Music Editorسایه ها.mp3
زمان:
حجم:
5.63M
♨️ اگر می خوای بدونی چه سایه هایی (بخش های طرد شده شخصیت) تو روانت داری، این صوت مهم از دست نده
#کلبه #دکتر_خاتمی #سایه
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6780
♨️ دوره من کیستم؟ (قسمت چهارم شخصیت هادس) بخش اول
هادس، آن کهنالگوی نادیدنی و نامرئیِ اسطورهای است؛ فرمانروایی که قلمرو او شبِ تاریک روان آدمی است. نامِ او همواره با هالهای از هراس و سکوت همراه شده است؛ مردمان قدیم هرگز بهراحتی نامش را بر زبان نمیآوردند، زیرا حضورش را نه در چشم که در تجربه میشد: بریدگی از جمع، خاموشی، سردی و گسست از روزمرگی.
ورود به دنیای هادس، نزولی نمادین به اعماق ناخودآگاه است؛ تجربهای که بسیاری ناخواسته آن را پشت سر میگذارند—ضربهای حقیقی، شکستی عاطفی، یا رنجی که امید به کمک را از میان میبرد. انسانِ گرفتار حادث، از فضای اجتماعی فاصله میگیرد؛ سرزندهگیِ بیرونیاش رنگ میبازد و سکوتی سنگین جای آن را میگیرد. اینکهنالگو بهنوعی «دزدیدهشدنِ» روان است؛ همان تجربهای که در اسطوره برای پرسفون رخ داد و او را به دنیای زیرین برد.
هادس در عین حال موجودی است پوشیده: او کلاهی دارد که نامرئیاش میکند—نمادی از نقابی که انسان با آن واقعیات درونیاش را پنهان میکند. بسیاری از مردان هادسی زندگی خود را بهصورت دوگانه میگذرانند؛ در بیرون چهرهای معمولی و در درون دنیایی پر از تصویرها، خاطرات سرکوبشده و پرسشهایی که پاسخشان را نمییابند. این نوع زندگی گاهی به پارانویا و کنارهگیری میانجامد؛ گاهی به آرامشی که از پذیرش «تنهاییِ انتخابشده» نشأت میگیرد. (مثال روزمره: مردی که پس از جدایی، از جلسات خانوادگی کناره میگیرد و ساعاتِ طولانی را به تنها خواندن و خیالپردازی اختصاص میدهد.)
با این همه، هادس تنها سایه و تهدید نیست؛ او سرچشمهای از خلاقیت و آگاهی درونی هم هست. همانطور که ناخودآگاه جمعی، خاطرات و نمادها را نگه میدارد، حادث میتواند مشاوری درونی باشد—ندایی که در تصمیمهای شخصی ما بهصورت بینش و شهود ظاهر میشود. اما پرسش کلیدی این است: آیا میتوان با این بخش نامرئی زندگی کرد و همزمان در جهان بیرون جایگاهی داشت؟ و آیا میتوان از دل تاریکی، معنا و سرزندگی ساخت؟
#کلبه #دکتر_خاتمی #من_کیستم؟
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6788
♨️ دوره من کیستم؟ (قسمت چهارم شخصیت هادس) بخش دوم
در نگرش روانشناسی تحلیلی، حادث نمادی از «ناخودآگاه» و «سایه» است؛ مجموعهای از تجربهها، خاطرات و انگیزههایی که بهصورت جمعی و فردی دفن شدهاند. این کهنالگو وقتی فعال میشود که فرد یا جامعه نتوانستهاند بخشهایی از تجربه و احساس را بهصورت سازنده پردازش کنند؛ نتیجه میتواند دوگانه باشد: یا فروپاشیِ معنایی و انزوا (افسردگی، رخوت، کنارهگیری)، یا تولیدِ خلاقیتِ عمیق و بینشهای درمانبخش.
وقتی هادس ناسالم و سرکوبشده باقی بماند، فرد ممکن است «زندگی هادسی» را انتخاب کند: کنارهگیری از جامعه، فقدان انگیزه برای مشارکت بیرونی و اتکای بیشازحد به دنیای درون. در این حالت، ارتباط میان فرد و خانواده یا اجتماع دچار اختلال میشود؛ سوءتفاهمها میان والدین و فرزندِ حادثی شدت مییابد و پسر یا مرد هادسی ممکن است بهعنوان «کمحرف»، «دور» یا «غیرمتعادل» شناخته شود. (مثال روزمره: دانشجویی که بهدلیل پرسشهای وجودی از دانشگاه فاصله میگیرد و بهجای تعامل اجتماعی ساعتها در اتاقش نظریهپردازی یا خیالپردازی میکند.)
اما مواجهه آگاهانه با هادس امکان رشد و بازآفرینی را فراهم میسازد. پذیرش سایه، کار با نمادها، و تقویت ارتباط با آنیما یا دیگر کهنالگوها (مثل هرمس برای ارتباط و آپولو برای منطق و ساختار) میتواند تعادلِ لازم را بازگرداند؛ مردی که یاد میگیرد بخشی از زمانش را دروننگری کند و بخش دیگر را در عمل و رابطه خرج نماید، احتمالاً توانایی تبدیلِ درد به خلاقیت را خواهد یافت. این فرایند نیازمند حمایت—چه از سمت درمانگر و چه از سمت روابط معنادار—است تا فرد نیروی درونیاش را به شکلی سازنده هدایت کند.
در سطح زندگی روزمره، شناختِ حادث به ما کمک میکند نشانههای انزوا و افتحالی را زودتر ببینیم و بهجای برچسبزدن، پاسخ همدلانهتری ارائه دهیم. بهعنوان مثال، بهجای «او تنبل است» یا «او بیاحساس است»، میتوان پرسید: «چه بخشی از زندگیات نیاز به دیدهشدن دارد؟» این پرسش راهگشاست؛ زیرا حادث زمانی که دیده، شنیده و بازشناخته شود، میتواند از نقشِ زندانبان به نقشِ معلم و منبع خلاقیت تبدیل شود.
#کلبه #دکتر_خاتمی #من_کیستم؟
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6789
Music Editorرابطه عاطفی و مغز.mp3
زمان:
حجم:
6.55M
«رابطه دختر و پسر همیشه پرهیجان شروع میشه… ولی چرا خیلیها تهش سَرخورده و دلشکسته میشن؟ 🥀
جوابش تو مغزه؛ جایی که عشق مثل یه مواد مخدر عمل میکنه. این اپیزود از منظر نوروساینس یه نگاه متفاوته داره به چیزی که اسمشو میذاریم عشق»
#دکتر_خاتمی #کلبه #سیدکاظم_روحبخش
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6801
♨️ تو را تغییر می دهم تا خودم را تغییر ندهم
«تلاش ما برای تغییر دادن دیگری، هرچند میتواند ظاهری دوستانه یا حتی خیرخواهانه داشته باشد، اما در لایههای عمیقتر روان، جنبهای تاریک دارد. این تاریکی از آنجا ناشی میشود که ما با تمرکز بر تغییر دیگری، از تغییر خودمان فرار میکنیم. چرا؟ چون تغییر خود نیازمند مواجههی صادقانه با سایهها (بخشهای ناخودآگاه، سرکوبشده و نپذیرفتهی شخصیتمان) و همچنین با زخمهای روانی است؛ تجربهای که معمولاً با درد، رنج و مقاومت درونی همراه است.
وقتی از این رویارویی میگریزیم، ناخودآگاه تلاش میکنیم بار تغییر را به دوش دیگری بیندازیم. در چنین حالتی، ما در واقع از دیگری بهعنوان سطح فرافکنی استفاده میکنیم؛ یعنی صفات، ضعفها یا نیازهایی را که در خود نمیخواهیم ببینیم، روی او میاندازیم و با تغییر دادن او، خیال میکنیم مسئله حل میشود. اما این مکانیزم دفاعی نهتنها مشکل را برطرف نمیکند، بلکه ما را در چرخهای از تنش، ناامیدی و سرخوردگی گرفتار میسازد.
به بیان دیگر، هرچه بیشتر بر تغییر دیگری پافشاری کنیم، کمتر فرصت تغییر واقعی در خودمان را مییابیم. تغییر حقیقی زمانی آغاز میشود که بهجای کنترل بیرون، جرئت مواجهه با درون را پیدا کنیم؛ جایی که درد هست، اما در دل همان درد، امکان رشد و رهایی نیز نهفته است.»
اما زیبایی این تناقض همین جاست: هنگامی که شجاعت تغییر درون خود را پیدا میکنیم و با سایهها و زخمهای روانی خویش روبهرو میشویم، تغییر در روابطمان نیز بهطور طبیعی و ناخودآگاه آغاز میشود. در واقع، با تغییر ما، دیگری نیز بیآنکه مجبور به تلاش مستقیم باشیم، تغییر خواهد کرد.»
#دکتر_خاتمی #کلبه #یادداشتهای_یک_روانشناس
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6803
✍️ سوال شما:خیلی سعی کردم پسرهام به خودم نزدیک کنم ولی باز دنبال دوست دختر هستند پسر ۱۹ ساله م الان دوهفته س با دختری ک چهارساله رابطه چت داشت رابطشون کات شده وخیلی ناراحت وافسرده است و همیشه دنبال کسی (دختری)که رابطه داشته باشه
چیکار کنم که از این وضعیت بیرون بیاد؟
❌❌❌❌❌❌❌
پاسخ سوال: در سنین ۱۸ و ۱۹ سالگی، پسران در اوج نیاز عاطفی و جنسی قرار دارند. میل به رابطه با دخترها نه نشانه «فساد» بلکه بخشی طبیعی از این دوره است. اگر خانواده فضا را صرفاً محدودکننده ببیند، پسرها معمولاً رابطههایشان را پنهان میکنند و همین باعث آسیبهای بیشتر میشود (شکست عاطفی، افسردگی، اعتیاد به روابط سطحی یا مجازی).
بنابراین شروع کنید به اینکه:
1. گفتوگوی همدلانه نه بازجویی
وقتی پسرتان درباره رابطهاش حرف میزند، ابتدا احساسش را بپذیرید:
«میفهمم این رابطه برات مهم بوده و از دست دادنش سختِ.»
همین همدلی، اعتماد میسازد و راه گفتوگوی بعدی را باز میکند.
2. آموزش تدریجی مرزها
با مثال ساده توضیح دهید که هر رابطه بدون تعهد، در نهایت آسیبزننده است.
از تجربههای واقعی یا داستانهایی که شنیدهاید کمک بگیرید؛ نوجوانان به قصه و واقعیت زنده بیشتر گوش میدهند تا به نصیحت مستقیم.
3. جایگزینهای سالم برای نیاز عاطفی
تشویق به ورزش گروهی، فعالیت اجتماعی، یا حتی داشتن دوست صمیمی همجنس که نیاز به تعلق و دیدهشدن را تأمین کند.
محبت و صمیمیت خانوادگی (حتی در آغوش گرفتن یا وقت دونفره با پسر) بخشی از خلأ عاطفی را پر میکند.
4. مدیریت رابطه شکستخورده
بهجای سرزنش، به او نشان دهید که شکست عاطفی فرصتی برای رشد است. میتوانید بگویید:
«این تجربه بهت نشون داد محبت واقعی چقدر ارزش داره و باید جاش رو در زندگی درست انتخاب کنی.»
5. زمینهسازی برای ازدواج سالم در آینده
لازم نیست فوراً بحث ازدواج را باز کنید، اما کمکم تصویر مثبت و واقعی از ازدواج و خانواده بدهید.
نشان دهید نیازش به رابطه، بیارزش یا گناهآلود نیست، بلکه باید در زمان و مسیر درست هدایت شود.
#کلبه_سوال
#دکتر_خاتمی
#کلبه
Music Editorازدواج در ۱۶ سالگی.mp3
زمان:
حجم:
3.63M
♨️ من ۱۶ سالمه، یکی از اقوام هم سنم بهم ابراز علاقه کرده و درباره ازدواج جدی صحبت میکنه... نمیدونم باید به این موضوع فکر کنم یا اینکه کلاً بی خیالش بشم؟
#دکتر_خاتمی
#رادیو_کلبه
#ازدواج
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6808
✍️ سوال شما:دختری ۳۷ ساله هستم و از وقتی که یادم میاد از چهره خودم خوشم نمیومد و خودمو زشت میدونستم راهنماییم کنیدکه چیکار کنم؟؟
⭕ پاسخ سوال: احساسی که توضیح دادید، یعنی نارضایتی از چهره و سخت بودن دوستداشتن خود، تجربهای است که افراد زیادی با آن درگیر هستند و خوشبختانه قابل تغییر است. برای اینکه بتوانید به مرور خودتان را بیشتر بپذیرید و اعتماد به نفس پیدا کنید، چند مسیر عملی و ساده وجود دارد.
قدم اول این است که افکار منفی خود را بهتر بشناسید. هر بار که در ذهنتان جملهای مثل «من زشتم» یا «از خودم خوشم نمیآید» شکل گرفت، آن را بنویسید. سپس از خود بپرسید: آیا واقعاً شواهد محکمی برای این فکر دارم؟ آیا هیچ تجربه یا تصویری وجود ندارد که با این فکر تناقض داشته باشد؟ این تمرین کمک میکند متوجه شوید بسیاری از قضاوتهایتان بر پایهی عادت و تکرار است، نه بر اساس واقعیت.
قدم دوم تمرین مهربانی با خود است. ما اغلب با خودمان سختگیرتر از دیگران رفتار میکنیم. برای شروع، هر روز یکی دو دقیقه جلوی آینه بایستید، به چشمان خود نگاه کنید و یک جمله ساده و مهربانانه بگویید، مثل: «من ارزشمند هستم، حتی اگر کامل نباشم.» در ابتدا ممکن است کمی غیرعادی یا حتی سخت به نظر برسد، اما با تکرار، ذهن شما به تدریج این پیام را میپذیرد.
قدم سوم، تجربههای عملی است. یعنی لازم است گاهی برخلاف ترسها عمل کنید. مثلاً اگر همیشه سعی میکنید ظاهر خود را پنهان کنید یا در جمع کمتر حاضر شوید، یک بار با لباسی که دوست دارید و بدون نگرانی بیش از حد درباره ظاهر بیرون بروید و بعد مشاهده کنید که واکنش اطرافیان واقعاً چقدر با پیشبینی شما فرق دارد. معمولاً متوجه میشویم که نگاه مردم آنقدرها هم سختگیرانه نیست.
قدم چهارم این است که توجه خود را از ظاهر به ارزشها و توانمندیها ببرید. هر انسانی ویژگیهای مثبتی دارد که به ظاهر محدود نمیشود. از خود بپرسید: «چه چیزهایی در زندگی برای من مهم است؟ مهربانی؟ یادگیری؟ خلاقیت؟» سپس هر روز یک کار کوچک انجام دهید که به یکی از این ارزشها مربوط باشد. وقتی زندگی بر پایه ارزشهای درونی شکل بگیرد، ظاهر اهمیت کمتری پیدا میکند و احساس رضایت درونی بیشتر میشود.
در کنار این مراحل، توصیه میکنم هر هفته میزان رضایت خود از خویشتن را از صفر تا ده امتیاز بدهید و روند پیشرفتتان را دنبال کنید. طبیعی است که تغییر زمان میبرد و حتی ممکن است روزهایی دوباره به همان افکار منفی برگردید، اما با تمرین مداوم، کمکم ذهن شما یاد میگیرد که نگاه عادلانهتر و مهربانانهتری به خود داشته باشد.
و نکته آخر اینکه اگر این احساسات همراه با غم شدید یا بیانگیزگی طولانی است، مشورت با یک روانشناس میتواند بسیار کمککننده باشد.
#کلبه #دکتر_خاتمی #کلبه_سوال
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6812
Music Editorافکار فریب دهنده.mp3
زمان:
حجم:
11.07M
خیلی وقتها ما فکر میکنیم دلایلی که وارد یک رابطه میشویم «عاقلانه» و «درست» است…
اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم پشت خیلی از این دلایل، چیزی جز فریبهای ذهنی نیست.
👥 «میخوام بیشتر بشناسمش»، «میتونم نجاتش بدم»، «این رابطه باعث رشد من میشه» …
اینها شاید زیبا به نظر برسند، اما در عمل میتوانند ما را به تلهای بکشند که هم اعتمادمان را میسوزاند و هم آرامشمان را.
🎙 در این پادکست بسیار مهم با هم به سراغ این فریبهای ذهنی میرویم؛
تا قبل از آنکه اسیرشان شویم، آنها را بشناسیم، نقابشان را کنار بزنیم و انتخابی آگاهانه داشته باشیم.
#کلبه #دکتر_خاتمی #روابط_عاطفی
✍️ سوال شما: من ۱۹ ساله و دانشجو هستم و احساس تنهایی میکنم چون هنوز وارد هیچ رابطه عاطفی نشدهام و از طرفی خواستگار هم ندارم در حالی که اطرافیانم روابط دارند و یا ازدواج کردن، این موضوع باعث فشار روانی من شده است میخواهم بدانم چگونه میتوانم این نیاز به همراه و همدم را مدیریت کنم بدون اینکه وارد رابطهای نامناسب شوم.
🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨
⭕ پاسخ سوال: در سنین جوانی، احساس نیاز به همراه و همدم کاملاً طبیعی است و تجربه تنهایی وقتی اطرافیان روابط عاطفی دارند، میتواند فشار روانی ایجاد کند. با این حال، وارد شدن به روابط نامناسب میتواند پیامدهای منفی برای رشد شخصی و عاطفی شما داشته باشد. برای مدیریت این احساسات و حفظ سلامت روان، میتوان به صورت گامبهگام عمل کرد:
گام اول: شناخت خود – ارزشها، اهداف و نیازهای عاطفی خود را مرور و ثبت کنید تا نسبت به خود و محدودیتهایتان آگاه شوید.
گام دوم: کنترل و خودآگاهی – هنگام تجربه تنهایی یا تمایل به ورود به رابطه، مکث کنید و یادآوری کنید که عجله ممکن است منجر به تصمیمات نادرست شود.
گام سوم: تقویت مهارتهای اجتماعی – در فعالیتهای گروهی، انجمنهای علمی، فرهنگی یا ورزشی شرکت کنید تا شبکه دوستان سالم ایجاد شود و فرصت شناخت افراد جدید بهصورت طبیعی فراهم گردد.
گام چهارم: ثبت احساسات و افکار – افکار و هیجانات روزمره خود را در دفترچهای ثبت کنید تا فشار عاطفی کاهش یافته و الگوهای هیجانی بهتر شناسایی شوند.
گام پنجم: تمرکز بر رشد فردی – به رشد علمی، هنری، ورزشی و معنوی خود توجه کنید تا اعتماد به نفس و رضایت از خود افزایش یابد.
گام ششم: صبر و برنامهریزی برای آینده – به خود یادآوری کنید که زمان مناسب برای ورود به رابطه سالم فرا خواهد رسید و عجله کردن میتواند مانع تصمیمگیری آگاهانه شود.
پیروی از این گامها به شما کمک میکند نیاز عاطفی خود را مدیریت کنید، از روابط ناپایدار دوری کنید و مسیر رشد فردی و اجتماعی خود را مستحکمتر سازید.
#کلبه #کلبه_سوال #دکتر_خاتمی
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6817
✍️ سوال شما: چگونه بهصورت مؤدبانه و قاطع به پرسشها و فشارهای مستقیم دربارهٔ خواستگاری و رابطه پاسخ بدهم تا شأنم حفظ بشود و از تصمیمگیری شتابزده جلوگیری کنم؟
🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨
⭕ پاسخ سوال: برای حل این مشکل لازم است این اصول رعایت شود:
۱. اصل اول: کوتاه و مؤدب پاسخ دهید
پاسخها را مختصر، محترمانه و بدون توضیح طولانی ارائه کنید تا از کشدادن گفتگو جلوگیری شود.
۲. اصل دوم: ارجاع به خانواده یا معرف
موضوعات جدی را به خانواده یا واسطهٔ رسمی ارجاع دهید؛ مگر اینکه خواستگاری رسمی و مکتوب باشد.
۳. اصل سوم: مرزگذاری صریح
در صورت فشار، یک جمله مرزی و قطعکننده بگویید («لطفاً دربارهٔ امور شخصیام سؤال نپرسید») و در صورت تداوم مکان را ترک کنید یا از همراه کمک بگیرید.
۴. اصل چهارم: حفظ زبان بدن و لحن
ایستادن یا نشستن راست، تماس چشمی متعادل، و لحن آرام و محکم شأن شما را حفظ میکند.
۵. اصل پنجم: معیارها را کلی بیان کنید
بهجای ورود به جزئیات بگویید: «برای من ایمان، مسئولیتپذیری و احترام مهم است.» این پاسخ هم شفاف و هم پایاندهنده است.
۶. اصل ششم: زمانطلبی و شرطگذاری
همیشه زمان بخواهید و شرط بگذارید: «تا خانوادهها گفتگو نکنند یا اطلاعات روشن نشود، پاسخ نمیدهم.»
۷. اصل هفتم: محافظت از سلامت روانی
اگر پرسشها باعث اضطراب میشود، از همراه، معرف یا مشاور کمک بگیرید و مرزها را محکم نگه دارید.
نمونه جملات کوتاه و آماده:
⭕متشکرم؛ لطفاً از طریق خانواده یا معرف رسمی پیگیری کنید.»
⭕این موضوع خصوصی است و در چارچوب خانواده بررسی میشود.»
⭕برای من ایمان، مسئولیتپذیری و احترام اهمیت دارد.»
⭕لطفاً دربارهٔ مسائل شخصیام صحبت نکنید؛ ممنون.»
#کلبه #کلبه_سوال #دکتر_خاتمی
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6823
✍️نیازهای بی پایان، میل های سیری ناپذیر
اغلب ما وقتی از «نیاز» حرف میزنیم، بهطور خودکار آن را با «کمبود» یکی میگیریم؛ یعنی فرض میکنیم چیزی در زندگیمان نیست و اگر آن را به دست بیاوریم، احساس رضایت و آرامش خواهیم کرد. اما واقعیت روانشناختی پیچیدهتر از این نگاه ساده است. بسیاری از نیازهای ما تنها از دلِ کمبود متولد نمیشوند، بلکه گاهی از «فزونخواهی»، «تجربههای بیشازحد» یا حتی «سرریز شدن محرکها» شکل میگیرند. در چنین حالتی، مسئله نه کمبود، بلکه «پر بودن» است؛ یعنی آنقدر با یک چیز اشباع شدهایم ــ توجه، لذت، اطلاعات، حتی امکانات ــ که این اشباعشدگی خودش به صورت یک نیاز تازه تجربه میشود، نیازی برای رهایی یا فاصله گرفتن.
پژوهشهای روانشناسی مثبتگرا و علوم اعصاب نشان میدهند که ذهن انسان سازوکاری دارد به نام «تطبیق لذتجویانه». به زبان ساده، ما خیلی زود به هر لذت و داشتهای عادت میکنیم و سطح انتظاراتمان بالاتر میرود. به همین دلیل، چیزی که روزی آرزویمان بود، پس از به دست آمدن بهسرعت معمولی و پیشپاافتاده میشود و جای خود را به خواستهٔ تازهای میدهد. این چرخه باعث میشود نهتنها رضایت پایدار حاصل نشود، بلکه حتی نیاز و نارضایتی تشدید گردد.
فروید و بعد از او لاکان نشان دادهاند که «میل» درونی ما هرگز پایانپذیر نیست. به همین خاطر، هر بار که خواستهای را برآورده میکنیم، بلافاصله خلأ دیگری سر برمیآورد..
اینجا نکتهٔ مهمی برای زندگی روزمره ما وجود دارد: اگر بخواهیم تنها با «ارضای بیرونی» به آرامش برسیم، در چرخهای بیپایان از خواستن و نارضایتی گرفتار خواهیم شد. راه رهایی پایدار، تغییر زاویهٔ نگاه است. ما نیاز داریم که میان «نیازهای بنیادین» (مثل امنیت، محبت، معنا) و «خواستهای ساختگی یا مصرفی» که معمولا دیگران با رسانه به خورد ما می دهد تمایز قائل شویم. علاوه بر این، تمرکزمان را باید از مقایسههای بیرونی و فشارهای اجتماعی برداریم و به معیارهای درونیتر، معنادارتر و شخصیتر متکی شویم.
به بیان دیگر، رضایت واقعی زمانی شکل میگیرد که بیاموزیم علاوه بر پاسخدادن به برخی نیازهای ضروری، ظرفیتهای درونی مثل خودتنظیمی، معناجویی، تابآوری و توانایی «نه گفتن» به خواستههای بیپایان را هم پرورش دهیم. آنگاه، همین چرخهٔ پر شدن و خالی شدن نیازها میتواند بهجای یک میدان فرساینده، به فرصتی برای رشد، تعادل و انسجام هویتی تبدیل شود.
#یادداشتهای_یک_روانشناس #دکتر_خاتمی #کلبه