تا بر آن عارِضِ زیبا نظَر انداختهایم
خانهی عقل به یک بار بَرانداختهایم
بر دلِ ما دگر آن یارِ #کمان_ابرو تیر
گو: مَیَنداز، که ما خود سپر انداختهایم
هیچ شک نیست که: روزی اثری خواهد کرد
تیرِ آهی که به وقتِ #سحر انداختهایم
ای که قصدِ سَرِ ما داری، اگر لایقِ تُست
بِپَذیرش، که به پای #تُو در انداختهایم
به جفا از درِ خود دور مگردان ما را
تا بجوییم دلی را که در انداختهایم
قدرِ خاکِ درت اینها چه شناسند؟ که آن
توتیاییست که ما در بَصَر انداختهایم
#اوحدی رازِ خود از خَلق نمیپوشاند
گو: ببینید که ما #پرده در انداختهایم
🖼 مزارِ #اوحدی_مراغهای / شهرستان #مراغه / استان #آذربایجان_شرقی
@jargeh
#قطار میرود
تُو میروی
تمامِ ایستگاه میرود
و #من چهقدر سادهام
که سالهای سال
در انتظارِ #تو
کنارِ این قطارِ رفته ایستادهام
و همچنان
به نردههای ایستگاهِ رفته
تکیه دادهام...
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
#قیصر_امینپور
(۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ - ۸ آبان ۱۳۸۶)
@jargeh
پُرسیدند که #تو خُدای را کُجا دیدی؟
گفت: آنجا که #خویشتن ندیدم.
📚 #تذکرة_الاولیاء/ #عطار_نیشابوری
@jargeh
بلام فرستی و من باز بسته دل به امید
که از #تو رسد بَر سَرم #بلای دگر
سَری که داشتم انداختم به پای تُو حیف
که نیستم سَرِ دیگر برای #پای دگر
#کمال_خجندی
🌐 شرح حال مختصری از کمال الدین خجندی
@jargeh
دل جامِ جهاننمای عشق است
بنگر که به تُو، #تو را نماید
مجموعِ #تجلّیِ الهی
در #جام_جهان_نما نماید
در هر چه نظر کنیم وَ اللّه
نورِ رخِ #او به ما نماید
#شاه_نعمتالله_ولی
•─────•❁•─────•
⬅️ به لطفِ خدا خبرهای خوشی در راه است....
#جهان_نما
@jargeh
🔸 جانِ من و جانِ تُو
🔹 #دیوان_شمس / #مولوی
〰〰〰〰〰〰〰〰
جانِ من و جانِ تُو بَستَست به همدیگر
همرنگ شوم از تو گر #خیر بود گر شَر
〰〰〰〰〰〰〰〰
جانِ من و جانِ تُو گویی که یکی بودهست
سوگند بدین یک جان کز غیرِ #تو بیزارم
〰〰〰〰〰〰〰〰
آینهی #جان شده چهرهی #تابان تُو
هر دو یکی بودهایم جانِ من و جانِ تُو
〰〰〰〰〰〰〰〰
هیچ کسی سیر شد ای پسر از جانِ خویش؟!
جانِ منی چون یکی است جانِ من و جانِ تُو
➖➖➖➖➖➖➖➖
📚 «شرح یکصد غزل اول از دیوان شمس تبریزی» را در طاقچه ببینید:
🌐 https://taaghche.com/book/94924
@jargeh
🔖 آخرین جُرعهی این جام
همه میپُرسند
چیست در زمزمهی مُبهمِ آب
چیست در هَمهمهی دلکشِ بَرگ
چیست در بازی آن ابرِ سپید
روی این آبی آرامِ بلند
که تو را میبَرد
اینگونه به ژرفای خیال
چیست در خلوتِ خاموشِ کبوترها
چیست در کوششِ بیحاصلِ موج
چیست در خندهی جام
که تو چندین ساعت
مات و مبهوت به آن مینگری
نه به ابر
نه به آب
نه به برگ
نه به این آبی آرامِ بلند
نه به این خلوتِ خاموشِ کبوترها
نه به این آتشِ سوزنده که
لغزیده به جام
من به این جمله نمیاندیشم
من مُناجاتِ درختان را هنگامِ سحر
رقصِ عطرِ گُلِ یخ را با باد
نفسِ پاکِ شقایق را در سینهی کوه
صحبتِ چلچلهها را با صبح
بُغضِ پایندهی هستی را در گندُمزار
گردشِ رنگ و طراوت را در گونهی گُل
همه را میشنوم
میبینم
من به این جمله نمیاندیشم
به #تو میاندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تُو میاندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تُو میاندیشم
تُو بدان این را تنها تُو بدان
تُو بیا
تُو بمان با منِ تنها تُو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تُو بتاب
من فدای تُو به جای همه گلها
تُو بخند
اینک این من که به پای تُو درافتادهام باز
ریسمانی کُن از آن موی دراز
تُو بگیر تُو ببند تُو بِخواه
پاسخِ چلچلهها را تُو بگو
قصّهی ابرِ هوا را تُو بخوان
تُو بمان با من تنها تُو بمان
در دلِ ساغر هستی تُو بجوش
من همین یک نفس از جُرعهی جانم باقی است
آخرین جُرعهی این جامِ تُهی را تُو بنوش
📚 #فریدون_مشیری / بهار را باور کُن
#شعر_معاصر
@jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
⬅️ عزیزانِ اهلِ ذوق #تک_بیتهای «حاج حسین و پسران» رو ادامه بدید.... منتظرِ سرودههاتون هستم. @jar
... #تُو فقط یک مزارِ ناکام است
تُو فقط یک ضمیرِ گمنام است
و برای شما که هیچ کساید
نه فقط واژه بلکه دشنام است...
#حسین_صفا
#منجنیق
#شعر_معاصر
@jargeh