eitaa logo
انجمن ادبی کلمات
144 دنبال‌کننده
90 عکس
15 ویدیو
2 فایل
محفل شعر گروهی از بانوان شاعر اصفهانی عصرهای چهارشنبه نشانی و زمان دقیق جلسات را از ادمین کانال بپرسید: @Sepidar213
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 پا به رکاب خدا کند که جهان خیر از این بهار ببیند به جای هر چه گل این بار، روی یار ببیند به جای هر دل خونین، به جای هر دل غمگین خدا کند که فقط روزگار انار ببیند! خدا کند که ببیند تو را جهان و به قلبش پس از تمام تب و لرزها قرار ببیند نگاه هم‌‍‌سفرانی که محو جاده‌ی دور است تو را میان همین کوپه‌ی قطار ببیند خدا کند که چنان از میان ابر در آیی که آفتابِ تو را چشم روزگار ببیند کسی که منکر روی تو شد به گوشه‌کنایه تو را دمیده به هر گوشه و کنار ببیند چنان در آیی از آغوش ابرها که به هر سو ‌ تو را نگاه گنهکار، آشکار ببیند خوشا به پا به رکابی که در کنار تو خود را میان سیصد و آن سیزده سوار ببیند چقدر عید شود،غنچه بشکفد، تو نیایی چقدر باغ شود سبز و گل به بار ببیند چقدر جای عبور تو چشمهای پر از اشک میان جاده فقط خطی از غبار ببیند چه سخت می‌گذرد بر کسی که چشم به راهت تمام روز و شبش را در انتظار ببیند به زیر خاک برَد آرزوت را و بجایت به روی سینه‌ی خود سنگی از مزار ببیند! خدا کند که پر از عطر گیسوان تو باشد که خیر از خودش امسال این بهار ببیند! @kalemaat
🌷 خوش غیرت هوای بال تو بویی معطر آورده است به روی دوش، گلی سرخ و‌ پرپر آورده است تو سینه کرده سپر بر هجوم تیغ و، حریف به پیشواز تو از پشت، خنجر آورده است! به آسمان شهادت کسی که پر نسپرد به روی بالش پَر، زخم بستر آورده است به سبز بختی تاریخ سبزوار دلیر پس از تو هر چه سر سبزباور آورده است شهید راه مروت، شهید خوش غیرت غم تو اشک همه شهر را درآورده است! @kalemaat
🔹 تخت پولاد باغی دل‌انگیز و بهاری دلنشین دارد خاکی که در آغوش، "بانویی امین" دارد برقع اگر بر رو کشیده بقعه‌ی بانو بو از حیا برده ست و رفتاری متین دارد! تسبیح قلب ذاکری در دست این خاک است بر لب اگر آیاتی از زیتون و تین دارد از بس به خاک اهل دل ساییده پیشانی جای هزاران سجده را روی جبین دارد انگشتری که عشق دست این زمین کرده از هر عقیق اصل بشماری، نگین دارد هر قطعه و هر قبّه، هر سوی "لسان الارض" قطعاً هزاران حرف با اهل زمین دارد در ویترین بی‌قرین خویش عینک‌ها از عارفان واصل عین الیقین دارد پیغمبر و شیخ و شهید و عارف و عامی از دوستداران امیرالمؤمنین دارد بی هیچ‌شک چله‌نشین تخت پولاد است هر کس به طی الارض از این وادی یقین دارد @kalemaat
🔹 اصفهان-نجف بریز دمدمه‌ی "یا علی مدد" به دفم ببخش بارشی از ضرب عشق را به کفم بچرخ و گیسوی خود را به شانه افشان کن بیار شربتی از شور و پر کن از شعفم خوشا به حال دل عاشقم که عشق علی نشانده گوهر خود را به سینه‌ی صدفم هزار موج دلم را هزار سو بکشند کفی از آبم و غرق شماست هر طرفم! به پیشگاه شما تا مرا به خط کردند به سینه دست ادب دارم و میان صفم! خدا کند که به دست خودت رزرو شود بلیط لحظه‌ی پرواز اصفهان-نجفم! @kalemaat
🔹 راه نجات پیچیده عطرت در هر محرم کوچه به کوچه، پرچم به پرچم! عشق تو جاری است در قلب عالم کوثر به کوثر، زمزم به زمزم آیینه‌ای و در انتشاری سینه به سینه، آدم به آدم نام بلندت، ختم کلام است خواهی به نامه، خواهی به خاتم از عشق پاکت بر چهره‌ی گل جاری شده اشک، شبنم به شبنم عطر تنت را می‌بویم ای گل لاله به لاله، مریم به مریم جان برده از موج، در کشتی‌ات نوح گرم از دم توست، عیسی بن مریم در ماتم تو‌ خون گریه گردند ایوب و یعقوب، ادریس و آدم آب حیاتی، راه نجاتی خون خدایی، یا اسم اعظم! @kalemaat
🔹 سر و دست نرسد روز جزا شعله‌ی آتش به تنم من که یکپارچه در حصن حسین و حسنم دستم از دامن اولاد علی دور‌ مباد که مبادا کند امواج بلا ریشه‌کنم به فدای جگر تشنه و دست و سر او سر و دستی که برای حسنم می‌‍شکنم حسن آنقدر کریم است که بخشیده توان به دو دست علم افراخته‌ی سینه‌زنم بنویسید به هر بند بلند سخنم که حسین است تن و جان و حسن جان و تنم! @kalemaat
🔹 رسول امین چه ابروان کمانی، چه چشم غرق کمینی! چه گیسوان سیاهی، چه خنده‌ی نمکینی! چه سرفراشته سروی، چه تیز بال تذروی چه چلچراغ نگاهی ،چه آفتاب‌جبینی! رسیده نوبر و شیرین به باغ تا بچشاند به خاک تشنه‌ی تبدار، طعم تازه‌ترینی! برای ختم رسالت چه نقش خاتم نابی به روی کتف نبوت عجب نشان نگینی! میان کشمکش موج‌ها چه کشتی نوحی در آتش دهن دره‌ها چه حبل متینی! خوشا کسی که خیال تو را به دل بنشاند خوشا کسی که تو با او به گفتگو بنشینی خوشا منی که برای دلم تو کهف امانی خوشا تویی که برای خدا رسول امینی! @kalemaat
مادرم پیش دو تا چشم ترم پرپر شد آخرین لحظه‌ی دیدار، نگاهش تر شد سوخت در سوز دل آهسته و آهی نکشید هر کسی در دل این دار فنا مادر شد! 🌴 بازگشت همه به سوی اوست شاعر گرامی و هم‌انجمنی عزیز، سرکار خانم دکتر درگذشت مادر گرامی‌تان را تسلیت عرض نموده، برای شما و سایر بازماندگان آن بزرگوار، آرزوی صبری استوار و عمری بابرکت، از خداوند رحمان و رحیم، خواستاریم. @kalemaat
هدایت شده از شعر انقلاب
مظلوم و مقتدر دیگر بس است هر چه غریبانه زیستید از این به بعد سرو شوید و بایستید دیگر بس است هر چه که بر شانه‌های هم مانند ابرهای بهاری گریستید از این به بعد سبزتر و استوارتر سر برکشید تا که بگویید کیستید سر برکشید سبز و به دنیا نشان دهید جز سرو سرفراز و سپیدار نیستید ای کوه‌های محکم و مظلوم و مقتدر تا پای جان برای رهایی بایستید! ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دریای‌جمعیت بود تاچشم کار می‌کرد تنهاییِ من آیا آنجا چه‌کار می‌کرد؟ می رفت در‌غباری ازجمعیت‌قطاری سیل‌پیاده‌ها را با‌خود سوار‌می‌کرد حتی به جرعه آبی یا شربت گلابی هر کس هر آنچه را داشت آنجا نثار می‌کرد می‌شد اگر که می‌خواست نادیده‌ام بگیرد اما مرا هم او داشت آنجا شمار می‌کرد هروقت خسته بودم، از‌پا نشسته بودم دل را برای رفتن امیدوار می‌کرد آن چشمهای زیبا در جزر و مد دریا جز عشق هر غمی را بی‌اعتبار می‌کرد هر کس که دست خالی می‌رفت‌از آن‌حوالی با سکه‌هایی از اشک سرمایه‌دار می‌کرد می رفتم ازمسیرش،دلداده و اسیرش دریای جمعیت بود تا چشم کار می کرد!
السلام علیک یا ، یا ... کلاغ کاج نشین بود و عندلیب غریب مشام شهر پر از بَنگ، و بوی سیب غریب چه سهمناک خطایی،چه بی‌دوا دردی! که دردها همه بودند با طبیب غریب کسی که حکم ولایت نداشت، والی شهر ولی‌ِامر ولی مانده بی نصیب... غریب... که گفته است که بر مسند ولایت عشق رقیب یک شبه مَحرم شود ،حبیب، غریب؟! برای این که بگیرند از امام، زَمام هزار قصه به هم بافتند عجیب‌غریب هزار شکر که هر مکر و حیله ای کردند نماند نام تو در اینهمه فریب غریب تو آشنایِ همه آهوان تنهایی چگونه نام تو را می‌نهد خطیب غریب؟!
این خانه ی ویران شده یک روز دری داشت دیواری و همسایه ای و دور و بری داشت این کوچه که در آن اثر از رد کسی نیست روزی همه ی شام و سحر رهگذری داشت این مطبخ خاموش که در کنج حیاط است از گرمی نان پختن مادر شرری داشت تنها دهه ای پیش تر از این بخدا عشق در باغچه خانه ما برگ و بری داشت از سیبی و انجیری و انگوری و توتی این باغچه شیرینی خوش طعمِ تری داشت تا هفت محل آن سر این باغچه می رفت عطر گل سرخی که دمادم ثمری داشت این خانه که هر گوشه آن ارث کسی شد روزی به سرش سایه مادر پدری داشت عیدی و بهاری، سمنویی و صفایی رسمی و رسومی، ادبی و هنری داشت خردادی و مردادی و آبانی و مهری گل دختر شیرین سخن و گل پسری داشت ذی حجه و ذی قعده و شوال و جمادی شعبان و محرم،رمضان و صفری داشت نذری و نیازی و رکوعی و سجودی ماه رمضانی و دعای سحری داشت ای وای از ایوان! وسط خواندن قرآن آنجا رمضان ها پدرم چشم تری داشت! مادر که دلش غرق دعا بود و توسل شور دگری داشت و حال دگری داشت می داد نشانم پدرم در دل افلاک هر وقت که ناهید به دورش قمری داشت روح پدر و مادر من شاد که یک عمر از برکتشان خانه ما شور و شری داشت رفتند از این خانه و از خانه ما رفت دستان دعایی که دمادم اثری داشت در اینهمه آوار بگویید به دیوار این خانه ویران شده یک روز دری داشت!