بسم رب المهدی به نیت سلامتی فرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب میخوانیم
روایت دلدادگی
#قسمت ۳۳ 🎬 :
سهراب با لحنی آهسته گفت : چرا حرف الکی میزنی ؟ اگر طرف، پسر وزیر دربار است که آنقدر در ناز ونعمت است که اصلا احتیاجی به جایزه و سکه ندارد و درثانی ، با نظر لطف پدرش می تواند بهترین منصب را در دربار حاکم خراسان داشته باشد ، پس حرفت ساده انگارانه و الکی ست ،چون من انگیزه ای در این بین برای شرکت در مسابقه و استنطاق رقیبان برای بهادرخان نمی بینم.
شکیب دست سهراب را گرفت و از جلوی درب چوبی به کنار دیوار بلند قصر برد و گفت : پشت درب نمی شود حرف زد ،چون این درب فرعی قصر برای ورود خدمه است ، امکانش هست نگهبانی پشت درب گوش چسپانیده باشد و حرف های ما را بشنود...
سهراب سری تکان داد و گفت : خوب صحیح...حالا که پشت درب نیستی بگو دلیل حرف های عجیب تو چیست؟
شکیب سری از روی تأسف تکان داد و گفت : مشخص است که غریبه ای ،چون در خراسان کوچک و بزرگ میدانند که بهادر خان دل در گرو شاهزاده فرنگیس دارد و هر کاری می کند تا توجه این شاهزاده ی مغرور را به خود جلب کند ، اما انگار شاهزاده فرنگیس هیچ التفاتی به ایشان ندارند...
سهراب چشم به دهان شکیب دوخته بود ، شکیب که انگار می خواهد راز بزرگی فاش کند ، سرش را در گوش سهراب برد و ادامه داد : اصلا من شنیده ام که پیشنهاد جشن تولد برای فرنگیس و اجرای مسابقه هم از ناحیه ی وزیر بوده ، او می خواهد با انجام این مسابقه ،قدر و منزلت و مهارت پسرش، بهادرخان را به چشم شاهزاده خانم بکشد تا بلکه دلش نرم شود و پسرش رخت دامادی حاکم را در تن کند.
سهراب که حالا به عمق راستی گفتار شکیب پی برده بود گفت : خوب که اینطور ،پس از شواهد بر می آید مسابقه ی سنگینی در پیش دارم...
شکیب لبخندی زد و در حالیکه به بازوی پر از عضله و آهنین سهراب میزد گفت : اما فکر کنم گوی سبقت را از بهادر خان ببری ، فقط به شرط انچه که گفتم ، الان سعی کن خودت را دست و پاچلفتی نشان دهی... راستی نگفتی اسمت چیست؟
سهراب دست شکیب را در دست گرفت و همانطور که دوستانه آن را فشار میداد گفت : نامم سهراب است از سیستان می آیم ...حال برویم دیگر...
شکیب سری تکان داد و گفت : من داستانهای شاهنامه را بسیار دوست می دارم ، البته سواد خواندن که ندارم ،گاهی که نقالی آنها را نقل میکند ، من با گوش و جان ،دل میدهم به داستان ، امیدوارم تو هم مثل سهراب شاهنامه ،هنرنمایی ها کنی....
سهراب لبخندی زد و گفت : من هم شاهنامه و قصه هایش را دوست دارم...و آهی کشید و آهسته زیر لب گفت...رستم...سهراب....رخش....عجب حکایتی ست زندگی ما...
شکیب درب چوبی را زد و با صدای بلند گفت : باز کنید شکیب هستم ، باید خدمت کاووس خان برسم..
درب چوبی با صدای قیژی باز شد و...
ادامه دارد....
📝 به قلم : ط_ حسینی
روایت دلدادگی
#قسمت ۳۴ 🎬 :
با اینکه این درب در قسمت انتهای قصر بود و جایی قرار داشت که آمد و رفت زیادی نمی شد ، اما سه اب با دیدن شکوه و عظمت ساختمان های پیش رویش شگفت زده شد ، بدون اینکه توجهی به نگهبان و حرفهای او با شکیب کند ، داخل شد و وارد پیاده روی سنگفرش شد و با نگاه به درختان سر به فلککشیده ی دو طرف پیاده رو به پیش می رفتند.
سهراب محو دیدن ساختمان هایی بود که از دور به چشم اومی آمدند، ساختمان هایی با پنجره های زیاد و مشبک و رنگی که نمونه ی آن را خارج از قصر ندیده بود .
شکیب با لبخند سهراب را که متعجب ،قصر را زیرو رو می کرد نگاه کرد و گفت : تعجب نکن رفیق ، اینجا که قسمت مرکزی قصر نیست ، اینجا بیغوله ی قصر است. ،اگر قسمت ساختمان های اصلی و شاه نشینش را ببینی مطمئن باش هوش از سرت می پرد.
سهراب سری تکان داد وگفت : انگار پا به سرزمین عجایب گذاشتم ، حکمن زندگی در اینجا بسیار هیجان انگیز است.
شکیب سری تکان داد و گفت : شاید ...اما قصر جایی مخوف است و هزاران راز در خود نهفته دارد ، اینجا هزاران حیله می بینی که نباید دم بزنی...گاهی خود طعمه ی یک نیرنگ می شوی و شاید جانت را این بین از دست بدهی...
با همین حرفها ،آنها به جایی رسیدند که بوی علوفه و پهن اسب نشان می داد نزدیک اصطبل قصر هستند.
رخش با شنیدن صدای اسبها و بوییدن عطر علف تازه ، انگار بی طاقت شده بود و شروع به شیه کشیدن ، کرد.
شکیب اتاقی را کمی جلوتر نشان داد و گفت : برو آنجا در بزن و بگوفرستاده ی یاور خان هستی ، من هم اسبت را در این چمن های هرس نشده،اندکی می گردانم تا دلی از عزا در آورد.
ادامه دارد
📝 به قلم :ط_حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷پروژه مشترک
چرا سلبریتیهای مطرح دنیا واکنشی به تجاوز و نسلکشی سگیونیست ها ندارن؟
چرا تا دیروز برای حجاب دخترای ایرانی کف مجازی بودن اما الان لال شدن؟
#ایران_قوی
🔘#ثامن_خراسان_شمالی
https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یادتون هست مقام معظم رهبری فرمودند ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی به کشور ممنوع است؟
🔹حالا به توضیحات پزشک جراح آمریکایی در مورد خطر بزرگ واکسنهای «mRNA» ( فایزر ، مدرنا) و تغییر ژنوم انسانی توجه کنید تا ببینید آمریکا و انگلیس چه خواب شومی برای قربانیها دیدند.
🔹«حمید خراسانی
#ایران_قوی
🔘#ثامن_خراسان_شمالی
https://eitaa.com/kamalibasirat
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 نام عملیات: نابودی نظام جمهوری اسلامی ایران | هدف عملیات: نابودی کل ایران
🍃🌹🍃
🔸اگر حزب اللهی هستید کلیپ سمت چپ و اگر گوش تون به دهان رسانه های بیگانه است کلیپ سمت راست رو ببینید.
✔️حرف هر دو یکیست
#شهیدالقدس | #کرمان_تسلیت
#ایران_قوی
🔘این کانال یک اتاق تحلیلی و تبیینی است :
https://eitaa.com/majmaehadianbasir
SedayeEnghelab-Panjere1123-03.mp3
10.47M
🇮🇷🇵🇸
﷽
🔊 همه چیز درباره #چای_دبش
🍃🌹🍃
🎙 دکتر علی کارگر، پژوهشگر و کارشناس مسائل سیاسی
🔘#ثامن_خراسان_شمالی
https://eitaa.com/kamalibasirat
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 مخاطب خاص سخنان رهبری
🍃🌹🍃
🔻چندین سخنرانی پیاپی و اخیر رهبر انقلاب اسلامی امامخامنهای مدظلهالعالی مرتبط به مشارکت در #انتخابات بوده است. به روشنی میتوان گفت از نگاه انقلاب اسلامی #مشارکت و حضور مردم در صحنه، حتی از نحوه انتخاب شان نیز مهمتر است.
🔸اما چه کسانی باید این سخنان را به خود بگیرند؟ مخاطب خاص این سخنان چه کسانی اند و باید چه کنند؟
✅ الف) در بخش حاکمیت:
1⃣ یکم. دولت و دیگر نهادهای اجرایی مثل شهرداری ها: در شرایطی که دشمن شب و روز تلاش می کند با بزرگنمائی نقص ها و سیاه نمائی مردم را از آینده کشور ناامید سازد نقش اصلی نهادهای حاکمیتی بیان هنرمندانه اقدامات و پیشرفت و البته اعتراف صادقانه و صمیمانه به نقص هاست.
2⃣ دوم. شورای نگهبان: شورای نگهبان باید ارتقا پیدا کند. بدون شک یکی از نهادهای مخاطب رهبری در ایجاد مشارکت و رقابت شورای نگهبان است. روشن است که این به معنای مصلحت سنجی نیست، بلکه به معنای ارتقای روش احراز صلاحیت هاست تا غیرمنصفانه و غیرعادلانه کسی از رقابت حذف نشود.
3⃣ سوم. مجالس شورای اسلامی و خبرگان: این دو نهاد لازمست در فرصت باقی مانده گزارش روشن از عملکرد و وعده های خود داشته باشند تا مردم ثمره آرای خود را قضاوت کنند.
4⃣ چهارم: نهادهای امنیتی و قضائی: یکی از مهمترین بخش ها حذف موانع مشارکت ساز در انتخابات است. افراد یا گروه هایی که خلاف مسیر مردم، آینده کشور را یاس آلود و بن بست گونه تصویر می کنند باید به حکم اقدام ضدامنیتی پاسخگو باشند.
✍ محسن مهدیان
❌ ادامه دارد
#تبیین | #روشنگری
#ایران_قوی
🔘#ثامن_خراسان_شمالی
https://eitaa.com/kamalibasirat
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 مخاطب خاص سخنان رهبری
🍃🌹🍃
✅ ب: در بخش گروه های اجتماعی:
1⃣ یکم. گروه های تبلیغی و طلبگی و حوزوی: لازمست گروه های تبلیغی و نهادهای مرتبط مثل سازمان تبلیغات فعال شده و خدای نکرده در این مسیر تا شب انتخابات منفعل نمانند.
2⃣ دوم. رسانه ها: اصل خبر بد، خبر خوب است، علت اصلی در ترویج سیاهی است. متاسفانه بی هنری رسانه ها در جذب مخاطب باعث شده است سراغ ساده ترین روش یعنی انتشار استثناها روند و اخبار تلخ و سیاه را منتشر کنند. رسانه ها لازمست در این حوزه رویه خود را تغییر دهند.
3⃣ سوم. شبه اصولگراها: مطابق منظومه انقلاب اسلامی #مشارکت و حضور مردم در صحنه مهمتر از رسیدن به قدرت ولو برای خدمت است. پس اکیدا باید از این تلقی انحرافی که مشارکت کمتر منجر به پیروزی در انتخابات می شود فاصله گرفت؛ ولو تلقی گروهی اقلیت باشد.
4⃣ چهارم. شبه اصلاح طلب ها: بخشی از بدنه اصلاحات که تصور می کند تحریم #انتخابات منجر به تغییر در سیاست ها و رویه ها می شود باید بداند ادعای تحریم و حتی بی کنشی در انتخابات، یعنی ایستادن کنار تجزیه طلب ها در تاریخ.
5⃣ پنجم: جریان های عدالتخواهی: همه کسانی که هدف اصلاح گری و عدالتخواهی دارند باید بدانند که هیچ ظلمی بالاتر از این نیست که ثمره نهایی عدالتخواهی آنها یاس و ناامیدی مردم از صندوق رای شود.
6⃣ ششم. دوقطبی سازها: ثمره مشارکت مردم همدلی و وحدت است. دوقطبی سازی برای ساخت مشارکت یعنی نقض غرض. رقابت و مشارکت از طریق معرفت افزایی صورت می گیرد نه کینه ورزی و هیجان های تقابل جویانه.
✍ محسن مهدیان
#تبیین | #روشنگری
#ایران_قوی
🔘#ثامن_خراسان_شمالی
https://eitaa.com/kamalibasirat
SedayeEnghelab-Panjare1126-02 (1).mp3
4.95M
📢#صدای_انقلاب شماره۹۳۷
💠پنجره
💠اخرین تحلیلهای روز در رادیو صدای انقلاب
موضوع: آخرین وضعیت انتخابات آمریکا
مهمان برنامه: دکتر رضا صارمی کارشناس بین الملل
🔘#ثامن_خراسان_شمالی
https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم زیرخاکی از حضور رهبر انقلاب، بچه در بغل😍، در بارگاه مطهر امامزادگان مشهد اردهال کاشان در تابستان ۱۳۹۵
🗓 به مناسبت ۲۷ جمادیالثانی، سالروز شهادت حضرت علی ابن امام محمد باقر علیهمالسلام
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 422
💠سوره احزاب: آیات 31 الی 35
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
بسم رب المهدی به نیت سلامتی و فرج آقا امام زمان ۵ شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب میخوانیم
روایت دلدادگی
#قسمت ۳۵ 🎬 :
سهراب با شک و دو دلی درب چوبی اتاقی که بیشتر شبیه کلبه های جنگلی بود را زد ، به نظر می رسید چند نفر داخل مشغول گفتگو هستند تا صدای زدن درب بلند شد ،صداها قطع و درب بلافاصله باز شد.
مردی بلند بالا و لاغر اندام با سبیل بلند و تاب داده و چکمه های سیاه و براق جلوی درب ظاهر شد و رو به سهراب گفت : بفرمایید...
سهراب نگاهش را به او دوخت و گفت : مرا یاور خان فرستاده ، گفتند فرار است با شخصی به نام کاووس خان ، ملاقاتی داشته باشم .
آن مرد ، بیرون آمد و درب را بدون آنکه بگذارد سهراب به داخل آن نگاهی بیاندازد ، بست ،دستش را پشت سر سهراب قرار داد و همانطور که او را به پشت کلبه راهنمایی می کرد گفت : کاووس خان ،من هستم ، آنطور که معلوم است تو از کسانی هستی که برای شرکت در مسابقه ،به قصر آمدی ، درست است؟
سهراب بله ای گفت و همزمان سرش را برای تأیید حرف او ،تکان داد.
کاووس خان کمی از سهراب فاصله گرفت و ناگهان روی پاشنه ی پایش چرخید و رو به سهراب با نگاه تیزبینانه ، سر تا پای او را از نظر گذراند ، جلو آمد و گفت : اندام ورزیده ای داری، بگو بدانم اهل خراسانی؟ آیا از هنرهای رزمی هم چیزی می دانی؟ آیا شمشیر زنی ات هم به مانند هیکلت ،چشمگیر است؟
و همزمان با زدن این حرف به جلو رفت.
پشت کلبه فضای وسیع چمنکاری بود که چمن هایش زیادی بلند شده بود و کاملا مشخص بود ، قصر نشینان خیلی التفاتی به این طرف ندارند.
سهراب همانطور که جلوتر میرفت ، اصلا متوجه باز شدن پنجره چوبی پشت کلبه و دو چشم ریزبینی که از آنجا او را می پایید نشد ، با لحنی بلند گفت : نامم سهراب است ، از سیستان می آیم ، گه گاهی تمرین شمشیر زنی می کنم ، اما واقعا نمی دانم در این کار مهارت دارم یانه؟
کاووس سری تکان داد و گفت ،صبر کن الان معلوم می شود.
کاووس با صدای بلند فریاد زد : آهای سرباز ،شمشیر بیاور...و خودش هم دست به قبضه ی شمشیرش برد.
ناگهان مردی با قد کوتاه که لباس سربازان دربار به تن داشت و اصلا سهراب تا آن لحظه متوجه حضورش نشده بود ، با شمشیری در دست به طرف آنها آمد و شمشیرش را به سمت سهراب داد.
سهراب شمشیر را گرفت و خیلی فرز خود را روبه روی کاووس رساند و آمده ی حمله شد.
کاووس که از چالاکی سهراب به وجد آمده بود ،شمشیر را در دست چرخاند ودر یک حرکت به سمت سهراب حمله برد.
سهراب به راحتی ضربت او را دفع کرد و می خواست حمله ای جانانه کند ...اما....
ادامه دارد
📝 به قلم :ط _حسینی
روایت دلدادگی
#قسمت ۳۶ 🎬 :
سهراب انگار تمام حرکات کاووس خان را از بر بود و آنچنان در شمشیرزنی مهارت داشت که به راحتی می توانست او را شکست دهد ، اما حرفهای شکیب مدام در گوشش زنگ می زد ، بنابراین ترجیح داد خودش را شمشیر زنی ناشی و نوپا جلوه دهد ، پس با هر حمله ی کاووس به عقب می رفت و به گونه ای می گریخت و حتی یک بار چونان وانمود کرد که اگر جاخالی نمی داد ،شمشیر قلبش را از هم می شکافت.
اما کاووس دست بردار نبود ، پشت سر هم حمله میکرد ، انگار متوجه شده بود یک جای کار ایراد دارد ، در حمله ای شدید ،نا گهان صدای بسته شدن پنجره کلبه بلند شد .
کاووس فی الفور ،کارش را متوقف نمود و به آن سوی کلبه که درب آن قرار داشت رفت.
سهراب عرق پیشانی اش را پاک کرد و کنار دیوار رو به آفتاب نشست تا اندکی خستگی در کند. از آنطرف ،کاووس خان ،وارد کلبه شد و با هیجانی در صدایش رو به بهادر خان که از پشت پنجره شاهد هنرنمایی او بود کرد و گفت : قربان ؛چرا علامت دادید و خواستید دیگر مهارت این جوان را نبینیم.
بهادر خان همانطور که دست هایش را پشت سرش قفل کرده بود در طول اتاق قدم زد و جلوی کاووس خان که رسید ایستاد و چشم در چشم او دوخت و گفت : از شما که عمری جنگاوری کردید و جنگ آوران نامی را معرفی و آموزش داده اید ، بعید است که وقتت را با شمشیر بازی با جوانکی ناشی هدر دهید، کاملا مشخص است که این جوان فربه ، به خاطر جایزه ی وسوسه انگیز آمده والا هیچ هنری در چنته ندارد...
کاووس که نمی خواست روی حرف بهادر خان که به نوعی بزرگ او حساب میشد حرف بزند ، اما خوب می دانست که سهراب آنچه نبود که نشان میداد ، پس با من و من گفت : اگر شما صلاح می دانید ادامه ندهیم ، همان می کنم ، اما من فکر می کنم که این جوانک....
بهادر خان به میان حرف کاووس پرید و گفت : پس اگر صلاح با من است ، برو مرخصش کن ، شاید الان دوباره داوطلب دیگری را ، یاور بفرستد...برو....
کاووس خان که در دل به ساده اندیشی و ظاهر بینی بهادر خان لجش گرفته بود ، چشمی گفت و درب را باز کرد در گوش ،سرباز پشت درب چیزی گفت و دوباره داخل اتاق شد.
شکیب و سهراب در حالیکه افسار رخش را در دست داشت از همان راهی که آمده بودند ، در حالیکه گرم صحبت و بگو و بخند بودند ، برمی گشتند .
شکیب به سهراب وعده کرد که از نفوذش استفاده کند و چادر خوبی که تعداد افراد کمی داخلش بودند را برای اقامت سهراب ،پیدا کند. او می خواست سهراب خوب استراحت کند تا فردا در مراسم جشن و مسابقه خوش بدرخشد...
ادامه دارد.
📝 به قلم : ط_حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتی ای فرمانده دلتنگ ها
#ثامن_خراسان_شمالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 فحاشی منشه امیر پس از عصبانیت شدید در مناظره با علم صالح؛ افتخار میکنم صهیونیست هستم، شما حیوانید!
🍃🌹🍃
🔸علم صالح، استادیار مطالعات خاورمیانه: اسرائیل اراضی سه کشور را اشغال کرده؛ جنگ اسرائیل و فلسطین ۷۵ سال است که ادامه دارد و از هفت اکتبر شروع نشدهاست.
#تبیین | #روشنگری
#ثامن_خراسان_شمالی
❌️محسن سراوانی که به جرم جاسوسی اعدام شده هیچ سمت و ارتباطی با دفتر مقام معظم رهبری نداشته است
🔻فارس نوشت: پیگیریها از یک منبع آگاه، حاکی از اعدام فردی به نام محسن سراوانی به جرم جاسوسی است لیکن وی نه تنها هیچ سمت و ارتباطی با دفتر رهبر انقلاب نداشته بلکه در سال ۹۸ به اتهام سوءاستفاده از عنوان دفتر مقام معظم رهبری و جعل امضا تحت تعقیب قرار گرفته و بازداشت شده است.
🔻این منبع افزود:بدیهی است عکس یک فرد با یکی از اعضای دفتر رهبر انقلاب که میتواند در برخی موقعیتها اتفاق بیفتد به هیچ عنوان دال بر ارتباط آن فرد با دفتر یا حتی ارتباط خاص با آن عضو دفتر نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹می گفت فقط آقا...
🌹به مناسبت٢١دی ماه سالروز شهادت شهید #مصطفی_احمدی_روشن
🌹۲۱ دی سالروز شهادت شهید مصطفی احمدی روشن