eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
665 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غمِ دلِ امّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کلاب نبودم آسمونم رو بی قمر كی ديده پروانه ی بدون پر كی ديده ام بنين بهم نگی حق داری ام بنين بی پسر كی ديده سربریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقه های یاسمو خواستی چهارتا قبر اگه بسازی کوچیک درس کن واسه عباسمو رفت و دل اهل حرم خالی شد دست امیر لشگرم خالی شد یه جور زدن با تیر به چشم نازش کاسه ی چشم پسرم خالی شد توو علقمه راهشو بند آوردن چی به روز قد بلند آوردن گریه م از اینه توی بزم شراب سرش رو با بگو بخند آوردن سراغشو از این و اون میگیرم جونی ندارم ولی جون میگیرم حالا که مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون میگیرم بهم بگو كه نور عينم كجاست بگو غريب عالمينم كجاست جمعيت كاروونت كم شده فقط بگو، بگو حسينم كجاست روزی که رفت فکر اجل نکردم پیشش به دلشورم محل نکردم نخواستم حس کنه که بی مادره عباسمو اگه بغل نکردم گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد؟! سر حسینمو به دامن گرفت عزیز من همینکه راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت مردم شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریه ی من فقط برا حسینه گریه مو پای پسرم نذارید غم ام ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست میگیره شبا هی از خواب میپره هی میگه آبش بدید ، آبش ندید ، میمیره رباب نميشه با غم تو سر كرد بدون گريه شبارو سحر كرد درد منو درد تو مثل همه حرمله دوتامونو بى پسر كرد
او حضرت خاتون عالم ما گدایش شد دستگیر عالمی دست دعایش باید بگیرد چادر ام البنین را هر کس که افتاده عقب کرببلایش پیر و جوان کربلا را داده حاجت شنبه به شنبه سفره های بی ریایش مادربزرگم بچه هایش را سپرده بر معجزات سفره ی مشکل گشایش هر سال می گیرند اجر نوکری را گریه کنان فاطمیه در عزایش دار و ندار او فدای کربلا شد دار و ندار کربلایی ها فدایش عباس در دامان او رب ادب شد رحمت به شیر پاک و شیر با وفایش این شیر زن با گریه دنیا را به هم ریخت مروان کشد آه از جگر با های هایش تازه نکن داغ دلش را ای مدینه دیگر نزن ام البنین او را صدایش ای آسمان خون گریه کن بر غربت او این پیر زن در علقمه مانده عصایش اشک بشیر از این همه ایمان در آمد او نیست اصلا فکر آقازاده هایش ای کاش او پیری زينب را نمی دید شد مرگ ، بعد از کربلا تنها دعایش ام البنین ِ بی بنین را عاقبت کشت داغ حسین و راس از پیکر جدایش
پسرهای مرا کشتند! دیگر- مسلمانان مرا مادر نخوانید پریشانم پریشانم پریشان مرا أم البنین دیگر نخوانید شنیدم دستِ عباسم قلم شد به خاک افتاد با پیشانی از زین بشیر از کربلا آورده سوغات برایم صد هزاران داغِ سنگین دلم آشوب شد، قلبم تکان خورد شد آن لحظه که مَشکش تیرباران حلالم کن شدم شرمندهٔ تو... «علیِ مرتضی ای شاه مردان» شنیدم قامتش شد إزباً إربا میانِ روضه می میرم بزودی چه بد کشتندعلیِ اکبرم(ع) را «اگر دردم یکی بودی چه بودی»؟! بمیرم!...ضربه هایِ کُندِ خنجر دلیل گریهٔ چشم ترم شد حسینم(ع) عاقبت لب تشنه جان داد «فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد»؟! دلش آشفته شد؛ شد بی برادر فدای زینبم(س) تنهایِ تنها... لب گودال، آن لحظه که میخوانْد «گلی گم کرده ام می جویم او را» کنار پیکرِ بی سر، گمانم چنین گفته ست بی صبرانه، ممتد «من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد» نبودم تا ببوسم صورتش را شنیدم داشته حالِ وخیمی رقیه(س) سخت سیلی خورده از زجر(لع) «یتیمی درد بی درمان یتیمی» منِ أم البنین را پیر کرده غم ِ بی بی رباب و اینکه شبها- -میان خواب میگوید عزیزم... لالالالا لالالالا لالالا!
ای همسر شیر خدا مولاتی یا ام‌البنین ام الادب ، ام الوفا مولاتی ام البنین مولاتی یا ام البنین تا آمدی در خانه ی شاه عرب ام البنین خود را کنیز فاطمه دادی لقب ام البنین مولاتی یا ام البنین هم مصطفی هم مرتضی بانو دعایت کرده اند هم بچه های فاطمه مادر صدایت کرده اند مولاتی... ای بانو از آن لحظه که نام تو شد ام البنین نذر حسین کردی چهار فرزند خود ام البنین مولاتی ام البنین از ریشه های چادرت می ریزد احسان و وفا پروده ی دامان توست سقای دشت کربلا مولاتی یا ام البنین خوب شد نبودی تا ببینی کربلا ام البنین دست اباالفضل تو شد از تن جدا ام البنین واویلتا واویلتا واویلتا ام البنین بر چشم عباست زدند تیر از جفا ام البنین تا مشک او  شد پاره پاره در کنارِ علقمه عباس تو شرمنده شد از بچه های فاطمه خوب شد ندیدی خیمه ها دارد به غارت می رود راس ابالفضل رو نی، زینب اسارت می رود
صدقه سر شما کویر دریا شد کور اسمتون و برد و دید بینا شد گره کور شدم به شوق دستاتون که به لطف سفره ی شما گره وا شد اسمش مثل ، عصای موسی میشه توی اوج ، درد و گرفتاری ها ام البنین ، اگه دعا کنه برات الهم آمین میگه زهرا امشب باید حاجت بگیرم تا راضی نشی ازم نمیرم به حضرت صدیقه بگو که راضی شه واسه حسین بمیرم (شما ام بنینی اغیثنی اغیثنی اغیثنی) به فدای بعضی که توی گلو تونه وقتی بشیر داره روضه میخونه ما با روضه های مشک و آب می سازیم چشم شما برا رباب گریونه مادر بودی ، شما فقط میفهمی مادر وقتی ، با بچه شه خوشبخته وقتی بچه بمیره از بی آبی خیلی خیلی ، برای مادر سخته با این که بی آبی شدید شد اما عباست رو سفید شد رد سیلی ها واسه وقتی هستش که عباست شهید شد (شما ام بنینی اغیثنی اغیثنی اغیثینی) تکلیف خیمه مثل روز روشن شد سهم عباس تو که عمود آهن شد اون معجری که از خاک مبرا بود مجروح رفت و اومدای دشمن شد ام البنین،  گریه کن از این جای روضه دیگه ،مصیبت گوداله ام البنین نگا کن این زخما رو جای رد کشیدن خلخاله تن هاشون زیر دست و پا بود سر هاشون روی نیزه ها بود زینب رو همسایه اش نمی‌دید اونجا بین نامحرما بود (شما ام بنینی اغیثنی اغیثنی اغیثنی)
پسرام قوربون اشکای، پسرای زهرا جون ناقابل دارم اونم، به فدای زهرا می میرم تا زینب بم مادر، میگه جای زهر آخه برای زینب، چجوری مادر باشم؟ من اومدم اینجا که، کنیز حیدر باشم بم نگید فاطمه، تازه میشه غمای زینب جونمو می‌گیره، بغضه توی صدای زینب من بمیرم برای زینب من بمیرم برای زینب خودم و هر چارتا فرزندم، به فدای زینب دسته گلهام باشن تو جمعِ، شهدای زینب به ابالفضلم گفتم باشه، خاک پای زینب به بچه هام گفتم که، حسینی مذهب باشن پسر بزرگ کردم که، غلام زینب باشن زندگیشون باید، بگذره توو هوای زینب نذرشون می‌کنم، واسه‌ی کربلای زینب تا بمیرن برای زینب من بمیرم برای زینب شنیدم عاشورا توو صحرا، گذر غم افتاد هجوم آوردن سمت خیمه، وقتی پرچم افتاد دستای عباس از تن افتاد، که حسینم افتاد آخه تا عباسم بود، کسی مگه جرأت داشت؟ حسین ابالفضلو داشت، تو زانوهاش قدرت داشت دیگه باید فقط، اشک بریزم برای زینب آخ که جای طناب، مونده رو دست و پای زینب من بمیرم برای زینب من بمیرم برای زینب
همسر حیدر کراری به امیرالمومنین یاری ای الگوی وفادارای مادر قمربنی هاشم علمداری ای جانم به این رشادت و عزت و غیرت ای جانم به این صلابت و همت و عفت ای جانم به این شجاعت و شوکت و صولت یا ام البنین به شیر پاک تو رحمت مادر دریا مادر سقا مادری کردی تو مثه زهرا گفتن عباست شد شهید اما گفتی اولادم نذر ابی عبدالله ابی عبدالله یاام عباس یاام البنین . پای داغ پسرت پیرم پر چادرت رو میگیرم شنبه ها سر این سفره روزیمو مادر از عباس تو میگیرم ای جانم چهارتا سردار قدر داری ای جانم چهارتا شیر با جگر داری کل دنیارو بگردن همه میبینن یاام البنین فقط خودت قمر داری بعد عاشورا از غم مولا روضه خوندی با نجمه و لیلا تو نگفتی از پسرات اما گفتی اولادم نذر ابی عبدالله ابی عبدالله یاام عباس یاام البنین
تقدیم به حضرت ام الادب، ام العباس، حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها روضه ی کربلاست تقدیرش مثل زینب شکسته تصویرش داغ شرمندگیِ عباس است علت قد و قامت پیرش کربلا را ندید، اما ماند روی قلبش همیشه تأثیر‌ش داغ عباس ها نه، داغ حسین کرد با موج غم زمین گیرش با سکینه همیشه می فرمود: بگذرد از عمو و تقصیرش آب می شد رباب را می دید آتش شرم کرده تبخیرش از لبِ تشنه ی علی می گفت اشک هر روز و آه دلگیرش: حرمله در نبودِ عباسم با سه شعبه گرفته از شیرش روزگارش تمام روضه شده کار او صبح و شام روضه شده اشک و خون نقش چشم هایش بود کربلای بقیع جایش بود گرچه ام البنینِ تنها شد داغدار غم پسرها شد گرچه قطع الیمین شد عباسش روی نیزه نگین شد عباسش چار فرزند او شدند شهید نخل او را تبر اگر چه برید کم نشد از محبتش به حسین بیشتر شد ارادتش به حسین همه فکرش حسین بود حسین فکر و ذکرش حسین بود حسین
نو حه دروفات شهادت گو نه حضرت ام البنین علیها سلام سبک واویلا واویلا واویلا واویلا ■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■ می گرید امشب زمین و اسما نها رفت ازجهان ای خدا همسر مو لا واویلا واویلا واویلا واویلا. ۲ ■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■ از داغ ام البنین د لها شکسته زهرا وحیدر برا ه ا و نشسته واویلا واویلا واویلا واویلا. ۲ ■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■ آید به استقبالش با شورو احساس عبداللهُ جعفر و عثما ن و عبا س واویلا واویلا واویلا واویلا. ۲ ■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■ امشب جنان از غمش ما تم گر فته خون از چشم نبی ّخا تم گر. فته واویلا واویلا واویلا واویلا. ۲ ■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■ شیدا نیشابوری مداح اهل بیت علیهم السلام
می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تامین از اشک او باران نم نم می شود تامین با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تامین از دستپختش رزق عالم می شود تامین قربان فقری که مرا مسکین‌ترین نامید من را گدای سفره ی ام البنین نامید تو آمدی تا دست حق را آستین باشی مثل ستونی..،محکماتِ بیتِ دین باشی انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی اصلاً به تو می آید عباس‌آفرین باشی هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست تربیت ماه بنی هاشم به دست توست فصل خزان را خنده های تو بهارش کرد جاروی تو عرش زمین را بی غبارش کرد بیتِ علی را نور چشم ات نو نَوارش کرد لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد این احترامی که به زهرا می کنی..،عشق است در قلب حیدر خویش را جا می کنی عشق است از آن زمان که نور تو در خطَّ دید آمد جبریل بالش را به خاک تو کشید..،آمد کوه صلابت از وقارت تا شنید..،آمد چار آینه از شیشه ی عمرت پدید آمد خرج علی کردی همین احساس هایت را نذر حسین ات کرده ای عباس هایت را ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه با تو حسن در کوچه ها بی تاب باشد؟نه زینب از این بی مادری بی خواب باشد؟نه شب ها حسین فاطمه بی آب باشد؟نه سرچشمه ی مِهر تو در این خانه می جوشد لب‌تشنه ی زهرا ز دستت آب می نوشد امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت از تشنگی لب های خشکِ روح دریا سوخت روی لب طفلان صدای آب..،بابا..،سوخت تا تیر بر مشکی اصابت کرد..،سقا سوخت رد سیاهی روی مهتاب شبت افتاد عباس تا نقش زمین شد..،زینبت افتاد دیگر پس از او تیرهای بی درنگ انداخت آن نیزه‌داری که به سمت شاه سنگ انداخت خونابه روی رمل های سرخ‌،رنگ انداخت نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت سرنیزه ها شاه تو را از حال می بردند ارباب ما را تا تهِ گودال می بردند جسم حسین تو معما شد..،نبودی که نیزه میان حلق او جا شد..،نبودی که بالای تل زینب قدش تا شد..،نبودی که پای حرامی در حرم وا شد..،نبودی که ای وای از اطفال از اطفال از اطفال... شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال زینب کجا و ناقه های بی امان..،بی بی زینب کجا و آن همه زخم زبان..،بی بی زینب کجا و مجلس نامحرمان..،بی بی زینب کجا و ضربه های خیزران..،بی بی نامحرمان اطراف زینب تاب می خوردند با حرمله پیش ربابت آب می خوردند
همه میگن ام بنینم اما حالا که من دیگه پسر ندارم دست علمدارمنو بریدن فک نکنید که من خبر ندارم خبر آوردن آبروی پسرم رو بردند خبر آوردند که سه شعبه ها به مشکش خوردند خبر اوردند خبرش رو به حرم آوردند پسرم تشنه لب آب افتاد بفدای لب عطشان حسین پسرم غریب و تنها جون داد بفدای لب عطشان حسین ...... چرا رباب اینهمه غصه داره بگید منم‌ شبیه اون ببارم مشک علمدار منو دریدن فک نکنید که من خبر ندارم خبر آوردن پسر رباب و با تیر زدن خبر آوردن که به دست همه زنجیر زدند خبر آوردن که حرم رو یه دل سیر زدند پسرم آب شد از شرم رباب بفدای سر طفلان حسین پسرم آب نخورده لب آب به فدای لب عطشان حسین ...... کوچه به کوچه کاروان و بردند میخوام سر از رو خاکا برندارم جسم علمدارو به خون کشیدن فک نکنید که من خبر ندارم خبر آوردن روسری هارو به غارت بردند خبر اوردن دخترارو به اسارت بردند خبر اوردند گوشواره هارو غنیمت بردند پسرم رو سنگ بارون کردند بفدای صوت قرآن حسین سرم بچه م رو پر از خون کردند بفدای لب عطشان حسین
بند اول باز مدینه و داغِ، مادری که حزینه لحظه‌های آخرِ، بی‌بی ام‌بنینه حالا که میمیرم، کاش بیای عباسم تو که دستای رشیدی داری نمیخوام زحمت شم، واسه زین‌العابدین کاش بیای تابوتمو برداری با داغ تو سینه‌ام میمیرم ام بی بنینم میمیرم کاش زهرا نیاد که شرمنده‌ام زهرا رو ببینم میمیرم یا ام‌الابوالفضل ادرکنی بند دوم سر نمیشه شبای، روضه‌های مدینه روضه امشب خونه‌ی، بی‌بی ام‌بنینه روضه‌خون زینبه و، میگه ای مادر جان تو خرابه لاله‌مون پرپر شد انقدر با کعب نی، زدنش که عاقبت دختر سه‌ساله‌مون پرپر شد از اون شب که گم شد، غم توی چشمای پر از احساسش بود وقتی زجر آوردش از صحرا دنبال عمو عباسش بود یا ام‌‌الابوالفضل ادرکنی بند سوم یادش اومده حالا، حرفایی که شنیده یاد اون سوالی که، از بشیر پرسیده از حسینم چه خبر، کاشکی جون بدن براش همه عالم زیر این چرخ کبود باورم نمیشه که، میگی تشنه کشتنش آخه اونجا مگه عباس نبود باورم نمیشه افتادی رو سینه‌ات نشستن یا مظلوم حتی روی نیزه نامردا چشماتو نبستن یا مظلوم واویلا حسینم واویلا
روضه میخونه مادری غمین روضه میخونه با ناله ای حزین میگه بگین از این به بعد به من (ام بی بنین)۲ ام البنین یعنی کسی که ثمر داره یعنی کسی که پسر داره یعنی کسی که تو هفتا آسمون، قمر داره ای روزگار . دیدی که چطوری بی قمر شدم (ای روزگار . دیدی که چطوری بی پسر شدم) ای روزگار . ای روزگار روضه میخونه مادری باغم روضه میخونه با گریه دم به دم روضه میخونه دایماً یاد (مشک و یک علم)۲ مشک و علم خوبه وقتی که ساقی باشه نه که رو سینه داغی باشه خوبه وقتی که روی بدن دو دست، باقی باشه ای روزگار . دیدی که چطوری خونجگر شدم (ای روزگار . دیدی که چطوری بی پسر شدم) ای روزگار . ای روزگار
تــوی آخـرین شبت گریه نکن داره می سوزه لبت گریه نکن تــو رو جون زینبت گریه نکن دیگه بسه شدی آب خـودتو نــده عذاب چرا آب نمی خوری شدی خیره به رباب *(مادر ادب     مادر وفــا   ام بی بنین    ام الشهدا) ۲ چرا مضطرب شدی و سر به زیر جــواب سـوالمو بــده بشیــر مگه دختــر علی میشه اسیر!؟ چرا مونده بی کفن بــدن حسیــن مـن بــرام از غریبیــه پسـرم حرفی بزن غصه ی حسین    می کشه منو من به کی بگم    داغ پیــرهنـو *(مادر ادب    مادر وفــا   ام بی بنین   ام الشهدا) ۲ بــرا پیکــرت دیــگه رمــق نمونــد پیش تو هر کسی از فرات میخوند ناله هات قلب بقیعو مــی سوزوند داره می باره چشات پُــرِ حســرت نگــات ذکر "یا حسین حسین" همیشـه روی لبـات روضه میخونی  واسه کربلا گریه می کنی    یاد عاشورا *(مادر ادب      مادر وفــا   ام بی بنین     ام الشهدا) ۲
دم غروبای مدینه کنج بقیع میره میشینه این که میگه لا تدعونی ام الادب ام البنینه توسلش بوده همیشه به مادر حسین و زینب میگه خودم با چهار تا بچه م فدا سر حسین و زینب تا میاد صداش یا حسین رو لباش همه گریه میکنن با صدای ناله هاش وای.           حسین بند دوم باز روی خاکا قد خمیده تصویر چند تا قبر کشیده ویلی علی شبلی می خونه این مادر چهار تا شهیده میفته رو پای رباب و غروب پیش سکینه میره به یاد مشک پاره پاره میخواد حلالیت بگیره میخوره زمین شده ام بی بنین میگه بچه مو زدن با عمود آهنین وای.          حسین هر جا که می‌ره پا می‌زاره ابر بهار میشه میشه می باره از صبح تا شب حرفش همینه مردم حسین مادر نداره شنیده سر ها رو بریدن شنیده معجرا رو بردن شنیده توی کوچه بازار چجوری دخترا رو بردن از کفن میگه واسه مرد و زن میگه از جای پاهای اسب روی یک بدن میگه وای.       حسین
تقدیم به مادر مولایم ابالفضل العباس علیه السلام ز ادب تاج افسری دارد به زنان حق سروری دارد پایه های ارادتش چون کوه مهر و ایمان حیدری دارد پسرانش ستاره و ماهند چه شکوه منوری دارد آفتاب از خجالتش ذره خصلت ذره پروری دارد در شب چادر مصلایش لحظه ی عرش گستری دارد در دل آسمان اهل البیت حس و حال کبوتری دارد می وزد عطر یاس از سخنش وجنات سخنوری دارد گر چه معصوم نیست ام بنین عصمت از نوع دیگری دارد سطر سطر فضیلتش روشن نور علی نور، دفتری دارد و سرآمد ترین فضیلت اوست بر ابالفضل مادری دارد مثل عباس جان فدای حسین پسران دلاوری دارد چشم هایش همیشه بارانی روضه اش سوز محشری دارد
. بانوی ایثار بانوی عشق و ادب اُمُّ الْبَنین روشنی ها را سبب اُمُّ الْبَنین روح سبز یاس های بیقرار مادر آلاله های داغدار این تویی نوشیده از آب بقا همسر والا مقام مرتضی عشق را کردی هماره زمزمه در کنار یاس های فاطمه بانوی حجب و حیا اُمُّ الْبَنین هم نشین مر تضی اُمُّ الْبَنین این تویی خورشید اما در حجاب روشنایی می دهی چون آفتاب این تویی لبریز از عطر عفاف چادرت را می کند غیرت طواف گل ولی دارای روح عفّتی زن ولی آئینه دار عصمتی ای که بودی هم کلام اوصیا ای مقامت همطراز اولیا ای فروزان تر ز خورشید سپهر مادری کردی تو زینب را به مهر گریه کردی بر عزیز فاطمه خویش را خواندی کنیز فاطمه لاله از باغ شهادت چیده ای داغ فرزندان خود را دیده ای دست تو یک باغ احساس آفرید عشق در بیت تو عبّاس آفرید چشمه ی آب بقا در بند توست ساقی لب تشنگان فرزند توست ای به عترت یار یا اُمُّ الْبَنین مادر ایثار یا اُمُّ الْبَنین «یاسر» ‌
بانوی نور بانوی عشق آفرین حضرت اُمُّ الْبَنین معنی نور و یقین حضرت اُمُّ الْبَنین هم نَفَس آسمان هم قدم عرشیان همسر حَبْلُ الْمَتین حضرت اُمُّ الْبَنین بانوی ایثار ها روح به گلزار ها بانوی ایمان و دین حضرت اُمُّ الْبَنین خانه ی دل را امید آینه ی رو سپید خاتم دل را نگین حضرت اُمُّ الْبَنین مادر عشق و ادب خون جگرِ تشنه لب با غم و محنت قرین حضرت اُمُّ الْبَنین بانوی اشکِ مدام ، بانوی عزّت مرام بانوی گلگون جبین حضرت اُمُّ الْبَنین مادر چار اختر و ، مادر ماه منیر مادر نور مُبین حضرت اُمُّ الْبَنین باغ گل یاس را حضرت عبّاس را کرده فدا بهر دین حضرت اُمُّ الْبَنین «یاسر» ازین رهگذر آمده با چشم تر گشته تو را در طنین حضرت اُمُّ الْبَنین محمود تاری «یاسر»
. باغبان و گل گرید دو چشم باغبان وقتی که گل پرپر شود آتش فتد او را بجان وقتی که گل پرپر شود هر دیده گردد لاله گون دل می شود لبریز خون جان می شود آتش فشان وقتی که گل پرپر شود عالَم شود در غم رها دنیا شود ظلمت سرا هستی شود عین خزان وقتی که گل پرپر شود جاری شود از دیده آب آید به سینه رنج و تاب خون می شود از دل روان وقتی که گل پرپر شود با رفتنِ گل از نظر گلشن شود دلگیرتر جان گیرد از ماتم نشان وقتی که گل پرپر شود دل بشکند از داغ ها دلگیر گردد باغ ها از غم شود قامت کمان وقتی که گل پرپر شود نیرو رود از پیکرش هر کس که گل رفت از برش آری شود تن ناتوان وقتی که گل پرپر شود «یاسر» اگر آید غمی جان را بسوزد ماتمی دل می رود دامن کشان وقتی که گل پرپر شود حاج محمود تاری «یاسر»
. ای به حرم، هدیۀ پروردگار بحرِ کرم، واسطۀ کردگار ای دلت از غیرِ تولا جدا صاحبِ اِجلال، کنیز خدا ای ز ازل منتصبِ مصطفی تا به ابد منتخبِ مرتضی یارِ علی بوده ای از دیرباز ساخته ای فاطمه را سرفراز مَرتبَتت، مادریِ ماهتاب مَنزلَتت، همسریِ آفتاب کیست شود فاطمه را جانشین همچو تو ای حضرت ام البنين بال و پرِ معنویِ بیت وحی فاطمۀ ثانویِ بیت وحی چار گل فاطمه را مادری مادرِ پُر مهرِ چهار اختری مادر چار عاشقِ سر باخته دل به قضا، جان به قدر باخته - - - - - - - - - - مادر دلدار، سلامٌ علیک اُمِ علمدار، سلامٌ علیک بسکه دلت بوی گلِ یاس داد خالقِ گُلها به تو عباس داد هست گر عباسِ تو ذُخرُالحسین از تو ذخیره ست، بر آن نورِ عین مهدِ دلیران، سرِ دامان توست روحِ شجاعت، ز شبستان توست ای بفدای گُلِ بستانِ تو روشنیِ شمعِ شبستانِ تو ماهِ حرم، روی ابالفضل بود تکیه به بازوی ابالفضل بود بود در آن قلقلۀ دشمنان هیبتِ سقای حرم پاسبان هیچ تو دانی که امیدت چه شد؟ قامتِ عباسِ رشیدت چه شد؟ چون برهِ فاطمه بی‌تاب شد رفت که آب آورد و آب شد آه ز یادآوریِ نخل‌ها دشمن و پنهانگری نخل‌ها من چه بگویم، ز رشیدی غریب در وسطِ حیله و مکر و فریب دستِ علمدار کمین خورد، وای ساقیِ دلدار زمین خورد، وای با همه بی دستی و بی یاوری باز رجز خواند سوی لشکری تا که به یاریِ حسینت شتافت تیغ، سرِ ماهِ منیرت شکافت تیر به چشمانِ قمر تا نشست پشت و پناهِ حرم از پا نشست گفت: اَخا اَدرک اَخا یاحسین دیدنِ عباس بیا یاحسین ساقی اَت از شوقِ لقا مست شد در طلبِ وصلِ تو، بی دست شد نامِ تو دارم به لبم زمزمه آمده بالینِ سرم فاطمه