eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
5.3هزار دنبال‌کننده
455 عکس
104 ویدیو
11 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خوشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸حتی یک نفر هم از «گردان سلمان» زنده نماند |صدای حسین قجه‌ای رو از بی‌سیم شنیدم که می‌گفت: خط رو شکستیم ولی حالا افتادیم توی حلقه، اینجا قورباغه (تانک) زیاد داره. از پشت سر و روبرو ما رو می‌کوبند؛ مفهومه؟ حاج احمد متوسلیان نمی‌تونست برا گردان سلمان درخواست آتش توپخانه کنه. چون امکان داشت ناخواسته نیروهای گردان سلمان هم زیر آتش خودی قرار بگیرن. در عوض دشمن که می‌دونست اگه ایران توی این موضع مقاومت کنه، به ضررش تموم میشه، توپخانه‌اش حسابی روی سر بچه‌ها آتیش می‌ریخت. تانک‌های مدرن تی۷۲ خودش رو هم به میدان آورده؛ و جواب هر گلوله تفنگ رو با گلوله مستقیم تانک می‌داد. از عقب، بی‌سیم زدند که عقب‌نشینی کنید؛ ولی دیگه دیر شده بود. حسین و یارانش در حلقه‌ی محاصره قرار گرفته بودند. حسین قجه‌ای به حاج همت که می‌گفت عقب‌نشینی کنید،گفت: حاجی! من اگر توان شکستن حلقه محاصره از عقب رو داشته باشم؛ خوب چرا اینکار را از روبرو انجام ندهم و به پیشروی فکر نکنم؟ حسین نهایتا در برابر اصرارهای حاج همت گفت: من و بچه‌های گردان دیشب هم قسم شدیم که یا همه با هم به خرمشهر می‌رسیم و یا اینکه تا آخرین قطره خونمان به وظیفه‌مون عمل می‌کنیم... جمله‌ای که شنیدنش حاج‌همت رو به گریه انداخت... خلاصه نیروهای حسین قجه‌ای اونقدر جلو دشمن مقاومت کردند؛ که یک نفر هم از گردان سلمان زنده نماند. خود حسین هم بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و گردن به شهادت رسید... ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 مهندس شهید اکبر ملکی نوجه‌دهی رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند |شهيد مهندس اكبر ملكی‌ نوجه‌دهى اول فروردين ١٣٣٣ در روستای نوجه‌ده از توابع شبستر تبريز به دنيا آمد‌. او در هشت سالگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت كرده و تا دیپلم در آنجا ماند. اکبر بعد از دیپلم برای ادامه تحصيل عازم امريكا شد، و توانست در دانشگاه جنوبی تگزاس، مدرک ليسانس علوم كامپيوتر را کسب نماید. ایشان طیِ دوران حضورش در آمریکا؛ توانست استاد خود را که یک بود؛ از طریق نهج‌البلاغه شیعه کند. سرانجام اکبر ملکی نوجه‌دهی با شروع جنگ هشت‌‌ساله‌ی ما با رژیم بعث عراق؛ روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۱، طی عملیات آزادسازی خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر مشخصات شهید اکبر ملکی نوجه‌دهی با کیفیت اصلی ‌‌‌‌___________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸دانشجوی شهیدی که در آمریکا استاد بی‌خدای خود را شیعه کرد... |پروفسور محمد لگنهاوسن میگه: توی دانشگاه تگزاس یه دانشجوی ايرانی داشتم بنام اكبر ملكی نوجه‌دهی. بعد از مدتی دیدم کلاس نمیاد؛ تا اینکه يه روز توی دانشگاه در حال پخش تبلیغات درباره‌ اسلام و انقلاب ایران دیدمش. رفتم و بهش گفتم: چیكار ميكنی؟ چرا ديگه كلاس نميای؟ گفت: ما توی كشورمون انقلاب كرديم و من فكر می‌كنم مهمه كه دانشجويان اينجا هم درباره‌ انقلاب اسلامی ايران اطلاع درستی داشته باشند. گفتم: كار خوبیه؛ اما كلاس هم بيا؛ من هم همه‌ی تبليغات شما رو می‌خونم. ايشان قبول كرد و چند كتاب پیرامون اسلام برام آورد. کتابها رو خوندم و شروع كرديم با اكبر درباره‌ی اعتقاداتش صحبت كردن؛ و كم‌كم دوست شديم. اکبر خيلی صادقانه صحبت ميكرد و هيچ شكی درباره اعتقاداتش نداشت. با هم درباره شيعه و سنی هم صحبت كردیم. البته من در مورد اینکه شیعه بشم یا سنی شکی نداشتم. می‌گفتم یا بی خدا می‌مونم یا شیعه میشم. اکبر كتابهای دیگه‌ای هم برام آورد كه بهترين آنها يك ترجمه از نهج‌البلاغه؛ و یک ترجمه از جلد اول الميزان بود. يكی از ويژگيهای اكبر اين بود که هم با دانشجويان خط امام همكاری می‌كرد، هم با دانشجويانی که به ديدگاه امام نزديك نبودند، ارتباط برقرار می‌کرد. از زمان آشنا شدن با اكبر، تا مسلمان شدنم تقريبا سه سال طول كشيد. اما مدتی قبل از گفتن شهادتین دیگه اکبر رو ندیدم؛ تا اینکه از نزدیکانش شنیدم رفته ایران و در جنگ شهید شده... ‌‌‌‌________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه با پروفسور آمریکایی که با رهنمودهای شاگرد شهیدش شیعه شد... 🇮🇷۱۶ اردیبهشت؛ سالگرد شهادت مهندس شهید اکبر نوجه‌دهی گرامی‌باد ‌‌‌‌________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 سردار شهید سیدعبدالرضا موسوی رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند |دکترعبدالرضا موسوی متولد شهر خرمشهر؛ همان کسی‌ست که همزمان با کسب مقام اول در کنکور اعزام به خارج از کشور، در کنکور سراسری نیز پذیرفته شد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. بعد از مدتی به دانشگاه جندی شاپور اهواز انتقالی گرفت؛ اما از آنجایی که بدون توجه به هشدار گارد شاهنشاهی همچنان فعالیت سیاسی انجام می‌داد؛ از دانشگاه اخراج شده و به خرمشهر آمد؛ و آنجا همچنان فعالیت ضد شاه انجام می‌داد، که با محمد جهان‌آرا آشنا شد... پس از پیروزی انقلاب هم وقتی جهان‌آرا سپاه خرمشهر را تأسیس کرد، عبدالرضا به عنوان مسئول عملیات انتخاب گردید. عبدالرضا از اولین روز جنگ در کنار جهان‌آرا و نیروهای مردمی، به دفاع از خرمشهر پرداخت؛ و بعد از شهادت جهان‌آرا نیز، فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده گرفت. او پس از هفت ماه فعالیت مستمر، اقدام به سازماندهی نیروهای پاسدار بسیجی در یگانی تازه تأسیس به نام «تیپ ۲۲ بدر خرمشهر» کرد؛ اما پیشنهاد فرماندهی این تیپ و هرگونه مسئولیت رسمی دیگر را نپذیرفت. تا اینکه با شروع عملیات بیت‌المقدس به عنوان نیروی ساده در نبرد آزادسازی خرمشهر شرکت کرد؛ و روز ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید. 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر مشخصات شهید عبدالرضا موسوی با کیفیت اصلی ‌‌‌‌___________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۲ 🔸شهید کاظمی آرزوی پیرزن را برآورده کرد... |نجف آباد اصفهان که بودیم؛ یه پیرزن سراغ حاج احمد رو می‌گرفت. وقتی حاجی برا سرکشی اومد، پیرزن رفت ملاقاتش و بعد از چند دقیقه گفتگو، رفت... یک هفته بعد پسر پیرزن اومده بود برای تشکر. می‌گفت: حاج احمد مشکلم رو حل کرده. بعد فهمیدیم پسرِ پیرزن به خاطر نداشتن دیه قرار بوده بره زندان. اما حاج احمد بخشی از ارثیه‌ای که از پدر و مادرش بهش رسیده رو میده، تا ديه رو پرداخت کنن. و اینجوری پسرِ پیرزن آزاد شده بود.. 👤خاطره‌ای از زندگی سرتیپ شهید احمد کاظمی 📚منبع: فصلنامه نگین‌ایران، شماره۱۶، صفحه۲۷ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ____________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایتی کوتاه از نخبه‌ای که بعد از شهادتِ جهان‌آرا؛ فرمانده‌ی سپاه خرمشهر شد... 🇮🇷۱۷ اردیبهشت؛ سالگرد شهادت دکتر سیدعبدالرضا موسوی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 سردار شهید سیدعلی دوامی رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند |سیدعلی ۲۱ ماه مبارک رمضان به دنیا آمد و ۲۱ ماه‌رمضان در حالی که ۲۱ ساله بود به شهادت رسید. جالب این است که مادرش در سن ۲۱ سالگی سیدعلی را به دنیا آورد. به همین خاطر به شهید سیدعلی دوامی می‌گویند سردار راز ۲۱... 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر مشخصات شهید سیدعلی دوامی با کیفیت اصلی ‌‌‌‌___________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 ۲۷ ✍ شهید ابومهدی‌المهندس: |هدفِ ارزشمندِ ما رضایت خدا و خدمت به همه‌ی مردم از هر قشر و مذهبی است؛ چه سُنی باشند چه شیعه، چه مسیحی باشند چه ایزدی و ... ما برایِ اصلاح و نابودیِ تروریسم قیام کردیم. 🔰دانلود کنید:دریافت چراغ‌راه(۲۷) با کیفیت اصلی ____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸چند روایت از شهید عارفِ مازندران؛ در سالگرد شهادتش 🌼|پیراهن که براش می‌خریدم؛ از مسجد جامع که برمی‌گشت، می‌دیدم لباسش عوض شده. می‌گفت: یکی از لباسم خوشش اومد، بهش هدیه دادم... ضبط صوتی که برایش خریده بودم رو هم داده بود به دوستاش، می‌گفت: اونا بیشتر نیاز دارن... 🌼|همیشه نماز شب می‌خوند؛ نماز شبهایی که با گریه همراه بود. اگر یک روز هم نماز شبش قضا می‌شد، سه روز روزه می‌گرفت... تا طلوع آفتاب هم نمی‌خوابید. می‌گفتم: علی‌جان! بخواب خسته‌ای! می‌گفت: [بین‌الطلوعین] کراهت داره... 🌼|عاشقِ حضرت زهرا(س) بود. وقتی شهیدعلمدار توی روضه‌هاش نام بی‌بی رو می‌برد؛ سیدعلی با ضجه گریه می‌کرد. من ندیدم هیچ چیزی مانند روضه‌های مادر، سیدعلی دوامی رو اینگونه بی‌تاب کنه... 🌼|می‌گفتم: مادر! دوست دارم شهید بشی؛ ولی نه مفت و راحت، باید حالا حالاها از دشمن بکشی! سیدعلی هم با لبخند می‌گفت: مادر نزاییده کسی بتونه منو بکشه، مگر خمپاره۶۰؛ چون نامرده و صدا نداره... همیشه می‌گفت با خمپاره۶۰ شهید میشم. همینجورم شد. با ترکش خمپاره۶۰ توی شلمچه آسمونی شد 🌼|یه روز در حال میوه خوردن، گفتم: کاش علی زنده بود و از این میوه‌ها می‌خورد... تا اینکه خواب دیدم علی دستم رو گرفت؛ منو به باغی زیبا توی بهشت برد و گفت: مادرجان! اینجا هر چی بخوام فراهمه. ببین الان من سیب می‌خوام... یهو دیدم شاخه‌هایی پر از سیبِ‌سرخ براش خم شد و او از آن سیب‌های آب‌دار خورد و شاخه برگشت؛ بعد انگور و ... ‌‌‌‌____ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸روایت شهادت سیدعلی دوامی و راز عدد ۲۱ 🌼|روی گونی‌‌های سنگر نشسته بود که یکی از بچه‌‌ها بهش گفت: سید ببخشید! خطرناکه... سیدعلی گفت: شما سرتون رو بیارید پایین، من الان چیزیم نمیشه... من ۲۱رمضان به دنیا آمدم و ۲۱رمضان هم شهید میشم 🌼|شب شهادت امام‌علی(ع) بود؛ ۲۱ رمضان ۱۳۶۷... در حالیکه خودش رو معطر کرده و شال سبز سیدی‌اش رو به کمر بسته بود، گفت: می‌دونم امشب به شهادت می‌رسم... 🌼|اون شب خیلی بی‌قرار بود. نیمه‌شب از این سنگر به اون سنگر می‌رفت. گاهی به نماز می‌ایستاد. راه می‌رفت. رفقای شهیدش رو صدا می‌زد. اشک می‌ریخت. واقعا بیقرار بود؛ بیقرار... 🌼|دیدم ایستاد به نماز. بهش گفتم: سیدعلی‌جان! تو که نماز مغرب و عشا رو خونده بودی؛ این چه نمازیه که این وقت شب می‌خونی؟ همونجوری که اشک می‌ریخت؛ گفت: نمازِ شهادتم رو خوندم... 🌼|با قرآن سرگرفتن داخلِ سنگرهای خط پدافندی شلمچه شب قدر ۲۱رمضان رو هم به صبح رسوندیم. نماز صبح رو همونجا خوندیم و ساعاتی بعد خبر رسید که سیدعلی به شهادت رسیده. 🌼|سید می‌گفت: من ۲۱رمضان شهید میشم؛ اگه بیست و یکم گذشت و شد بیست و دوم؛ دیگه شهید نمیشم!... و حالا پیش‌بینی‌اش درست از آب در اومده بود. جوونی که مادرش توی سن ۲۱سالگی، در ۲۱رمضان او رو بدنیا آورده بود؛ حالا ۲۱رمضان سال ۶۷؛ توی سن ۲۱سالگی، با اصابت ترکش خمپاره۶۰ به قلبش، آسمونی شد... 🇮🇷۱۸ اردیبهشت؛ سالگرد شهادت سیدعلی دوامی گرامی‌باد 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهیدان داوود حق‌وردیان و جواد الله‌کرم رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 👤|داوود که دو ماه بعد از ازدواجش، دوباره راهی جبهه‌های جنوب شده بود؛ ده روز قبل از شهادت، با مادر و همسرش تماس گرفت؛ و بعد از آنکه مادرش مژده‌ی پدر شدنِ او را داد، گفت: من مژده‌ی بزرگتری برای شما دارم، که ده روز دیگه موعد اون فرا می رسه!» و همانطور که گفته بود، ده روز بعد یعنی روز یکشنبه ۱۹/ ۲/ ۱۳۶۱ طی عملیات آزادسازی خرمشهر، در شلمچه‌ی عراق به شهادت رسید 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر مشخصات شهید داوود حق‌وردیان با کیفیت اصلی 👤|جواد دوم تیرماه سال۶۰ در محله‌ی مهرآباد تهران به دنیا اومد. او از مستشاران زبده نظامی و فرماندهان جبهه‌ی مقاومت بود که برای دفاع از حرم عمه سادات داوطلبانه به سوریه اعزام شد. با اینکه سه‌بار در سالهای ۹۳ و ۹۴ در جریان جنگ سوریه مجروح شده بود؛ در عملیات جلوگیری از حمله‌ی نیروهای تکفیری به خان‌طومان نیز شرکت کرد؛ و سرانجام در زمان آتش‌بس؛ یعنی ۱۹ اردیبهشت ۹۵ به شهادت رسید. پیکر آقا جواد دست داعشی‌ها بود و چهار سال بعد از شهادت؛ به آغوش وطن بازگشت... 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر مشخصات شهید جواد الله‌کرم با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا