eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍂🍃🍁🍃🍂🍁🍂🍁🍂🍃🍁🍂🍃 🍁🍁🍂🍁🍃🍂 🍁🍃🍂🍁 ⚡️مـسـیـراشـتـباه⚡️ کیف روبرداشتم روبروی آینه ایستادم سرتاپام روچک کردم چه جگری شدم من الان برم بیرون غرغر هاونصیحت های مامان شروع میشه بخواد زیاد رومخم راه برم باسمیه بیرون نمیرم حالشون گرفته بشه به داخل هال رفتم سمیه ومامان نگاهی به سرتا پام انداختم _پریااین چه وضع لباس پوشیدنه آخه مگه داری عروسی میری بجای مانتوبلوز پوشیدی اندازه یه عروس آرایش کردی _مامان بلوز کجابود چرا الکی گیرمیدی؟ اندازه بلوز روی کمرمیشه یه کرم وپنکک روژ وریمل کجاش آرایش عروس اصلا نمیرم خودت باسمیه برو _خجالت نکش مانتوهات روببربده خیاط تاروکمرت برات کوتاه کنن آره راست میگی آرایشت باعروس کمی فرق داره اونم اینکه تاج رو موهات نذاشتی سریع برومانتوت روعوض کن نیم ساعته سمیه رومعطل کردی عوض نکنم خودش باسمیه میره اون وقت میتونم بامازیار برم بیرون پس بهتره لج کنم لباس عوض نکنم _پریاباتوام ها _یابااین لباس ارایش میرم یانمیرم گفتم که خودت باهاش برو سمیه نگاه متاسفی بهم انداخت سرش روتکون داد مامان هنوز ول کن نصحیت کردن وگیردادن نبودوگفت: _باشه پریا بزارپیام برگرده همه این اذیت کردن هات روبهش میگم _چی مونده به پیام نگفته باشی اینم بگو پیام دیده من اینطوری میرم بیرون پس مشکلی نداره اگرم شما توگوشش نخونی به من گیرنمیده _باشه پریا شب همین بلبل زیونیت روجلوی پیام بکن _کاری نکردم که بخوام بترسم قبل ازاینکه حرفم روکامل کنم مامان گفت _سمیه مادرصبرکن آماده بشم خودم باهات میام 🍁🍃 🍁🍃        🚫 و پیگرد دارد🚫 🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍂🍃🍁🍃🍂 🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍂
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت20 گذر از طوفان✨ وارد سالنی که پر از کارتون وسایل های که روی هم
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ خانم صامتی همون طوری که میخندید کنار گوش شوهرش حرفی زد با لبخند و تکون دادن سرش حرفش رو تایید کرد _میتونید دو شیفت کار کنید؟ باحرفی که زد روزنه امیدی توی دلم روشن شد _ساعت کاریتون چند تاچنده؟ _صبح ساعت یازده تا دو ونیم ظهر،عصر شش تا ده و نیم شب _صبح رو میتونیم بیایم _ما کسی رو میخوایم هر دو شیفت رو باشه یه شماره تماس بنویسید اگر کسی برای شیفت عصر تا شب اومد برای صبح به شما زنگ میزنیم _شماره تماس نداریم چند روز دیگه بیایم سر بزنیم خوبه؟ _میشه دلیل کار کردنتون رو بهم بگید؟ _همه کار میکنن پول در بیارن باهر جوابی که پریسا میداد خنده خانم آقای صامتی بیشتر میشد وسط حرف زدن شوهرش گفت _میتونید از فردا شروع کنید پریسا آروم گفت _دارن مسخره مون میکنن _نمیدونم از خنده شون حرصم گرفته _منم بخاطر همین رفتارشون شک افتادم صدای تک سرفه صامتی باعث شد سکوت کنیم _مگه دنبال کار نمیومدید _بله ولی انگار شما قصد ندارید بهمون کار بدید _چرا همچین فکری کردید؟ _خودتون باشید کسی بخنده بگه بیاید سرکار شک نمی افتید _همین رفتار و زبونت باعث شده خانمم خوشش ازتون بیاد وگرنه من نمیخواستم قبول کنم الان بخاطر همسرم یک هفته امتحانی اجازه میدم اینجا کار کنید راضی بودم باهاتون قرار داد میبندم حالا فردا میتونید بیاید ؟ ذوق زده نگاهی به همدیگه انداختیم _بله میتونیم _فردا ساعت ده و نیم اینجا باشید دهنم رو سمت گوش پریسا بردم _بپرس حقوقش چقده _فردا بپرسیم بهتره الان میگه هول هستیم _آخه اگر حقوقش کم باشه نمیتونیم بیایم _درست میگی الان میپرسم _ خانم میشه بگید حقوق این کار چقده؟ دوباره خندید _آره عزیزم چرا نمیشه ،اگر هر دو تا شیفت روبیاید ماهی یک میلیون و دویست ولی یک شیفت بیاید نصفش میشه ششصد تومن زیاد نیست ولی فعلا همین غنیمته _بگو فردا صبح میایم _فردا ده و نیم میایم _منتظرتونیم فقط یه فتوکپی از شناسنامه بایه قطعه عکس بیارید وقتی فرم استخدام پرکنید باید روی پرونده بزاریم ‌_باشه چشم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫