eitaa logo
خادمین شهدا هرمزگان(خواهران)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
587 ویدیو
20 فایل
این کانال به واحد خواهران کمیته مرکزی خادمین استان هرمزگان اختصاص دارد و اخبار و اطلاعات مربوط به خادمی در این کانال بار گزاری می شود... . @Khahar_khadem_hrm
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💌 🔸 تب و لرز شدیدی به جانم افتاد، آن قدر تب داشتم که به سختی خودم را به سنگر حاج مهدی رساندم تا از او بخواهم برم گرداند . داشت با بی سیم صحبت می کرد اشاره کرد که حرفم را بزنم، حرفم را که زدم، آمد جلوتر و دست هایم را گرفت توی دستش و بی هیچ حرفی چشم دوخت به چشم هایم. داغ بود؛ داشت از شدت . گرمای دستش را که حس کردم، از اشک هایم را مخفی کردم. و رفتم سراغ کارم.🍃 🌷 . 🕊کمیته خادمین شهدا هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 💞 💞 🍃🌸 سه تایی رفتیم خرید؛ من و و مادرم. اذان مغرب بود اول نماز خواندیم، بعد هم راه افتادیم توی بازار. یک آینه و شمعدان خریدیم؛ یک مانتو، یک دست بلوز و دامن، دوتا هم چادر. می خواستیم همه چیز ساده باشد. هر چند خیلی ها خریدمان را که دیدند تعجب کردند. من و یونس بودیم، اهمیتی نداشت دیگران چه می گویند. 🌷 🌷 فرمانده تیپ امام حسین علیه السلام لشکر 41 ثارالله . 🕊کمیته خادمین شهدا هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 💚 خادم الشهدا شیخ عبدالله ضابط . ❇️ نماز ظهر و عصر را حسینیه ی خواندیم و آمدیم بیرون حسینیه. خبری از نبود. هنوز داشت داخل حسینیه با راز و نیاز می کرد. ⚜ وقتی بیرون آمد، از بس کرده بود چشمانش سرخ شده بود. مقداری شهید همراه داشتم. از جیبم بیرون آوردم و به او نشان دادم. بو کرد و به مالید. حالش عوض شد و بعد از چند لحظه ای به من گفت: فلانی، این چه خاکیه؟ از کجاست؟! گفتم: . گفت: بوی عجیبی داره! مثل خاک های دیگه نیست. 🔅 وقتی به او گفتم این خاک، تربت های چند تا شهید است، اشک هایش جاری شد و گفت: « میشه این خاک پیش من باشه.» خاک را به حاجی دادم. از آن روز به بعد هر وقت و هر جایی می خواست از شهدا حرفی بزند، اول آن تربت را می بوئید و بعد، از شهدا می گفت؛ . . ♻️ ؛ . 🕊کمیته خادمین شهدا هرمزگان🕊 @khademineshahodahormozgan