.
💠 #توصیه_های_ماندگار
اگر #نفس، الهی و نورانی شد، چشم و دست و زبان خطا نمی کنند...
منشا تمام این #خطاها نفس خبیثه است. اگر نفس را با #عبادت_الهی ساختید و اصلاح کردید، دیگر از دست و چشم و زبان #آسوده هستید...
آیت الله بهاءالدینی
.
🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊
@khademineshohadahormozgan
.
✨همسفر با خاطرات #شهدا..✨
🔸 #پوشش_زیر_آوار...
یک بار زمان جنگ رفتم خانه شان ؛ درست همان زمانی که #بمباران های هوایی، امان مردم را بریده بود...
اواخر شب، وقتی می خواستیم #بخوابیم ...
گلدسته را با پوشش و #حجاب
کامل دیدم !
با تعجب پرسیدم :
دخترم کاری پیش اومده ؟
جایی می خوای بری ؟!
گفت : نه پدر جان !
اینجا هر لحظه ممکنه بمباران هوایی بشه، ممکنه فردا صبح #زنده نباشم و به همین خاطر باید# آمادگی کامل داشته باشیم تا وقتی #بدن ما رو از زیر آوار در میارن، #حجابمون کامل باشه ...
#شهیده_گلدسته_محمدیان..
------------------
🔹رسول خدا..
صلی الله علیه و آله وسلم :
#الحیاء حسن و هو من
#النساء أحسن
#حیا و عفت نیکو است و
از #زنان نیکوتر است
نهج الفصاحه
.
🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊
@khademineshohadahormozgan
🔸 #اخلاص_مهم_است ..
🔹...نمی خواهم #درد_دل کنم ...
دلم می خواهد کسی را بیابم
که بتوانم باهم حرف بزنیم ،
ولی وقتی #نامه می نویسم احساس
می کنم، هم صحبتم را #پیدا کرده ام ...
در فضای ذهنم #دوگروه تصور می کنم ؛ یکی #آدمیان_زمینی و دیگری #شهدای سماوی ،حال هر دو را تا اندازه ای #درک می کنم ...
دلم می خواهد با دسته ی #دوم باشم
ولی #وابستگی هایم به دسته ی اول
مانعم می شود ؛
حتی در #جبهه
حتی در #شب_حمله
حتی در #گرماگرم_حمله
حتی در صدای مهیب #خمپاره ها
کاتیوشاها و #مسلسل ها
و زنجیره ی #تانک ها
و سوزش #گلوله ها
و #تاریکی شب
و غوغای #ملایک
وگمان می کردم که #شهادت؛
باجبهه رفتن #حاصل می شود ...
ولی #اشتباه می کردیم ،که
با #اخلاص رفتن حاصل می شود
با خلوص رفتن #خیلی_مهم است...
#شهید_حجت_الاسلام
#علی_اصغر_نادری...
.
🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊
@khademineshohadahormozgan
.
🔸حکایت این نوشتن ها و خواندن ها
را می دانی؟!
حکایتش #فهم_راهِ شهداست...
خواندنی که مکث و #تفکری در آن نباشد؛
چه سود!!!
ما قرار است راهی را که شهدا به ما سپرده اند
به سرانجام برسانیم...
و شهدا ما را #امانتدار خود انتخاب
کرده اند؛ امانتدار خوبی باشیم، راه را
بشناسیم و برویم...!!!
.
🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊
@khademineshohadahormozgan
.
💠 #پرسه_در_کوچه_باغ_کتاب
#معرفی_کتاب
تنهای تنها؛ کتاب خاطرات
شهید علی(مهران) بلورچی
شهید دفاع مقدس
.
🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊
@khademineshohadahormozgan
خادمین شهدا هرمزگان(خواهران)
. 💠 #پرسه_در_کوچه_باغ_کتاب #معرفی_کتاب تنهای تنها؛ کتاب خاطرات شهید علی(مهران) بلورچی شهید دفاع م
.
🔸 #چند_خطی_از_کتاب
مرتضی قاضی که کتاب به کوشش او گردآوری شده در قسمتی از مقدمه کتاب نوشته است:
جرات نزدیک شدن به علی و زندگی اش را به خودم نمیدادم. حتی زمانی که مسئول گروه کنگره شهدای دانشگاه صنعتی شریف شدم، با بچهها در مورد همه شهدا تحقیق کردیم، ولی پرونده علی آنقدر پر و پیمان بود که فکر میکردیم نباید به این زودیها سراغش برویم. اما زندگی علی خیلی وقتها ذهنم را مشغول میکرد. مخصوصاً که چند سال بعد زندگی مادر علی را در کتاب «محلههای زندگی» خواندم. سال ۱۳۸۹ نوشتن کتابی در مورد سه نفر از دوستان علی که در مرکز تحقیقات جنگ راوی گری کرده بودند، به من سپرده شد. شهیدان «حمید صالحی»، محسن فیضی» و «حسین جلایی پور». دو نفر از این شهدا، حمید صالحی و محسن فیضی به همراه شهید حسن کریمیان و «منصور کاظمی»، شب ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ کنار علی در شلمچه شهید شده بودند. زندگی این بچهها که همه دانش آموزان دوره سه مدرسه مفید بودند، آن قدر در هم تنیده بود که برای نوشتن زندگی حمید و محسن و حسین، مطالب فراوانی در مورد زندگی علی بلورچی هم جمع آوری کردم. این مطالب به قدری بود که این امکان را برایم فراهم کرد بتوانم یک کتاب مستقل برای خود علی بنویسم. مسئله دیگری که من را به انجام این کار بسیار ترغیب کرد، فیلمیبود که از علی و دوستانش باقی مانده. فیلمیاز آخرین جلسه هفتگی بچههای دوره سه مدرسه مفید چند هفته پیش از شهادتشان که در آن علی بلورچی مطلب عجیبی را در مورد انتخاب شهادت بیان کرده و هر کسی را به فکر فرو میبرد. دیدن این فیلم که در آن حرفهای علی محور جلسه است، باعث شد که احساس کنم علی و روحیاتش را بیشتر شناختهام…
در قسمتی از متن کتاب هم از زبان مادر شهید آمده است:
اولین روزی که مرگ بر شاه گفتم، محرم بود. اعلامیههای امام را که میخواندم، حرفهای دلنشین و درستی بودند. زبان امام، زبان خودمان بود. احساس میکردم قلب و دلم با امام است. دیگر با بچههایم همراه شده بودم. تظاهراتی نبود که از دستمان برود. با آنها جلسات کانون توحید هم میرفتیم. برنامه سخنرانیها را توی تظاهرات اعلام میکردند. مدتی بعد از انقلاب هم این جلسات ادامه داشت. سخنرانیهای کانون توحید من را با شریعتی و مطهری آشنا کرد. کتابهایشان را میگرفتم و با مهتاب میخواندم. کتابها برای مهران سنگین بود. مهران کمتر میخواند. حجاب هم گذاشته بودم. من قبل از این که با حسین ازدواج کنم، بهایی بودم. وقتی با حسین ازدواج کرده بودم، اقوامش فکر میکردند برای آن که بتوانم با حسین ازدواج کنم، مسلمان شده ام. بعدها وقتی رفتار و طرز فکر مهتاب و مهران را میدیدند، تعجب میکردند که شباهتی به پدرشان ندارند...
.
🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊
@khademineshohadahormozgan
.
💠 #تحبس_الدعا شدن ؛
حالِ این #روزهای ماست...
#شهدا ؛
برای این نَفَس های #بی_اثر ،
دعا کنید!!
.
🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊
@khademineshohadahormozgan
.
💠 #لذت_دعابادرک_معنی_آن
هر #دعایی که می خواندیم، باید #معنی_دعاهم برای بچه ها خوانده می شد، این کار او باعث شده بود که بچه های جهاد یاد بگیرند روی #مفهوم ادعیه بیش تر کار کنندهمیشه #سفارش می کرد که هر دعایی را خواندید، معنی آن را هم نگاه کنید، انسان تا نفهمد چه می گوید ، #رشد نمی کندمی گفت: من وقتی از دعا #لذت می برم که بدانم با #خدا چگونه حرف زده ام
#شهیدعباس_پورش_همدانی
خادمین شهدا هرمزگان(خواهران)
. 💠 #لذت_دعابادرک_معنی_آن هر #دعایی که می خواندیم، باید #معنی_دعاهم برای بچه ها خوانده می شد، این ک
.
🔸شهدا دارند #خط_مستقیم را
نشان مان می دهند و #راهنمایی مان
می کنند!
بیا به خاطر #رشدخودمان هم
که شده بفهمیم چه می خوانیم... !!
#ساده_نگذریم_ازحرف_هایشان...!
.
🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊
@khademineshohadahormozgan