eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
18هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.1هزار ویدیو
86 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
و نيز خطاب به خانواده همسرم عرض پوزش و حلاليت دارم و شما را بسيار به زحمت انداختم و آرزوي شفاعت حضرت زهرا (سلام الله عليها) را براي شما دارم. به همه عزيزان توصيه به صبر و شکيبايي و استمداد و توکل از خدا را دارم و عليکم بالقرآن و عليکم به يتيم ها و فقرا و نيازمندان و عليکم به سرکشي از خانواده شهداء و با ورزش جسم و روح خود را قوي کنيد و بلند همت باشيد و از تکبر و غرور بيجا و همسايه آزاري بپرهيزيد و مجالس عزاداري و قرائت قرآن و را بپا داريد. باشد که مورد عنايت ويژه امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قرار گيريد. ان شاء الله @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
با خدا معامله كرد و حاضر نشد مفت ببازد.... منوچهر بسیار صبور و مهربان بود. با تمام دردی که داشت هیچ وقت اعتراض نمی کرد. "سوره " و " " و " " را خیلی دوست داشت. عاشق آسمان بود و بیشتر وقت ها نمازش را در پشت بام خانه می خواند. همیشه می گفت: " من آنقدر عاشق پروردگار هستم که نمی خواهم به این راحتی شوم" سال 79 سال سخت و بدی بود چرا که منوچهر دیگر نمی توانست درد را تحمل کند و می گفت:" از خدا خواستم سخت شوم ولی دیگر روحم نمی تواند این دنیا را تحمل کند" شب آخر در بیمارستان پزشکان گفتند که دیگر امیدی به زنده ماندن منوچهر نیست . تا صبح کنار منوچهر نشستم و هر دو گریه می کردیم . صبح حالش بد شد و خونريزي زيادي داشت. دست کشید روی خون و به صورتش زد گفتم: منوچهر! چرا این کار را می کنی؟ گفت: " است" از من خواست تا برایش لیوان آبی بیاورم وقتی آوردم روی سرش ریخت و گفت: من دادم و شروع کرد به خواندن حال عجیبی داشت. بعد از نماز دستهايم را گرفت و گفت: این دستها زحمت زیادی برای من کشیده اند چند بار تکرار کرد. من هم گریه می کردم و نمی توانستم جوابش را بدهم. منوچهر همیشه می گفت: نمی خواهم روی تخت بیمارستان شهید شوم. وقتی پرستار ملافه های تختش را عوض می کرد من و علی او را از تخت بلند کردیم منوچهر دست من را گرفت و یک نگاه به علی و من کرد و چشمانش را بست... او در آغوش من و پسرم شد...... به روایت از خانم ملکی،همسر شهید سید منوچهر مُدِقْ @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ هیچ وقت شبش قضا نمیشد، با آقا مصطفی رفته بودیم عملیات زیر آتیش بودیم من کف خانه پناه آوردم، داشتم از ترس میلرزیدم گفت ها ترسیدی؟ گفتم ممممن؛ تتترسیدم نه..... خندید خیلی آرام کنار خانه نشسته بود وقتی به نگاه میگردم آرام می شدم، در عین حال خیلی شجاع بود..... سید ابراهیم گفت یکی بره مهمات بیاره؛ کسی بلند نشد جز مثل شیر از زیر آتیش رفت برای مهمات آورد...... روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ هیچ وقت شبش قضا نمیشد، با آقا مصطفی رفته بودیم عملیات زیر آتیش بودیم من کف خانه پناه آوردم، داشتم از ترس میلرزیدم گفت ها ترسیدی؟ گفتم ممممن؛ تتترسیدم نه..... خندید خیلی آرام کنار خانه نشسته بود وقتی به نگاه میگردم آرام می شدم، در عین حال خیلی شجاع بود..... سید ابراهیم گفت یکی بره مهمات بیاره؛ کسی بلند نشد جز مثل شیر از زیر آتیش رفت برای مهمات آورد...... روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 روز هشتم مهر ماه سال ۱۳۳۸ مصادف با سالروز تولد امام زمان (عج) در تهران دیده به جهان هستی گشود. در سن پنج سالگی وارد دبستان شد و تا کلاس اول راهنمایی را، چون دیگر همسن و سالانش به درس و بازی گذراند و در این ایام بود که توسط یکی از معلمینش با مسایل سیاسی زمان خود آشنا شد و به ماهیت دستگاه جابر پهلوی پی برد. از آن پس، قسمتی از وقت خود را به تحقیق و جست و جو درباره نهضت اسلامی مردم، به رهبری امام (ره) و ظلم و فساد دستگاه حاکم اختصاص داد و پس از مدتی، خود دست به کار شد و به کار تهیه و توزیع اعلامیه و شعارنویسی پرداخت. از ۱۰ سالگی در انجام فرائض دینی مقید و از شروع تکلیف، مقلد حضرت امام ره شده بود. پس از ورود به دانشگاه و آشنایی با تعدادی دانشجوی مسلمان و مبارز، جدی‌تر از گذشته وارد جریان‌های سیاسی شد و خیلی سریع نسبت به مسائل سیاسی داخلی اطلاعات کسب کرد و رژیم شاه را رژیمی فاسد و ظالم یافت و از این رو، مصمم‌تر از پیش، وارد مبارزات سیاسی شد. از آن پس تحت مراقبت و تعقیب عوامل ساواک قرار گرفت. او طی فعالیتهای خود، مبارزات خود را گسترش داد. اکبر حمزه‌ای از همرزمان پیچک می‌گوید: یک روز در کتابخانه شخصی ، دنبال کتابی می‌گشتم، دیدم لای یک کتاب،یک کلت جاسازی شده است. تازه فهمیدم که در مبارزات مسلحانه نیز دست داشته است. پس از متوجه شدیم که او در سن ۱۵سالگی طرح ترور خسروداد را کشید بعد مساله را با نماینده حضرت امام ره در میان گذاشت که ایشان اجازه ندادند و او دوستانش را مجاب کرد که از ترور خسروداد صرف نظر کنند. با اوج گیری مبارزات انقلاب اسلامی، با دلگرمی و امید بیشتر، به روشنگری و هدایت مردم پرداخت و با ارائه تحلیل‌های خوب سیاسی ، مفاسد و وابستگی رژیم شاه را افشا کرد و بویژه قشر جوان را به مبارزه علیه نظام ستمشاهی ترغیب کرد . با ارتباطی که با برخی روحانیون برجسته داشت، اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام ره را چاپ، تکثیر و در اختیار دیگران گذاشت. با تجاوز رژیم عراق به ایران و تحمیل جنگی نابرابر به انقلاب نوپای اسلامی، پیچک عازم جبهه‌های نبرد شد. از آن جا که لیاقت و شجاعت او در درگیری‌های کردستان به فرماندهان محرز بود، به عنوان فرمانده محور غرب کشور منصوب شد. پیچک توان بالای نظامی خود را در این محور به منصه ظهور رساند و با ارائه طرح‌های دقیق و واقع‌بینانه نظامی،حیرت نیروهای سپاه و ارتش را برانگیخت. به رغم سن کم ، ذهنی نقاد و خلاق برخوردار بود و از این رو موفق شد بهترین طرح‌های عملیاتی را با توجه به شناسایی منطقه ارائه و اجرا کند. او اغلب شناسایی‌ها را خودش انجام می‌داد و تا عمق بیش از ۳۰ کیلومتر، در پشت جبهه دشمن نفوذ می‌کرد. با اجرای عملیات‌های موفق در محور غرب ، کم کم شهرت و آوازه‌اش در غرب پیچد. توانمندی نظامی و قامت خاص پیچک از او شخصیتی دوست داشتنی و در عین حال پر از ابهت ساخت. اکبر حمزه‌ای می‌گوید:«آوازه در غرب کشور پیچیده بود. هر کجا که می‌رفتی، او را می‌شناختند؛ از سومار تا ارتفاعات « ». همین شهرت باعث شد که جذب او شوم . رفته رفته با او که آشنا شدم پای صحبت‌ها و سخنرانی‌هایش نشستم. بینش سیاسی خوبی داشت. وقتی از سیاست حرف می‌زد،گویی یک سیاستمدار برجسته‌ای است که سالها در عرصه سیاست فعالیت داشته است. بیشتر شناسایی‌ها را خودش انجام می‌داد و تا پشت سنگرهای دشمن هم نفوذ می‌کرد. در عملیات « » آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقب‌نشینی کرد .» پیچک اهل تقوا و ورع بود و در انجام فرائض دینی،تقید و تعبد خاصی داشت. همانگونه که اشاره شد از سن ۱۰ سالگی به ایستاد. پس از انقلاب،نماز شبش ترک نشد. در نماز آن چنان حضور می‌یافت که خارج از خود را فراموش می‌کرد. اهل مطالعه و کتاب بود. در عین اشتغال به کارهای نظامی، از فعالیت‌های فرهنگی غافل نمی‌شد . سخنرانی‌هایش مشهور بود. در اخلاق و رفتار الگوی دیگران بود. شهامت و شجاعتش کم نظیر بود. به حضرت امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید و تابع و مرید معظم له بود. در انجام هرکاری تنها جلب رضای خدا را در نظر می‌گرفت و هرگز ریا به او نفوذ نکرد. پیچک در عملیات در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه « قاسم‌آباد» واقع در ارتفاعات « » با نیروهای دشمن تن به تن درگیرشد. نزدیک ظهر روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینه‌اش به رسید. @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 خوندن حال و هوایی دیگری داشت..... هر وقت او را در می‌دیدی حالت خاصی داشت رنگش دگرگون می‌شد و تغییر می‌کرد ،طوری که احساس می‌کردیم از این دنیا جدا شده و در این دنیا نیست..... او مقیّد به در اوّل وقت بود و هر جا هم جماعت نبود خودش نماز جماعت برپا می‌کرد..... روحمان با یادش شاد.... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 شهید آبشناسان و نماز برای مسائل اعتقادی و ، اهمیت زیادی قائل بود و در سخت ترین شرایط و جماعت را فراموش نمی کردند. امیر سرتیپ کیانی درباره آن سرافراز ارتش اسلام می گوید: در عملیات قادر، ایشان به دیدگاه تاکتیکی آمد (جایی که با دشمن فاصله کمی دارد؛ آن بلافاصله دستور داد تا چادری برای برپا کنند تا نماز به جماعت برگزار شود، در آن موقع گلوله های دشمن برسر ما می بارید و تعدادی از پرسنل از شرکت در نماز جماعت اضطراب داشتند.... شهید آبشناسان متوجه موضوع شد و گفت: عملیات ما و جنگ ما برای نماز است، به دنبال فرمایش آن بزرگوار، همه در نماز جماعت شرکت کردیم و نماز عاشقانه ای اقامه شد.... روحمان با یادش شاد...... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 اوايل سال پنجاه و نه بود. هر روز درگيري داشتيم. مخالفين جمهوري اسلامي هر روز در گوشه اي از مرزهاي ايران، آشوب برپا مي کردند. پس از کردستان و گنبد و سيستان، اينبار نوبت بود. گروه خلق عرب با حمايت بعثي هاي عراق اين منطقه را ناامن کردند. شاهرخ که به منطقه خوزستان آشنا بود، به همراه تعدادي از بچه ها راهي شد. غائله خلق عرب مدتي بعد به پايان رسيد. رشادت هاي در آن ايام مثال زدني بود. هنوز مشکل حل نشده بود که دوباره در مناطق غربي کشور درگيري ايجاد شد. به همراه  و چند نفر از دوستان راهي شديم. اينبار وضعيت به گونه اي ديگر بود. نيروهاي نفوذي عراق همه جا حضور داشتند. در همه استان کرمانشاه همين وضعيت بود. هيچ رستوراني به ما غذا نمي داد. هيچ مسافرخانه اي به بچه هاي انقلابي جا نمي داد. محل استقرار ما مسجدي در قصرشيرين بود.بيشتر مواقع به اطراف مرز مي رفتيم. آنجا سنگر مي گرفتيم و در کمين نيروهاي دشمن بوديم. جنگ رسمي عراق هنوز آغاز نشده بود.... نيمه هاي شب از سنگر کمين برگشتيم. آنقدر خسته بوديم که در گوشه اي از مسجد خوابمان برد. دو ساعت بعد احساس کردم کسي مرا صدا مي کند. روحاني مسجد بود. بچه ها را بيدار مي کرد براي صبح بلند شدم. وضو گرفتم و در صف نماز نشستم. روحاني بار ديگر شاهرخ را صدا کرد. اين بار هم تکاني خورد و گفت: چشم حاج آقا چشم.... اما خيلي خسته بود. دوباره به خواب رفت..... صبح آغاز شد. فقط در کنار صف جماعت خوابيده بود. رکعت دوم بوديم که از خواب پريد. بلافاصله بلند شد. کنار من در صف جماعت ايستاد و بدون وضوگفت: الله اکبر...... در هم چرت مي زد و خميازه مي کشيد. نماز تمام شد. شاهرخ همانجا کنار صف دراز کشيد و خوابيد...... نماز يک رکعتي، بدون وضو، حالا هم که صداي خُر و پُف او بلند شده. همه بچه ها مي خنديدند. صبح فردا وقتي ماجراي نماز صبح را تعريف کرديم چيزي يادش نمي آمد. اصلاً يادش نبود که نماز خوانده يا نه...... اما گفت: خدا خودش مي دونه که ديشب چقدر خسته بودم. بعد ادامه داد: همه چي دست خداست. اگه بخواد همون نماز يک رکعتي بدون وضوي ما رو هم قبول مي کنه! روحمان با یادش شاد........ راوی: جبار ستوده 📚 ، زندگینامه و مجموعه خاطرات @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 : این وصیت نامه هاى شهدا که امام(ره) توصیه به مطالعه ى آن مى کردند، به خاطر این است که نمایشگر انقلاب درونی یک نفر است. هر کدام از این وصیت نامه ها را که انسان مى خواند، تصویرى از انقلاب یک نفر را در آن مى بیند و خودش منقلب کننده و درس دهنده است. ما باید این حالت را تعمیم بدهیم و این، ممکن است. 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 وصیت نامه را در ادامه می خوانیم:  بسم الله الرحمن الرحمن با سلام به (عج) و نائب بر حقش عزیز. یک روز مانده به 94 و آغاز عملیات (در استان حلب سوریه). به نام آن که را آفرید تا ارباب عاشقان شود. دو توصیه از دو پدر : چند سال پیش دو بزرگی که بودند، به من توصیه کردند که دو چیز را هرگز فراموش نکنم: 1- هر روز خواندن 2- کردن در تمامی کارها. پدر و مادر؛ با عرض سلام به شما عزیزان که تمام وجود و هستی خودتان را فدای تربیت بنده حقیر کردید. از شما عزیزان ممنون هستم ولی شرمنده که نتوانستم هیچ گاه کنار شما باشم و خدمتی برایتان انجام بدهم. فقط می توانم بگویم ان شاءالله (ص) و (ص) اجرتان دهدو شما باشد در آن روز سخت. مرا حلال کنید و این پسرتان را قربانی و فدایی پسر ارباب بی کفنمان کنید. از خداوند برای شما صبر و سلامتی خواستارم و از شما خواهش می کنم مثل همیشه کمک و پشتیبان همسر و فرزندانم باشید. دوستدار شما، پسر شرمنده شما. همسر عزیزم؛ با عرض سلام و خدا قوت به شما که همه ی بار این زندگی و تربیت فرزندانمان به دوش شما می باشد. از (س) و بی بی سه ساله برای شما آرزوی سلامتی و صبر و استقامت طلب می کنم. از شما به خاطر همه چیز ممنونم. از این که در تمامی مراحل زندگی پشت بنده ی حقیر بودی و مرا در تمامی لحظات یاری کردی. از خدا می خواهم در با هم باشیم. شاید سختی هایی که در زندگی با بنده کشیدی را جبران کنم. لطفا «فاطمه رقیه» و «محمد حسین» را تربیت کند و بهشان بگویید که من به چه اندازه دوستشان دارم. خداوند توفیق داد هر روز دو رکعت برای عاقبت به خیری از روز اول تولد بچه ها تا الان خواندم. اگر در توان شما بود برایشان بخوانید. یادتان باشد در تمامی مراحل زندگی، فقط کنید به خداو قناعت کنید و به هر چیزی که خدا به شما داده، راضی باشید و از کسی جز خداوند چیزی نخواهید. ببخشید که در لحظات سخت نبودم، هر چند وظیفه بنده بود، اما به خاطر همه ی سختی ها از شما عذرخواهی می کنم. از خط جدا نشوید و ، این هدیه حضرت زهرا (ص) را که امانتی دست شما هست را پاسداری کنید. سلام مرا به پدر و مادرتان برسان و بهشان بگو تشکر می کنم برای همه چیز. دوست دارت آقایی. نمی دانم چه حکمتی می باشد. از خداوند سی سال عمر هدیه گرفتم اما خوب استفاده نکردم و فقط شاید افتخارم نوکری ارباب باشد و دختر سه ساله ایشان که دو فرزندم را هدیه ی این بی بی سه ساله می دانم. درست در شبی که «محمد حسین» متولد شد و درست در همان ساعت، بنده توفیق زیارت این خانم را داشتم و حس خوبی در آن ساعات پیدا کردم. خدا را شکر و سپاس به خاطر این دو امانت. فرزندانم فاطمه رقیه، محمد حسین؛ با عرض سلام به شما دو امانت خداوند که خدا می داند شما را چه اندازه دوست دارم و عاشقتان هستم. از شما خواهش می کنم که به مادرتان کمک کنید و درستان را بخوانید و در تمام مراحل زندگی فقط از و (ص) کمک بخواهید. شما دو نفر عزیزتر از جانم هستید. شما را قسم می دهم که باعث روسفیدی مادرتان باشید. خانم فاطمه ی عزیز، را همیشه رعایت کن. مثل مادرت را که دست شما امانت است، پاسداری کن. محمدحسین عزیز، شما را ندیدم، اما می دانم که شما هم مثل خواهرت هدیه ی (س) به من هستید. با این که خیلی دوست داشتم ببینمت، اما نشد. چون من صدای کمک خواستن بچه های شیعیان را می شنیدم و نمی توانستم به صدای کمک خواستن آنها جواب ندهم. در همه ی مراحل زندگی برای شما دو نفر آرزوی موفقیت می کنم. از پدرتان راضی باشید. مادرتان را تنها نگذارید. گوش به فرمان امام خامنه ای باشید. به پدربزرگ و مادربزرگ تان احترام بگذارید. دوست دارم خانم فاطمه حافظ و محمد حسین قاری قرآن شوند.
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 خواهر : در خانواده ما واقعا نمونه بود. همه او را دوست داشتند..... وقتی شش ساله بود در دبستان ثبت نامش کردیم. مدرسه اسلامی کاظمیه در اطراف گذر لوطی صالح. درس و مشق احمد خوب بود و مشکلی نداشتیم. احمد از همین دوران به مسائل عبادی و معنوی به خصوص توجه ویژه داشت..... او مانند همه نوجوان ها با بچه ها و دوستانش بازی می کرد،درس می خواند،در کارهای خانه کمک می کرد و ... اما هر چه بزرگ تر می شد به رفتار و اخلاقی که تأیید کرده و احمد از بزرگ تر ها می شنید با دقت عمل می کرد..... مثلا وقتی مدرسه می رفت تا می توانست به همکلاسی هایی که از لحاظ مالی مشکلی داشتند کمک می کرد.... یادم هست وقتی در خانه غذای خیلی خوب و مفصلی درست می کردیم و همه آماده ی خوردن می شدیم جلو نمی آمد..... میگفت: توی این محل خیلی از مردم اصلا نمیتوانند چنین غذایی تهیه کنند. مردم حتی برای تهیه غذای معمولی دچار مشکل هستند،حالا ما... برای همین اگر سر سفره هم می آمد با اکراه غذا می خورد. برای بچه ای در قد و قواره ی او این حرف ها خیلی زود بود. اصلا بیشتر بچه ها در سن ابتدایی به این مسائل فکر نمی کنند؛ اما احمد واقعا از بینش صحیحی که در مسجد و پای منبر ها پیدا کرده بود این حرف ها را می زد...... برای همین می گویم اولین جرقه های کمال در همین ایام در وجود او زده شد. رفته رفته هر چه بزرگ تر می شد رشد و کمال و معنویت او بالا رفت تا جایی که دیگر ما نتوانستیم به گرد پای او برسیم....... روحمان با یادش شاد........ @khademinekoolebar
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 (ره): این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند ،یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید.... 🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 وصیت نامه بزرگوار را در ادامه می خوانیم: بسم رب الشهدا و الصدیقین  درود همه و درود همه و درود همه انسانهای محروم در سرتاسر عالم به این عزیزمان این سلام‌الله علیها و این نائب بر حق عجل‌الله تعالی فرجه الشریف و این یادگار صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم و این یادگار همه واین عزیزی که همه ما را از بدبختی و بی‌چارگی نجات داد و به راه راست هدایت کرد و درود همه انسان‌ها و درود همه ملائکه‌های مقرب خدا بر این چنین رهبری و این چنین معلمی و نائب برحق یعنی است که به خانواده عزیزم و به رهروان راه حق و حقیقت و آنچه که می‌گویم از صمیم قلب و با چشم باز این راه را پیموده‌ام و ثابت قدم مانده‌ام و امیدوارم که این قدم‌هایی که در راه خدا برداشته‌ام خدا آنها را قبول درگاه خودش قرار بدهد و ما را از آتش جهنم نجات بدهد. فرزندانم خوب به قرآن گوش کنید و خودتان را به متصل کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از استمداد کنید و باید از مدد بگیرید و به باشید. ولی فرزندان من، باید به اینهایی که می‌گویم شما خوب عمل کنید این تکلیفی است برعهده شما.  نگویید آنان را که کشته می‌شوند در راه خدا مردگانند بلکه زنده‌اند ایشان، ولی شما در نمی‌یابید... و هر آینه فرزندانم خدا شما را به این آزمایش می‌کند حواستان جمع باشد، خیلی خوب جمع باشد و همیشه را زمزمه بکنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند. (همسرم) از وقتی من با این سلام‌الله علیها نائب بر حق امام زمان آشنا شدم و بخصوص از وقتی که با شاگرد ایشان [آیت‌الله] آشنا شدم هدف من عوض شد.   ... اینها هستند که کردند در راه خدا، ‌و ثابت کردند که را باید یاری کرد و به آنها، ملائکه‌های آسمان و ملائکه‌های مقرب خدا و فرشتگان خدا نازل شده. آنها را بشارت دادند، به کجا بشارت دادند؟ به همانجایی که انبیا خدا یعنی به بشارت دادند. این بشارتی است که از طرف مأموریت پیدا می‌کند به وسیله فرشتگان که به این راه خدا موقعی که از مرکبشان می‌افتند و در راه خدا می‌شوند، می گویند دیگر از گذشته خود هیچ حزن و اندوهی نداشته باشید. شما را به همان بهشت انبیاء وعده می‌دهیم.  پس فرزندانم، تلاش بکنید این فرزندان اسلام ای همه انسان‌ها تلاش کنید تا مشمول صلوات و رحمت خدا قرار بگیرید. اگر شما مشمول رحمت و صلوات خدا قرار بگیرید. به هیچ بن‌بست و گمراهی برنخواهید خورد. حق را دریابید و پیش بروید این است. این است. و این رسالت خداست و این رسالت همه انبیا خداست باید هجرت کنیم. رسول هدا می‌فرماید: این زندگی دنیا به منزله این است که انسان انگشت خودش را به آب دریا بیندازد و بالا بکشد چقدر از آب دریا برداشته‌اید؟ شما آیا به این رسیده‌ای که چقدر از آب دریا برداشته‌ای؟ باید شما خوب توجه کنید دنیا به منزله آخرت این جور است. ... انسان باید بفهمد که چقدر بزرگ است و نعمت‌هایی که در آنجا برای رهروان راه انبیا هست و به حرف و به زبان و به گفته،‌ هیچ‌کسی نمی‌تواند توصیف آن‌ها را بکند. این چند روزه دنیا، قابل آن نیست که شما به گمراهی بروید و به این طرف و آن طرف بزنید.  فرزندانم شما را به و شما را به اقامه نماز سفارش می‌کنم همان سفارشی که لقمان به فرزندش کرد که را به پا دارید و کنید.  فرزندان عزیزم، از مدد بجویید و از سرمشق بگیرید تا به گمراهی کشیده نشوید، این هدف است و این هدف همه انبیاء خداست. من که این را برای شما می‌خوانم از صمیم قلب می‌خوانم. چند شب دیگر به طرف دشمن روانه می‌شوم و اگر برنگشتم امیدوارم که شما به بپیوندید و به این وصیت‌هایی که من کردم عمل کنید و من هنوز هم صحبت دارم. باید به شما تذکر بدهم. ای فرزندانم، باز شما را به توصیه می‌کنم، هیچ راهی بهتر از نیست. @khademinekoolebar
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 به روایت همسر حتی حواسش ب محمد حسن هم بود.... یک سینی حلوا درست کرده بودم تا محمد حسین شب جمعه ای ببرد مسجد...یادش رفت....صبح سینی را دادم ب محمد حسن و گفتم بین همسایه ها بگرداند.... وقتی برگشت حلوا ها نصف هم نشده بود.... یک نگاهش ب حلوا بود و یک نگاهش ب من.... -مامان میگذاری همه اش را خودم بخورم؟ -نه مادر جان،این ها برای بابا است ک چهار تا نماز خوان بخورند و فاتحه اش را بفرستند... شانه اش را بالا انداخت"خب مگر من چه م است؟خودم میخورم،خودم هم فاتحه اش را میخوانم....." چهار زانو نشست وسط اتاق و همه حلوا ها را خورد.... سینی خالی را اورد توی اشپز خانه "مامان خیلی کم است....میروم برای بابا بخوانم ..... شب توی خواب... سیب ابداری را گاز میزد و میخندید..... فاتحه و نماز های محمد حسن ب او رسیده بود...... از تهران تا تبریز خیلی راه است... برای اینکه دلمان گرفت و هوایش را کردیم برویم سر مزارش.... سالی چند بار میرویم تبریز و همه روز را توی وادی رحمت میمانیم.... بچه ها جلوتر از من میروند،ولی من هر بار دست و پایم میلرزد..... اول سر مزار حسن مینشینم تا کمی ارام شوم... اما باز دلم شور میزند.... روحمان با یادش شاد...... تقطیع شده از کتاب @khademinekoolebar
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 در بودیم و می خواستیم ناهار بخوریم، بیسیم زدند که جلو بیا، در سینه کش کوه می خواهند جاده بزنند؛ تعدادی هست که باید جمع شود، کسی نیست، بیایید مین ها را خنثی کنید. پنج شش نفری به ستاد لشگر رفتیم. فرمانده گردان ها آنجا بودند. نماز ظهرش را خواند و گفت: من میرم عصرم رو اون دنیا میخونم.... به او گفتم نه، حاجی تو را به خدا نمازت را بخوان. گفت: نه..... هم که در سانحه هواپیما در شد به او اصرار کرد که حاجی عصرت را هم بخوان، بعد برو. گفت: آقا، یکیش رو خوندم، در رو باز کردن، میرم اونجا نماز عصرم رو با حوری ها میخونم...... جانمازش رو جمع کرد و توی جیبش گذاشت. او را با ماشین بالا بردم و پیاده کردن. بعد آمدم که وسایل را ببرم که بی سیم مرا خواست. بچه ها گفتند: نجف، بیا زخمی شده است. زود برگشتم و از بچه ها پرسیدم کجاست؟ خودم را نزدیک تر رساندم دیدم وسط افتاده است. دویدم بالای سرش، او نماز عصرش را در قامت بسته بود. راوی: نجف پناهی، منصور رحیمی روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 فرزند پدرم وقتی که می‌خواست به برود به من سفارش‌های زیادی می‌کرد. یکی از سفارشهای او در مورد بود. او خیلی ما را به خواندن تشویق می‌کرد. روی و برنامه های دینی تاکید زیادی داشت. در آخرین جمعه‌ای که پیش ما بود و قراربود عصر به برود ما را به برد. پس از مراجعت به منزل هنگام عصر در حین رفتن به جبهه مرا پیش خود برد و گفت: امکان زیاد دارد که دیگر برنگردم. مواظب مادرت باش. را به موقع بخوان. خواندن قرآنت را ادامه بده و در شرکت کن این سفارش همیشگی او بود. درآن روزها وقتی که از پدرم سوال می کردم درجه شما چیست؟ به من می‌گفت: من (عج) هستم. بعد از مدتی که ما را به جنوب در اهواز برد، در داخل سنگرش روی آهنی نوشته شده بود: معاونت لشکر. من در آن هنگام متوجه شدم که سمت پدرم چیست و چه احترامی در میان مردم دارد. او همیشه می‌گفت: مقام دنیا مقامی نیست، بلکه مقام روز قیامت، مقام با ارزشی است که خداوند آن را به هر انسانی نمی‌دهد.... روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 همسر مرتب به فکر مرگ و روز قیامت و توشه برای آخرت بود. به خیلی اهمیت می داد و در این کار بیش از حد خودش را به زحمت می انداخت. در منازلی که و خمس خبری نبود سعی می کرد نرود و اگر می رفت و بعد متوجه می شد کم کم رابطه اش را قطع می کرد. (عج) و (ع) و عاشق رب عالمیان بود. یکی از دلایلی که برای رفتن به می آورد این بود که می گفت در به وضوح دیده می شود. آرزو داشت در موفق به (عج) و (ع) شود. هروقت در مجلسی برایش تعریف می کردند از کسانی که خدمت (عج) رسیده اند یا در ، خدمت سیدالشهدا رسیده اند آنچنان با صدای بلند گریه می کرد که ما را هم منقلب می نمود...... روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 برادر ناصر شریفی دم دمای غروب بود و موقع نماز. بي سيم چي داشت می خواند. از من خواست بی سیم را جواب بدهم تا او هم بخواند.... گوش به بي سيم، کنارش نشسته بودم. نماز عشاء را که خواست شروع کند صداي بي سيم در آمد. دویدم به سمت بی سیم. چند قدمی نرفته بودم که یک خمپاره خورد وسطمان. از موج انفجار گیج و منگ بودم. صدای حاج غلامرضا جعفری از پشت بی سیم می آمد..... را می خواست. سراغ جواد که رفتم پیدایش نکردم. غیبش زده بود. دور و بر را حسابی برانداز کردم. سینه خاکریز افتاده بود. غرق در خون...... بی سیم را گرفتم و گفتم: حاجی دیگر منتظر نمانید. رفت پیش ... روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 همه او را یک فرد شلوغ، خشن، سخت و اهل بگو و بخند می‌شناختند، اما اعتقادش چیز دیگری بود. بعد از مرحله اول عملیات والفجر چهار، برگشته بودیم عقب. یک روز در جمع بچه‌های گردان حدیثی خواندم و چند دقیقه‌ای صحبت کردم. توی آن جمع حضور نداشت. یکی دو ساعتی بعد از عشاء دیدم که دارد دنبالم می‌گردد؛ رفتم و دیدمش..... گفت که برای بچه‌ها صحبت کرده‌ای و حدیثی خوانده‌ای، برای من هم بخوان را بازگو کردم که گریه‌اش گرفت. پرسیدم: چرا ناراحت شدی، می‌ترسی از عملیات!؟ این حرف را به شوخی زدم. می‌دانستم نمی‌ترسد. گفت: نه پرسیدم: پس چی؟ گفت: حاجی، این آسمون بوی خون می‌ده. گفتم: باز شروع کردی از این دری وریها می‌گی!؟ گفت: دوباره می‌خواد عملیات بشه گفتم: والله این قدر را من هم می‌فهمم که می‌خواد بشه گفت: نه، لشکر سه روز دیگه عملیات می‌کنه. به شوخی گفتم: بارک‌الله، بابا تو هم علم غیب داری..... گفت: نه، سه روز دیگه عملیات می‌شه. بالاتر از این، من می‌روم توی عملیات و می‌شم....... گفتم: مهدی این حرف‌ها چیه می‌زنی. از کجا می‌دونی عملیات می‌شه، از کجا می‌دونی می‌شی، نگو این حرفهارو...... آمد تو حرفم و گفت: 72 ساعت دیگر تیر می‌خوره تو قلب من و شهید می‌شم..... این حرف را زد و رد شد....... این حرف را زد و رد شد. از دوستان ساعت را پرسیدم. گفتند: یازده و ربع. دیروقت بود. برگشتم طرف چادرها. ...... @khademinekoolebar
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ پیامبر مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: خود را بتلاوت روشن كنيد و آنها را گورستان نكنيد چنانچه و كردند، در و عبادتگاه هاى خود كنند، ولى خانه‌هاى خويش را معطل گذارده‌اند (و در آنها عبادتى انجام ندهند) زيرا كه هر گاه در خانه بسيار شد و زياد شود، و اهل آن به وسعت رسند، و آن براى درخشندگى دارد چنانچه ستارگان آسمان براى اهل زمين ميدرخشند. , جلد۲, صفحه۶۱۰ 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 https://eitaa.com/khademinekoolebar https://sapp.ir/khademinekolebar
💠 اولین ها در زندگی سلام الله علیها ۱. نخستین بانویی است که صلی الله علیه و آله با او ازدواج کرد. " فتح الباری، ابن حجر، ج۷، ص۱۳۴" ۲. وی نخستین است که به آورد و نام خود را با خطوطی زرین بر تارک صفحات تاریخ ثبت کرد. "الامالی، شیخ صدوق، ص۲۵۹، مجلس۱۰، ح۴۷۶" ۳. وی نخستین بانوی است که مدتها تنها وی و علیه السلام در کنار با صلی الله علیه و آله برپا داشتند تا بعدها نیز به آنها پیوست. "بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۵، ص۸۰" ۴. وی نخستین بانوی معتقد به بود که در شب ارتحالش فرمود: «باید به ولایت علی بن ابی طالب دهی». گفت: «به او آوردم و کردم». "بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۳۳" ۵. او نخستین بانویی بود که از اکرم صلی الله علیه و آله از تناول فرمود. "مجمع الزاوائد، هیثمی، ج۹، ص۲۲۵" 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 https://eitaa.com/khademinekoolebar https://sapp.ir/khademinekoleba
💠 ، از شب‌های بسیار مهم ماه رمضان است و اعمال مخصوصی چون ، و ، صد مرتبه ، باز کردن و علیه‌السلام در آن وارد شده است. 🔹 دو رکعت با هفت «قل هو الله احد» و 70«استغفار» پس از آن، از اعمال مهم شب‌های قدر است که در این شب و دو شبِ قدرِ آینده به جا آورده می‌شود. ✨ شب بیست‌ویکم بیش از شب نوزدهم است و علاوه بر این، آغاز دهه پایانی ماه رمضان است که و در آن اهمیت ویژه ای دارد. ✅ شب بیست‌وسوم پر اهمیت‌ترین است و علاوه بر اعمال مشترک شب‌های قدر، اعمال مخصوصی نیز دارد. 💠 علیه‌السلام به خدا سوگند یاد کرده است که قرائت‌کننده سوره‌های و در شب بیست‌وسوم، از اهل خواهد بود. خواندن هزار مرتبه سوره در این شب، موجب افزایش یقین در امر ولایت خواهد شد و علیه‌السلام در این شب، آمرزیده است. 📚 ، ج1 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 https://eitaa.com/khademinekoolebar https://sapp.ir/khademinekolebar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 «سلام بر » 📹 در مطهر فرزند امام هادی (ع) 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 بر تو آن هنگام که به می‌ایستی بر تو آن هنگام که به و می‌روی... 🔰 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 بیانات مرحوم حضرت آیت اللَّه‏ خوشوقت ره 🌹قالَ رَسُولُ اللَّهِ: َ ✨منْ تَلَا فِيهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُور 🌷 اثر در ماه مبارک 💐 با قرآن با ما ، ما با با خدا حرف می‌زنیم 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 معنای در 💠 (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت آیت الله العظمی عزیز: 🌹 در میان هم از همه مهم‌تر است؛ نماز اوّل وقت، با . 🌷 حضور قلب یعنی اینکه شما وقتی میخوانید، بدانید دارید با کسی حرف میزنید، دارید. توجّه به این داشته باشید. 💐 گاهی هم حواس انسان پرت میشود؛ عیبی ندارد، به‌مجرّد اینکه باز حواس انسان جمع شد، همان حالت و احساسِ داشتن مخاطب را در خودش احیاء کند و زنده نگه دارد؛ این حضور قلب است. 🌺 با ، نماز اوّل وقت، حتّی‌المقدور ، این چیزها را رعایت کنید، شما اعتلای روحی پیدا خواهید کرد، خواهید شد، از فرشته بالاتر خواهید شد؛ این را شما بدانید.... ۱۳۹۴/۴/۲۰ 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
📩 شرط پاکی دل انسان 💠 (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت آیت الله العظمی عزیز: 🌹 صاف کردن دل فقط از راه ، از راه ، از راه و از راه به دست می‌آید. 🌷 اگر کسی خیال کند که میتوان دل و روح را بدون اینها صاف کرد، سخت در اشتباه است. 💐 از راه گریه‌ی نیمه‌شب، از راه خواندن با و با ، از راه خواندن ادعیه‌ی صحیفه‌ی سجادیه، دل انسان صاف میشود؛ والّا این‌طوری نیست که بگوییم آقا برو دلت را صاف کن؛ هر کاری هم کردی، کردی.... 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅
سفر آسمان است ؛ و سفر آسمان را باید با دل بروی ... " شهید آوینی" 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت آیت الله العظمی عزیز: 🍀 سیره‌ این بندگان شایسته‌ خدا را و شخصیت آنان را خود قرار دهید. 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 🌿 یک‌بار خاطره‌ای را از هایش برایم تعریف کرد. می‌گفت: «تصمیم قاطع گرفته بودم که از دوری کنم و معصومانه زندگی کنم. چند قرص نان گرفتم و گذاشتم توی سبد دوچرخه و راه افتادم سمت زمین‌های سبیلی(منطقه‌ای حاصلخیز در شمال و در شرق رودخانه دز). ☘️ زمین‌ها مملو بود از گندم. کنار یکی از مزارع گندم، را پهن کردم و شروع کردم به خواندن. ساعت‌ها گذشت و من مشغول و و بودم؛ تا اینکه وقت شد. 🌱 نماز ظهر و عصر را خواندم و نشستم تا چند لقمه نان بخورم. لقمه اول را گذاشتم توی دهانم که تمام و ذهنم متوجه یک سوال شد. 🍃 با خودم گفتم: «حسین! اگه قرار باشه تو بری توی بیابان و فقط کنی و هیچ وسیله و ابزار دورت نباشه که فایده‌ای نداره! اگه مردی، باید برید توی شهر و اون‌جا باشی و نکنی. اینه که ارزش داره. نه این‌که بری یه جایی‌که زمینه گناه هم فراهم نباشه!» 🌷 گفت: «وقتی به این مسئله خوب فکر کردم، دوباره سوار دوچرخه شدم و رکاب‌زنان برگشتم خانه. برگشتم تا با مبارزه کنم». 🌸 : 📚 منبع: ؛ زندگی و خاطرات نوجوان ، صفحه ۷۴ 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅
🌹 🌿✨️ابراهیم‌ می گفت: همیشه سعی کن هایت در هر شرایطی، باشه. خدا هم تو های زندگی قبل از این که حرفی بزنی کارت رو می کنه.😉🤗😇😍 🌹شهید‌ابراهیم‌‌هادی🌹 🌱🌱╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
زیاد بخوانید و سعی کنید زمانی‌که خداوند با شما صحبت میکند ترجمه تحت اللفظی آن را بدانید.تقوا، تقوا اساس کار است اگر تقوا نباشد اکثر عبادات به خاطر غیر خدا میشود، را طوری بخوانید که بدانید با خدا چه‌میگویید مبادا عباداتمان بندی باشد که مارا از راه سعادت بازدار بدین واسطه که فکر کنیم خیلی آدم خوبی هستیم.عبادات ما باید پله‌ای برای صعود ما به درجات و کلاسهای بالاتر باشد..! شهید‌سیدعباس‌جولایی♥️ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯