eitaa logo
جوان انقلابی
85 دنبال‌کننده
432 عکس
273 ویدیو
5 فایل
چیست دشمن تا نگاه دوست فرمان می دهد وای از آن وقتی که مولا اذن میدان می دهد نظرات: @JAHAD79
مشاهده در ایتا
دانلود
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نفوذ جریانی اگر روی اشخاصی که تأثیر گذارند انجام شود آرمان ها تغییر میکند. دشمن دارد طراحی میکند برای نفوذ..‌ مثل نفوذ جریان غربگرایی که توانایی کشور را در حد آبگوشت بزباش می داند و اصرار دارد مدیر از خارج وارد کند چون ما خیلی توانمندی هارا نداریم، پول میشوییم، بیشعوریم و برای حل شدن مشکلمان هم باید خودمان بمالیم... #نفوذ #بی_کفایتی @javane_enghelaby
امام علی علیه السّلام فرمودند: همانا دنیا آخرین حد میدان دید افراد کوردل است. غررالحکم، ج ۲ @javane_enghelaby
شب دوم سوار سفیدپوش روبروی شیخ عاصف ایستاد. پوشش صورت خود را کنار زد. چشم ها گرد شد. بدران نیز حیرت زده نگاه کرد. "وریده؟!" مادر ثامر هیجان زده جلو آمد. گفت: "دختر زائر على باید عقوبت شود، اگر فشنگ به ملاج پسرم می خورد، چی!" وریده گفت: "من باید عقوبت بشوم که عارض شدم، یا مردان شیخ عاصف که کارشان به دزدی گله کشیده؟ " شیخ عاصف گفت: " این بهتان برای من خیلی سنگین است دختر زائر على!" ثامر گفت: " وای به روز زائر على اگر از این کار دخترش با خبر باشد!" در همین حال چند سوار از پشت سر وریده به آنها رسیدند. وریده گفت: "بین ما و شما، شیخ جابر شیخ الشيوخ باید حکم کند. تا آن موقع، مسعد پیش ما می ماند." صالح برادر وریده جلوتر از بقیه رسید و به تندی از اسب پیاده شد و به سمت شیخ عاصف رفت و بی درنگ سلام کرد: "سلام به شیخ بزرگ حویزه!" شانه های شیخ عاصف را بوسید و بعد رو به وریده گفت: "وريده حيا کن از روی اسب با شیخ بزرگ همکلام شدی؟" وریده گفت: "از کی زائر على این قدر ذلیل شده که پسرش گرده دزد گله اش را می بوسد؟!" بدران خشمگین جلو رفت. تفنگ خود را نزدیک صورت وریده نشانه گرفت. گفت: "اگر فی الفور به طایفه ات برنگردی، نعشت را روی دست برادرت برای زائرعلی می فرستم." صالح گفت: "ما برای جنگ و جدال نیامده ایم." بدران دست روی ماشه گذاشت. حداد برادر کوچکتر وریده نیز سر رسید. از اسب پیاده شد و با لال بازی به بدران التماس کرد و چیزهایی گفت که هیچ کس نفهمید. وریده چشم در چشم بدران دهانه اسب را چرخاند و برگشت. ثامر جلو آمد و گفت: "دزدیدن گله تان کار بنیلام بود، راشد را هم آنها زخمی کردند، اما زمین های حویزه نباید چراگاه گله های شوش باشد." در همین حال مطرود خلف از سمت دیگر به تاخت به آنها نزدیک شد و صحنه را دید. بدران تفنگ خود را پایین آورد. از گرد لباس و اسب خسته اش پیدا بود، مدت زیادی است که می تازد. جلو آمد و گفت: "چه خبر است، هنوز شیخ جابر نمرده که طوایف به جان هم افتاده اند، " "سلام به شیخ عاصف!" ثامر گفت: "به دختر زائرعلی بگو که ناروا بهتان می زند." صالح گفت: "من که عذر خواستم، اشتباه شده بود" ادامه دارد... @javane_enghelaby
🔺تذکر کتبی و کسر از حقوق برای #نماینده_سراوان میگن بنده خدا بعد از شنیدن این حکم اسکیزوافکتیو گرفته، رفته خودشو تو لکسوسش حبس کرده و از همه فاجعه تر، میخواد استعفا بده 😱 مگه چیکار کرده بود که این بلا رو سرش آوردید؟؟ باید اون کارمند بی ادب رو تنبیه می کردید که دیگه به خودش اجازه نده موقع حرف زدن یه نماینده به کار با سیستمش ادامه بده 😡 حالا اگه محمد باسط استعفا بده ما چه گلی به سر بگیریم؟ ترفندهای کامپیوتری، برش و همگام سازی کلمات رو روی حرفای کی پیاده کنیم؟ فحش های قشنگ و توصیه های بهداشتی از کی بشنویم؟ وزیر بهداشتم که استعفا داد ☹️ لعنت به تو روزگار، لعنت... #نماینده_سراوان #جریمه #استعفا @javane_enghelaby
امام علی علیه السّلام فرمودند: آن که بصیرت و بینش ندارد نظریه و اندیشه هایش هم نادرست و بی ارزش است. میزان الحکمه، ح 1731 @javane_enghelaby
37.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساواکی های جمهوری اسلامی! مسئولینی که باعث وهن مکتب و نظامند و بدون هیچ عملکرد مثبتی، با وقاحت کی بود کی بود من نبودم راه می اندازند و آخر کار حق به جانبانه استعفا میدهند... #ساواک #استعفا #دولت #نماینده_سراوان @javane_enghelaby
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام گل کرد خارخار شب بی قراری ام تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو دیدم هزار چشم درآیینه کاری ام گر من به شوق دیدنت از خویش می روم از خویش می روم که تو با خود بیاری ام بود و نبود من همه از دست رفته است باری مگر تو دست برآری به یاری ام کاری به کار غیر ندارم که عاقبت مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام تا ساحل قرار تو چون موج بی قرار با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا، بیا زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام قیصر امین پور @javane_enghelaby
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه این آب ناروان شما نیز بگذرد... سیف فرغانی @javane_enghelaby
شب دوم مطرود گفت: "حالیه به جای مرافعه از شیخ الشیوخ عیادت کنید که ناخوش احوال است." بعد رو به شیخ عاصف کرد و گفت: اگر شیخ عاصف قوه آمدن به فیلیه را ندارد، یکی را به نیابت بفرستد برای دستبوس شیخ جابر.» شیخ عاصف گفت: "الله شیخ الشيوخ خوزستان را شفا بدهد!" جماعت آمین گفتند. مطرود رو به صالح کرد: "صالح! زود به طایفه ات برگرد و به زائرعلی بگو خودش را به فيليه برساند." مطرود منتظر پاسخ نماند و به تاخت دور شد. صالح و حداد نیز سوار اسب شدند و به همراه وریده به راه افتادند. بدران با تفنگ به سمت وریده نشانه رفت و شلیک کرد. تیر به بند عقال وریده اصابت کرد و باز شد و افتاد. وریده و بقیه ایستادند. وریده از اسب پیاده شد و بند عقال را برداشت و به بدران که حدود یکصد متر با او فاصله داشت، نگاه کرد. بدران فریاد زد: «وای به روز زائرعلی اگر یک مو از سر مسعد کم شود!» وریده بند عقال را در مشت فشرد و سوار اسب شد و تاخت. جماعت اطراف بدران بلند خندیدند و او را تحسین کردند. ثامر گفت: "با این شیرین کاری ات تفنگ به تو میرسد بدران!" جماعت هم تأیید کردند. درست است، به بدران می رسد! شیخ عاصف تفنگ را از روی کرسی برداشت و به بدران داد و پیشانی و شانه او را بوسید. بدران نیز خم شد و پای شیخ عاصف را بوسید و ثامر را در آغوش گرفت‌. اما حالا که شیخ جابر، شیخ الشیوخ خوزستان در گذشته بود و بدران از مراسم ختم او در فیلیه برگشته بود و زائر علی بزرگان حویزه را برای رفع کدورت دعوت کرده بود، بدران در مخالفت با شیخ عاصف، سخن میگفت. همه ریش سفیدان حویزه دورتادور اتاق نشسته بودند. شيخ عاصف بالای اتاق به مخده تکیه زده بود و بدران کنار در نشسته بود. یکی وارد شد و برای شیخ عاصف قلیان آورد. شیخ عاصف رو به بدران گفت: من دعوت دشمن را رد نمی کنم، زائرعلی که جای خود دارد." بدران گفت: "اگر از من می خواستید به جنگ زائرعلی بروم، سهل تر بود تا به دعوتش!" یکی از شیوخ با تندی رو به بدران کرد و گفت: هر جا پدرت با انگلیسی ها می جنگید، زائر على جلودارش بود حالا..." بدران گفت:" اصرار من برای حفظ حرمت شیخ عاصف است." شیخ عاصف گفت :" به حرمت من برو علی الخصوص حالا که شیخ جابر مرده، نباید تخم کینه توی طوایف این بلاد سر باز کند." بدران به احترام بلند شد و بیرون رفت. شیخ عاصف صدایش را بلند کردرو کرد: دلیر ترین جوانهای حریزه را هم با خودت ببر!" ادامه دارد... @javane_enghelaby
2.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رامبد جوان در دفاع از تبلیغ دارویی مهناز افشار: مردم خودشون شروع کنن به خواسته هاشون عمل کردن و حکومت فکر نکند دانای کل هست. چهارتا آدم هم قرص بخورن بمیرن عیب نداره بعد درست میشه دیگه" بله آقای جوان، چهار نفر بمیرن که اتفاقی نمیفته! بالاخره جون آدما از پول که مهم تر نیست... فقط خیلی دوست دارم بدونم چه دلیلی واسه گفتن این حرف ها داشتید؛ نکنه واقعا فکر کردید انقلاب قرار نیست چهل سالگی رو ببینه و دارید برای نظام بعدی جای پا محکم میکنید؟! در ضمن، بعید میدونم با توهین به مردم بتونید فصل بعدی خندوانه رو بسازید چون دیگه طرفداری نخواهد داشت. مگر یک عده مثل خودتون که هر دفعه و سر هر ماجرایی یه فاز می زنید... #رامبد_جوان #بازی_با_جان_مردم #خندوانه #توهین @javane_enghelaby
امام خامنه ای: من به‌هیچ‌وجه حرفها و تحلیلهای کسانی را که گاهی در برخی از مطبوعات یا رسانه‌ها از انحراف نسل جوان سخن میگویند قبول نمیکنم. این‌طور نیست. اگر گاهی اشتباه و خطایی از جوان سر بزند، با توجّه به دل پاک و نورانی او این اشتباه کاملاً قابل جبران است. اینها چرا صلاح و پاکدامنی و پارسایی و صداقت جوانان را نمیبینند؟ چرا شور و شعور جوانان را نمیبینند؟ به چند خطای معدود جوان چشم میدوزند و درست در همان مجرایی که دشمنان میخواهند و میپسندند، سخن میگویند یا قلم میزنند. ۸۲/۶/۲۶ @javane_enghelaby
هر که پستی دارد اینجا دکتر است دیپلم ردّی است، اما دکتر است هر که شد محبوب از ما بهتران هر که شد منسوب بالا دکتر است هر که رد شد از در دانشکده یا گرفته دکتری، یا دکتر است 😜 @javane_enghelaby