#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت😘
#دوران_سربازی
#ماه_مبارک_رمضان
#مسئول_آشپزخانه
#قسمت_چهارم
👇👇👇
هر لحظه که به پایان مرخصی #ابراهیم نزدیک میشود، نگرانی یونس هم بیشتر میشود😢
از گروهبان میخواهد: «اگر میشود، باز هم برایش مرخصی رد کن؛ من میروم راضیاش میکنم نیاید پادگان😳»
گروهبان میخندد 😂و میگوید: #ماه_رمضان یک ماه است. الان تازه پنج روزش رفته. من چه طور بیست و پنج روز مرخصی برایش رد کنم⁉️»
یونس میگوید: «از مرخصیهای من کم کن. اگر #ابراهیم را دوست داری، نباید اجازه بدهی تا آخر #ماه_رمضان بیاید پادگان❌
اگر بیاید و اوضاع اینجا را ببیند، حتماً با سرلشکر درگیر میشود😠»
6⃣ششمین روز #ماه_رمضان است. چند ساعت تا #افطار مانده است⏰
#ابراهیم آرام و قرار ندارد. شده است مثل اسفند روی آتش🔥
خبرهایی که از پادگان به گوش رسیده، مردم را عصبانی کرده😡 چه رسد #ابراهیم که #مسئول_آشپزخانه پادگان است👍
مردم می گویند: «سرلشکر ناجی، #روزه_داران را با شلاق و بازداشت مجبور به #روزه_خواری میکند👎
او به زور در گلوی #روزه_داران آب میریزد🍶»
#ابراهیم هر چه فکر میکند، بیشتر عصبانی میشود😡 اما سعی میکند ناراحتیاش را از کربلایی و ننه نصرت مخفی کند😣
بند پو تینهایش را محکم میبندد و ساکش را به دوش میاندازد و خداحافظی میکند👋
ننه نصرت باز هم میگوید👈آخر ننه👇 چه طور شد یک دفعه تصمیم ات عوض شد⁉️ مگر نگفتی تا آخر ماه پیش ما میمانی‼️»
💎 پاداش عجیب خواندن #سوره_قدر در زمان #افطار و خوردن #سحری
عن أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:
مَا مِنْ مُؤْمِنٍ صَامَ فَقَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقِدْرِ عِنْدَ سَحُورِهِ وَ عِنْدَ إِفْطَارِهِ إِلَّا كَانَ فِيمَا بَيْنَهُمَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
هیچ مؤمن روزه داری نیست که در هنگام خوردن سحری و افطارش سوره قدر را بخواند، مگرآنکه بین این دو زمان ثواب کسی را خواهد داشت که در راه خدا در خون خود غلطیده باشد.
( 📚بحارالأنوار، ج97، ص344 به نقل از اقبال
دمِ #افـطار
بہ سمتـــــِ
حرَمتـــــ رفت دلمــ🌸
قسمتـــِ
ما بشــود
ڪرب و بلا اے اربابـــ🌸
#یاد_ایام
#خاطرات
#ماه_رمضان
#در_اسارت
#شکنجه_به_جرم
#نماز_و_روزه
#روزه گرفتن جرم سنگینتری بود، اما آن سال بچه ها تصمیم گرفته بودند ماه #رجب و ماه #شعبان را هم به استقبال از #ماه_مبارک_رمضان روزه بگیرند.
به همین خاطر #غذای ظهر را میگرفتیم و در یک #پلاستیک میریختیم چهار گوشه آن را جمع می کردیم و گره میزدیم و این #غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میکردیم و آن #غذای_سرد ظهر را با #غذای مختصری که احیانا در شب میدادند, موقع #افطار میل مینمودیم و تا #افطار بعد به همین ترتیب میگذشت.
چند باری شده بود که موقع تفتیش از چند نفر از بچه ها #غذا گرفتند و آنها را #شکنجه کردند.
#خاطرات_آزادگان
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
🏴🥀🕊🌹🕊🥀🏴
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#دوران_سربازی
#ماه_مبارک_رمضان
#مسئول_آشپزخانه
#قسمت_چهارم
هر لحظه که به پایان مرخصی #ابراهیم نزدیک میشود، نگرانی یونس هم بیشتر میشود
از گروهبان میخواهد: اگر میشود، باز هم برایش مرخصی رد کن؛ من میروم راضیاش میکنم نیاید پادگان
گروهبان میخندد و میگوید: #ماه_رمضان یک ماه است. الان تازه پنج روزش رفته. من چه طور بیست و پنج روز مرخصی برایش رد کنم
یونس میگوید: از مرخصیهای من کم کن. اگر #ابراهیم را دوست داری، نباید اجازه بدهی تا آخر #ماه_رمضان بیاید پادگان ، اگر بیاید و اوضاع اینجا را ببیند، حتماً با سرلشکر درگیر میشود
ششمین روز #ماه_رمضان است. چند ساعت تا #افطار مانده است
#ابراهیم آرام و قرار ندارد. شده است مثل اسفند روی آتش
خبرهایی که از پادگان به گوش رسیده، مردم را عصبانی کرده چه رسد #ابراهیم که #مسئول_آشپزخانه پادگان است
مردم می گویند: «سرلشکر ناجی، #روزه_داران را با شلاق و بازداشت مجبور به #روزه_خواری میکند
او به زور در گلوی #روزه_داران آب میریزد
#ابراهیم هر چه فکر میکند، بیشتر عصبانی میشود اما سعی میکند ناراحتیاش را از کربلایی و ننه نصرت مخفی کند
بند پو تینهایش را محکم میبندد و ساکش را به دوش میاندازد و خداحافظی میکند
ننه نصرت باز هم میگوید آخر ننه چه طور شد یک دفعه تصمیم ات عوض شد مگر نگفتی تا آخر ماه پیش ما میمانی
#ادامه_دارد...
#افطار های مهدوی
🍂غروب موقع افطار یاد مولا باش...
🍂دلت که دامن اَمَّنْ یُجیب میگیرد...
🤲 افطارمان را با شیرینی دعا برای ظهور آغاز کنیم.
#امام_زمان
#ماه_رمضان