهها ازدحام داشت اما
سرِ این شهر رو به پایین است
میروی یاد عمه میگویی
ضربِ شامی عجیب سنگین است
میرسی و حواسِ مردم هست
آب هم در دلت تکان نخورد
از کنارِ خرابه رد نشوی
یا نگاهت به خیزران نخورد
دختری بود با شما یا نه؟
که اگر بود غصهای کم داشت
جایِ زنجیر و خار و نامحرم
گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت
معجرت احترامِ خود دارد
چه خیالی اگر برادر نیست
رویِ سرهایشان طبق آمد
ولی اینبار رویِ آن سر نیست
آه ؛ بیماری و همه بیمار
شهر قم شد مریضِ روضهی تو
حرفِ دختر شد و دلت لرزید
شده وقت گریزِ روضهی تو
عمهاش گفت خوب شد خوابید
چند شب بود تا سحر بیدار
کُمَکَم کن رُباب جای زمین
سرِ او را به دامنت بگذار
آمد از بِینِ بازوان سر را
تا که بردارد عمهاش ای داد
یک طرف دخترک سرش خم شد
یک طرف سر به روی خاک اُفتاد
(حسن لطفی)
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
#مدح
چنان پوشیده در نور است آن تندیس زیبایی
که باشد یک به یک شایسته ی القاب زهرایی
به دنیایش رضا سوگند، از بس محو حق بوده
جدا گردیده از آمال او امیال دنیایی
سِواد معجرش آموخت بر شب پرده داری را
غبار مرکبش شد توتیای چشم بینایی
نخوانده نامه را، پاسخ بگوید دختر موسی
به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی
چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید:
پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی
بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را
مگر علم لدنّی گفته او را جای لالایی؟
شفاعت می کند از شیعیان در عرصه ی محشر
تصوّر کن چقدر آن روز میگردد تماشایی
دمی که دید در غربت گرفتار است مولایش
عَلَم بر دوش شد در یاری مولا به تنهایی
کنیزِ شوکتِ شاهانه ی او مادرِ گیتی
غلامِ همتِ مردانه ی او بود آقایی
مسیر راه از فیض شما شد جاده ی رحمت
به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی
حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد
حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی
قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا
ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی
تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب
خدا شایسته اش دیده برای حکم فرمایی
غبار قبرت از علم لَدُن پر بوده تا رفته
فقاهت از سر کویت به سر حد شکوفایی
به دریای علومت دیده ام جمع فقیهان را
چنان غواص ها در حال اقیانوس پیمایی
بزرگانی چنان بهجت اگر صاحب نفس بودند
ز انفاس شما آموختند اعجاز عیسایی
به پیشت مجتهد باعلم و عارف با عمل آید
حساب عاشقان پاک است از این وسواس مبنایی
دلم با آرزوی "اشفعی لی" میشود آرام
که من را جز تولا و تبری نیست دارایی
گنه کارم من و ای عصمت حق پرده پوشی کن
پناه آورده ام در سایه ات از بیم رسوایی
#سید_روح_الله_موید
#حضرت_معصومه_س_شهادت
سرتاسرِ قم را غمی در بر گرفته
آرامِشَش را آهِ شعلهور گرفته
از داغِ معصومه سلام الله، حتی
خاکِ کویر از ابر، چشمِ تَر گرفته
هفت آسمان با اهلِ خود مشغولِ گریهست
شاهِ خراسان روضه بر منبر گرفته
سخت است داغِ خواهری هجرانکشیده
جانِ برادر را دلی مضطر گرفته
خاموش شد خورشیدِ بیت النور امشب
حال و هوایِ صحنهٔ محشر گرفته
از دست داده حضرتِ بنتُ الهُدی را
بر دوشِ خود آیاتی از کوثر گرفته
سِرّ نجابت بود و رفت و دستِ تقدیر
از دخترانِ شیعه، تاجِ سر گرفته
در صحنِ آیینه به همراهِ ملائک
موسی بن جعفر روضهی دختر گرفته
از داغِ دختر، خوانده اما در حقیقت
قلبش برایِ غربتِ مادر گرفته
* *
آن مادری که بعدِ ضربه خوردن از "در"
سردردهایِ سخت در بستر گرفته
وضعِ وخیمِ زخمِ میخِ بیمروّت
لبخند را از صورتِ حیدر گرفته...!
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_معصومه_س_شهادت
ای سایه ی بالا سرِ خواهر، برادر!
ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر!
خواهر همان احساس مادر بر برادر
دارم برایت میشوم مادر، برادر!
ای سوره! چشمی بر منِ آیه بیانداز
یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز
یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز
بر خواهرانش سایه دارد هر برادر
چیزی به غیر از چشم تر دارم، ندارم
از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم
اصلاً نمیدانم پدر دارم-ندارم
دیدم كمالاتِ پدر را در برادر
از جانب زُلفت صبایی میفرستی؟
با التماس من دعایی میفرستی؟
دارالشِفای من! دوایی میفرستی؟
افتادهام در گوشهی بستر، برادر!
این جا مسیرِ كوچهها خوب است، خوب است
وقتی نگاهِ مردها خوب است، خوب است
حالا كه احوالِ رضا خوب است، خوب است
از بس فنا گردیدهام من در برادر
در كوچهها با حالِ بیمارم نبردند
وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند
این معجری را كه سرم دارم، نبردند
این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر!
ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند
جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند
هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند
افتاده روی تلِّ خاكستر، برادر
نه تو جسارت دیدهای، نه من جسارت
نه تو اسارت دیدهای، نه من اسارت
نه تو به غارت رفتهای، نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر
با نیزهای تا شاه را از حال بردند
یك یك تماماً رو سوی اموال بردند
هر آن چه را كه بود در گودال بردند
تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر!
#علی_اكبر_لطیفیان
#مدح_حضرت_معصومه سلام الله علیها
تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی
مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی
یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم
قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی
بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود
چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی
در میان شوره زار قم بهشتی ساختی
مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا و شدی
جا نماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست
در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی
وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث
مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی
پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی
با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی
ناز چشمان تو و دکر خداهای پدر
کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی
خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند
بر حسین خانواده زینب کبری شدی
خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا
بهترین تمکین قلبت صوت قرآن رضا
از همان اول دلت گشته گرفتار رضا
بین صحن چشمهایت نقش رخسار رضا
جنس بی قیمت که جایش در حریم یار نیست
عشق تو باشد متاع ناب بازار رضا
یوسف بازار ما چون پرده بردارد ز رخ
عاشقی چون تو فقط باشد خریدار رضا
در تمام عرضه های بندگی پاک تو
همچنان آیینه ایی پیداست رفتار رضا
تا میان خطبه ها تفسیر قرآن می کنی
کاملا باشد کلامت عین گرفتار رضا
آمدی تا پرچم معشوق بر شانه کشی
در حریم عاشقی باشی علمدار رضا
هرکه عمری خاک بوسی حریمت را کند
تا قیامت می شود محرم به اسرار رضا
ای کریمه چاره ایی کن لحظه ی جان دادنم
دیده ام روشن شود هنگام دیدار رضا
روز محشر چون گنه گردد گریبان گیر من
آبرو داری بود کار تو و کار رضا
دلخوشم خاک حریم تو نشسته بر سرم
خاکساری تو می گردد شفیع محشرم
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
آه چون از دل برآید کار آتش می کند
بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل
حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند
هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده
هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند
با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد
کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند
نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم
ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند
لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا
خون زینب در رگان تو تلاطم می کند
-------------------------
کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش
جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند
با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود
بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند
#قاسم_نعمتی
#حضرت_معصومه_زمینه
#زمینه
بند ۱
چون زینب ، آواره ، در کوه و بیابانم ۲
محروم از ، دیدارت ، جان داده ز هجرانم
( بی تو من تنها شدم
کشته ی غم ها شدم ) ۲
(یا رضا یا رضا جان ۲ ) ۲
بند ۲
آمدم ، در ایران ، تا بینمت ای جانان ۲
دلتنگ ، دیدارت ، از هجر تو دادن جان
( رأس یارم پی در پی
من ندیدم روی نی ) ۲
( یا رضا یا رضا جان ۲ ) ۲
بند ۳
آه اِی غیرت الله ، من ماندم و نامحرم ۲
غسل و تدفین من ، ای وایِ من از این غم
( وقت غسل من بیا
یا رضا جان یا رضا ) ۲
( یا رضا یا رضا جان ۲ ) ۲
#محمد_مبشری
#حضرت_معصومه_زمینه
#زمینه
بیا بیا یارضا /در بر معصومه ات
رسیده جان بر لب /خواهر مظلومه ات
نام تو روی لبم/نامه تو بر دلم
ببین که شد عاقبت / دوری تو قاتلم
یا رضا یا رضا/یا رضا یا رضا
............
می دهم از راه دور / سلام بر محضرت
بیا که روی زمین / مانده تن خواهرت
بیا که شد خواهرت /خموش از زمزمه
ببین جوان مرگ شد / چو مادرت فاطمه
یا رضا یا رضا/یا رضا یا رضا
.........
بیا تشکر کن از /مردم قم بارها
مرا نگردانده اند / میان بازارها
کسی در اینجا نزد/خنده به چشم ترم
نگشته دست کسی / مزاحم معجرم
یا رضا یا رضا/یا رضا یا رضا
.........
گریه کن ای آسمان /الامان الامان
زینب و نامحرمان/الامان الامان
داغ بنی فاطمه /بار دگر تازه شد
قافله اهلبیت /وارد دروازه شد
واویلا واویلا ......
.........
کف نزنید شامیان/شرم ززهرا کنید
ز بازوی زینبش /طناب را وا کنید
چرا به زخم زبان /خون به دلش میکنید
به پشت دروازه ها /معطلش میکنید
.............
یکی کنار زینب/به کف حنا میزند
یکی به راس حسین/سنگ جفا میزند
دور اسیران همه/خنده کنان آمدند
کنار راس پدر /سه ساله را میزدند
..........
کار حرم زار شد/عمه گرفتار شد
دخت علی بی نقاب /وارد بازار شد
به نیزه دارن نگفت/یکی در آن قائله
دور کنید سرا رو / از وسط قافله
.......
#عبدالحسین