#پس_از_طوفان
برگهای قطور و عظیم تاریخ دارد با صدای مهیب جنگ ورق میخورد و همینطور خون و اشک است که از سطور آخر سرنوشت فلسطین میپاشد توی صورت دنیا...
اما من نمیتوانم از غزه بنویسم. دوست دارم بروم کاری کنم. چیزی جمع کنم. تند تند متن دلخراش منتشر کنم تا کسی جرأت نکند به کسانی که غیر یهودیان را حیوان میدانند و بر اجسادشان ادرار میکنند، بگوید اسرائیلیهای مظلوم!
در راهپیماییهای حمایتی شرکت کنم و کمپینها را آب و تاب بدهم.
اما کی؟ تمام وقتهایم پر است. میترسم حتی امام زمان هم ظهور کند و من درگیر این باشم که نکند آن روز پسرم شلوارش را پا نکند و ما به دیدن مراسم تکیه دادنش به دیوار کعبه هم نرسیم.
من خودم توی نوار نامرئی اتیسم گیر افتادم. در محاصرهای کامل. این بزرگترین خودافشاییام در نوشتن است:
من کاری برای این دنیا نمیتوانم بکنم. نه چون دنیا هم برای من کاری نکرد، من فقط درگیر ناتوانی فرزند خویشم. فرزندی که برای تمام نیازهایش محتاج من است. هرچه دنیا در این طوفان بیشتر فرو میرود تا از دلش صفوف حق و باطل شفافتر بیرون بیاید، خلوتیِ اطرافم بیشتر توی ذوق میزند. ما درگیر مشکلات توانبخشی هستیم. ما در خود ماندهایم.
قطار دنیا دارد سوتزنان و دیوانهوار بهسمت پایان تاریخ میرود، اما ما توی آن نیستیم. ما روی چمنزار پایین ریل نشستهایم و من دارم فکر میکنم چرا پسرم از پروانهها میترسد ولی از کفشدوزکها نه.
✍ادامه در بخش دوم؛
✍بخش دوم؛
اما چیزی است در من، که جانمایه و انگیزهی چیدن این کلمات است. من، روزی، جایی، عمق اندوه را لمس کردهام. این ادراک، این بینش، این پردهای که از جلوی چشمانم پایین افتاده، باعث میشود وقتی مادر فلسطینی را بر سر جنازه فرزندش میبینم، برایم تنها یک تصویر توی اخبار نباشد. نه اینکه بنشینم و برایشان گریه کنم، نه. من کیلومترها از گریه جلوترم. من تا عمق استراتژیک ناامیدی آن مادر پیشروی میکنم.
زن روی زمین مینشیند، پاهایم شل میشود.
به سینهاش چنگ میاندازد، قلبم آریتمیک میزند.
ناله میکند، گلویم میسوزد.
فریاد میکشد، عضلات گردنم منقبض میشود و خون میدود زیر مویرگ تمام دندانهایم و تصویر موج برمیدارد...
حس میکنم دردهای این زن را آدمها خروار خروار میبینند، اما من وزن مثقال به مثقال غمش را روی قلبم میکشم.
من بعد از اتیسم پسرم، غمها را عریان میبینم. رنج آدمها بیآنکه دعوتشان کنم در من حلول میکنند. آنچنان که شبها خواب بمباران میبینم و مثل آدمهای آواره، روزها توی آشپزخانه، توی حیاط ، توی اتاق دنبال چیز نامعلومی میگردم.
من موهبت مکاشفهی دیگری هم داشتهام. وقتی که میفهمم مردی که همه خانوادهاش در زیر یک بمب، یکباره تبدیل به خاکستر و خاطره شدند، چطور هنوز زنده است.
وقتی میدانم چطور غم میتواند قلبت را از سینه بیرون بکِشد، ولی نتواند تو را بکُشد. چگونه میشود به تجاوز رنج، اجازه اشغال وجودت را ندهی، هرچند او هزار برابر تو وزن و تجهیزات داشته باشد. چرا بیعدالتی میتواند زانوی کسی را خم کند، اما سرش را نه.
من راز اینکه چرا فلسطین پیروز خواهد شد را میدانم...
#سمانه_بهگام
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#من_یک_مادرم
روی مبل نشستهام و از دیدن فیلمهای بمباران بیمارستان توسط وحوش عالم قلبم کنده میشود.
پسرک، پایین پایم نشسته و دندانهای تازه درآمدهاش را امتحان میکند و هی نگاهم میکند که آیا خوشحالم از کارش، و از چشمان گریان من میترسد ...
وسط هقهقهایم لبخندی تحویلش میدهم.
پسرکم دقیقا همسن این دخترک توی فیلم است...
معلوم نیست چقدر برای مادرش شیرینکاری کرده.
معلوم نیست تا الان چقدر مادر بعد از هر بار دلبریاش، او را عمیقا به قلبش چسبانده که بگوید قربان همهی شیرینیهایت میشوم.
حتما لحظات دو نفرهشان پر بوده از این دل و قلب دادنها...
اما حالا تنها کاری که مادر از دستش برمیآید این است که وسط زخمهای جانکاهش که وحوش عالم بر تنش نشاندهاند، او را در آغوش بگیرد تا دخترک کمی، فقط کمی آرام بگیرد.
فقط باید مادر باشی که حال مادر این چند ثانیه فیلم را بفهمی؛ که وسط سوزش و درد عمیق خودش، دست میاندازد که خنده و آرامش عزیزش را طلب کند.
آخ اگر دستت به جایی بند نباشد ....آخ ...
لعنت به این همه سکوت دنیا ...
چرا نمیمیریم از این همه غم ... 😭😭😭
#اسماعیلزاده
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan
#خون_دلی_که_لعل_شد
- حماس و حزبالله اونجا رو میزنن، زن و بچهشون کشته نمیشن آبجی؟
- تلاش میکنن جاهایی مثل نیروگاهها و پادگانها و جاهای حساس رو بزنن.
- پس به بچههاشون کار ندارن؟
- مسلمونا حد و حدود دارن نمیتونن بچه بکشن که..
نمیدانست آخر شب توی میدان فلسطین جلوی بنر سردار میایستد و خون بچههای مظلوم و إرباً إربای بیمارستان المعمدانی غزه از دلش شُرّه میکند توی تکتک سلولهایش و از لای انگشتهای مشت شدهاش میچکد روی چفیهی عربی دور کمرش.
- داداش بزار بپوشم با هم بریم. دلم آروم و قرار نداره.
- نمیخاد آبجی. شما بمون پیش بچه هات، بیدار میشن یهو. شما وظیفهت چیز دیگهست.
بغض و غیرت خون شده بود زیر مویرگهای سفیدی چشمش که گفت:
«ما میریم که شما نیاید.»
#سیده_لیلا_هاشمی
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan
#پرنده_بهشتی_بابا
سر دخترش را روی شانهاش میگذارد. مراقب هست سرش برنگردد، مثل همان اولین روز که همسرش بچه را دستش داده بود.
فکر نمیکند که تا چند روز پیش به امید دیدن او بوده که هر شب خستگیاش را میتکانده و درب خانه را میزده...
اولین غذایی که به او داده بودند، اولین اصواتی که گفته بود، هیچ کدامشان را در یاد نمیآورد.
مرد اصلا فرصت نمیدهد که خاطرات توی سرش جوهر و توی دریای دلش پخش شوند. جلوی همهشان سینه صاف کرده. این را از مادرش و شاید نسلهای قبلترشان خوب یاد گرفته است.
غزه، تنها سرزمینیست که مردمانش نمیمیرند! فقط وقتی که دیگر نفس نمیکشند، وجودشان آب میشود، میریزد پای درخت آزادی، و درخت را تنومندتر میکند.
وجودشان پرنده میشود، اوج میگیرد تا برای لحظه موعود در کنار هم لشکر ابابیل شوند و آینده صهیونیسم را مصداق «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ» بسازند.
مرد بچه راتکان میدهد، برایش بلند بلند لالایی مقاومت میخواند: «پرندهای از پرندههای بهشتی بابا، همهیمان فدای مقاومت»
#زینب_فرهمند
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan
#انقلاب_پابرهنگان_عالم
در ایام حج، از جمله لحظاتی که اجتماع بینظیر مسلمین نظرم را بسیار به خود جلب میکرد، لحظهی تلاقی پاهای برهنه بر زمین در سعی میان صفا و مروه بود؛ دریای جمعیت که از ارتفاع کوهها مشاهده میشد و پژواک صدای برخورد انبوه پاهای بدون کفش بر زمین.
پوشاندن پا در حج بر مردان حرام است. تماشای حرکت جمعی این پابرهنگان از یک سو، و حضور سربازان پوتین به پا از سوی دیگر در آن ایام، بیش از پیش مرا متوجه عمق مفهوم پابرهنگی مینمود.
خمینی حکیم، انقلاب اسلامی را انقلاب پابرهنگان میدانست، و چه مفهومی زیباتر و رساتر از پابرهنگی در نمایش تواضع بندگی ضعیفشمردهشدگان در تقابل با کبر مستکبران؟! انسان بازگشته به فطرت، با نفی اصالت همه زینتهای دنیا و هر آنچه حجاب بر تصویر برهنه و حقیقی طبیعت انسان است با مستکبرانی مستغرق در انواع زینتها و حجابهایی که گام لرزان طبیعت انسان را پنهان کرده و پوتین به پا، سودای فتح جهان و الوهیت بر حقیقت انسان را دارند، به تقابل برمیخیزد.
گویی ابراهیم خلیل نیز به فرمان خدا در دعوت به حج، پیش از همه، پابرهنگان را صدا زده است:
«وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»
چه پیوندی است میان حج و پابرهنگی؟! چه رازی است که غم افتراق امت بیش از هرجا، در حج، در اوج اجتماع امت به چشم میآید و قلب را محزون میکند؟! نه آن است که لحظه وحدت و پیوند حقیقی امت، لحظه اتصال اجتماع نمادین پابرهنگان به اجتماع حقیقی آنان است؟!*
✍ادامه در بخش دوم؛
✍بخش دوم؛
حکیم بود آن پیر که برائت از مشرکین را به عنوان رکنی اساسی از حج احیا کرد. مگر نه آنکه در حج، طواف «واحد قهار» به رمی شیاطین و «ارباب متفرقون» تمام میشود؟ مگر نه آنکه در قرآن، دعوت به توحید در حج در کنار اجتناب از «رجس اوثان» و پلیدی بتها سفارش شده؟ و مگر نه آنکه ابراهیم -علیه السلام- پابرهنگان را به اجتماع، و نه فرادی فراخواند؟
چه بسا حقیقت حج، در لحظه وحدت امت پابرهنه، در برائت از مشرکین محقق میشود و نشانههای آن امروز هویداست. امروز که قیام پابرهنگان امت در دفاع از مستضعفانِ کنده شده از همه تعلّقات در غزه، و علیه کودککشان - که با کودککشی دشمنی عریان خود با بشریت را نمایش میدهند- حتی مستکبران حاکم بر امت را نیز وادار به تظاهر کرده، بهترین زمینه برای تحقق این حقیقت است.
برخلاف توهم مستکبران که رهایی از تعلقاتِ مستضعفان را نشانه ضعف میپندارند، همین پابرهنگی عامل قدرت است. وابستگی مستکبران به تعلقات، اسباب ضعف، تزاحم و اختلاف است، لذاست که «تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ»؛ لذاست که تنها در دژهای محکم و پشت دیوار میجنگند، و همین، عامل پیروزی پیدرپی مقاومت در سالهای اخیر بودهاست.
امروز اگر رنگ تعلقات از امت اسلامی زدوده شود و اسباب اتحاد پابرهنگان در کشورهای مختلف فراهم شود، موج برخاسته از اتحاد سطل آبها، فرعون زمانه را در خود غرق میکند.
بسیاری از ما که این روزها علیرغم نابلدی به دنبال سلاح جنگی و زمینی برای مبارزه با دشمنیم، از سلاح زبان غافل شدهایم. سلاحی در دسترس که میتواند با موج اتصال پابرهنگان در مصر و اردن و عربستان و قطر و امارات و... سر مستکبران متظاهر را خم کرده و به واکنش وادارد.
حسینیان پیش از این سلاح برداشته و در موقعیت مقتضی آن را فرود میآورند، أین الزّینبیون؟!
#ح_سادات_حسینی_روحانی
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan
#داغی_که_سرد_نمیشود!
تازه خبر داشت پخش میشد. یکی یکی زنگ میزدند برای عرض تسلیت. بعضیها وسط تسلیت گفتن، با اینکه حدودا میدانستند چه اتفاقی افتاده، میخواستند سر از کمّ و کِیف ماجرا دربیاورند؛
«چی شد رفتن؟»
«چرا اونجا بودن؟»
«بعد از اینکه رفتن سیل اومده؟»
و دردناکترین سوالشان این بود: «آخرین لحظه تو ماشین بوده؟ یا بیرون؟»
سوالی که مثل خوره روحمان را میخورد. نه که جوابش مهم باشد، نه!
یعنی حداقل برای ما مهم نبود. اما تصور این لحظه، آخرین لحظهای که عزیزمان نفس میکشیده دردناک بود، حالا هر کجا که میخواهد باشد. و هر بار شنیدن این سوال دوباره آن لحظه را میکشید پیش چشمانمان...
✍ادامه در بخش دوم؛
✍بخش دوم؛
دیشب با دوستانمان بیرون رفته بودیم. یک نفر پرسید: «حالا این غزه کجا هست؟»
یکدفعه قلبم تیر کشید. انگار که کسی دوباره ازم بپرسد: «تو ماشین بوده یا بیرون؟»
حس کردم من دوباره همان داغدار و صاحبعزا هستم که جلوی من پرسیدن از کمّ و کِیف عزایم، قلبم را میفشارد.
در دلم میگفتم یعنی بعد از این همه سال جنایت، تو تا به حال نرفتهای حداقل یک جستجوی ساده در اینترنت انجام دهی و نقشهی فلسطین و غزه را ببینی؟!
البته او تقصیری نداشت. در جمع دوستانه داشت فقط حرف میزد.
اما من که با دیدن هر عکس، عکس هر کودک، قلبم ریخته و تیر کشیده، من که چند سالی است مادر شدهام، منی که دیدن گریهی هر کودکی، گریهی فرزند خودم را تداعی میکند، این روزها عزادار هستم.
با دیدن هر کودکی که زخمی است، جسم زخمی فرزندم را میبینم. با دیدن سرِ افتادهی هر کودکی در آغوش پدرش یا مادرش، فرزندم را محکمتر به آغوشم میفشارم، و هر بار یاد غزه به زبانم آیت الکرسی را جاری میکند.
او حق داشت. او نمیدانست من عزادارم.
وگرنه حتما میفهمید برای عزادار فرقی ندارد کجا؟
مهم آن آخرین لحظهای است که دیگر نیست و هر بار تصورش مغزت را ویران میکند.
#مهدیه_دهقانپور
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan
#سلام_آقا!
راننده اسنپ حدودا ۳۰ساله با لهجه شیرین لری گفت: «حاجی مشهد میرید إنشاءالله؟»
- بله، إنشاءالله دعاگو هستیم.
- خیلی وقته میخوام برم ولی هرکاری میکنم نمیشه؛ ما رو نمیطلبه.
رفتی سلام ما رو برسون.
- چشم حتما. اسم و فامیلتون رو بگید، به اسم یادتون کنم.
- من، علیاکبر موسیوند. بگید علیاکبر خودش میشناسه.
یادت نره حاجی...
- نه، حتما یادت میکنم.
از داشبور ماشین یک کاغذ برداشت و نوشت:
سلام
علی اکبر
گفت: «بیا حاجی اینو بذار گوشهکناری تو حرم.»
#مائده_سادات_ملکی
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan
#چهره_این_زن_را_به_خاطر_بسپارید!
آرام و مطمئن، لمیده روی صندلی شورای امنیت سازمان ملل متحد، خیره در چشم نمایندگان میلیاردها انسان زندهی دنیا در سال ۲۰۲۳! با دستی که خیلی معمولی آن را بلند کردهاست.
آنقدر معمولی که انگار نه انگار دارد رای مثبت ۱۲ کشور دیگر دنیا را برای متوقف کردن جنایات اسرائیل وتو میکند.
بیایید تصویرش را برای همیشه در ذهنهامان ثبت کنیم:
زنی که نماینده کشوری خونریز و جانی است؛ نماد غرب وحشی، نماد دنیای مدرن و پست مدرن و پسا پست مدرن! نماد حیوانیت، وحشیگری و بیشرفی...
کاش میشد این عکس را چاپ کنیم و بر دیوار اتاقهایمان بزنیم! توی مدرسه و اداره و خیابان هم!
تا اگر کسی خواست از صلحطلبی و انساندوستی و توسعه و ثبات و اقتصاد و قانونمداری و هرچیز مثبت دیگری در دنیای این زن جنایتکار حرف بزند، در مقابلش مانند این زن، دستمان را بلند کنیم و...
اگر کسی به شما گفت توسعه غربی، دنیا را جای بهتری برای زندگی کردهاست!
اگر کسی به شما گفت باید از اینها درس وجدان و انسانیت و برابری و کشورداری و عقلانیت بگیریم؛
اگر کسی گفت شما، قاتل زن، زندگی و آزادی هستید نه کس دیگری!
✍ادامه در بخش دوم؛
اگر کسی به شما گفت جنگ بس است، «مرگ بر..» بس است، دخالت در امور دیگر کشورها بس است و از این مهملات و چرندیات،
فقط تصویر همین زن را نشانش دهید!
راستش میخواستم متن دیگری برای این یک و بیست دقیقه شب جمعه بنویسم، ولی دیدن تصویر این زن، قلبم را به آتش کشید.
#مرگ_بر_آمریکا یی که سردار ما را کشت،
زنان غره را کشت،
کودکی فرزندان فلسطین را کشت،
و پدران غزه را کشت کشت کشت...
#نازنین_آقایی
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan