eitaa logo
کیمیای سعادت (همسران)
1.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.2هزار ویدیو
195 فایل
☘ارتباط با ادمین☘ ↙️ @Kimia_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پیری سیستم ایمنی و عواقب آن 🍀🍀با بالا رفتن سن، واکنش بدن نسبت به بیماری‌هایی که دچارشان می‌شود کم تأثیرتر خواهد شد. بنابراین سالخوردگی سیستم ایمنی، ریسک ابتلا به بیماری‌ها را بیشتر می‌کند. اما این پروسه تا حدودی قابل پیشگیری است. عادت‌های خوب و سبک زندگی سالم به افراد کمک می‌کند عملکرد سیستم ایمنی خود را تا سنین بالا حفظ کنند.🍀🍀 ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇 http://shamiim.ir/a/28977/
درخت مسواک،در آموزه هاي طب اسلامي، طب سنتي و دانش نوين بشري.pdf
177.1K
🔰در اين مقاله كه از نوع كتابخانه‌اي بوده است و به شيوه مروري با بهره‌گيري از منابع قرآن كريم، منابع حديث، كتب طب سنتي و برخي رفرنس‌هاي جديد انجام گرديده است مستندات مربوط به آثار درخت اراك ارائه شده است. 💠 خلاصه ای از عناوین مطرح شده در مقاله: 🔸خصوصيات گياه شناسي درخت اراك 🔸 اهميت بهداشت دهان و دندان و جايگاه درخت اراك در آموزه‌هاي طب اسلامي 🔸 معرفي چوب اراك از سوي حكماي طب سنتي ايران 🔸 مواد مؤثر شيميايي موجود در درخت اراك 🔸 خواص دارويي مسواک 📝 برای مطالعه کامل بحث «درخت مسواک در آموزه‌های طب اسلامی، طب سنتی و دانش نوین بشری» به فایل پی دی اف مراجعه فرمایید.☝🏻☝🏻☝🏻 @kimiayesaadat1
خواص سبزی کنگر @kimiayesaadat1
قسمت بیست و هشتم شعارش این بود: «ترک محرمات، رعایت واجبات و توسل به اهل بیت» موقع توسل، شعر روضه می‌خواند. گاهی واگویه می‌کرد. اگر دو نفری بودیم که بلند بلند با امام حسین صحبت می‌کرد. اگر کسی هم دور و بر ما نشسته بود با نجوا توسلی را جلو می‌برد. بیشتر لفظ ارباب را برای امام حسین علیه‌السلام به کار می‌برد. عاشق روضه‌های حاج منصور بود ولی در سبک سینه‌زنی بیشتر از حاج محمود کریمی الگو می‌گرفت. فروردین سال ۹۰ در تالار نور شهرک شهید محلاتی عروسی گرفتیم. خانواده‌ها پول گذاشتن روی هم و خانه‌‌ای نقلی در شهرک شهید محلاتی برای ما دست و پا کردند. آنجا را خیلی دوست داشت. چند وقت که آنجا ساکن شدیم و جاهای دیگر تهران را دیدم قبول کردم که واقعا موقعیت بهتری است. هم‌ محله مذهبی بود هم ساکت. اکثرا مسجد را پیاده می‌رفتیم، به خصوص مقبره شهدا. کنار پیاده روی، کوهنوردی را دوست داشتم. یک بار با هم رفتیم تا ارتفاعات شهرک شهید محلاتی موقع برگشتن پام پیچ خورد. خیلی ناراحت شد. رفتیم عکس گرفتیم، دکتر گفت تاندون پا کمی کش آمده. نیازی نیست که گچ بگیریم. فردای آن روز رفت یک جفت کتانی خوب برایم خرید. با اینکه وضع مالی‌اش چندان تعریفی نداشت آدم دست و دلبازی بود. اهل پس‌انداز و این چیزها نبود. اصلا بهش فکر نمی‌کرد. موقع خرید اگر از کارت بانکی استفاده می‌کرد، رسید نمی‌گرفت برایش عجیب بود که ملت می‌ایستند تا رسید خریدشان را نگاه کنند. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎مسابقه حفظ سوره ویژه همسران و فرزندان همراه با جوایز نفیس 💎 در صورت تمایل به شرکت در مسابقه حتما از طریق لینک ادمین کانال ثبت‌نام نمایید. 💎 زمان آزمون: پایان ماه مبارک @kimiayesaadat1
بیست و نهم می‌خواست خانه را عوض کند ولی می‌گفت زیر بار قرض و وام نمی‌رم. به فکر افتاده بود پژو ای را که پدرم به ما هدیه داده بود با یک سوزوکی عوض کند. وقتی دید پولش نمی‌رسد بی‌خیال شد. محدودیت مالی نداشتم وقتی حقوق می‌گرفت مقداری بابت ایاب و ذهاب و بنزین برمی‌داشت و کارت را می‌داد به من. قبول نمی‌کردنم ولی می‌گفت تو منی من تو. البته من بیشتر دوست داشتم از جیب پدرم خرج کنم و دلم نمی‌آمد از پول او خرید کنم. از وضعیت حقوق سپاه خبر داشتم. از وقتی مجرد بودم کارتی داشتم که پدرم برایم پول واریز می‌کرد. بعد از ازدواج همان روال ادامه داشت. خیلی.ها ایراد می‌گرفتند که به فکر جمع کردن نیست و شمّ اقتصادی ندارد. اما هیچ وقت پیش نیامد به دلیل بی‌پولی به مشکل بربخوریم. از وضعیت اقتصادی‌اش باخبر بودم؛ برای همین قید بعضی از تقاضاها را می‌زدم. برای جشن تولد و سالگرد ازدواج و این‌ها مراسم رسمی نمی‌گرفتیم اما بین خودمان شاد بودیم. سرمان می‌رفت هیئت‌مان نمی‌رفت. رایت‌العباس چیذر، دعای کمیل حاج منصور در شاه‌عبدالعظیم علیه‌السّلام، غروب جمعه‌ها هم می‌رفتیم طرف خیابان پیروزی، هیئت گودال قتلگاه. حتی تنظیم می‌کردیم شب‌های عید در هیئتی که برنامه دارد سالمان را تحویل کنیم. به غیر از روضه‌هایی که اتفاقی به تورمان می‌خورد این سه تا هیئت را مقید بودیم. حاج منصور ارضی را خیلی دوست داشت تا اسمش می‌آمد می‌گفت: اعلی الله مقامه و عظم شأنه. ردخور نداشت شب‌های جمعه نرویم شاه عبدالعظیم علیه‌السلام. برنامه ثابت و هفتگی‌مان بود. حاج منصور آنجا دو سه ساعت قبل از نماز صبح دعای کمیل می‌خواند. نماز صبح را می‌خواندیم و می‌رفتیم کله پاچه بخوریم، به قول خودش: «بریم کلپچ.» ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1