eitaa logo
فرهنگ کتابخوانی
122 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
545 ویدیو
89 فایل
نشر و گسترش #فرهنگ_کتابخوانی و #ارزشهای_اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌺✨ 🌼 اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌼 🕊🕊🕊 🛑🌟هر جا که توجه میرود ،انرژی نیز جریان می یابد: 🖋 انرژی شما جایی قرار می گیرد که توجه تان را به آنجا معطوف کرده اید. بنابراین، هنگامی که صبح از خواب برمی خیزید و تمام توجه و انرژی خود را روی افراد متمرکز می کنید که باید به دیدار آنها بروید یا متوجه جلسات می کنید که باید در آن ها حضور یابید یا به کارهای گوناگونی که باید طی روز و در این دنیای سه بعدی انجام دهید، انرژی خلاق تان بریده و از شما دور می شود و سمت آن چیزهایی می‌رود که برای جلب توجه شما رقابت می کنند: ( گوشی ،حساب بانکی ،شغل ، همکاران ،همسر و...) . ❇️کاملاً روشن است که توجه و انرژی افراد بیشتر به سمت دنیای مادی بیرون شان است. 🔰 هر موضوع ، شی ء، مکان یا موقعیت، در واقعیت فیزیکی آشنای ما یک شبکه عصبی در ارتباط با مغز مان دارد و چون همه این تجربه ها برایمان آشناست، واکنش احساسی -عاطفی ما نیز همواره به صورتی یکسان بروز می‌کند. بنابراین ، هنگامی که توجه شما معطوف به این هاست ، بخش عمده انرژی تان از شما دور می شود و انرژی اندکی برایتان باقی می ماند که توانایی ایجاد چیز جدیدی در زندگی شما را ندارد. ... با پراکنده شدن توجه و انرژی شما میان این همه اشیا ، افراد مشکلات و مسائل در دنیا بیرونتان، انرژی قابل توجهی برایتان باقی نمی ماند تا چیز جدیدی خلق کنید. چرا؟ ✅ زیرا شخصیت شما بر آمده از نوع فکر و احساساتتان است. پس اگر مانند زندگی گذشته با دانسته های کنونی خود زندگی کنید و همان احساسات سابق را داشته باشید، احتمالاً شخصیت شما دیگر نمی‌تواند واقعیت شخصیتی شما را خلق کند و این واقعیت شخصیتی سازنده شخصیتتان است. 👈 افکار و احساسات شما در سلطه عوامل بیرونی است و این نوع هماهنگی زیستی میان دنیای درونی افکار و احساسات شما با دنیای بیرونی واقعیت گذشته - حال است که مشغول بازآفرینی آن هستید و این تنها محدودیتی نیست که پدید می آید. هنگامی که همه توجه و انرژی تان را صرف دنیای بیرون می کنید و همواره واکنش هایی یکسان نسبت به شرایطی یکسان دارید- مغزتان همواره در حالت تحریک پذیری قرار می گیرد. دنیای درون شما بسیار بی تعادل می شود و از کارایی مغزتان کم می شود که نتیجه آن پایین آمدن کارآمدی شما در هر زمینه‌ای است ؛ به بیان دیگر به جای اینکه خالق زندگی خود باشید ، قربانی دیگران هستید. 📚ماورای طبیعی شدن 🍀🌺🍀🌺🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1
📚گزیده ای از کتاب؛ اثر 🛑تکنیک های اساس در با : 🔸 و : 📙داستان : متن داستان: گوش بده پسرم! هم اکنون که تو خوابی این را به تو میگویم دست کوچکت زیرگونه ات است و موهای فرفری خرمایی رنگت روی پیشانی ات ریخته . من تنها به اتاق تو آمده ام .همین چند دقیقه پیش که در کتابخانه مشغول خواندن برگه هایم بودم، موج کننده ای از و سراسر وجودم را فرا گرفت. با گناه نزد تو آمده ام . حرف هایی که می خواهم به تو بگویم مطالبی هستند که آن لحظه فکرم را مشغول کردند. پسرم، من همیشه با تو در و بوده ام .وقتی لباس مدرسه ات را می پوشیدی به تو کردم چون باحوله فقط صورتت را نوازش می کردی. من از اینکه کفش هایش را نکرده بودی, کردم و بر دوشت گذاشتم. زمانی که بعضی از وسایلت را روی زمین انداختی بر سرت کشیدم. موقع صبحانه هم در تو دیدم. لباست را کردی.لقمه هایت را نجویده قورت می دادی. آرنج هایت را روی میز گذاشتی. کره ی زیادی روی نان می گذاشتی و وقتی از خانه بیرون میرفتی تا بازی کنی و من هم به سر کار می‌رفتم دستت را بلند کردی و گفتی: « خداحافظ پدر.»و من اخم کردم و در جواب گفتم: « دستت را بینداز ». بعد از ظهر که برگشتم همه چیز دوباره شروع شد .وقتی در خیابان به سمت خانه می آمدم به دنبال تو گشتم. دیدم روی زانوهایت نشسته ای و تیله بازی می کنی. سر زانو های شلوارت را دیدم که سوراخ شده بود. وقتی گوشت را گرفتم و جلوتر از خودم به سمت خانه می کشاندمت، جلوی دوستانت شدی و کشیدی. از نظر من شلوارت گرانقیمت بود و تومی بایست بیشتر می بودی. اما تصور کن پسرم ، این همه سختی از طرف یک پدر! یادت می آید ساعتی بعد که در حال مطالعه بودم ، چقدر با وارد اتاق شدی .نگاهی معصومانه و جریحه دار در چشمانت بود. وقتی سرم را از روی کتاب برداشتم و از آمدنت و وقفه ای که ایجاد کرده بودی و بودم تو یک لحظه دم در ایستادی . مردد بودی که وارد شوی یا نه. بی‌مقدمه فریاد زدم : «چه میخواهی؟» تو هیچ حرفی نزدی ، فقط با زیاد به سمت من دویدی و دستانت را دور گردنم حلقه زدی و مرا . دستان کوچکت با احساس که در تو افروخته بود و به هیچ وجه نمی شد از آن صرف نظر کرد و مرا محکم فشار داد. بعد از آن آنجا را ترک کردی و به سرعت از پله ها بالا رفتی. پسرم ! همان لحظه بعد از اینکه رفتی، کاغذ هایم از دستم افتاد و بزرگ و مرا فرا گرفت. این من چه بلایی بر سرم آورده بود !؟ عادت به گرفتن و کردن را می گویم. این بود هدیه ی من به تو به عنوان پسرم!؟ هر کاری که در در برابر تو کردم به علت این بود که دوستت نداشتم، به دلیل به آن بود که و بیش از حدی داشتم . من تو را با همچون خودم می کردم .ویژگی های زیادی بود که در و تو هویدا بود. قلب کوچک تو به بزرگی طلوع خورشید در تپه های وسیعی بود . این را انگیزه و محرک بی اختیار تو برای هجوم به سوی من و بوسیدن و شب بخیر گفته نشان داد .پسرم ! از امشب دیگر هیچ چیز غیر از تو برایم مهم نیست. من در تاریکی پیش تو آمده ام و با و زانو زده ام. این اقرار کفاره ی ناچیز است که آن را می پردازم. می‌دانم اگر در زمان بیداری این حرفها را به تو می زدم معنی آنها را نمی فهمیدی . اما فردا من یک پدر واقعی خواهم بود! می خوام تو باشم ؛وقتی تو رنج ببری من هم برنجم, وقتی تو میخندی من هم بخندم .هر موقع کلمات و جملات عجولانه ای به زبانم آمد، زبانم را گاز بگیرم. و همچنین یک و همیشگی با خود میگویم: «او فقط یک کودک است؛ یک کودک خردسال .» از اینکه تو را به عنوان یک تصور می کردم ، متاسفم. اکنون که میبینم با خستگی به تختخواب کوچکت خزیده ای و غرق خواب شده‌ای، در می یابم که هنوز به یک نوزاد می مانی. انگار همین دیروز بود که در آغوش مادرت خوابیده بودی. من از تو توقع بیش از حدی داشتم، بیش از حد. به جای کردن ،, بهتر است سعی در آنها داشته باشیم. بهتر است به این نکته پی ببریم که مردم کارهایی را که انجام میدهند چرا انجام میدهند و دلیل آن چیست؟ این نسبت به ، بسیار سودمند تر و موثرتر است و باعث ایجاد /همدردی ،تحمل و مهربانی می شود؛ «شناخت همه مساوی است با بخشش همه » و بر اساس گفته دکتر جانسون:
📚گزیده ای از کتاب ؛ _برتر راهنمای تجربی برای دسترسی به منابع غنی اثر 🖋نویسنده کتاب در ابتدا مسیر خودش را مطرح می‌کند که این خود، را به اشتراک بگذارد . او می گوید: در اواخر ۳۰ سالگی ام شروع به کردم، هر روز زمانی را آرام و از همه نشستم، شروع به درباره اینکه . در طول سال‌ها در کتاب‌های استفاده می‌کردم تا کمک کنند از طریق نوشته‌هایم، و را کنم. این هدایت شده، حقیقتاً به من کرد تا را بیابم که کاملاً بیانگر بودند و من به دنبال بودم، همچنین باعث شد و که به من آموخته شده بود و با آنها شده بودم ، و دیگر خدمتی به من نمی‌کرد را کنم. و راهی برای من گشود تا به قدم بگذارم، و ادامه دهم تا یک ساختار بنیادی درباره ی و رها کردن کوله بار قدیمی برای خود ساختم. وقتی های دور شدند، ، و نسبت به در راس قرار گرفتند. من بر اساس را کردم، و مهمتر از آن، را به عنوان کردم ، بعدها یافتم تا خودم را به عنوان تجربه کردم. کم کم فهمیدم درک اینکه من انرژی الهی هستم چیزی است که به آن « » گفته می‌شود . در متوجه شدم که پیام‌هایی از دریافت می‌کنم، شاید این حالت را به عنوان ، ، ، »والاتر، تان، انرژی منبع یا هستی ، نامگذاری کنید، یا هر چیز دیگری که انتخاب می‌کنید . 🍀🌺🍀🌸🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1
📚گزیده ای از کتاب ؛ _برتر راهنمای تجربی برای دسترسی به منابع غنی اثر 🛑 پر : ما موجوداتی هستیم. مانند در ما جریان دارد . افکار، احساسات، عواطف، باورها و شرایط ما نیز انرژی الکتریکی هستند. تمام ما با جانداران و اشیای بی جان از طریق جریان‌های الکتریکی انرژی صورت می‌پذیرد. حالا را با و دهیم .لازم است که با خودتان به عنوان یک موجود الکترومغناطیسی آشنا شویم. در واقع ما می‌توانیم با فراتر از اندیشمندخود « راهنمای ما» ارتباط بگیریم که در فرکانس دیگری در ارتعاش هستند به آنها دسترسی داشته باشیم این کانال ارتباطی( خود برترمان) است. تا یا اطلاعاتی را دریافت کرده و یا به اشتراک بگذارند. در حالیکه خودمان را از نظر سطح انرژی با حالت انرژی برتر خودتان هماهنگ کنید تا ، دقیق , کاملاً شخصی و الهام بخش و اطلاع دهنده‌ای که برای یک زندگی رضایت بخش و سرشار از شادی به شما کمک می‌کنند، ایجاد کنید. « ادامه دارد....» 🍀🌺🍀🌸🍀🌺🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1