eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
10.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
35 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍂🍃🍁🍃🍂🍁🍂🍁🍂🍃🍁🍂🍃 🍁🍁🍂🍁🍃🍂 🍁🍃🍂🍁 ⚡️مـسـیـراشـتـبـاه⚡️ پیام با انگشت چند ضربه به در دفتر زد، بعد از بفرمایید گفتن خانم خادمی پشت سر پیام به داخل دفتر رفتم خانم خادمی با دیدن پیام پرونده های تو دستش رو روی میز گذاشت نگاهی بهم انداخت و سلام کرد، بعد از پیام آروم جوابش رو دادم _آقای منتظری من واقعا نمیدونم از چی خواهر شما باید گلگی کنم لال بشی خادمی تا من کتک نخورم ول کن نیستی پیام نگاه چپ چپی بهم انداخت و سرش رو به حالت تاسف تکون داد _آقای منتظری تشریف بیارید جلو، لیست نمره های این ماه پریا خانم رو ببینید پیام چند قدمی به جلو رفت و با دیدن لیست دستش رو به گردنش کشید _ببخشیدخانم خادمی از امروز دیگه هفتگی پیگیر نمره ها و وضعیت درس خوندنش میشم، اگر تکرار شد هر کاری که صلاح میدونید انجام بدید خادمی با خودکاری که تو دستش بود بهم اشاره کرد _بیا اینجا این تعهد نامه رو امضا کن با ترس جلو رفتم و خودکار رو از روی میز برداشتم همین که خواستم برگه رو امضا کنم خادمی گفت: _بخون چی نوشته شده بعد امضا بزن منتظری این آخرین فرصتی که برای برگشت به مدرسه بهت میدیم، اونم بخاطر خانواده ات الان دارم در حضور برادرت بهت میگم ماه بعد این نمره های پنج و شش توی لیست نمره‌هات باشه یا بی نظمی و آرایش یا هر کاری که در شأن یک دانش آموز نباشه رو انجام بدی حکم اخراجت رو میزارم روی پرونده لعنت بهت خادمی که به جز دردسر انداختن من کاری نداری، الهی به زمین گرم بخوری که اینطوری اوقات من رو تلخ میکنی _منتظری حواست کجاست متوجه حرفای من شدی؟ _بله خانم چشم قول میدم تکرار نشه _امیدوارم، دختر درست رو بخون تا وقتی خانواده ات میان مدرسه خوشحال بشن نه با اعصاب بهم ریخته برگردن خونه ای خفه خون بگیری خادمی که ول نمیکنی _آقای منتظری اینجا رو بخونید امضا کنید پیام نفس محکمی کشید و برگه رو امضا کرد بعد از قول و تعهد دادن از دفتر بیرون اومدیم پیام جلوی در کلاس انگشت نشانه اش رو به حالت تهدید جلوی صورتم تکون داد _پریا میایی مدرسه چه غلطی می‌کنی؟ درس حفظ کردنی رو کی پنج گرفته که تو گرفتی؟ ریاضی یک و نیم شدی، ای خاک بر سرت چرا انقدر من رو اذیت می‌کنی؟ برای بار چندمه اومدم اینجا گردنم رو کج کردم خانم رو ببخشند، ها؟ بعد تو خونه اشک تمساح میریزی که مامان پیام میخواد من رو بفرسته بزرگسال، به خدا پنجاه و شصت ساله ها درسشون از تو بهتره برو سر کلاست، برگردی خونه میدونم چه کار کنم سرم رو پایین تر گرفتم _ببخشید داداش قول دادم که دیگه تکرار نمی‌کنم _خدا کنه پریا خانم... 🍁🍃 🍁🍃        🚫 و پیگرد دارد🚫 🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍂🍃🍁🍃🍂 🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍂
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت18 گذر از طوفان✨ پریسا در حیاط رو بست نگاه متاسفی بهم انداخت –
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ جلو مجتمع چند طبقه ای وایستادیم پریسا نگاهی به تابلوهای نصب شده انداخت _چرا هیچ کدوم از تابلوها برای غذای آماده ایرانی نیست _آدرسو درست اومدیم؟ _آره بابا، گفت داخل این مجتمع هستن _زنگ یکی از واحدها رو بزن بپرس _نه بریم داخل از قسمت نگهبانی بپرسیم از پله هابالا رفتیم در باز شد وارد مجتمع شدیم به طرف اتاقک شیشه ای که چند آقا دور میز نشسته بودن رفتیم پریسا روبروی پنجره کوچولوی که باز بود ایساد و سلام کرد آقا مسنی که داخل اتاقک نزدیک پنجره بود جوابش رو داد _ببخشید غذایی آماده ایرانی طبقه چندم هستن نگاهی به دوتامون انداخت وچند لحظه ای سکوت کرد _اومدید غذا بخرید؟ _نه برای کار اومدیم از شنیدن جواب متعجب تر شد _دخترم میخوای داخل آشپزخونه کار کنی ؟خانواده ت خبرن دارن ؟اصلا با اینطور محیط های آشنا هستی؟ _بله خانوادها مون خبر دارن میخوایم بریم سرکار بامحیطش آشنا میشیم صدای مش رحیم گفتن یکی از آقایون بلند شد _این دوتا بچه چکار دارن؟ _دنبال یه آدرس میگردن سرش رو به پنجره کوچولو نزدیک کرد وگفت _برید زیر زمین اونجا هستن ولی بنظر من بجای کار کردن برید درستونو بخونید لبخندی زد _ممنون درس هم میخونیم به طرف پله های که مسیر زیر زمین بود رفتیم پام روی اولین پله گذاشتم دلهره عجبی سراغم اومد دست پریسا رو گرفتم آروم صداش زدم _جانم؟دستت چرا انقد سرده! _بیا برگردیم هنوز داخل نرفتیم استرس و ترس بجونم افتاده ، مجتمع به این بزرگی اینا چرا زیر زمین رو برای کارشون انتخاب کردن انگشت اشاره ش رو روبه دوربین های نصب شده روی سقف گرفت _اینجا نگهبانی داره حراست داره شاید چون کارشون آشپزی مجبور شدن بیان زیر زمین رو اجاره کنن وقتی زنگ زدم خانمی که تلفن روبرداشت گفت تازه جابجا شدن حالا تصمیم با خودته دوست داری بریم ببینیم وضعیت داخل آشپزخونه شون چطوره اگرم نمیخوای بر گردیم بریم سراغ آدرس بعدی _مطمئنی کارمند خانم هم دارن؟ _صبح که یه خانم جواب داد دیگه نمیدونم میخوای تو وایسا همین جا یا برو روی صندلی های کنار نگهبانی بشین تا من برم ببینم اونجا چه خبره وبیام پریسا بخاطر من داره همراهی میکنه این انصاف نیست بزارم تنها بره چشمام روبستم وچند تا صلوات فرستادم ونفس عمیقی کشیدم _با هم بریم نگاه مهربونی بهم انداخت دستم رو گرفت پا به پای هم پله هارو پایین رفتیم انگشتش رو روی دکمه زنگی که روی در ورود نصب شده بود گذاشت صدای کیه گفتن خانمی پخش شد _ببخشید برای آگهی که زده بودید اومدیم در باز شد _بفرمایید باصدای آرومی گفت _یه خانم هم هست نگران نباش حالا بریم داخل شاید بیشترهم باشن "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫