eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.8هزار عکس
11.4هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 دبیرستانی بودم و مادرشون اومده بود خونمون برا تعیین روز خواستگاری تازه امتحانا رو داده بودیم و یه سفر مشهد گذاشته بودن تو دبیرستان ولی پدرم نگذاشته بود تنها یعنی بدون خانواده وبا مدرسه برم مشهد ولی یهو نظرش عوض شد. 🔹 مادرم به مدرسه تماس گرفت وگفتند مهلت تمام شده و جایی نیست برای ثبت نام ولی من تو دلم با امام رضا قرار گذاشته بودم که بیام پیشش بعد جواب مادر ایشون رو بدیم وبا خانوادشون بیان خواستگاری و... 🔹شاید باورتون نشه ولی مدرسه گفتن طلبیده امام رضا عجب طلبیدنی دقیقه ۹۰ یه جابرام تو اتوبوس واسکان مشهد جور شده بود 😭 🔹 من از امام رضا خواستم که اگر قسمت هم هستیم به هم برسیم زمانی که فرزنداولمون دنیا اومد قرار بود اسمش امیر حسین بزاریم ولی به خواسته پدر شهید اسمش رو رضا گذاشتیم. 🔹 چند سال گذشت س تایی رفتیم امام رضا علیه السلام حلقه ازدواجم رو انداختم تو حرم 😌 به نیت عاقبت به خیری وتضمین زندگیمون . 🔹خود ایشون هم بعد از آموزشی برای سر دوشی گرفتن رفته بودن امام رضا علیه السلام وهمون جا عکس یادگاری گرفته بودن وگفته بودن تو این جمع من شهید میشم 😭 🔹 امروز هم چهارشنبه هست ۱۰ خرداد تولد شهید دشتبانی همسر عزیزم وتولد آقام امام رضا هشتمین امام و ودهمین کشتی نجات.. 🔹راوی همسر شهید 🔹شادی روح شهید حجت الله دشتبان صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وزیر کشور: فراجا به عنوان ضابط قوه قضائیه وظیفه ذاتی در حوزه عفاف و حجاب دارد 🔰 سازمان اطلاعات فراجا
🔷قابل توجه آن آقایی که گفته ای هرزه گی دروازه بان تیمش گرانترین بغل دنیا بوده .... 🔹 اون بغل هرزه ترین بغل دنیا بوده نه گران ترین ... 💠 گران ترین بغل دنیا این بغل هست. ...شهیدی پس از ۳۰ سال در آغوش مادر مادرش گفت: فدای یک تار موی ناموس وطن .... فدای یک وجب از خاک وطن . فدای مردم و اسلام ... 🌱🌱🌱🌱
💠یادی از اسماعیل محمدابراهیمی 🌷نیمه شعبان بود. قرار بود در خانه جشن بگیریم. اسماعیل ۷ ساله بود. گفت چرا امروز که میلاد امام زمان هست، خانه را تزئین نکردید. مقداری پول گرفت تا کاغذ رنگی بخرد. رفت. کمی بعد خبر دادند در عبور از خیابان به شدت تصادف کرده است. نگران به بیمارستان رفتیم. در کما بود.🥺 پزشک گفت شدت تصادف و ضربه به سرش زیاد بوده و امیدی به برگشت هوشیاری و زنده ماندن ایشان نداشته باشید!😭 همه شیون و گریه می کردند، اما مادر سر به سمت آسمان گرفت و دستش را بالا برد و گفت: خدایا من اسماعیل پاره تنم را به شما و آقا امام زمانم می سپارم و شفای او را از شما می خواهم! پدر پانسمان روی سر او را برداشته بود، دیده بود محل زخم به شکل "یا علی" است، یقین کردیم خوب می شود. مدتی بعد در کمال ناباوری از کما خارج شد.اسماعیل در ۱۷ سالگی وقتی هنوز رد یا علی زیر موهایش مشخص بود، در ایام ولادت امام علی، در عملیاتی با رمز یا علی به شهادت رسید. 🌱🌷🌱🌷
💠عباس در کودکی دچار بیماری منژیت شد . خیلی حالش بد شد . همه دکترها ازش قطع امید کردند . اما پدرش امیدش ناامید نشد . درب خانه اهل بیت (ع) جایی که یک عمر رفته بود ، متوسل شد . در عین ناباوری شفای عباس را گرفت . عباس شد ذخیره ای برای انقلاب اسلامی.... 💠 در هفت سالگی ضمن آموختن علم، قرائت کلام‌الله مجید را به دیگر دانش‌آموزان می آموخت تا آن‌جا که با پول هفتگی خود جوایزی تهیه کرده و به افرادی که احادیث یا قرآن را صحیح می‌خواندند، جایزه می‌داد. 💠 عباس در زمان قبل از انقلاب ، تمام وقت خود را صرف مبارزه با فساد و طاغوت و عبادت و خودسازی کرد. او دوستانش را به کوه‌های اطراف شیراز می‌برد و در آن‌جا علیه استبداد پهلوی صحبت می‌‌کرد. اولین فعالیت انقلابی‌اش حمله به مشروب‌فروشی‌ها و سینما‌ها بود. او با دوستانش شیشه‌های مشروب را خرد می کرد که توسط عمال شهربانی بازداشت شد. عباس ذاکر حسین 🌱🌷🌱🌷🌱
چهره‌ی دیپلماتیک "حاج احمد متوسلیان"..! حاج احمد و «غلامرضا» از بدو آشنایی، دوشادوش یکدیگر در تمامی صحنه‌های مقابله با ضدانقلاب حضور داشتند. بر خلاف حاج احمد که اقتدار و سخت‌گیری‌اش معروف بود، غلامرضا به شوخ طبعی و ملایمت شهرت داشت. تنها کسی که به راحتی جرأت می‌کرد با حاج‌احمد شوخی کند، همو بود! غلامرضا زبان فصیح و شیوایی داشت، زمانی که احتیاج به سخنرانی، مذاکره، بحث و یا از این قبیل کارها بود، حاج‌احمد او را می‌فرستاد. هر وقت از غلامرضا علت این امر را می‌پرسیدند، بلند می‌خندید و می‌گفت: « من چهره دیپلمات برادر احمد هستم.» حاج‌ احمد تعلق خاطر عجیبی به او داشت در پی آزادسازی پاوه، بجای اینکه خود فرماندهی سپاه را بدست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا» گذاشت و خودش زیردست او، مسئولیت عملیات سپاه پاوه را پذیرفت. چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی غلامرضا شهید شد؛ حاج احمد در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری زار زار گریست. زاری و ناله حاج احمد را تنها در کنار پیکر غلامرضا مطلق و محمد توسلی دیده‌اند و بس...
🌹 . 📸 بعضی عکس ها با آدم حرف می‌زنند. عمليات بیت المقدس ۲ بود؛ اسفند ۱۳۶۶ ارتفاعات ماووت... بچه ها از صبح درگیر جنگ بودند که بتوانند پیکر دوستان شهیدشان را که بین خودشان و عراقی‌ها مانده بود، به عقب برگردانند. در لحظه‌ای که یکی از بچه‌ها با دیدن دوست شهیدش او را بوسید، از این لحظه بهزاد پروین قدس عکس گرفت. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت صدام حسین از حافظ اسد رئیس جمهور سوریه: آزادی فلسطین بدون ایران ممکن نیست... 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ فیلم دیده نشده از صحبت‌های پدر سردار شهید حاج حسین خرازی درباره سرلشکر شهید حاج محمدرضا زاهدی در جمع رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین (ع) مسجد شهرک دارخوین - مهرماه سال ۱۳۶۶ 🌹
🦋 حجاب تا وقتے نباشد تنها زیبایی های ظاهری دیده مے شود! اما همین کہ پوشیدہ شد جزء به جزء زیبایی های باطنے به چشم مے آید رفتار اخـــــلاق و لطافت روح شخصیت ‍‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5 اردیبهشت سالروز شکست مفتضحانه حمله نظامی آمریکا در طبس و سالروز شهادت شهید محمد منتظر قائم گرامی باد 🌷 ‍‌
حیا داشتن مردو زن نمیشناسد چہ در چہ در گفتار ما مردان نباید هر گفتارے هر پوششے استفاده ڪنیم جوان ڪسے است ڪ بالاتر مچ دستش رانامحرم نبیند.. 🌷 🕊🕊
محسن یکی از فعالین فرهنگی مسجد رجایی شهر بود و جوانان زیادی را جذب میکرد، در آن محل همه محسن را میشناختند و محسن جایگاه ویژه ای داشت. محسن اردوهای فرهنگی و رزمی بسیاری برگزار میکرد و از این طریق جوانان زیادی را باخود همراه میکرد، با شروع شدن حمله داعشی به مردم مظلوم و بی پناه سوریه و عراق و برای دفاع از حرم اهل بیت در قالب مستشار نظامی برای آموزش نظامی و رزمی به نیروهای مردمی و وطنی سوریه و عراق چندین بار به این دو کشور اعزام شد. بعد از اعزام، محسن دیگر آن محسن نبود، مدام از آنجا میگفت و از مظلومیت مردم سوریه حرف میزد، حتی زمانی هم که پیش ما بود روحش آنجا بود. محسن مجرد بود چندین بار برایش خانوم های متعهد زیر نظر گرفته بودم و تا میخواستم با محسن راجع به ازدواج صحبت کنم میدیدم که تمام فکرش شهادت است، تمام فکر محسن کمک به مردم مظلوم سوریه بود. می گفت: مادر من معلوم نیست وضعیتم چطور میشود فعلا صبر کن. محسن بیشتر حقوقش را صرف خانواده های بی سرپرست میکرد، محله های فقیر نشین کرج محسن را خوب میشناختن و هنوز هم حقوق محسن صرف خانواده های نیازمند میشود. یک روز با محسن به بهشت زهرا رفته بودیم، مادر شهیدی را دیدیم که همسرش نیز به رحمت خدا رفته بود و فرزندی نداشت، محسن آنقدر پای صحبتش و دردودلش نشست که متوجه شد سقف منزل آن مادر در اثر باران خراب شده و کسی را ندارد که تعمیرش کند ، محسن برای تعمیر منزل پیش قدم شد و آن مادر همیشه دعا گوی محسنم بود. ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۳/۱۱/۹ کرج ، البرز ●شهادت : ۱۳۹۴/۱/۲۷ حلب ، سوریه
15.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از عین الاسد تا خاک اسراییل نوع و نحوه بازدارندگی اقدامات دقیق نظامی ایران حتما گوش بدید 🕊🕊
⭕️ چرا اسرائیل نمی‌تواند با ایران وارد جنگ شود؟
●آگاه باشيد كه بازگشت همه به سوى خداست پس باز گرديد به سوى خودتان و خودتان را دريابيد تا خداى خود را بشناسيد. وظيفه سنگينی داريم، بايد از خون بيش از 70 هزار نفر پاسدارى كرد. بايد اسلام عزيز را زنده نگه داشت. ● ببينيد كه چه گرگهائى براى نابودى اسلام و ملت مسلمان و شهيد پرور ايران دندان تيز كرده اند، شما را به خدا قسم مى دهم كه به رهنمودهاى امام گوش كرده و آنها را در عمل و زندگى سرمشق قرار دهيد 🌷 🕊🕊
🔴 موشک‌های کروز، بالستیک و هایپرسونیک چه تفاوتی باهم دارند؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ پیشگویی که با قاطعیت امروز را پیش‌بینی کرده... جوانی شهید رو در کنارشون ببینید... 🕊🕊
یکی از تلخ‌ترین لحظات جبهه‌ها همین لحظه بود لحظه‌‌ ی تلخ وداع ؛ خدا کند که مادَرش ندیده باشد.. ۲۸ فروردین ۱۳۶۶ شمالغرب بانه ، بوالحسن از راست نشسته: شهید احمد قندی بالایِ سر خواهرزاده‌اش "شهید خیام‌نیا" 🕊🕊
من هنوز دلم تنگ شماست... زمینی میشوم... اما شما... آسمانی ام کنید... 📎پ ن : • رزمندگان ارتش در جریان عملیات شکست حصر آبادان 🌷 🕊🕊
●بعد از ازدواجش عبدالله محافظ رئیس جمهور شد و آموزش ها و ماموریت هایش فشرده. هر چه یاد می گرفت به من هم یاد می داد. بار اولی که اسلحه اش را آورد خانه، صدایم کرد که بیا بشین. ریز و درشت و زیر و زبرش را مثل استادی ماهر نشانم داد، نحوه دست گرفتن، ماشه کشی و ... ●دفاع شخصی را هم از عبدالله یادگرفتم. به همین ها اکتفا نکرد. جمعه ها با چند تا از دوستانش می رفتیم خارج از شهر و تمرین می کردیم، همه فنون رزمی و حفاظت، حتی راپل و چتربازی. ●از سپاه انصار نامه زده بودند که اگر نیایید درجه هایتان را بگیرید توبیخ می شوید. یک سری کارهای قانونی داشت. نامه را دید ولی باز هم نرفت. تا اینکه بعد از شهادتش رفتم دنبال کارهای ترفیع درجه اش. با شهادتش شد ستوان دوم. ●نمی دانم عبدالله رفیقم بود یا برادر، یا رفیقی که از برادر نزدیکتر است. فقط این را می دانم که توی این دنیای به این بزرگی هیچ کس برای من عبدالله نمی شود. ✍ راوی: برادرشهید 🌷 🕊🕊
یک دست قطع شده در جیب فرمانده!! عملیات رمضان با رمز یاصاحب‌الزمان ادرکنی شروع شده بود. گروهان من و اسماعیل از لشکر پیاده ۹۲ زرهی ارتش نزدیک یکدیگر بودند. آفتاب سوزان تیرماه خوزستان، امان همه را بریده بود. فریادهای اسماعیل بچه ها را به جلو میراند. روز دوم عملیات بود که ناگهان ترکش گلوله تفنگ ۱۳۰ میلمتری دست چپ اسماعیل را از مچ قطع کرد. دستش را در جیب خود گذاشت تا نیروهایش بویی نبرند..! فرمان حمله داد و خودش هم دوشادوش بچه‌ها پیش می‌آمد. از همه جا گلوله می‌آمد. ترکش دیگری دست راستش را از کتف جدا کرده بود. یکی از بچه‌ها گفت که موج او را گرفته است. با چشم گریان به طرفش دویدم. خونریزی شدید و روزه، دیگر رنگی به رخسارش نگذاشته بود. ترکش تمام بدنش را پاره پاره کرده بود. لبهای خشکیده، دست‌های جداشده، پیکر پاره پاره و غرقه به خونش روی خاک گرم خوزستان، کربلا را در ذهنم مجسم کرد. آری اسماعیل در روز ۲۴ تیرماه ۱۳٦۱ همزمان با بیست و یکم رمضان به دیدار مولایش علی (ع) شتافت. راوی: سرهنگ جانباز علی قمری 🕊🕊
●سید همیشه یک قرآن تو جیبی كوچیك داشت و هر وقت كه فرصت می كرد سریع قرآنش رو باز می كرد و می خوند، ●دوستاش می گفتن:هر وقت آماده نماز جماعت می شدیم سید همیشه صف اول نماز بود و وقتی روحانی نداشتیم آقا سید بزرگوار جلو می ایستادن وامام جماعت ما می شدن. ●اگه از مادر سید در مورد رفتارش با والدین سوال کنید، میگه آقا سید مصداق بارز آیه ی شریفه ی : {وبالوالدین احسانا} بود. 🌷 ولادت : ۱۳۶۳ خمین ، مرکزی شهادت : ۱۳۸۹/۱/۳۰ منطقهٔ سنگهای‌آذرین ، شمالغرب‌کشور ،به دست ضدانقلاب 🕊🕊
هر کسی که یک بار ایشان را میدید شیفته اش میشد. چرا که برخوردش سراسر احترام ومهربانی بود. برای پدر و مادرش احترام بسیاری قائل بود. هروقت به بهشت زهرا(س) می رفت مادرش را کول می کرد و تا مزار شهدا می برد.شهید عبادیان زندگی خیلی ساده ای داشت. پدرم می گفت : «محمد آقا اینقدر آقا و خوب است که اگر روزی سه بار کفش هایش را جفت کنی، کم است.» اگر بعد از من می خواهید راه بنده راادامه دهید و روح من از شما راضی باشد همیشه در خط اسلام و ولایت فقیه که همان خط اسلام است حرکت کنید. وهمیشه در این راه کوشا باشید... 📎معاون پشتیبانی‌و‌تدارکات لشگر۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ●ولادت : ۱۳۲۹/۱/۳۰ بهشهر ، مازندران ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۴ شلمچه ، عملیات کربلای۵ 🕊🕊