#شرح_اسم
#مرا_به_نام_کوچکم_صدا_بزن
بسیاری از متنهایی که در کانال جان و جهان، با نظم و ترتیب پشت سر هم مینشینند، حاصل قلم زدن مادرانی هستند که در گروهی به نام «مداد مادرانه» دور هم جمع شدهاند و مشق نوشتن میکنند.
سرنخی که در روزهای اخیر اهالی مداد درباره آن نوشتهاند، از این قرار بوده: «داستانهای اسمتان را تعریف کنید. از کجا آمده؟ چه احساسی نسبت به آن داشتهاید و دارید؟ چه ماجراهایی مربوط به اسمتان برای شما پیش آمده؟»
#مهدیه_مریم_سمانه
#بخش_اول
- سمانه؟ چرا سمانه برادر؟
- چرا قربان؟ چِشه؟
- دو روز دیگه، بچهها تو مدرسه بهش میگن «سمّانه! سمّانه آی سمّانه!»
روی میز، ضرب میگیرد و «سمانه»ی بینوا را با ریتم تحقیرآمیزی میخوانَد. ناحقّ و ناروا تشدیدی میبندد به ناف میمَش و آن را چنان کوبنده و با قر و اطوارِ جلف ادا میکند که وِجههاش به کلی خدشهدار میشود و حیثیتی برایش نمیمانَد. پِرفورمَنسِ رِندانهی آن کارمند، کارگر میشود و پدر من که با حال یقین و رضا، از خانه خارج شده بود، سرگشته و حیران، به خانه باز میگردد.
مذاکرات فشرده پدر و مادر و یحتمل مادربزرگهایم شروع میشود و بالاخره «مهدیه»، واجد اکثریت آراء میشود.
✍ ادامه در بخش دوم؛