eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ این وقت صبح هم نه میشه به عمو زنگ بزنم نه پریسا باید تا وقتی پریسا میاد بریم مدرسه صبرکنم دوباره صدای پیامک گوشیم بلند پیام فروغی رو باز کردم _نورا حالت خوبه؟ نفسم رو باحرص بیرون فرستادم من میگم نگو نورا باز میگه ،پس گوشی دست خودشه تند تند نوشتم _بله خوبم ،تعداد تماس هاتون نگرانم کرد پیش خودم فکر کردم اتفاقی افتاده جواب رو فرستادم مشغول جمع کردم وسایل کوله پشتیم شدم با صدای زنگ پیامک سریع گوشی رو برداشتم _ببخشید نمیدونستم نگرانت میکنم وگرنه زنگ نمیزدم چند باری زنگ زدم جواب ندادی آشفته شدم زنگ زدم خانم خجسته کد یه سند رو پرسیدم که گفت بلد نیستم گفتم از خانم نیکجو بپرسید زنگ زده بود جواب ندادی زنگ زده بود خونه بعد پیام داد خانم نیکجو بیدار نیستن فردا ازشون میپرسم چکارهای میکنه این فروغی پریسا خیلی باهوشه تا الان قضیه بینمون رو نفهیده جای تعجب داره براش نوشتم _صبر میکردید خودم تماس های بی پاسخ رو میدیم پیام میدادم جوابش روی صفحه ظاهر شد _خواستم بهت خبر بدم قضیه عقد رو به حاجی گفتم البته صدبار مردم و زنده شدم چشم هام از دیدن پیامش گرد شد خاک تو سرم چند بار بهش گفتم نگه خودم سر فرصت میگم اصلا فکر نکرده احتمال داره حال بابا بد بشه یا شوک بهش وارد بشه چه گرفتاری شدم از دست این آدم دوباره پیامکش روی صفحه اومد _دیگه دیشب رو بدون فکر و استرس خوابیدم چند روزه میگم به حاجی بگو پشت گوش مینداختی خودم گفتم هر دوتامون راحت کردم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
اینم از لینک دفتر ثمره ببینم چند نفر استقبال میکنن😍😍😍😍 https://eitaa.com/joinchat/3395485888C2c6aec6137
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
یا اباعبدالله «اول صبح» پس از گفتن یک بسم الله... از دل و جان تو بگو «حسین اباعبدالله» 【ع】✋ @karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت661 گذر از طوفان✨ این وقت صبح هم نه میشه به عمو زنگ بزنم نه پر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ نه که خیلی فکر و استرس روی رفتارش تاثیر داره هر کاری دلش میخواد رو انجام میده به هیچی هم فکر نمیکنه براش نوشتم _باباچی گفت؟ناراحت و عصبانی نشد ؟ پیام رو فرستادم ،گوشی به دست از اتاق بیرون رفتم قوری رو شستم و شعله سماور رو زیاد کردم برگشتم داخل اتاق لباس فرم رو پوشیدم با صدای تک زنگ پیامک گلسرم رو جلوی آینه گذاشتم قفل گوشی رو باز کردم _نه چرا ناراحت بشه کلی هم خوشحال شد و تشکر کرد گفت بلاخره یکی پیدا شد این دختر رو بگیره خیالم راحت بشه روی دستم نمیمونه منو مسخره کرده تلافی این پیامش رو در میارم انگشتم رو روی کلمه پاسخ کشیدم و تند تند نوشتم _اولا مسخره کردن دیگران کار خیلی زشتیه ،دوما بابای من تا آخرعمرم پیشش باشم بزور منو شوهر نمیده یا به کسی بگه بیاید دختر منو بگیرید گوشی رو جلوی آینه گذاشتم مشغول بستن موهام شدم با صدای لرزش گوشی چشم از آینه برداشتم انگشتم رو روی گوشی کشیدم و تماس فروغی رو رد کردم دوباره شماره ش روی صفحه افتاد بازم تماس رو رد کردم پیامکش روی صفحه افتاد _نورا ناراحت شدی؟داشتم باهات شوخی میکردم حقشه بگم بیجا کردی شوخی میکنی هر روز داره صمیمی تر میشه وقتی جوابش رو ندم میفهمه هر حرفی رو نزنه پیام بعدیش روی صفحه ظاهر شد _نورا زنگ میزنم جواب بده انقد زنگ بزنه و پیام بده که خسته بشه وقتی جوابم نمیدم باید متوجه بشه رفتارش رو تغییر بده "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از دُرنـجف
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مولا‌مولا‌علی‌:)🫀♥️
هدایت شده از دُرنـجف
10.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی مولا♥️ پیشنهاد‌ویژه‌دانلود*
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت662 گذر از طوفان✨ نه که خیلی فکر و استرس روی رفتارش تاثیر داره
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ ضربه ای به در زدم جوابی نشنیدم چند لحظه صبر کردم دوباره در زدم _بفرمایید در رو باز کردم و داخل رفتم فروغی تلفن به دست صندلیش رو سمت در چرخوند لبخندی رو لبش نشست بی صدا لب زد _سلام خوبی؟ سرم رو تکون دادم چند قدم جلو تر رفتم لیست فرم های که پریسا داده بود رو روی میز گذاشتم وسط باشه چشم گفتنش به مخاطب پشت خط به مبل اشاره کرد و دستش رو روی دهنی تلفن گذاشته و گفت _بشین اگر سوال ازش نداشتم بی توجه به حرفش از اتاق بیرون میرفتم سمت مبلها رفتم و نشستم بعد از چند دقیقه خداحافظی کرد و تلفن رو قطع کرد و نفس راحتی کشید صندلی رو عقب کشید برگه های روی میز رو برداشت نگاه سوالی بهم انداخت _کار فرم ها رو کی انجام داده؟ _خانم خجسته _آهااا خوبه فکر کردم باز کار جدید قبول کردی سرم رو به دو طرف تکون دادم چشم هاش رو ریز کرد و آروم گفت _چرا زنگ میزدم رد میزدی؟ سعی کردم دستپاچه نشم و خونسرد جوابش رو _چون مسخره کردید ابروهاش رو بالا انداخت _من از این اخلاق ها دارم ؟شوخی کردم نه مسخره به خودم جرات دادم و گفتم _خب شوخی کردنتونم اشتباه دستش رو زیر چانه ش گذاشت و با شیطنت گفت _با نامحرم که شوخی نکردم نفس عصبی کشیدم _آقای فروغی لطفا شروع نکنید _تموم نمیشه با تعجب گفت ‌_یعنی چی؟ _همه شروع ها که نباید تموم بشه چشم هام رو با حرص بستم و باز کردم دستم رو روی معده م که در حال سوزش بود گذاشتم و بخاطر درد یهوی معده م یه لحظه صورتم رو جمع شد نگران از روی صندلی بلند شد و سمتم اومد "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت664 گذر از طوفان✨ ضربه ای به در زدم جوابی نشنیدم چند لحظه صبر ک
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ سریع خودش رو به مبلی که نشسته بودم رسوند مضطرب گفت _چت شد؟ به سختی نفسی کشیدم _کمی معده م درد گرفته نگاه نگرانش به چشم هام دوخت و نوچی کرد _نهار خوردی؟داروهاتو خوردی؟ _بله _باید دکترتو عوض کنم دستم رو روبه بالا تکون دادم و گفتم _لازم نیست هرجا برم بازم حرفهای همین دکتر رو میزنن و داروهای که دارم رو تجویز میکنن _نه شاید نظر چند تا دکتر مثل هم نباشه داروی که تأثیر نداشته باشه به درد نمیخوره _معده درد من عصبیه یه قسمتش با دارو و تغذیه بهتر میشه اگر حرص وجوش بخورم استرس داشته باشم هم درد میگیره دوباره به چشم هام خیره شد سریع سرم رو پایین انداختم بعد از چند ثانیه سکوت پرسید _مشکلی پیش اومده ؟ _نه میشه سوالی که میپرسم رو جواب بدید برم _جانم بپرس سرم رو بلند کردم با اعتراض گفتم _آقای فروغی حواستون کجاست نگاهش رنگ تعجب گرفت _حواسم همین جاست شاکی گفتم _منظورم لحن حرف زدنتونه وسط حرفم پرید _نورا با نامحرم که حرف نمیزنم چرا حساس شدی ؟ بهت زده بهش زل زدم _چرا اینطوری نگاه میکنی مگه دروغ میگم! آب دهنم رو قورت دادم با کلافگی گفتم _یه عقد مصلحتی رو چقد جدی گرفتید نفس عمیقی کشید _مهم اینه الان محرم هستیم سوالتو بپرس وای خدایا هرچی میگم یه چیزی میگه بحث کردن باهاش بی فایده س سوالم رو بپرسم برم تا از دستش سکته نکردم _به بابا گفتید ناراحت نشد ؟ _نه _یعنی هیچی نگفت ؟مگه میشه _اولش تعجب کرد وقتی داداش همه چی رو توضیح داد و فهمید به اجبار شرایط رو قبول نکردی گفت اشکالی نداره تا سر پا بشم پیگیر کارای طلاق میشم مشکلی پیش نیاد نفس راحتی کشیدم یهوی فروغی گفت _ولی من یه درخواست از حاجی داشتم کنجکاو شدم _درخواست چی ؟ _فعلا بین منو و حاجی و داداشه لبم رو پایین کشیدم _متوجه نشدم _به وقتش متوجه میشی "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫