و اول از همه👇
★السلام علیک یا صاحب الزمان «عج»★
میرود عمر ولی خنده به لب باید زیست 🌱🤍
سلام ✨
#صبحبخیر مهربانوی منزل😍
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
#روزبیستونهم از چله #کنترلخشم
✴️زیباییِ آدم به صبرشه.
هم زیبایی ظاهرے، هم باطنی .
وقتی با صبر، آتیش رو ازخودت دفع میڪنی؛
باطنت، زیبا میشه.
💠دیگه عصبی وتندخو نیستی
و خود به خود محبوب دیگران میشی!
👈اگر ڪسی با میل و نظرت مخالفت ڪرد؛ سعی ڪن عصبانی نشی.
❌این یڪی از انواع خودخواهیه!
تمرین ڪن بتونی منطقی برخورد ڪنی!
⏪ اگر حق داشت، بپذیر!
وگـرنه...متقاعدش ڪن!
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
بریم برای نماز اول وقت
اول تجدید وضو کنیم....
با صدای بلند اذان بگیم....
و نماز اول وقت بخونیم تا بچه ها کاری باهام ندارم😉
#بهوقتاذان
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
#عصرتونبخیر
امروز میخوام به یه نکته یه اشارکی کنم
💢یه جایی بودم ،از یکی از دوستان یه چیزی شنیدم واقعاً ناراحت شدم 😔
❇️یکی از دوستان به اصطلاح مؤمن و مذهبیمون که از قضا یه دختر ۱۲ساله هم دارن که اگه ازهنر، مهارت و.... دخترشون بگم ماشاالله هیچی کم نداره🙂
ولی از حجاب، نماز،روزه و...... اصلا هیچ نگم بهتره 😞
با مادر که صحبت میکردم گفتن که:
چرا دخترت رو اذیت میکنی ؟
پرسیدم :چه اذیتی ؟
ایشون گفتن :همین حجابی که گرفته و روزه که هست !!
گفتم :نه من اصلا اذیتش نکردم ،
گفتن:آخه کوچولوعه گناه داره،الان بچس باید بازی کنه ،راحت باشه ،با چادر که.........
#بدونهفیلتر
#یهنکتهیهتوجه
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
🌸منم دخترم رو صدا زدم و پرسیدم :
مامان زینب جان شما الان که چادر داری اذیت میشی ؟
دخترم گفت:نه من چادر رو خیلی دوست دارم گاهی موقع دویدن جلوی دست و پام رو میگیره ولی خوبی هاش خیلی بیشتر من اصلا نمیتونم بدون چادر از خونه بیرون برم باچادرم دوست شدم👌
خانمه ازش پرسید:الان روزه ای اذیت نمیشی؟گرسنه یا تشنه نیستی؟
زینب جان جواب دادن : چرا خوب گرسنه و تشنه میشم ولی خدا گفته روزه بگیرید تا سالم بمونید ،روزه گرفتن خیلی ثواب داره ،وقتی میبینم بعضی ها روزه نیستن و جلوی ما روزشون رو میخورن ناراحت میشم ولی از این که خودم روزه هستم خیلی خوش حالم.😍
دوستم گفتش: دخترت چی میگه؟!
و.......
#بدونهفیلتر
#یهنکتهیهتوجه
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
📌برخی پدر و مادرهای امروزی
آموزشِ:
🔸موسیقی از ۵ سالگی
🔸زبان انگلیسی از ۶ سالگی
🔸نقاشی ۵ سالگی
🔸رانندگی ۱۳ سالگی
🔸خلبانی پهباد ۷ سالگی
🔸ریاضی ۶ سالگی
🔴 آموزش همه چیز قبل از موعد
📌حالا همین پدر و مادرها:
🔻حجاب: هنوز بچه است زوده!
🔻روزه: هوا گرمه اذیت میشه!
🔻نماز: حالا چند سال بعد میخونه!
🔻حیا و عفت: هنوز بچه است چیزی نمیفهمه!
#یهنکتهیهتوجه
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
❌ آیا حواسمون هست!؟
⁉️ کلا پای دین که وسط میاد یعنی همون چیزی که انسان رو تبدیل به یک آدم قوی و قدرتمند و با ایمان و اراده می کنه هنوز بچه است!
با این آموزشهای فشرده در کودکی و نوجوانی که نوعا براشون بهره خاص دنیوی هم نداره، رمق بچه را برای آموختن و ادای تکالیف دینی از بین میبریم!
#یهنکتهیهتوجه
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
🌹پیامبراعظم صلی الله علیه و آله به برخی از کودکان نگاه کردند و فرمودند:
وای بر اولاد آخر الزمان از دست پدرانشان!
سؤال شد یا رسول الله: آیا از پدران مشرک آنان؟
فرمودند:
خیر، از دست پدران مؤمن آنها، چرا که چیزی از واجبات دین را به فرزندانشان نمی آموزند و اگر اولاد آنها بخواهند بیاموزند، آنان را منع می کنند و از رسیدن آنها به بهره کم از دنیا راضی میشوند.(همه دنیا برای انسان در قبال آخرت، بهره اندک است) پس همانا من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند.
#یهنکتهیهتوجه
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
🍃از طرفی هم خوشحالم😊 که خدا کمک کرد این ماه رمضان رو درک کنم،روزه هام رو بگیرم، بچه ها رو رسیدگی کنم، طلب استغفارکنم،کلا به خونه برسم و....
🍃از طرف دیگه هم دلم میگیره 😩که این ماه با لحظات زیبای به یادماندنی ، حس و حال سحر ها ،دورهمی سفره ی افطارمون ...... 😍
🌸هرچند با وجود بچه ها نتونستم از معنویت کامل این ماه استفاده کنم.🌸
#نوشتهیمامان
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
هنگام وداع چو گشت ما را تو ببخش
یارب به چهار و هشت ما را تو ببخش
قرآن و رسول و مرتضی شافع ما
ماه رمضان گذشت ما را تو ببخش
پیشاپیش فرارسیدن عید سعید فطر بر همگان مبارک✨
#عیدفطر
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
روشن آن چشمی که
ماهِ عید بر روی تو دید...
لبخندِ خدا، گوارای وجودتون
ولله الحمد
#عیدفطر مبارک و مهنّا 🌿
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
ما سعی میکنیم برای هر عید و ولادت تا ممکنه برای بچه ها هدیه تهیه کنیم تا اون عید و ولادت براشون به یاد بمونه .
به شخصه با اسباب بازی زیاد موافق نیستم و سعی میکنم فرهنگ کتاب خوانی رو برای بچه ها به وجود بیارم .
به دخترم تا بتونیم کتاب هدیه میدیم
برای پسرها چون فعلا توی سن کتابخوانی نیستن کمتر کتاب میخریم و بیشتر اسباب بازی و خوراکی که هزینه زیادی هم نبره😉
چون پسرها اسباب بازی نگه نمیدارن 👌
هدیه امشب دخترم هم ایشونه👆 بازش کنید.
#بدونهفیلتر
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
و هدیه ما به شما
دوستانی که درخواست عیدی داشتن بفرمایید 😊
یه خوش آمد بگیم به اعضای جدیدمون❤️
دوستان تازه وارد خوش اومدین و عیدتون مبارک😍
دوستان قدیم تاج سرید😘
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ48 مامان عادت داشت همیشه به کارهایم ایراد بگیرد. فقط چون کمی
چشم های تو بهشت من است
💝
💞💝
💝💞💝
#برگ49
***
-بسه حدیث یکمم بده ما بکشیم.
آخرین حلقه از دود را با لبانی غنچه کرده بیرون دادم و قلیون را به طرف سونیا گرفتم.
کیارش چشمکی حواله ام کرده و با شیطنت خیره به لبانم گفت:
-جووون
قوطی خالی شده از نوشابه را به سمتش پرت کردم و گفتم:
-خیلی هیزی.
با کمال پررویی قوطی را در هوا گرفته و گفت:
-برای خودمه خب...
مدتی بود که کیارش از حالت رسمی و جنتلمن بودن خود خارج شده و خیلی راحت ابرازاحساسات میکرد. من هم چون قصدم در این رابطه جدی نبود خیلی توجهی نمیکردم و هربار با شوخی و خنده از کنار حرف های منظور دارش میگذشتم .
نگاهی به کامیار و سونیا انداختم با یکدیگر سر اینکه کدام یک بهتر میتواند دودها را به صورت حلقه بیرون دهد شرط بندی کرده بودند میدانستم سونیا مثل خودم استاد این کار است و شرط را نمیبازد.
همین طور هم شد و کامیار را مجبور کرد امشب بعد از اینجا او را برای خوردن بستنی عمو حسین به جایی حوالی تهران ببرد از این همه زرنگ بودن سونیا خنده ام گرفته بود. انگار تمام روز را
برنامه ریزی میکرد که چه حرکتی بزند تا زمان بیشتری را باکامیار داشته باشد.
-اگر تو هم دلت بستنی میخواد ما هم باهاشون بریم.
نگاهی به کیارش که حالا خیلی به نسبت قبل نزدیک تر شده بود انداختم.
ادامه دارد.....
💝💞💝
💞💝
💝
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
┏━━☀️┓
༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅
┗☀️━━┛
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ49 *** -بسه حدیث یکمم بده ما بکشیم. آخرین حلقه از دود را با لب
چشم های تو بهشت من است
💝
💞💝
💝💞💝
#برگ50
-نه بابا تا بریم اونجا و برگردیم نصف شب میشه اونوقت مامانم تو خونه راهم نمیده.
نگاه تب داری به لبانم انداخت و با صدای خماری گفت:
-چه بهتر میریم خونه ی من.
چهره در هم کشیدم و کنایه زدم:
-میترسم یک وقت زیادیت بشه
با صدای بلندی خندید و با انگشت شصت و اشاره اش بینی ام را کشید.
-نه نترس به راحتی قورتت میدم.
چشم غره ای به سمتش رفتم و دستی به دماغم کشیدم.
-چته بابا؟ قلیون بهت نساخته ها.
سرش را جلو آورده و نگاهی به بینی ام انداخت.
-میخوای بوسش کنم خوب شه؟
سرم را عقب برده و متعجب خیره اش شدم.
-نه جدی جدی تو امشب یک چیزیت شده.
قبل از اینکه بخواهد حرفی بزند کامیار و سونیا از جا بلند شدند و کامیار با خنده رو به من گفت:
-امشب زیادی دلبری کردی این آق داداش ما کم طاقت شده.
اشاره ای به سونیا کرده و ادامه داد:
-من برم به این بچه یک بستنی بدم تا کچلم نکرده. فعلا.
سونیا به شوخی ضربه ای به بازوی کامیار زد و هر دو بعد از خداحافظی از ما فاصله گرفتند.
به سمت کیارش برگشتم و نگاه خیره اش را که دیدم حس بدی پیدا کردم.لبخند تصنعی به رویش زده و گفتم:
-ما هم بریم دیگه دیر وقته.
لبخندی به لحن مضطربم زده و در حالی که با برداشتن کیف پول و سوییچش از جا بلند میشد، گفت:
-باشه فرار کن خوشگله ولی تهش مال خودمی.
ادامه دارد.....
💝💞💝
💞💝
💝
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
┏━━☀️┓
༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅
┗☀️━━┛
بَرآر دَست دُعآیے،
کِہ دَست مِهر خـُـᰔـــدٰا۔۔
↫حِجـــــآب غِیبت أز آن،
مــ🌙ـــآهرو؎ بَردٰارد۔۔۔
↶غُـــــروب و دٰامنۀ نور آفتـــــآب و شَفق۔۔
بِخوٰان ﴿دُ؏ــآ؎فـــَــرج۔۔𔘓﴾ رٰا،
دعـــــآ أثر دٰارد.
#دعایفرج
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞