شیرین کاری
یه بار تو پادگان شهید مصطفی خمینی تا پادگان وحدتی مسابقه دو استقامت برگزار شده بود و وسط راه خسته شدم.
هم خودم خسته شده بودم هم قیافه جدی بچه ها خیلی می زد تو ذوقم.
مونده بودم چه کار کنم که هم رفع خستگی باشه و هم ایجاد خنده کنه بین بچه ها و برادران بهداری که بی کار نگامون می کردن.
یه لحظه خودم رو به حالت بی حالی رو زمین انداختم و مثل غش کرده ها در آوردم. همه بچه داد می زدن بهداری بهداری!
برادران بهداری جلو چشم همه برا کمک بدو بدو اومدن. شاید از اینکه یه کاری براشون بوجود اومده خوشحالم شده بودن. همینکه بدو بدو و با یه برانکارد نزدیکم رسیدن ، در یه لحظه بلند شدم و پا بفرار گذاشتم!
صدای خنده بچه ها در اومده بود و بچه های بهداری هاج و واج دنبالم میومدن.
@jihadmughniyeh_ir
🔴در هیاهوی سیاسی این روزها، یک بسیجی دیگر ناجوانمردانه چاقو خورد و در دفاع از ناموس شهید شد
دستگیری قاتلان بسیجی آمر به معروف
🔹جانشین پلیس تهران بزرگ: در پی یک درگیری در خیابان استخر، پاسدار بسیجی آمر به معروف «محمد محمدی» با ضربات چاقو به شهادت رسید.
پلیس عاملان قتل را در کمتر از ۲۴ ساعت دستگیر کرد.
🔹۴ نفر از عوامل به هویت آرمان ۱۸ ساله، مهدی ۲۶ساله، هادی ۲۴ ساله و افشار ۳۵ ساله در منطقه خاکسفید دستگیر شدند که به مشارکت در نزاع منجر به قتل اعتراف کردند.
ماجرا این بود که اراذل و اوباش با یک خانم تصادف میکنند و 3نفری با ناموس مردم درگیر میشن و فحش های رکیک بهش میدادن و محمد وارد شد و تذکر داد و ناغافل چاقو به ریه و قلبش زدند و آسمانی شد
@jihadmughniyeh_ir
🔸 تقویت اراده
🔺 پرسش: شخصی که ایمان بسیار ضعیف دارد، چگونه اراده را قوی کند تا هر کاری را انجام ندهد و حتی بتواند از کارهایی که خارج از اختیار است جلوگیری کند.
🔺 پاسخ: بسمهتعالی، آنچه در تحت اختیار اوست، اختیاراً خلاف رضای خدا را بهجا نیاورد؛ همین راهِ نجات است.
🔹 حضرت آیتالله بهجت (ره)
📚 بهسوی محبوب، ص۷۶
#درس_اخلاق
@jihadmughniyeh_ir
#کم_آوردیم_نشد_تیتر_بزنیم...❗️
🍃قمقمه اش هنوز آب داشت ، اما نمی خورد، از سر کانال تا انتهای کانال میرفت و می آمد لبهای بچه ها را با آب قمقمه اش تر میکرد ، ریگ گذاشته بود توی دهنش که خشک نشود و به هم نچسبد...
❣رفقا اخلاص شهید خرازی قلب آدم و تسخیرمیکنه،عجیب بوده عجیب
@jihadmughniyeh_ir
🔴واکنش محکم رحیمپور ازغدی به سخنان رئیس دولت:
🔹نسبت سازش را اولینبار معاویه به امام حسن(ع) بست، مظلوم بزرگ همه دورانها، حسنبنعلی(ع) است
🔹 کسی که از مذهب سواستفاده سیاسی کند از روحانیت تنها لباسش را دارد
🔹️ معیشت مردم را برجامی کردند، حالا نوبت به برجامی کردن دین مردم رسیده است
🔹️ من امثال قاسم سلیمانی را واجد روحانیت و اهل معنا میدانم وامثال حسنروحانی را فاقد آن
🔹️ مردم دارند تاوان توهم و وعده های چند سیاستمدار با ضریب هوشی پائین را میدهند که معلوم شد نه تنها مفهوم عزت و اقتدار ملی را نمیدانند بلکه سیاست بین الملل هم نمیدانند
🔹️ پایان معامله با شیطان و اعتماد به وعده های او، به تعبیر قرآن فحشای سیاسی میشود
🔹️ الشیطان یعدکم الفقرو یامرکم بالفحشا، شیطان با ارعاب و تهدید و سپس وعده اقتصادی، ضعیفان را وادار به فحشا میکند
🔹️ شانس مردم مارا ببین که آن یکی میخواهد با آنجلیناجولی، خودشان دونفری مشکلات جهان را حل کنند و این یکی، در پایان هشت سال حکومتش هنوز منتظر ترحم ترامپ و تعهد اوباما و امید جدیدش، جو بایدن است
💠کانال خبری - تحلیلی
@jihadmughniyeh_ir
مراسم دانش آموختگی دانشگاه امام حسین (ع) بود
فرماندهان نظامی ایستاده بودند.
حضرت آقا از پله ها رفتند بالا
و روی جایگاه آمدند ...
فرماندهان، فرمانده کل قوا را که دیدند
احترام نظامی گذاشتند
احترام حاجی اما جور دیگر بود و با همه فرق داشت ...
یک دست به احترام معمول،
کنار سر گذاشته بود
یک دست هم روی سینه؛
میدانستم ...
هیچ کار حاجی بی حکمت نیست
پرسیدم:
حاجی، عرف نظامی اینه که برای احترام
دست رو کنار سر میزارن!
این دست که روی سینه گذاشتی دیگه قضیه ش چیه ...؟!
گفت: حس کردم آقا نگرانه
دست گذاشتم رو سینم، تا بگم:
حاج قاسم فدات بشه آقای من ...
#سردارشهیدحاجقاسمسلیمانی
#کتابسلیمانیعزیز
#سردارقلبم
@jihadmughniyeh_ir
🚨اینجاکهپلیسنیست
🚙چـراکمربندمیبندی؟
#پروفایل
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهیدمحمودرضابیضایی
@jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
2⃣6⃣
در پی #شهادت #جهاد_مغنیه، سیدمجیدبنی فاطمه مداح اهل بیت کشورمان عکسی را این شهید عزیز منتشر کرد که با هم در حرم حضرت علی ابن موسی رضا(ع) انداخته بودند.
بنی فاطمه گفت دفعه اولی که #جهاد را دیدم با دوستانش به #مشهد آمده بود که وقتی متوجه حضور من شدند آمدند کنارم. او چهره مرا از جلسات مداحی که دیده بود میشناخت و به خاطر علاقه اش به #اهل_بیت و عزاداری به سبک جوانان ایرانی مداحی های مرا دیده و شنیده بود. آن دیدار خیلی به طول نیانجامید.
یادم می آید که موقع رفتن از من خواست حتما سفری به #لبنان داشته باشم. میگفت #جوانان_لبنانی بسیار با ایرانی ها علاقمندند به خصوص نسبت به #حزب_الهی_ها.
این دیدار گذشت تا اینکه او برای آخرین بار حدودا دو ماه مانده بود به شروع ماه محرم به #ایران آمده بود. یکی از دوستانش که می دانست من در فلان تاریخ در حرم خواهم بود هماهنگ کرده بودند که همدیگر را ببینیم
در آن دیدار بود که #جهاد از ارادتش به مقام #معظم_رهبری و #سید_حسن_نصرالله برایم حرف زد و دائم میگفت می خواهم با #اسرائیل #مبارزه کنم.
از سبک عزاداری های ما خوشش میآمد و بسیار با ارادت نسبت به #سید_الشهدا(ع) صحبت میکرد. میگفت اگر بشود حتما برای محرم به ایران میآیم. میگفت از مداحی محمود کریمی خوشم میآید و مداحی «#اللهم_الرزقنا_شهادت» را که من خوانده بودم برایش جذاب بود.
شاید به نظر اغراق بیاید و اینکه حالا چون #شهید شده این حرف را می زنم ولی باور کنید ذره ای از حرفهای #جهاد دنیایی نبود و به راستی او لایق #شهادت بود.
@jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
2⃣7⃣
🔴 #سلاح_جهاد
#شهید_جهاد_مغنیه را کسی نمی شناخت اما وقتی #شهید شد خیلی زود عطر #شهادتش دلهای جوانان جبهه #مقاومت را پر کرد. این ویژگی #شهدای #حزب_الله است. تا زندهاند فقط #سرویس_جاسوسی #رژیم #صهیونیستی آنها را میشناسد، اما پس از #شهادت همه جهان #اسلام متوجه شان میشود.
عکس نوشت:
همیشه #جهاد را با #سلاح_رزم میدیدید، اینبار با سلاح #دوربین ببینید.
با دوربینها میتوان در هزاران کیلومتر آن طرفتر خط شکنی کرد اما با #تفنگها شاید کیلومترها آن طرفتر.
دوربینها #زینبیاند و تفنگها #حسینی؛ و #زینبیون جهان را فتح میکند.
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدجهادعمادمغنیه
#رفیق_شهیدم
@jihadmughniyeh_ir
🔴 تیتر توهینآمیز روزنامه وابسته به شهرداری علیه شهید امر به معروف
🔹روزنامه همشهری در اقدامی عجیب درباره شهید امنیت «محمد محمدی» که اخیرا توسط اراذل و اوباش به شهادت رسید از واژهی «مرگ مرد بسیجی» برای این شهید والامقام استفاده کرد.
@jihadmughniyeh_ir
✍🏻خیلی ها میپرسن
چرا مجلس روحانی رو استیضاح نمیکنه
و چرا حضرت آقا فرمودند که دولت تا آخرین روز باید کار کنه
🔺آیا حضرت آقا طرفدار این دولته که میخواد تا روز آخر کار کنه؟
🔹#جواب
ببینید رفقا میخوام یه حساب سرانگشتی بکنیم تا جواب بگیریم
🔸الان تقریبا
برج ٨ هست یعنی نزدیک آبان ،
خرداد سال بعد هم ، ان شاء الله انتخابات ریاست جمهوری ، در واقع ٧ ماه مونده به تمام شدن دوران ریاست جمهوری حسن روحانی
🔹و اگر همین الان مجلس
وارد سوال از رئیس جمهور بشه ، روحانی یک ماه وقت داره که به اون پاسخ بده ، میشه آذر ماه ....
🔸و اگر مجلس در آذرماه
به رئیس جمهور رای عدم کفایت بده ، سه ماه دولت میفته به دست جهانگیری اصلاح طلب و باید مملکت آماده بشه برای انتخابات زودهنگام
🔹سه ماه بعد از آذر
یعنی اسفند و برگزاری انتخابات میفته به فروردین ، یعنی فقط دو ماه زمان فرق خواهد کرد
🔸اما در عوض؛
اگر همین الان بخوان روحانی رو استیضاح کنند در بحبوحه بحران اقتصادی ما به بحران سیاسی هم می خوریم ....اصلا دارن از قصد اینکارها رو میکنند که مجلس استیضاح و رای به عدم کفایت بده ...
🔹اونوقت بعد از ۷ سال
گند زدن به مملکت، به راحتی کنار میرن و باز همین آش وهمین کاسه است .
🔹په قدری زیرساختها رو خراب کردن
که تا دولت جدیدمستقر بشه باید فقط آواربرداری کنه ، پس نباید بگذاریم به راحتی از زیر بار مسئولیت فرار کنند
🔸نباید با استیضاح روحانی ،
در این شرایط کشور ، که هیچ فایده ای هم برای مملکت نداره بهانه دست اون بدیم. در واقع اینها دارن از قصد کاری میکنند که کار به دعوای سیاسی برسه
🔹حضرت آقا هم
با یک پولوتیک سیاسی این بهانه رو از دستشون گرفتن
ایشان با بیان اینکه الان شما دو تا ١٠٠ روز وقت دارید تا وعده هاتون رو عملی کنید به دولت فهموند که نمیتونی بدون پاسخگویی با استیضاح نمایندگان از زیر بار مسئولیت فرار کنی ....
@jihadmughniyeh_ir
💠 #حدیث_روز 💠
🔰 امام باقر عليه السلام :
💢 عَلَيكُم بِالصَّدَقَةِ فَبَكِّرُوا بِالصَّدَقَةِ فَإنَّها تُسَوِّدُ وَجهَ إبليسَ ؛
✍🏻 بر شما باد به صدقه دادن ! صبح زود صدقه بدهيد كه روى ابليس را سياه مى كند .
📚 همان ، ص 298 .
@jihadmughniyeh_ir
‼️حضور در مجلس حرام
🔷س 5407: گاهی در میهمانی ها بعضی افراد شروع به پاسور بازی میکنند ولی بدون شرط بندی و فقط برای تفریح، حضور در این مجلس جایز است؟
✅ج: بازی با پاسور مطلقاَ حتی بدون شرط بندی حرام است، و اگر حضور شما در مجلس نوعی تایید گناه محسوب شود، جایز نیست و باید نهی از منکر کنید و اگر لازمهی نهی از منکر، ترک مجلس باشد باید مجلس را ترک کنید.
#نهی_از_منکر #پاسور #قمار
📕منبع: leader.ir
‼️انتخاب رشته تحصیلی و رضایت والدین
🔷س 5407: در انتخاب رشته دانشگاهی و تغییر آن در مقطع دیگری رضایت والدین لازم است؟ در صورتی که خلاف رضایت آنها انجام شود و موجب دلخوری گردد چه حکمی مترتب بر آن است؟ زمانی که فرد فارغ التحصیل شده باشد و والدین اصرار بر ادامه تحصیل داشته باشند و او به دلایل منطقی چنین تصمیمی نداشته باشد، اطاعت از والدین واجب است یا نه؟
✅ج: هر چند در اینگونه موارد رضایت والدین شرط نیست، اطاعت هم به آن معنا واجب نیست. اما اسباب نارضایتی آنها را نباید فراهم کند و نباید کاری کنید که آنها ناراحت شوند اگر واقعا نهی میکنند و اگر نخلف شما باعث میشود ناراحت شوند، به هر حال مخالفت نکنید.
📕منبع: khamenei.ir
‼️وظیفه مستمع غیبت: وجوب رد غیبت
🔷رد غیبت، یعنی نفی آن نسبتی که غیبتکننده به غیبتشونده میدهد؛ مثلا وقتی گفته میشود: "فلانی مال ناحق خورده"، بگوییم: "از کجا معلوم، شاید معامله کرده یا شاید حلال بوده است." اگر هم بهگونهای است که نمیشود آن را توجیه کرد، مثلا بگوید: "بشر جایزالخطاست یا ممکن است تاکنون توبه و استغفار کرده باشد."
نکته اساسی این کار در این است که چون زندگی، بر پایه روابط اجتماعی است، بدبینی و بدگمانیهای افراد باعث تیره و تار شدن فضای جامعه میشود. ازاینرو باید رد غیبت کرد و اصل را بر صحت عمل افراد گذاشت.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
‼️معاشرت با شخص بی نماز
🔷س 5408: کسی که نماز نمی خواند، آیا می توانیم به خانه او رفت و آمد کنیم یا از مال او استفاده کنیم؟
✅ج: استفاده از اموال و #معاشرت_با_کسی_که_نماز_نمیخواند، در صورتی که تأیید کار او نباشد، اشکال ندارد؛ اما اگر ترک معاشرت موجب عمل به واجب و نماز خواندن او می شود، به عنوان #امر_به_معروف و نهی از منکر ـ با وجود شرایط ـ ، باید رفت و آمد با او را ترک کنید.
#احکام_امر_به_معروف #رفت_و_آمد_با_بی_نماز
‼️نجس شدن اعضای وضو
🔷س 5409: اگر عضوی از اعضای وضو بعد از شستن آن و قبل از اتمام وضو، نجس شود، چه حکمی دارد؟
✅ج: نجس شدن آن عضو، به صحّت وضو ضرر نمی رساند، ولی تطهیر آن عضو برای پاک شدن از نجاست بهخاطر نماز واجب است.
📕منبع: leader.ir
‼️خمس برنج مصرفی
🔷س 5410: ما برنج مصرفی هر سال را در فصل برداشت برنج می خریم؛ مثلاً 100 کیلو برنج در شهریور، سال خمس ما اوّل آبان است و تقریباً چیزی از این برنج را هنوز مصرف نکردهایم. آیا باید خمس آن را بدهیم؟ در صورتی که مازاد مصرف سالانه خرید نمیکنیم؟
✅ج: هر مقدار از مواد مصرفی مانند برنج که با درآمد تهیه شده و تا سررسید سال خمسی مصرف نشده است، خمس دارد.
#سال_خمسی
#خمس_مواد_مورد_نیاز
🆔 @resale_ahkam
@jihadmughniyeh_ir
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩستشاﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ،که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد !
ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود.
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدن ﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خوﺍﺏ ﺭﻓﺖ. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ نکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ (ﺧﺮ ) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و.... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید. ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ میشود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ...
@jihadmughniyeh_ir
حکایتی بسیار زیبا از کلیله و دمنه درباره زود قضاوت کردن
دو کبوتر بودند در گوشه مزرعه ای با خوشحالی زندگی می کردند . در فصل بهار ، وقتی که باران زیاد می بارید ، کبوتر ماده به همسرش گفت : " این لانه خیلی مرطوب است . اینجا دیگر جای خوبی برای زندگی کردن نیست . " کبوتر جواب داد : " به زودی تابستان از راه می رسد و هوا گرمتر خواهد شد . علاوه براین ، ساختن این چنین لانه ای که هم بزرگ باشد و هم انبار داشته باشد ، خیلی مشکل است ."
بنابراین دو كبوتر در همان لانه قبلی ماندند تا این که تابستان فرا رسید و لانه آنها خشک تر شد و زندگی خوشی را در مزرعه سپری کردند . آنها هر چقدر برنج و گندم می خواستند می خوردند و مقداری از آن را نیز برای زمستان در انبار ذخیره می کردند . یک روز ، متوجه شدند که انبارشان از گندم و برنج پر شده است . با خوشحالی به یكدیگر گفتند : " حالا یک انبار پر از غذا داریم . بنابراین ، این زمستان هم زنده خواهیم ماند . "
آنها در انبار را بستند و دیگر سری به آن نزدند تا این که تابستان به پایان رسید و دیگر در مزرعه دانه به ندرت پیدا می شد . پرنده ماده که نمی توانست تا دور دست پرواز کند ، در خانه استراحت می کرد و کبوتر نر برای او غذا تهیه می کرد . در فصل پائیز وقتی که بارندگی آغاز شد و کبوترها نمی توانستند برای خوردن غذا به مزرعه بروند ، یاد انبار آذوقه شان افتادند . دانه های انبار بر اثر گرمای زیاد تابستان ، حجمشان کمتر از حجم اولیه شان شده بود و کمتر به نظر می رسید . کبوتر نر با عصبانیت به پیش جفت خود بازگشت و فریاد زد : " عجب بی فکر و شکمو هستی ! ما این دانه ها را برای زمستان ذخیره کرده بودیم ، ولی تو نصف انبار را ظرف همان چند روز که در خانه ماندی ، خورده ای ؟ مگر زمستان و سرما و یخبندان را فراموش کردی ؟ " کبوتر ماده با عصبانیت پاسخ داد :
" من دانه ها را نخوردم و نمی دانم که چرا نصف انبار خالی شده ؟ "
کبوتر ماده که از دیدن مقدار کم دانه های انبار ، متعجب شده بود ، با اصرار گفت : " قسم می خورم که از همان روزی که این دانه ها را ذخیره کردیم ، به آنها نگاه نکردم . آخر چطور می توانستم آنها را بخورم ؟ من در حیرتم چرا این قدر دانه های انبار کم شده است . این قدر عصبانی نباش و مرا سرزنش نکن . بهتر است که صبور باشی و دانه های باقی مانده را بخوریم . شاید کف انبار فرو رفته باشد یا شاید موش ها انبار را پیدا کرده اند و مقداری از آنها را خورده اند . شاید هم شخص دیگری دانه های ما را دزدیده است . در هرصورت تو نباید عجولانه قضاوت کنی . اگر آرام باشی و صبر کنی ، حقیقت روشن می شود . "
کبوتر نر با عصبانیت گفت : " کافی است ! من به حرف های تو گوش نمی دهم و لازم نیست مرا نصیحت کنی . من مطمئن هستم که هیچکس غیر از تو به اینجا نیامده است . اگر هم کسی آمده ، تو خوب می دانی که آن چه کسی بوده است .
اگر تو دانه ها را نخوردی باید راستش را بگویی . من نمی توانم منتظر بمانم و این اجازه را به تو نمی دهم که هر کاری دلت می خواهد بکنی . خلاصه ، اگر چیزی می دانی و قصد داری که بعد بگویی بهتر است همین الان بگویی ." کبوتر ماده که چیزی درباره کم شدن دانه ها نمی دانست ، شروع به گریه و زاری کرد و گفت : " من به دانه ها دست نزدم و نمی دانم که چه بلایی بر سر آنها آمده است " و به کبوتر نر گفت که صبر کن تا علت کم شدن دانه ها معلوم شود . اما کبوتر نر متقاعد نشد ، بلکه ناراحت تر شد و جفت خود را از خانه بیرون انداخت .
کبوتر ماده گفت : " تو نباید به این سرعت درباره من قضاوت کنی و به من تهمت ناروا بزنی . به زودی از کرده خود پشیمان خواهی شد . ولی باید بگویم که آن وقت خیلی دیر است و بلافاصله به طرف بیابان پرواز کرد و پس از مدتی گرفتار دام صیاد شد . "
کبوتر نر ، تنها در لانه به زندگی خود ادامه داد . او از این که اجازه نداد جفتش او را فریب دهد ، خیلی خوشحال بود . چند روز بعد هوا دوباره بارانی و مرطوب شد . دانه های انبار ، دوباره چاق تر و پرحجم تر شدند و انبار دوباره به اندازه اولش پر شد . کبوتر عجول با دیدن این موضوع ، فهمید که قضاوتش درباره جفتش اشتباه بوده و از کرده خود خیلی پشیمان شد ، ولی دیگر برای توبه کردن خیلی دیر شده بود و او به خاطر قضاوت نادرستش تا آخر عمر با ناراحتی زندگی کرد .
پندها:
زود قضاوت نكنید. زود به انتهای قضیه نرسید و یكه به قاضی نروید یا در میان صحبتها مدام دنبال درست و غلط نگردید. قبل از نتیجه گیری كردن در مورد حرفهای دیگران كمی فكر كنید ؛ خصوصا اگر میدانید این صحبت فقط از یك احساس زود گذر نشات میگیرد.
@jihadmughniyeh_ir
✅ تکرار سه فتنه زمان حضرت علی(عليه السلام) – در زمان ما
1- فتنه رنگی جمل
سهم خواهی- حبس خانگی – انحراف توسط فرزند – ناکثین
2-فتنه مذاکره
با شیطان بزرگ زمانه - و فریب خوردن ابوموسی اشعری -قاسطين
3-فتنه القای ناکارآمدی
القای عدم عدالت- توسط مذهبی های احمق – مارقین یا خوارج
در فتنه اول:
یاران نزدیک پیامبر (طلحه و زبیر) که بعد از پیامبر خیلی ثروتمند شده بودند - وقتی دیدند نمی توانند در حکومت علی (ع) به پست و مقام برسند با همراهی خانواده پیامبر (یعنی عایشه) علیه جانشین پیامبر (یعنی علی ع) شورش کردند– و خیلی ها در این وسط کشته شدند – زبیر از اولین یاران پیامبر و علی (ع) بود – ولی پسرش او را منحرف کرد - و بعد از جنگ به شکل بدی کشته شد- علی (ع) از کشته شدن دوست قدیمی اش (یعنی زبیر) در حال انحراف خیلی ناراحت شد – این فتنه رنگی بود و به جمل (یعنی شتر سرخ) شهرت یافت- در آخر با اینکه عایشه موجب فتنه و قتل خیلی ها شده بود حضرت علی (ع) عایشه را به حبس خانگی محکوم کرد تا فتنه دیگری نشود و مردم بیشتری در این وسط کشته نشوند
به نظر شما زبیر زمان ما چه کسی بود؟
در فتنه دوم:
سپاه حضرت علی(ع) با سپاه شیطان بزرگ زمان (یعنی معاویه) در جنگ بود و چون معاویه در حال شکست بود پیشنهاد مذاکره داد – برخی یاران حضرت علی فریب خوردند و پیشنهاد مذاکره را باور کردند – حضرت قبول نکرد و فرمود به آنها اعتماد نکنید – ولی مردم با سرگردگی بعضی منافقین داخلی حضرت علی (ع) را مجبور کردند – حضرت پذیرفت ولی کس دیگری را برای مذاکره فرستاد (مالک اشتر) – مردم گفتند مالک را نمی خواهیم او جنگ طلب است – ما فرد باسواد و صلح طلب را میفرستیم (ابوموسی اشعری) – چند مدت مذاکره طول کشید – تا اینکه ابوموسی فریب خورد و ابتدا شرایط را اجرا کرد و انگشتر را درآورد – ولی معاویه و عمروعاص تعهدات را اجرا نکردند – بعد از اینکه مردم دیدند مذاکرات شکست خورده به جای اینکه پشیمان شوند – گفتند ما اشتباه کردیم چرا علی قبول کرد پس علی هم اشتباه کرده باید توبه کند
به نظر شما ابوموسی زمان ما چه کسی است؟
اما فتنه سوم:
برخی از یاران حضرت علی(ع) (یعنی مذهبی های بی بصیرت) به این نتیجه رسیده بودند که حکومت حضرت ناکارآمد و ناعادلانه است – آنها در نتیجه جنگ های متعدد و تخلف های برخی مدیران به این نتیجه رسیده بودند – آنها حضرت علی(ع) اعتراض میکردند و قصد داشتند ایشان را وادار به توبه کنند – آنها خود را از حضرت علی (ع) عادل تر و دین شناس تر می دانستند - شروع به اعتراض کردند – سه خصوصیت عجیب خوارج این بود که آنها همه را فاسد می دانستند – و برای ولی مسلمین (یعنی علی ع) تعیین تکلیف میکردند – خود را عدالت طلب و دین دار واقعی می دانستند و جلوتر از امام حرکت میکردند – و در آخر باقیمانده خوارج حضرت علی (ع) را کشتند
♦️♦️♦️مواظب باشید
این فتنه قصد القای ناکارآمدی و بی عدالت را دارد و همچنین ناامید کردن بچه های مذهبی – توسط افراد به ظاهر مذهبی و عدالت خواه -
ولی رهبر عزیز انقلاب در تمام سخنرانی ها دارند به مردم امید می دهد و تاکید میکند به آینده امیدوار باشیم.
@jihadmughniyeh_ir
💢موانع بر سر اجرای عدالت علی(ع)
♦️علی(ع) در اجرای حاکمیت اصیل اسلامی با دشمنان خارجی یا مشرکین درگیری نداشت.
♦️چند جبهه داخلی که همگی لباس اسلام پوشیده و ادعای سابقه در کنار پیامبر بودن را دارند، در مقابل او ایستاده اند.
♦️معمول ترین دشمن علی(ع) در دوران خلافت را، معاویه و عمروعاص می دانند و آنها را در صدر قرار میدهند.
♦️اما در همین دسته بندی ها، در درون سپاه امام هم افراد تاثیرگذاری حضور دارند که معاویه بدون آنها نمیتوانست به موفقیت در صفین دست پیدا کند.
♦️آن شخص کسی نیست جز اشعث بن قیس. منافقی باهوش، قدرتمند، اهل خطابه و سخنور که به تنهایی در ماجرای صفین توانست در سپاه حضرت، شکاف ایجاد کند.
♦️اشعث تا قبل از خلافت حضرت علی(ع) ولایت آذربایجان را عهدهدار بود و سالی صد هزار درهم از خراج آن دیار را به او می رسید.
♦️پس از قتل خلیفه و پیوستن مردم به علی ( ع ) وی نیز به آن حضرت پیوست و در جنگ صفین نیز شرکت کرد
♦️در یکی از شبهای جنگ صفین که اعراب بسیاری کشته شده بودند افراد قبیله خویش را جمع کرد و به بهانه دلسوزی بدانها گفت : امروز دیدید که چقدر از جمعیت عرب کشته شد ؟! به خدا سوگند که در عمرم چنین کشتاری به چشم ندیدهام .اگر بنا باشد جنگ به این صورت ادامه یابد ، عرب نابود گردد ،و با این سخنان خود در آنها ایجاد تزلزل کرد .
♦️این خبر به گوش معاویه رسید و همین امر انگیزه او شد که قرآنها را بر نیزه کند و امیرالمؤمنین را به حکمیت بخواند .
♦️علت این کارشکنی آن بود که علىبنابىطالب(ع) پس از جنگ جمل، یعنى حدود 6 ماه پس از آغاز خلافتش، او را از ولایت آذربایجان عزل كرد و از وى خواست تا اموال حكومتى را در كوفه به حضرت تحویل دهد.
این تصمیم بر اشعث ناگوار آمد ، بهطورى كه بر آن شد تا به معاویه بپیوندد؛ ولى قومش او را بازداشتند ، زیرا ترك شهر و قوم و پیوستن به معاویه را سزاوار نمىدانستند.
📚الامامة والسیاسة / ج1 / ص112
♦️در روانشناسی منافق حضرت امیر میفرمایند: منافق شخصی مغرور، ریاست طلب و حسود است.
♦️حالا همین صفات را می توان در اشعث بن قیس دید.
♦️او در جنگ صفین در سپاه امام على(ع) بود و از سوى حضرت فرمانده جناح راست لشكر عراق شد. در این جنگ ، به مالك اشتر كه اصالتى یمنى داشت و از سرداران برجسته سپاه على(ع)بود، حسادت می ورزید و در كسب پیروزیهاى نخستین با او به رقابت مىپرداخت ودر نهایت خیانت کرد ولشکر حضرت را متفرق کرد
📚واقعة صفین / ص180
@jihadmughniyeh_ir
رمان واقعی بنام فرار از جهنم
نوشته #شهید_مدافع_حرم
#سید_طاها_ایمانی، در ۶۷قسمت
از سرگذشت پر پیچ وخم یڪ تازه مسلمان امریڪایی، قبل از تشرف به اسلام و بعداز آن،
که در جنگ میان شیطان و فرشته و بهشت وجهنم،در آخر بر شیطان پیروز شده
و راه بهشت را در پیش می گیرد…
به عبارتی میتوان گفت این داستان واقعی به نوعی ثابت ڪننده امڪان تغییر در انسان می باشد
که همه چیز حتی خویهای حیوانی شخص نمیتواند مانع تغییر و رسیدن به انسانیت شود
ومیتوان باوجود تمام مشڪلات و سختیهای پیش رو و زمینه وجود گناه و دوری از انسانیت
بازهم انسان زیست؛ و فراموش نڪرد که خدا همه جا با مااست…
خودتون بخونید قضاوت با شما …
@jihadmughniyeh_ir
#قسمت_اول_داستان_دنبالهدار
فرار از جهنم:
🔵اتحاد، عدالت، خودباوری
من متولد ایالت لوئیزیانا، شهر باتون روژ هستم. ایالت ما تاثیر زیادی در اقتصاد امریکا داره همیشه در کنار بزرگ ترین سازه های اقتصادی، بزرگ ترین جمعیت های کارگری حضور دارن ...
هر چقدر این سازه ها بزرگ تر و جیب سرمایه دارها کلفت تر میشن ... فلاکت و فاصله طبقات هم بیشتر میشن ... و من در یکی از پایین ترین و پست ترین نقاط شهری به دنیا اومدم ...
شعار مدارس و دانشگاه های ما اتحاد، عدالت، اعتماد و خودباوریه ... این چیزیه که از بچگی و روز اول، هر بچه ای توی لوئیزیانا یاد می گیره ... ما در سایه اتحاد، جامعه ای سرشار از عدالت بنا می کنیم و با اعتماد و خودباوری به خودمون کشور و آینده رو می سازیم ... ولی از نظر من، همه شون یه مشت مزخرفات بیشتر نبود ...
برای بچه ای که در طبقه ما به دنیا بیاد ... چیزی به اسم عدالت و آینده وجود نداره ... برای ما کشوری وجود نداشت تا بهش اعتماد کنیم ... برای ما فقط یک مفهوم بود ... جنگ ... جنگ برای بقا ... جنگ برای زنده موندن ...
بله ... من توی منطقه ای به دنیا اومدم که جولانگاه قاچاقچی ها و دلال های مواد مخدر، دزدها، آدمکش ها و فاحشه ها بود ... منطقه ای که هر روز توش درگیری بود ... تجاوز، دزدی، قتل و بلند شدن صدای گلوله، چیز عجیبی نبود ... درسته ... من وسط جهنم متولد شده بودم ... و این جهنم از همون روزهای اول با من بود ...
من بچه ی یه فاحشه دائم الخمر بودم که مدیریت و نگهداری خواهر و برادرهای کوچک ترم با من بود ...
من وسط جهنم به دنیا اومده بودم ...
✍ادامــــــه دارد ...
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
@jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#قسمت_اول_داستان_دنبالهدار فرار از جهنم: 🔵اتحاد، عدالت، خودباوری من متولد ایالت لوئیزیانا، شهر ب
قسمت دوم داستان دنباله دار فرار از جهنم:
🔵یک روز شوم
صبح ها که از خواب بیدار می شدم ... مادرم تازه، مست و بدون تعادل برمی گشت خونه ... حالی که تمام وجودش بوی گندی می داد روی تخت یا کاناپه ولو می شد ... دوباره بعد از ظهر بلند می شد ...قهوه، یکم غذا، آرایش و ....
من، هر روز صبحانه بچه ها رو می دادم ... در رو قفل می کردم که بیرون نرن و می رفتم مدرسه ... بعد از ظهرها هم کار می کردم تا کمک خرج زندگی باشم ....
پول بخور و نمیری بود اما حالم از پول های مادرم بهم می خورد ... گذشته از این، اگر بهشون دست می زدم بدجور کتک می خوردم ... ولی باز هم به زحمت خرج اجاره خونه و قبض هامون و هزینه زندگی درمیومد ....
همه چیز رو به خاطر بچه ها تحمل می کردم تا اینکه اون روز شوم رسید ... سر کلاس درس نشسته بودم ... مدیر اومد دم در کلاس و معلم مون رو صدا زد ... همین طور که با هم حرف می زدن زیر چشمی به من نگاه می کردن ... مکث می کردن ... و دوباره ... ..
تمام وجودم یخ کرده بود ... ترس و دلهره عجیبی رو تا مغز استخوانم حس می کردم .... معلم مون دم در کلاس ایستاده بود ... نگاه عمیقی به من کرد ... استنلی لازمه چند لحظه باهات صحبت کنم ...
از جا بلند شدم ...هر قدم که به سمتش می رفتم اضطرابم شدید تر می شد ... اما اون لحظات در برابر تجربه ای که در انتظارم بود؛ هیچ چیز نبود ...
✍ادامــــــه دارد ....
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خروج اشغالگران ترکیه از نقطه مراقبتی مورک در سوریه
🔸 30 کامیون از "مورک" به نقطه مراقبتی "معرحطاط" در مسیر بزرگراه M5 و 40 کامیون دیگر به شهر "النیرب" رسیدند.
منبع: www.alnujaba.ir
@jihadmughniyeh_ir
#فوری
🔴 حمله موشکی رژیمصهیونیستی به مدرسهای در سوریه
🔸 شبکه الاخباریه سوریه از شلیک یک موشک به سوی مدرسهای در روستای الحریه واقع در حومه شمالی القنیطره سوریه، توسط رژیمصهیونیستی خبر داد.
منبع: www.alnujaba.ir
@jihadmughniyeh_ir