#خاتون_و_قوماندان2️⃣2️⃣
#فصل_اول_ایران
لحظه خداحافظی از منزل پدری
داشت فرامیرسید.
این چهل روز اصلاً فرصت نشده بود
به اینلحظه فکر کنم.
انگار تازه یادم آمده بود دارم برای همیشه از خانه پدری رخت میبندم و میروم.😢
بغضم گرفت.😭
پدرم آمد. بابو و عمو کربلایی هم آمدند.
چادرم را سرم انداخته بودم.
مادرم دم در داشت گریه میکرد.😭
دخترها هم همینطور.😭
من و علیرضا کنار هم ایستاده بودیم
تا مراسم خداحافظی اجرا شود.
من هم گریه میکردم.😭
علیرضا به شوخی زیر گوشم گفت:
«تو چرا گریه میکنی؟ اینها دخترشان دارد میرود؛
تو که داری میروی خانه شوهر! باید خوشحال باشی!»
با صورت اشکآلود خندیدم!🥹
پدرم جلو آمد و برای اولینبار صورت علیرضا را بوسید و در آغوشش کشید.
من را هم بوسید. کمرم را بست.
دستمالی از نانوپنیر و گوشت و خرما را به کمرم گره زد.
دست من و علیرضا را گرفت
و با صدایی بغضآلود به علیرضا گفت:
«قول بده دخترم را خوشبخت کنی!»
او هم باهمان حجبوحیای همیشگیاش گفت:
«چشم إنشاءالله... چشم».
- من امروز دخترم را دادم دست تو.
قولبده هروقتآمدم خانهت دخترمرا شاد ببینم.
- چشم... چشم.
بعد دست منرا گذاشت در دست علیرضا
و گفت: «به سلامت. در پناه خدا و امام هشتم(ع) باشید...»🤲🏻🌱
بابو هم آمد و پیشانیمان را بوسید.
بعد همه رو بهقبلـ🕋ـه ایستادیم
و بابو دعا خواند برای سلامتی امام زمان(ع)🤲🏻🌱💖🌸
و بعد خوشبختی و بهروزی ما.🤲🏻💞
همه آمین گفتند.🤲🏻
مادرم ما را از هاله دود و اسپند رد کرد🌫️
و از خانه پدرم سمت حرم راه افتادیم.
در خانه خودم از خون گوسفند قربانی،
به کفشم زدند
و بعد که کفشم را در آوردم،
داخل کفش را پر از گندم و برنج کردند
تا برکت با قدم عروس بهزندگی اینتازه داماد بیاید.🌱🌳
من وارد خانه خودم شدم.
نماز مغرب و عشا را خواندم
و کنار بخاریای که علیرضا نصب کرده بود
نشستم و چشمهایم را بستم.😴
چشمهایم را که باز کردم،
سرحال و قبراق از بخاری فاصله گرفتم.
ساعت دیواری، یازده را نشان میداد.🕚
چهار ساعت کامل خوابیده بودم. خستگیام به طور کامل برطرف شده بود.
بساط شام پهن بود.
علیرضا را ندیدم.
فهمیدم در خانه همسایه، پی پذیرایی و شام مردانه است.
مادرم گفت: «برو خودت را به توسلی نشان بده.
هی آمد و رفت و پرسید کجاست؟»
وقتی علیرضا مرا دید گفت:
«تو که منرا کشتی. چرا نیستی؟ چرا شام نخوردی؟!»
کمک کردم و همه کارها را
با مادرم و دخترها و خانم حاجیاحمد تمام کردیم.
آخر شب همه خداحافظی کردند و رفتند.
علیرضا میگفت:
«خدا را شکر میکنم که دو رکعت نمازم
برابر باهفتاد رکعت نماز مجرد است.✅🌾
اینرا هم بهخاطر وجود تو در زندگیام دارم».👩❤️👨
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 الهی!
این بنده، چه داند که چه میباید جُست؟
داننده تویی! هر آنچه دانی، آن ده
https://t.me/kanon_Fatemiyoun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺ایکاش تو مدرسه اینجوری یادمون میدادن😍
🌹امروز ۶ دی مصادف است با سالروز شهادت:
#شهید_سید_مهدی_حسینی
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
درود به شما خانواده های سرزمین آفتاب:
تربیت فرزندان، هنری است که از دیرباز در دل خانوادههای افغانستانی جای داشته است. قرآن کریم، به عنوان چراغ راه بشریت، ده فرمان نورانی را برای تربیت نسلی صالح و پویا به ما هدیه داده است تا بتوانیم آیندهای روشن را برای فرزندانمان رقم بزنیم.
💐💐💐💐
والدین ارجمند! شما به مثابه باغبانانی هستید که در باغ دل کودک خود، گلهای زیبا و ثمربخش میکارید. آری، تربیت فرزند، هنری است که نیازمند دانش، صبر و مهربانی است.
🌹🌹🌹🌹
فرمان نخست: به کودکت وزن و جایگاه بده! همانگونه که هر ستارهای در آسمان جایگاه مخصوص به خود را دارد، هر کودک نیز در خانواده ارزشی والا دارد. پس به او احترام بگذارید و او را در تصمیمگیریهای خانوادگی شریک کنید.
🌼🌼🌼🌼
فرمان دوم: برای اتاق خوابت قانون بگذار! همانگونه که هر شهر و دیاری قوانین خاص خود را دارد، اتاق خواب کودک نیز نیازمند قوانین مشخصی است تا او بتواند نظم و انضباط را بیاموزد.
🌹🌹🌹🌹
فرمان سوم: درس دین را توی خانهات دایر کن! همانگونه که خانه، مکتب عشق و محبت است، باید مکتب ایمان و تقوا نیز باشد. با روایت قصص قرآنی و احادیث معصومین، روح کودک را سیراب کنید.
🌺🌺🌺🌺
فرمان چهارم: برای نماز بچهات وقت بگذار! نماز، ستونی است که دین را بر آن بنا نهادهاند. با همراهی کودک در نماز، او را با خداوند متعال آشنا سازید و دل او را به نور ایمان روشن کنید.
🌸🌸🌸🌸
فرمان پنجم: روی نظر بچهها هم حساب باز کن! همانگونه که هر گلبرگ، رنگ و بوی خاص خود را دارد، هر کودک نیز نظرات و دیدگاههای منحصر به فردی دارد. به نظرات او گوش فرا دهید و او را تشویق به بیان افکار خود کنید.
🌹🌹🌹🌹
فرمان ششم: مسئولِ «مسئولیتپذیری» فرزندت باش! همانگونه که مرغابی مادر، جوجههایش را به شنا یاد میدهد، شما نیز باید به فرزندتان مسئولیتپذیری را بیاموزید.
🌺🌺🌺🌺
فرمان هفتم: حواست به تفریح بچهها باشد! همانگونه که بدن نیاز به غذا دارد، روح نیز نیاز به نشاط و شادابی دارد. با فراهم کردن فرصتهای تفریحی، روحیه شاد و با نشاطی را در کودک پرورش دهید.
🌹🌹🌹🌹
فرمان هشتم: بین بچهها فرق بگذار اما تبعیض نه! همانگونه که هر انگشتی از انگشت دیگر کوتاهتر یا بلندتر است، فرزندان نیز با هم متفاوت هستند. به تفاوتهای آنها احترام بگذارید و عدالت را پیشه کنید.
🌹🌹🌹🌹
فرمان نهم: بدآموزی مطلقاً ممنوع! همانگونه که آبی زلال، گواراترین نوشیدنی است، زبان پاک نیز زیباترین زینت انسان است. از بدزبانی و ناسزاگویی پرهیز کنید و به کودک خود نیز بیاموزید که زبانش را پاک نگه دارد.
🌷🌷🌷🌷
فرمان دهم: کودک عذرخواه را در آغوش بگیر! همانگونه که باران، بر زمین خشک میبارد و آن را سیراب میکند، بخشش نیز بر دلهای آزرده میبارد و آنها را آرام میسازد. وقتی کودک اشتباه میکند، او را ببخشید و به آغوش گرم خود بکشید.
☘☘☘☘
ای پدران و مادران گرامی! با عمل به این ده فرمان نورانی، میتوانید فرزندان صالحی تربیت کنید که افتخار آفرینان این سرزمین باشند. به یاد داشته باشید که تربیت فرزند، سرمایهگذاری برای آینده است.
و در پایان، این نکته را فراموش نکنید: تربیت، سفری طولانی و پرپیچ و خم است. صبور باشید و از تلاش دست برندارید. به یاری خداوند متعال، شما میتوانید فرزندان خود را به بهترین نحو تربیت کنید.
با آرزوی موفقیت برای همه والدین.
https://t.me/kanon_Fatemiyoun
هدایت شده از ریحانه
❤️«بنا بر نظریه ی اسلام، بنای عالم خلقت و تاریخ بشر و تاریخ عالم بر تلائُم(سازگاری) و ازدواج و پیوند است.»
🔹رهبر انقلاب اسلامی. ۱۴۰۳/۹/۲۷
🖥 @khamenei_reyhaneh
هدایت شده از ریحانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤نماهنگ جدید "ریحانه"
📹 تشکیل خانواده؛ سنت آفرینش
📝 رهبر انقلاب، در دیدار اقشار مختلف بانوان:
اگر ما بخواهیم یک منشوری از دیدگاه اسلام دربارهی زن تنظیم بکنیم که موادّی داشته باشد این منشور، به گمان من، اوّلین موضوعی که در این منشور باید بیاید مسئلهی «زوجیّت» است...یعنی زن و مرد زوجند، مکمّل یکدیگرند، زن و مرد برای هم خلق شدهاند. ۱۴۰۳/۹/۲۷
📥 محصولات "ریحانه" از دیدار اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب: نماهنگ حقوق زن و مرد در خانواده یکسان است | نماهنگ برابری زن و مرد در رسیدن به حیات طیبه | نماهنگ مادری افتخار است | نماهنگ بانوی انقلابی | لوح حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها؛ پدیده شگفتانگیز آفرینش | لوح مادری افتخار است | کلیپ صوتی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها شگفتی عظیم عالم وجود
🖥 @khamenei_reyhaneh
*⭐زیارت آقا صاحب زمان عج الله *⭐
⭐بسم الله الرحمن الرحیم⭐
*🌴اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلايَ صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ، عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا، وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا، وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا، حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ، وَ عَنْ وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ عَنِّي مِنَ الصَّلَوَاتِ وَ التَّحِيَّاتِ، زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ، وَ مُنْتَهَى رِضَاهُ، وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ، وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ، اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ، وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً فِي رَقَبَتِي،*
*اللَّهُمَّ كَمَا شَرَّفْتَنِي بِهَذَا التَّشْرِيفِ، وَ فَضَّلْتَنِي بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ، وَ خَصَصْتَنِي بِهَذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلَى مَوْلايَ وَ سَيِّدِي صَاحِبِ الزَّمَانِ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ، وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ، وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ، فِي الصَّفِّ الَّذِي نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ، فَقُلْتَ: «صَفّاً كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ» عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ وَ آلِهِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ، اللَّهُمَّ هَذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ فِي عُنُقِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.*🌴
*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
🌹امروز ۷ دی مصادف است با سالروز شهادت:
#شهید_بشیر_ناطقی
#شهید_صفدرعلی_قربانی
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 دینداری یعنی چه؟!
🎙 حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
✨✨
سوال مهمی که خیلی از والدین می پرسند:
🌟چرا رفتارهای نوجوان من اینقدر فرق کرده اصلا درس خواندن براش مهم نیست هیچ رغبتی نداره و .....
🔸 چکار کنیم؟
چند پیشنهاد کاربردی برای شما عزیزان 👇
1️⃣ باهاش حرف بزنین، نه دعوا!
به جای این که مدام بگین “چرا نمیخونی؟”
چرا این کار را انجام ندادی؟ و ....، بپرسین چی اذیتش میکنه؟
چه مشکلی پیش اومده؟
شاید دلیل اصلیش خستگی، استرس یا حتی بیعلاقگی به درسه.
2️⃣ براش هدف درست کنین.
کمکش کنین بفهمه چرا باید درس بخونه. برای آینده چه اهدافی داره ؟
وقتی بچهها هدف داشته باشن، انگیزشون بیشتر میشه.
3️⃣ به تغییراتش احترام بذارین.
نوجوانا تو این سن ممکنه حس کنن هیچکس نمیفهمتشون. بهش نشون بدین که درکش میکنین و کنارشین، نه مقابلش.
4️⃣ به جای فشار، حمایت کنین.
بهش کمک کنین یه برنامه کوچیک و قابل اجرا برای درساش بچینه. ازش انتظار نداشته باشین یه شبه همهچی درست بشه.
📌 یادتون باشه، نوجوانی دوره گذره. مهمتر از نمرهها و درس، حفظ رابطه خوب و سالم بین شما و فرزندتان هستش .
اگه حس کردین اوضاع سختتر از اینه، کمک گرفتن از یه مشاور میتونه خیلی مؤثر باشه👌
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●روایت همسر شهید ابوزینب از نحوه جانبازی و شهادت وی
#شهید_محمدجعفر_حسینی
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
#خاتون_و_قوماندان9️⃣1️⃣
#فصل_اول_ایران
از دفتر خاطرات خاتون📝
شکر
من اصلاً به خودم این اجازه را نمیدهم
که خدایناکرده، شوهرمرا از کارش منع کنم؛
چون واقعاً زحمت کشیده تا به اینجا رسیده
و به کارش عشق و علاقه زیادی هم دارد.🌱🇦🇫💖
ولی زمانیکه بحث میشود که میخواهد برود مأموریت،
رعشه بدی مرا در برمیگیرد؛😬
نکند این آقا برود و مجروح برگردد؛
یا اینکه خدایناکرده طوری شود. چهکار کنم؟
منیکه بعد از بیست سال
خدا قسمتم این آقا را کرده و بههم رسیدیم،
بهخاطر جنگ نامعلومی،
از زندگی و خوشبختی محروم شوم؛
که این تنها دغدغه فکری من است.😕
فقط سیوسه روز از آغاز زندگیام میگذرد
و اینساعت بهخود جرأت دادم حداقل بنویسم؛📝
چون شنوندهای ندارم
و امیدوارم که خدا و ائمه اطهار(ع) کمک کنند که🤲🏻💖
در زندگی زناشـ👩❤️👨ـوییمان واقعاً بتوانم خوبرا از بد تشخیص دهم✅❎
و ما برای همدیگر اهمیت لازمرا قائل باشیم🌱
و برای رفاه همدیگر فداکاری کنیم
و از بعضی چیزها بگذریم.💞
٨٠/١/٢٧
https://t.me/kanon_Fatemiyoun
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 موشن گرافی جدید KHAMENEI.IR | مدافعان حرم؛ مدافعان وطن
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 واقعیترین دوربین مخفی دنیا...
#مادران_شهیدپرور
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊تجمع حماسی مردم انقلابی قم در یوم الله نهم دیماه
🔻روز بصیرت و میثاق امت با ولایت
🔹سخنران: آیت الله اراکی
⏱یکشنبه ۹ دی _ ساعت 10 صبح
📌مدرسه مبارکه فیضیه
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان قم
🌹امروز ۹ دی مصادف است با سالروز شهادت:
#شهید_سیدشیرآقا_حسینی
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | همسرداری حضرت زهرا سلام الله علیها
حجت الاسلام والمسلمین دکتر_رفیعی
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
#خاتون_وقوماندان3️⃣2️⃣
#فصل_اول_ایران
بهمحض اینکه پایم به خانه خودمان رسید،
تمام ماندگیها و ناراحتیها فراموشم شد.
جایی برای گلهگزاری نبود.
فرصت علیرضا کم بود
و هرآن منتظر بود که برای افغانستان طلبیده شود.
چیزیکه در اینچهل روز فهمیده بودم اینبود که
زندگی راحت و آسانی نخواهم داشت.
مجال و مایهای برای خرجهای دلبخواهی نبود؛
نه خودم میخواستم، نه خودش اجازه میداد غیرضرور خرج کنم.
به تجملات که اصلاً فکر نمیکردیم
از اینکه بگذریم،
جنگ و ناامنی افغانستان،
او را همچنان به منطقه میکشاند.
هر چند از آنجا برایم حرف نمیزد.
وقتی پرسیدم
کمی از افغانستان
و جنگ
و روشهای کاریات بگو:
«جواب داد من حرف زیاد دارم.
اگر بخواهم حرفبزنم حالا حالاها تمام نمیشود؛
اما نه وقتش را دارم، نه بهصلاح میدانم».
دلخور میشدم که:«یعنی من لیاقت ندارم بدانم».
سری تکان داد و گفت:
«این جوری نگو. ما هر کاری که کردیم
و هر اتفاقیکه افتاده برای کس دیگری بوده.
برای خدا.
دعا کن که واقعاً همینطور باشد.
من از تو خیلی توقع دارم بنین».
کمکم زخمهای علیرضا داشت برایم مکشوف میشد.
جای ترکش را تشخیص میدادم.
روی پیشانی،
توی سینه،
روی زانو،
چندتایی هم در کمر،
ترکشهای کمر را وقتی فهمیدم که داشت در جابجایی وسایل کمک میکرد.
اخم میکرد، جوری که همه صورتش بههم میآمد.
بعداً گفت چند ترکش ریز دارد.
دوستشان هم داشت!
خوابم سنگین بود
و غذا را میسوزاندم.
از خودم تعجب میکردم؛
منکه هرروز برای دهنفر غذا درستمیکردم،
حالا غذای دونفره را میسوزاندم.
علیرضا از سوختن غذا چیزی نمیگفت،
اما از خواب سنگینم نگران بود.
مدام تذکر میداد:
«هوشیار بخواب. من صبح تا عصر بیرونم.
مدام فکروخیال میکنم مبادا تو خواب باشی و اتفاقی بیفتد».
وابستگی علیرضا به خانه،
بیش از آن چیزی بود که فکر میکردم.
مرد سفر و جنگ
حالا عشق را هم تجربه میکرد.
نه عشق به یک زن را،
بلکه عشق به خانه را.
یک چهاردیواری امن و گرم
که شاید بوی غذاهای رنگین از آن بلند نمیشد،
اما عطر مهربانی و صداقت داشت.
برای علیرضا که این ۲۷ سال زندگی
یکخشت برای خودش نداشت،
خانه بهترین جای دنیا بود.
برای همین وقتی سرکار نبود،
خانه را به هر جایی ترجیح میداد.
لم میداد و کتاب میخواند
و تخمه میشکست
و مرا هم در کتاب خواندنش شریک میکرد.
جوری تخمه میشکست که میگفتم:
«اگر جامجهانیِ تخمه باشد تو اول میشوی!»
کلاً هم عادتبهنشستنوتکیهدادن نداشت؛
همیشه لم میداد.
من به شوخی میگفتم:
«شما توسلیها كلاً غير از لمدادن
نمیتوانید جور دیگه بشینید.
اگر یک روز چهارزانو بزنی،
زمین، خودش تو رو لم میدهد».
فاصلهام با علیرضا زیاد بود.
به اندازه او قرآن را مسلط نبودم.
معلوماتم از جهان و گروهها و جریانها خیلیکم بود.
حتی درباره جبهههای افغانستان به خوبی نمیدانستم.
به پیشنهاد علیرضا
رفتم حوزه حضرت زینب(س)
که مخصوص مهاجرین بود.
ثبت نامم نکردند.
مدرک تحصیلیام پایین بود؛
ولی اجازه دادند از بعضی از کلاسهایشان
مثل احکام و تفسیر بهره ببرم.
کمکم داشتم جای خودم را
در زندگی یک مجاهد و رزمنده پیدا میکردم.
نباید اجازه میدادم فاصله سنی،
بین من و او فاصله بیندازد.
درس و بحثهای حوزه را جدی گرفتم.
برای خودم یادداشت برمیداشتم.
علیرضا برایم کتاب میآورد و تأکید میکرد بخوانم.
حتی نماز خواندنم داشت عوض میشد.
دلم میخواست سر نماز،
مثل علیرضا تواضع کنم.
گردنم را به یک طرف کج کنم
و شانههایم را بیندازم و با چشمهایی که از شدت خشوع سرقنوت بستهاند، دعا بخوانم.
از خواب صبح بدش میآمد.
بعد نماز،
نه میخوابید نه اجازه میداد من بخوابم.
بینالطلوعین را با همه شیرینی خوابش،
باید بیدار میماندم.
علیرضا زیارت عاشورا زمزمه میکرد
و من قرآن میخواندم تا روانخوانیام بهتر شود.
ازدواج ما با نوروز همراه شده بود
و برنامه دید و بازدید ادامه داشت.
من هم چون نوعروس بودم،
از رفتن به خانه اقوام خوشحال میشدم.
فراغت بال داشتیم
و ساعتهایی را که علیرضا سرکار نبود،
میتوانستیم به راحتی پر کنیم.
ابهت علیرضا مایه سرافرازیام بود.
همه جا احترامش میکردند
و برایش به عنوان یک رزمنده و مجاهد
ارزش زیادی قائل بودند.
این زمان ماه محرم هم فرارسید
و علیرضا از قیام امام حسین(ع) برایم گپهای تازه میزد.