eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
18هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
3هزار ویدیو
86 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
باجناق‌هاي #شهيد_مدافع_حرم شهیدان #قاسم_غریب و #مهدی_ایمانی_فردویی @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
باجناق‌هاي #شهيد_مدافع_حرم شهیدان #قاسم_غریب و #مهدی_ایمانی_فردویی @khademinekoolebar
گاهی باجناق‌ها می‌توانند از دو دوست به همدیگر نزدیک‌تر باشند، طوری که طاقت دوری از هم را نداشته باشند. گاهی دو دوست می‌توانند نسبت خونی با هم نداشته باشند ولی داشتن هدف مشترک و خون دادن در راه آرمان‌ و اعتقادات، آنها را از خویشاوند به ‌هم نزدیک‌تر کند. درست شبیه سرگذشت شهیدان و ؛ دو باجناقی که در فاصله‌ای کوتاه از هم، شهید مدافع حرم شدند و نامشان در تاریخ کشور ماندگار شد. قدم گذشتن در این راه عاشقانه را باجناق بزرگ‌تر شروع کرد. قاسم غریب متولد 1361 بود و سال 1379 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. پنج سال بعد در سال 1384 در شهر قم با خانم اعظم‌السادات حسینی خادم افتخاری مسجد جمکران ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر6 و 8 ساله به نام‌های امیرعباس و محمد امین بود. شهید غریب در میدان رزم با گروه‌های انحرافی پژاک و منافقین داخلی مجاهدانه جنگید تا اینکه یک چشم خود را از دست داد و همچنین چهار ترکش نیز در بدن وی جاخوش کرد. پس از چند سال شهید غریب نتوانست نسبت به ظلم و جنایت تروریست‌های تکفیری ساکت و آرام بماند و سال 1394 خودش را به سوریه رساند. این دومین مرحله‌ای بود که او برای دفاع از حریم حضرت زینب(س) به سوریه می‌رفت و آخرین باری بود که وطن را می‌دید و در 24 رمضان سال 94 در ارتفاعات تلمور سوریه برای همیشه از میان ما پر کشید. همسر شهید درباره نحوه شهادت ایشان می‌گوید: «24 ماه رمضان ساعت 11 شب آقاقاسم با همرزمانشان در حال استراحت بودند. ساعت 12 آنها در حالی که غافلگیر شده بودند با صدای تیراندازی از مقر خارج شدند. آقا قاسم که فرمانده محور بودند چند باری برای تقویت روحیه بچه‌ها «یا زینب(س)» می‌گوید و به جلو می‌رود تا بچه‌ها هم قوت قلب بگیرند. ساعت یک نیمه شب در بیسیم آقاقاسم را صدا می‌کنند ولی ایشان شهید شده بود و درگیری تا ساعت 3 نیمه شب ادامه پیدا می‌کند و بعد از چند ساعت پیکر شهید غریب را پیدا می‌کنند و می‌بینند که هیچ خونی بر زمین ریخته نشده است اما وقتی پیکر شهید را از روی زمین بلند می‌کنند، خون از قلبشان سرازیر می‌شود.» شهادت قاسم، راهی تازه را در مقابل مهدی باز کرد. قاسم با شهادتش مسیر زندگی باجناقش را تغییر داد. پس از آن بیقراری‌ها و دلتنگی‌های مهدی شروع شد. او یکی از بهترین رفقایش را از دست داده بود و باید کاری می‌کرد. شهید ایمانی متولد سال 1362 بود و 14 سال سابقه خدمتگزاری در حرم حضرت معصومه(س) را داشت. همچنین پدر شهید ایمانی از پاسداران پیشکسوت دفاع مقدس و برادرش نیز از شهدای بزرگوار روستای فردوی قم هستند. خانواده‌ای که جهاد و مقاومت در خونشان است. شهید ایمانی به واسطه سال‌ها خادمی با فضای حرم و حریم اهل بیت(ع) آشنا بود. طاقت هیچ بی‌حرمتی و هتک حرمتی را نداشت و این موضوع را خط قرمز زندگی‌اش می‌دانست. پس از شهادت قاسم، مهدی رخت رزم به تن کرد و رزمنده مدافع حرم شد. او حالا قدم در راهی می‌گذاشت که قاسم برای آن جانش را داده بود. مهدی هم هیچ ابایی از حضور در میدان نبرد و معرکه نداشت و برای مقابله با دشمنان اسلام آماده هر کاری بود. همانطوری که پدر و برادر روزی بدون واهمه بر دشمن متجاوز تاختند، او هم وارد کارزار شده بود و ترسی از چیزی نداشت. در دلش آرزوی شهادت موج می‌زد و دلش برای باجناقش، مهدی تنگ شده بود. سرانجام شهید ایمانی روز چهارشنبه ۲۲ آذر پس از چندین بار اعزام داوطلبانه به سوریه، در استان دیرالزور در شرق سوریه به فیض شهادت نائل آمد. حالا خانواده حسینی دو شهید دارد؛ دو باجناق و دو رفیق که با فاصله کوتاهی از همدیگر، در مسیر جهاد قدم برداشتند و شربت شهادت نوشیدند. @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
باجناق‌هاي #شهيد_مدافع_حرم شهیدان #قاسم_غریب و #مهدی_ایمانی_فردویی @khademinekoolebar
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 : این وصیت نامه هاى شهدا که امام(ره) توصیه به مطالعه ى آن مى کردند، به خاطر این است که نمایشگر انقلاب درونی یک نفر است. هر کدام از این وصیت نامه ها را که انسان مى خواند، تصویرى از انقلاب یک نفر را در آن مى بیند و خودش منقلب کننده و درس دهنده است. ما باید این حالت را تعمیم بدهیم و این، ممکن است. 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 متن وصیت نامه شهید مدافع حرم به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم می روم تا سیلی مادرم زهرا را بگیرم اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک خدا را هزاران بار شاکرم که به این بنده حقیر نعمت بندگی خود را عطا کرد و زبان، قاصر از وصف و قدردانی نعمات ایشان است.که یکی از بزرگترین نعمت ها حب علیه السلام و اولاد مطهرش است و این راه هم مدیون پاکدامنی مادر و پدر است که با رزق حلال مرا پروراندند. من چطور قدردان خداوند باشم که و و چون (حفظه الله) را ما فرمود که متاسفانه آنطور که باید و شاید نتوانستم ایشان را درک کنم. پروردگارا به حق محمد و آل محمد از گناهان و سستی های من بگذر که همه از نادانی و کاهلی بوده و سرم از شرمساری پایین است. خدای من! به ارحم الراحمین بودن شما داشتم و یقین قلبی داشتم که مورد رافت شما قرار می گیرم. انشاالله. از پدر و مادر مهربان و همسر سیده و مهربان و فداکارم و برادر و خواهران عزیز حلالیت می طلبم و شرمنده عطوفت و بزرگواری آنها هستم و از آنها می خواهم که همیشه دعا گوی من باشند. و اما فرزندانم، محبین حضرات معصومین علی آقا، خانم فاطمه و آقا محمد. خوشحالم که به دِین خود عمل کردم شاید نواقصی هم داشته ام اما سعی کردم که فقط رزق حلال علیها السلام را به خانه بر سفره مهیا کنم و از حضرات معصومین خواستارم که نسل و ذریه ام، و ادامه دهنده ی راه این حقیر باشند. توصیه من به فرزندانم طبق فرموده صُلحا و انجام و به ائمه اطهار علیهم السلام است. مطمئنم پسرانم ، و مفید برای نشر احکام دین و دخترم با عفت و حجاب خود با ، دل حضرت زهرا سلام الله علیها را شاد می کند. بدان که برای این چادر که هدیه حضرت زهرا سلام الله علیها است ، خون دلها خورده شده و خون های بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته است. از تمامی همکاران، خادمین بارگاه ملکوتی حضرت معصومه سلام الله علیها حلالیت می طلبم چون آن طور که می باید همکار و برادر خوبی نبودم و به این عزیزان سفارش می کنم که قدر لحظات حضور در این حرم قدسی را بدانید هر چند که این حقیر نتوانستم استفاده احسن و اکمل از این بهشت زمینی داشته باشم. ولی امیدوارم که همه برادرانم در این آستان الهی قدر خادمی زائران این مکان مقدس را داشته باشند و با صبر و حوصله و خوش خلقی برای خدمت به این زائران از هم سبقت بگیرند. حرف آخر، از خیلی دیر به درک حقیقت و جودشان پی بردم از خداوند متعال و حضرات معصومین و شهدا ممنونم که به گریه های شبانه این حقیر جواب دادند و من را به عنوان حضرت زینب سلام الله علیها و حرم دختر سه ساله ی امام حسین علیه السلام برگزیدند و حال که ، و قصد براندازی حرم های اهل بیت را دارند و با حمله ناجوانمردانه و وحشیانه به زنان و فرزندان و طفل های شیرخواری که هیچ پناهی ندارند قصد کشور گشایی دارند، این وظیفه را برخود دیدم که به کمک این مردم بی گناه و دفاع از حرم اهل بیت بروم و از حضرت زینب و خانم رقیه ممنونم که به من حقیر لیاقت حضور را دادند و به مدد ایشان ما با عزت، پیروز و سربلند می شویم. و در آخر اگر به این حقیر رسید برایم حضرت زهرا سلام الله علیها، امام حسین علیه السلام، حضرت علی اکبرعلیه السلام و امام رضا علیه السلام را بخوانید و از دوستانم می خواهم که همیشه برایم زیارت عاشورا بخوانند. شادی ارواح ائمه اطهار، شهدا و امام امت، سربلندی مقام معظم رهبری و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و تعجیل در فرج آقا صاحب الامر صلوات. @khademinekoolebar
االلَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ.... شهادت آخرین یادگار کربلا حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) بر امام زمان(عج)؛ نائب برحقش امام خامنه ای و خادمین و رهروان راه شهدا تسلیت باد @khademinekoolebar
من غصه دار غصه‌های بی قرینم من کربلا را یادگار آخرینم من یادگار روزهای خاک وخونم من یادگار چهره‌های لاله گونم من تشنگی را در حرم احساس کردم یاد دو دست خونی عباس کردم من کودکی بودم که آهم را شنیدند دیدم سر جد غریبم را بریدند من دیده ام در وقت تشییع جنازه اسبان دشمن را که خوزده نعل تازه من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه گرچه کنون مسموم از زهر هشامم من کشته ویران ای در شهر شامم من روضه خوانی در منا بر پا نمودم خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم من سوختم از داغ بانوی مدینه سنگ مدینه می زنم هر دم به سینه حالا که نقش زهر کین در جسم مانده از جسم پاک من فقط یک اسم مانده یا رب قرارم را ز نیرنگش ربوده در مجلس مستی مرا دعوت نموده زهر عدو خون کرده قلب آتشین را گریان نموده چشم زین العابدین را شاعر: حبیب الله موحد @khademinekoolebar
قالَ الاْمامُ أبوُ جَعْفَر محمّد الباقر عَلَیْه السلام: لا یَكُونُ الْعَبْدُ عابِداً لِلّهِ حَقَّ عِبادَتِهِ حَتّى یَنْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ، فَحینَئِذ یَقُولُ: هذا خالِصٌ لی، فَیَقْبَلُهُ بِكَرَمِهِ. حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: كسى به بندگى و ستایشگری حقیقى در برابر خداوند نمى رسد، مگر آن كه از تمام افراد قطع امید كند و تنها امیدش خداى یكتا باشد. در یک چنین حالتى خداوند گوید: این عمل خالصانه براى من است و آن را مورد قبول و عنایت خود قرار مى دهد. تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 427، بحارالأنوار: ج 70، ص 111، ح 14 @khademinekoolebar
: در تدبیر و قدرت فرماندهی او"" در طول جنک هشت ساله کارهای بزرگی انجام داده و اوبارها تا مرز پیش رفته بود آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله می کشید .... اکنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را در حین انجام دادن ملاقات کرده است. @khademinekoolebar
: هیچ وقت تصور نمی‌کردم که در مورد "" بخواهم حرفی بزنم. با آن‌که چهل روز گذشته من باورم نمی‌شود که احمد شده. خیلی به هم نزدیک بودیم، خصوصا بعد از جنگ ما بیشتر به هم نزدیک شدیم. علتش هم غربتی بود که ما بعد از جنگ پیدا کردیم یعنی همین احساس ، یتیمی نه از این باب که همه می‌گویند بلکه از باب اینکه انسان از یک راهی باز می‌ماند، احساسی مثل اینکه و بازمانده است به او دست می‌دهد. لذا همیشه چیزی هم می‌گفتیم و شوخی که می‌کردیم می‌گفتیم که جزیره‌ای باشد و ما را ببرند آنجا که همیشه تداعی آن دوران را بکند و این باعث شده بود که بیشتر به هم نزدیک بشویم... هرچند به آرزویش رسید اما واقعا حیف شد و حیف شدن را هم نه در احمد؛ بلکه در این می‌دانیم که احمد خیلی خوب می‌توانست آن چهره‌ای را نمایان کند که یک بخش کوچکش بر نزدیک‌ترین آدم‌ها به احمد نمایان شد، نه بر جامعه، که جامعه خیلی چیزها را نمی‌داند و مخفی ماند. او می‌توانست یک جنگ بزرگ را فرماندهی کند، مدیریت کند و بشود.... احمد چند مشخصه اصلی داشت که همه اینها را از گرفت و این درست است که همه اینها از است اما امام به عنوان یک الگوی مجسم بود و ما وقتی در جنگ نگاه می‌کردیم، احمد هم در این چیزهایی که من ذکر می‌کنم از همه برجسته‌تر بود. احمد پنج مشخصه مهم داشت که اینها در دوره جنگ در لشکر نجف دیده می‌شد که ما وقتی به لشکر نجف نگاه می‌کنیم هیچ چیز در ذهن ما غیر از احمد نمی‌آید. شما وقتی مثلا می‌گویید فلان لشکر، یک عقبه‌ای هم در ذهنتان می‌آید ولی به لشکر نجف که نگاه می‌کنید غیر از احمد هیچ چیز در ذهنتان نمی‌آید. این خیلی هنر بود که یک فرد بیاید از درون یک شهرستان یک لشکر درست کند که آن لشکر با لشکرهایی که عقبه طولانی داشتند با امکانات وسیع خصوصا در کادر، نه تنها برابری می‌کند بلکه شاه‌کلید جنگ بشود. اینجا در واقع این را می‌رساند که نقش احمد محوری بوده، لذا همه چیز در او خلاصه شده بود یعنی همه ابتکارات و موضوعات گوناگون، نه اینکه احمد پایش روی شانه دیگری بود و از شانه دیگران داشت حرف آن‌ها را می‌زد و ابتکارات و طرح آن‌ها را می‌گفت، نه، بلکه هرچیز بود از او دمیده می‌شد.... یکی از مشخصه‌های بارز احمد زیرکی بود حالا به معنای درست آن تدبیر بود. منتظر نبود که در قرارگاه بگویند خط حد لشکرت چه می‌شود. همیشه وقتی درباره منطقه عملیاتی بحث می‌شد او به خیلی از زوایای پشت این هم نگاه می‌کرد لذا موافقت‌هایش معنا داشت و مخالفت‌هایش هم معنا داشت. دوم اینکه وقتی می‌خواست خط حدی انتخاب بکند مخالفت یا موافقت او در کل عملیات برای نحوه عمل لشکر 8 نجف تاثیر داشت. مثلا شما به همه خط حدهایی که لشکر نجف گرفته نگاه کنید، احمد خط حدی را برایش اصرار می‌کرد که پیروزی و شکستش کمتر به گردن کسی بیفتد.... نکته دیگر دوراندیشی احمد بود، این دوراندیشی در اواخر جنگ و بعد از جنگ بیشتر آشکار شد.... یکی دیگر از خصوصیات احمد استفاده از فرصت در بعد تاکتیکی و در بعد استراتژی بود. در بعد تاکتیکی وقتی که به دشمن می‌زد متوقف نمی‌شد تا نقطه‌ای که باید نتیجه می‌گرفت.... خصوصیت دیگر، انضباط احمد بود، این انضباط را در کلان که مقررات بود، شماه نگاه کنید به زمانی که احمد در نیروی هوایی بود می‌بینید برای همه چیز انضباط را تعریف کرده است.... خصوصیت بعدی احمد شجاعت و جسارت او بود که هر چند در جنگ عمومیت داشت، لکن احمد در حد اعلای آن قرار داشت. اما بعد از جنگ دو تا مشخصه احمد که به نظر من اینها خیلی از مشخصه‌های معنوی احمد را رشد دادند، یکی ادب احمد بود و دیگری راز نگهداری او بود. من خیلی کم در جمع‌ها می‌دیدم که کسی چنین خصلت‌هایی داشته باشد. شادی روح شهدای اسلام مخصوصا و هدیه نثار @khademinekoolebar
4_473160900434461685.pdf
12.61M
متن #دعای_عرفه التماس دعا @khademinekoolebar
قال امیرالمومنین علی علیه السلام: لِلْمُرائى ثَلاثُ عَلامات: یَكْسِلُ إذا كانَ وَحْدَهُ، وَیَنْشطُ إذاكانَ فِى النّاسِ، وَیَزیدُ فِى الْعَمَلِ إذا أُثْنِىَ عَلَیْهِ، وَیَنْقُصُ إذا ذُمَّ امیر المومنین حضرت امام علی (علیه السلام) فرمودند: براى ریاكار سه نشانه است: در تنهائى كسل و بى حال، در بین مردم سرحال و بانشاط مى باشد. هنگامى كه او را تمجید و تعریف كنند خوب و زیاد كار مى كند و اگر انتقاد شود سُستى و كم كارى مى كند. محبّه البیضاء: ج 5، ص 144، تنبیه الخواطر: ص 195، س 16 @khademinekoolebar
صبح است و جهان باز غزلخوان شده است خورشید دوباره بر تو مهمان شده است لبخند نشان کنج لبان عسلت چشمان تو آفتابگردان شده است #صبحتون_شهدایی @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
صبح است و جهان باز غزلخوان شده است خورشید دوباره بر تو مهمان شده است لبخند نشان کنج لبان عسلت چشما
شهید در 18 دی سال 1359 و در تهران چشم به جهان گشود، در سن 18 سالگی و با عضویت در پایگاه بسیج امام خمینی شهرک اکباتان شکلی رسمی تر به خود گرفت. استعداد تحصیلی به گونه ای بود که ایشان با رتبه های ممتاز در مقاطع کارشناسی و بعد از آن کارشناسی ارشد پذیرفته شد و پس از فارغ التحصیلی در رشته مدیریت صنعتی با رتبه ممتاز در سازمان انرژی اتمی مشغول به فعالیت شد. با تشدید درگیری های جبهه حق و باطل در سوریه شهید صادقی تصمیم گرفت ادامه فعالیت های خود را در دفاع از حرم بی بی زینب قرار دهد و با اسرار فراوان توانست موافقت فرماندهان بسیج را برای اعزام کسب کند. شهید صادقی موفق شده بود دو دوره 45 روزه را به عنوان در سوریه سپری کند اما باز بی تاب اعزام بود تا در نهایت و در سومین اعزام خود و در 17 خرداد ماه سال 1396 یعنی دقیقا در روزی که حوادث تروریستی تهران رقم خورد در گوشه ای دیگر از خط مقاومت و در استان حما سوریه به مقام شامخ شهادت نائل آمد و آسمانی شد. این شهید بزرگوار حتی در زمان ازدواج و قبل از عقد به همسر خود گفته بود که باید راضی باشی تا اگر روزی در هر جایی از جغرافیای اسلام نیاز به جهاد بود من راهی جبهه ها شوم، از ایشان دو دختر به یادگار مانده است که سیره زندگی زینبی را از کودکی خواهند آموخت. @khademinekoolebar
قالَ الإمامُ علی بن محمد النقی الهادی علیه السلام : العُقُوقُ یُعَقِّب القِلَّة ویُؤدِّی إِلی الذِّلَّة. حضرت امام هادی (علیه السلام) فرمودند: نارضایتی پدر و مادر ، کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می کشاند. مسند الامام الهادی ، ص 303 @khademinekoolebar
صبح است و جهان باز غزلخوان شده است خورشید دوباره بر تو مهمان شده است لبخند نشان کنج لبان عسلت چشمان تو آفتابگردان شده است #صبحتون_شهدایی @khademinekoolebar
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 : این وصیت نامه هاى شهدا که امام(ره) توصیه به مطالعه ى آن مى کردند، به خاطر این است که نمایشگر انقلاب درونی یک نفر است. هر کدام از این وصیت نامه ها را که انسان مى خواند، تصویرى از انقلاب یک نفر را در آن مى بیند و خودش منقلب کننده و درس دهنده است. ما باید این حالت را تعمیم بدهیم و این، ممکن است. 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 دی ماه 1359 اوایل جنگ تحمیلی به دنیا آمد و کودکی‌اش همزمان با هشت سال دفاع مقدس بود؛ از همان بچگی علاقه شدیدی به داشت و بعدها هم حضرت را به عنوان مرجع تقلید انتخاب کرد. فرمانده گردان یازهرا(س) لشگر 14 امام حسین(ع) که در مبارزه با دشمنان ایران به درجه جانبازی نائل شده بود سرانجام در20 مهر 94 مصادف با اول محرم در دفاع از حرم اهلبیت(ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد متن وصیت نامه این _مدافع_حرم به شرح ذیل است: پس از حمد و ثناي الهي ، تمامي امور زندگي حق واگذار نموده و توکلم تنها بر آستان باري تعالي بوده و تسليم امر او بوده و بر تمامي اتفاقات زندگي ام راضي بوده و از اون تشکر مي نمايم. آرزوي ديرينه ام با دشمن ترين دشمنان خدا و ائمه اطهار (عليهم السلام) و در ميدان نبرد با آنها پس از زيارت و عتبات بوده که اميدوارم به آن برسم ولي چنانچه مشيت الهي غير از اين بود، اميدوارم در حال و در بهترين حالات ارتباط عبد و معبود از دنيا بروم. اگر شدم مرا در گلستان شهداي اصفهان دفنم کنيد و در مراسم هايم هرچه همسرم فرمود را انجام دهيد که او بهتر از هرشخصي مرا و علايقم را ميشناسد. کفن با پول خمس داده خريده ام و در خانه دارم،مرا در همان کفن کنيد و اگر امکان داشت مرا در خانه خود بشوييد و راضي نيستم افراد غير مرتبط جنازه ام را ببينند و سعي کنيد اگر زحمت نبود پنجشنبه يا جمعه مرا به خاک بسپاريد. به فرمانده لشکرم بگوييد که شهادت دهد که هر چه آنچه در توان داشتم صرف کردم که هر آنچه در توان داشتم صرف کردم تا مايه عزت و اقتدار لشکر 14 امام حسين (عليه السلام) باشم و مرا در آخرت نزذ حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) بنمايد. بر روي سنگ قبرم بنويسيد که " ها بوده و هستم و بهترين روزم ، روز هاست".حاضر نيستم که هيچ کس برايم مشکي بپوشد و عزا نگه دارد و کار خيري را به تعويق بياندازد و راضي نيستم که همکارانم از وقت کاري خود زده و در مراسم من شرکت کنند. پدر و مادر عزيزم مرا به خاطر بدي ها و خطاهايم حلال کنيد که هر آنچه از محبت اهل بيت (عليه السلام) و دوستي و علاقه به اسلام و انقلاب و رهبر عزيز دارم بواسطه شماست. همسر عزيزم و با کرامتم اولا مرا به خاطر همه بد اخلاقي ها و اشتباهاتم حلال کنيد و دوما سعي کنيد مايه آبروي من مثل قبل باشيد و همواره بياد شهداء و خانواده آنان باشيد و گوش بفرمان رهبر فرزانه انقلاب باشيد و از سختي ها نهراسيد که خداوند همواره با ما بوده و هست و گاه تا لبه پرتگاه مرا برده و زندگي ما را در آزمون هاي سخت قرار داده ولي همواره حامي ما و ياور ما بوده است. فرزند نازنينم بدان که شما را بسيار دوست مي داشتم و مرا بخاطر همه کمبودهاي حضوري و مادي حلال کن و اميدوارم که خدا شما را مانند حضرت علي اکبر (عليه السلام) در پناه خودش حفظ نمايد. دست از نماز و دعا و قرآن بر ندار تا هيچ گاه محتاج خلق ضعيف نشوي و بدان خدا ما را تنها نميگذارد و از رگ گردن به ما نزديکتر است و ما با وجود خدا بسيار ثروتمنديم. خواهران و برادر عزيزم مرا بواسطه بدي هايم حلال کنيد و شما را به صبر ، روزه و نماز سفارش ميکنيم و اينکه خدا را ياد آوريد که خدا بر تمام افعال و اعمال ما ناظر و حاضر است پس مجالس خود را به نور قرآن گرم کنيد و نگذاريد شيطان و لشکرش بر مجالس شما حاکم باشد و شما را سرباز خود قرار بدهد و به خدا پناه ببريد و بر او توکل کنيد و همواره در لشکر خدا بندگي و اطاعت کنيد. همکاران و دوستن عزيزم، از خدا بخواهيد ثواب همه مجاهدتها و رشادهتهاي لشکريان حسين (عليه السلام) را در همه جا و همه حالات هم رتبه و هم درجه و هم مقام شهداي عزيز بدر و احد و خندق و صفين و جمل و کربلا قرار دهد و ما را از زمره بهترين ياوران ولايت و امام عصر (عج) بر شمرد و نگذاريد که پرچم عزت و اقتدار اسلام و انقلاب عزيز لحظاتي از سرافرازي بايستد و مايه عزت و آبروي لشکر 14 امام حسين (عليه السلام) باشيد و اميدوارم که خداوند شهادت مرا در گردان حضرت زهرا (س) رقم بزند و مرا نوکر و خادم بهترين ياران علي (عليه السلام) قرار دهد. و تا آخرين لحظه دست از حمايت و بر نداريم و عاقبت به خير شويم و نزد بنيانگذار کبير انقلاب و اسلام ناب محمدي (ص) در ايران اسلامي رو سفيد باشيم و در نزد شهداي دفاع مقدس سربلند و راست قامت محشور شويم ان شا الله...
و نيز خطاب به خانواده همسرم عرض پوزش و حلاليت دارم و شما را بسيار به زحمت انداختم و آرزوي شفاعت حضرت زهرا (سلام الله عليها) را براي شما دارم. به همه عزيزان توصيه به صبر و شکيبايي و استمداد و توکل از خدا را دارم و عليکم بالقرآن و عليکم به يتيم ها و فقرا و نيازمندان و عليکم به سرکشي از خانواده شهداء و با ورزش جسم و روح خود را قوي کنيد و بلند همت باشيد و از تکبر و غرور بيجا و همسايه آزاري بپرهيزيد و مجالس عزاداري و قرائت قرآن و را بپا داريد. باشد که مورد عنايت ويژه امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قرار گيريد. ان شاء الله @khademinekoolebar
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِيِّ الْأَوْصِيَاءِ ... ولادت دهمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام هادی (علیه السلام) بر امام زمان(عج)؛ نائب برحقش امام خامنه ای و خادمین و رهروان راه شهدا مبارک باد @khademinekoolebar
با دعایت دعا رسید به ما با دعایت بها رسید به ما از غبار رسیدن ات آقا مثل امشب دوا رسید به ما با نگاهت جهان به وجد آمد از قدومت صفا رسید به ما شک ندارم کفیل ما هستی از تو نان و نوا رسید به ما کرمت نیز روزی ما شد جود و لطف و عطا رسید به ما از ازل "مقتدا" رسید به تو از ازل "اقتدا" رسید به ما در کنار تو هر چهارشنبه "یاجواد" "یا رضا" رسید به ما حجت الله ای ولی خدا تا رسیدی خدا رسید به ما مانده ام که غلامی در تو در دوعالم چرا رسید به ما؟؟ مانده ام که محبتت اصلا ماه من - کی ؟ کجا؟ رسید به ما شکر حق بین مردم دنیا نوکری شما رسید به ما در مسیر تو ام خداراشکر من فقیر تو ام خداراشکر در هوایت مرا هوایی کن با نگاهت مرا خدایی کن گره افتاده است به کار من فارج الهم گره گشایی کن توکه آقا هوای من داری تا نخوردم زمین دعایی کن بدم اما مس وجودم را با نگاهی بیا طلایی کن مانده ام بین این دوراهی ها راه بلد باز رهنمایی کن دست کم از کریم نداری تو سائلم- آمدم - عطایی کن علی بن محمد بن علی(ع) این دلم را تو مرتضایی کن روی لطفت حساب وا کردم صف محشر مرا صدایی کن همه را برده ای حرم آقا پس مرا نیز سامرایی کن بعد از آن هم اگر صلاحم هست یک شب جمعه کربلایی کن داده ام دل که دلبرم باشی همه جا سایه ی سرم باشی @khademinekoolebar
قالَ الإمامُ علی بن محمد النقی الهادی علیه السلام : الْغَضَبُ عَلى مَنْ لا تَمْلِكُ عَجْزٌ، وَعَلى مَنْ تَمْلِكُ لُؤْمٌ. حضرت امام هادی (علیه السلام) فرمودند: غضب و تندى در مقابل آن كسى كه توان مقابله با او را ندارى، علامت عجز و ناتوانى است، ولى در مقابل كسى كه توان مقابله و رو در روئى او را دارى علامت پستى و رذالت است. مستدرك الوسائل: ج 12، ص 11، ح 13376 @khademinekoolebar
صبح است و جهان باز غزلخوان شده است خورشید دوباره بر تو مهمان شده است لبخند نشان کنج لبان عسلت چشمان تو آفتابگردان شده است #صبحتون_شهدایی @khademinekoolebar
مراسم تشییع جانباز ۷۰ درصد بزرگوار 🌷علی اکبر قربانزاده دوشنبه ۵شهریور ساعت ۹صبح مشهد؛ حسینیه پیروان دین نبوی (خیابان نواب صفوی) به سمت حرم مطهر امام رضا(ع)و بهشت رضا @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
#فوری مراسم تشییع جانباز ۷۰ درصد #شهید بزرگوار 🌷علی اکبر قربانزاده دوشنبه ۵شهریور ساعت ۹صبح مشهد؛
 جانباز 70 درصد علی اکبر قربانزاده پس از سال ها تحمل درد و رنج مجروحیت دوران دفاع مقدس پنجشنبه یکم شهریور در بیمارستان امام رضا (ع) به همرزمان شهیدش پیوست. مراسم تشییع این جانباز شهید راس ساعت 9صبح امروز دوشنبه پنجم شهریور از مقابل حسینیه پیروان نبوی واقع در خیابان شهید نواب صفوی برگزار می شود. پیکر مطهر این شهید والامقام پس از طواف در بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) در بهشت رضا در جوار همرزمان شهیدش به خاک سپرده می شود. در 17 تیر 1345 در درگز چشم به جهان گشود و در سال 29 آبان 1362 در عملیات والفجر 3 در پنجوین عراق بر اثر موج گرفتگی بر اثر موج گرفتگی و ترکش از ناحیه کمر قطع نخاع و به مقام رفیع جانبازی نائل آمد. همچنین این شهید والامقام که از ناحیه دو پا قطع عضو بوده،  18ماه در کما به سر می برد که مدتی در بیمارستان رضوی، اتاق ایزوله آسایشگاه توانبخشی امام خمینی (رع) و بیمارستان امام رضا (ع) بستری بود. شهادت این جانباز سرافراز را خدمت نائب بر حق امام عصر(عج) حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای و خانواده محترم این شهید بزرگوار تسلیت عرض مینماید و آرزومندیم مشمول دعای شهدا باشیم وعاقبت همه ما خادمین و رهروان راه شهدا هم به سعادت و شهادت ختم گردد. @khademinekoolebar
قالَ الإمامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصّادقُ علیه السلام : اذا کان یوم القیامة زفت اربعة یام الى الله عز و جل کما تزف العروس الى خدرها : یوم الفطر و یوم الاضحى و یوم الجمعةو یوم غدیر خم . حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: هنگامى که روز قیامت برپا شود چهار روز بسرعت بسوى خدا مى شتابند همانطور که عروس به حجله اش بسرعت مى رود . آن روزها عبارتند از : روز و و و روز . اقبال سید بن طاووس : 466 @khademinekoolebar
صبح است و جهان باز غزلخوان شده است خورشید دوباره بر تو مهمان شده است لبخند نشان کنج لبان عسلت چشمان تو آفتابگردان شده است #صبحتون_شهدایی @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
صبح است و جهان باز غزلخوان شده است خورشید دوباره بر تو مهمان شده است لبخند نشان کنج لبان عسلت چشما
در 12 خردادماه 1335 در خانواده‌ای معتقد و اهل تقوا در تهران دیده به جهان گشود و از همان ابتدای زندگی، با قشر محروم جامعه ،‌آشنا و همراه شد. ناصر دوره ابتدایی را با نمره‌های خوب پشت سر گذاشت تا وارد دبیرستان شد او در این سنین ، با شور و علاقه به مطالعه کتاب‌های دینی پرداخت تا بنیادهای اعتقادی و اخلاقی خود را با معارف اسلامی استوار سازد. وی پس از پایان دوره متوسطه، با شرکت در کنکور، در رشته ها « پیراپزشکی و تربیت بدنی» پذیرفته شد و بنا به علاقه‌ای که داشت تحصیلاتش را در تربیت بدنی ادامه داد ناصر همزمان با تحصیل، به کار معلمی و تدریس در مدارس جنوب شهر تهران همت گماشت و بخش مهمی از حقوق معلمی خود را صرف خریدن کتاب‌های دینی برای شاگردانش کرد. در این کلاس‌ها با طرح مباحث دینی، اجتماعی و سیاسی دانش آموزانش را نسبت به مشکلات روز و نیازهای قشر جوان آْگاه کرد. او در روند همین مطالعات و فعالیت‌های اجتماعی خود، به ماهیت وابسته و فاسد رژیم شاه پی برد و از سال 1365 به مبارزات سیاسی خود شدت و وسعت بخشید. در همین سال شکنجه در ژاندارمری، به دادگستری منتقل و از آن پس،‌ در «زندان قصر»‌ محبوس شد. ناصر کاظمی با اوج گیری مبارزات مردم مسلمان ایران علیه رژیم ستمشاهی، همراه جمعی از زندانیان سیاسی،‌ از زندان آزاد گردید و جدی‌تر از گذشته به مبارزه پرداخت و تا پیروزی ، لحظه ای آرام نگرفت. ناصر کاظمی، در خردادماه 1358 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد تا تجربیات خود را در این نهاد مقدس به کار بندد. پس از گذرانیدن دوره کوتاه آموزش نظامی، برای خدمت در استان «سیستان و بلوچستان» راهی آن منطقه شد و حدود چهار ماه در شهرستان «زابل» به مردم محروم و مستضعف ناحیه خدمت کرد. به دنبال غائله «خلق عرب در خوزستان» به این استان رفته و به مقابله با توطئه گران برخاست و تا آخر غائله در خرمشهر ماند. کاظمی هنوز از این توطئه نیاسوده بود که برای مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب کردستان، راهی این خطه از میهن اسلامی شد و به پیشنهاد شهید محمد بروجردی، فرمانده وقت سپاه کردستان، همراه چند نفر، در 10 دی ماه 1358 به « » رفت. ناصر فعالیت خود را در پاوه، با سمت «فرماندار» آغاز کرد. وی که در این مسوولیت شایستگی لیاقت و کاردانی خود را نشان داده بود بزودی علاوه بر مسوولیت فرمانداری، به فرماندهی سپاه پاوه نیز منصوب گردید. او بیشتر جلسات خود را با مسوولان شهر، پس از فعالیت طاقت فرسای روزانه و در نیمه های شب می‌گذاشت و در تمام مدت مسوولیت خود برای حل مشکلات مردم شهر، از هیچ کوششن دریغ نمی‌کرد. ناصر کاظمی از راه ایجاد وحدت بین سپاه و ارتش و به کارگیری نیروهای مردمی و طراحی چند عملیات، موفق می‌شود تمام مناطق تحت اشغال ضد انقلاب را از چنگ آنها خارج کند و آْرامش را به منطقه برگرداند. او معتقد بود که مناطق کردنشین،‌ های پاکسازی، از مردم بومی استفاده می کرد که این اعتقاد او سبب برقراری ارتباط عاطفی میان او و مردم شد و موجبات آزادی و پاکسازی منطقه «نوربان» و قشلاق»‌در راه پاوه را فراهم کرد. خبر این پیروزیها در منطقه می‌پیچید و رعب و وحشت زیادی در دل ضدانقلاب می‌افکند. آزادسازی و پاکسازی «باینگان»،‌ «نودشه»، «نیسانه»،‌ «نروی»‌،‌ «‌نوسود» ،‌کله چناره و شمشی،‌ از دیگر فعالیتهای این شهید بزرگوار است. وی همچنین برای مقابله با گروه‌های مسلح ضد انقلاب در کردستان تیپ ویژه شهدا را تشکیل داد و فرماندهی آن را به عهده گرفت. ناصر پس از یک سال و نیم خدمات ارزشمند در پاوه ، به سنندج رفت و به عنوان « مسوول سپاه پاسداران کردستان» منصوب گردید. پاکسازی مناطق حساسی همچون جاده«‌بانه- سردشت»، کامیاران،«‌مریوان»،«تکاب»،‌«صائین دژ»،‌«‌بوکان»،«سد بوکان»، از جمله اقدامات متهورانه او به شمار می‌رود. شهید کاظمی با تمام عشق، در خدمت مردم محروم بود. در کردستان، درخشید و چنان شخصیت والایی از خود بروز داد که مردم ، دل در گرو محبت او سپردند و حتی نام« ناصر» را بر کودکانشان برگزیدند و بر این نام مباهات کردند. هوشمندی ، بصیرت، شجاعت و قاطعیت، از ویژگیهای بارز شهید ناصر کاظمی بود. کردستان به وجود او مباهات می‌کرد و در کنار او احساس تنهایی و غربت نداشت. این میداندار بزرگ جهاد سر انجام در تاریخ 6 شهریور1361،‌در حین پاکسازی محور پیرانشهر- سردشت، در یکی از روستاها، بر براق نشست و کردستان را در سوگ خود نشاند @khademinekoolebar