✍️ من لببو نیستم، اما دلم میخواهد باشم»
در دنیایی که سرعت تغییرات هویتی و فرهنگی بالاست، بسیاری از افراد – بهویژه در دوران شکلگیری هویت – به دنبال ابزاری هستند که بتوانند از طریق آن «خود» را تعریف کنند و به دیگران نشان دهند. لببو دقیقاً در همین نقطه وارد میشود؛ نه به عنوان یک عروسک ساده، بلکه بهمثابه یک نشانگر هویتی که میگوید: من هستم، من دیده میشوم، من متعلق به نسلی خاص هستم
وقتی نوجوان یا جوانی برای داشتن لببو هزینهای بالا پرداخت میکند، در واقع دارد احساس خاصبودن، تعلق و تأیید اجتماعی را میخرد. در غیاب نظامهای پایدار هویتی (مثل خانوادههای ارتباطمحور یا فضاهای امن روانی)، بسیاری به سمت نمادهای بیرونی جذب میشوند تا «احساس هویت» را تجربه کنند. لببو برای برخی، مثل یک کارت عضویت در باشگاه خاصهاست؛ باشگاهی که در آن، کسی که لببوی خاصتری دارد، جایگاه بالاتری هم دارد.
پدیده لببو را میتوان نمونهای از مصرفگرایی نمایشی دانست؛ مفهومی که تورستن وبلن، جامعهشناس معروف، آن را توصیف کرد: هزینه کردن برای چیزهایی که کارکردشان کمتر از نمایشیست که ایجاد میکنند. در این مدل ذهنی، افراد پول خرج میکنند نه برای نیاز واقعی، بلکه برای آنچه نشان میدهند که هستند.
عروسک لببو به دلیل نایاب بودن یا محدود بودن بعضی نسخهها، بهسرعت تبدیل به شیء لوکس نمادین شده است. مثل کیف لوئی ویتون برای یک زن طبقه مرفه، یا کفشهای کمیاب نایکی برای نوجوانان. ارزش لببو از خود عروسک فراتر میرود؛ به یک ابزار ارتباطی غیرکلامی بدل میشود که پیامش روشن است: من توان مالی، ذوق فرهنگی، و عضویت در یک زیستجهان خاص را دارم.
در دنیای پر از تنهاییهای مدرن، اشیایی مانند لببو گاه جای دوستی، همراهی و حتی معنای زندگی را میگیرند. نوجوانی که با لببو عکس میگیرد و در فضای مجازی منتشر میکند، فقط زیبایی را ثبت نمیکند؛ بلکه در حال فریاد زدنِ یک پیام درونیست: من اینجام، من تنها نیستم، من بخشی از چیزی بزرگتر از خودم هستم.
لببو صرفاً یک عروسک نیست.
او تکهای از روان ماست.
آینهای از نیازهای نادیده، میل به متفاوت بودن، اضطراب از دیدهنشدن، و آرزوی تعلق داشتن.
و شاید مهمترین سؤال این باشد:
آیا لببو را واقعاً برای خودمان میخواهیم؟ یا برای تصویری که قرار است از ما میسازد؟
#کلبه
#یادداشتهای_یک_روانشناس
#دکتر_خاتمی
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6736
♨️ تصمیم می گیریم که تصمیم نگیریم
تصمیمگیری گاهی یکی از دشوارترین کارهایی است که روان ما با آن روبهرو میشود. بسیاری از ما، در مواجهه با انتخابهای مهم، دچار ترس، تعلل یا آشفتگی میشویم. یکی از دلایل اصلی این دشواری، ترس از پیامدها و مسئولیتهایی است که ممکن است پس از تصمیمگیری گریبانگیرمان شود.
در این میان، پدیدهای رایج اما پنهان رخ میدهد: ما تصمیم میگیریم که تصمیم نگیریم. یعنی بهظاهر خود را از موقعیت انتخاب کنار میکشیم و آن را به دیگران، شرایط، یا زمان میسپاریم. این نوع تصمیمگریزی اغلب تلاشی ناآگاهانه برای فرار از اضطراب، شکست یا پشیمانی است. اما واقعیت این است که حتی این فرار، یک تصمیم است؛ تصمیمی که پیامدهای خاص خود را دارد ــ چه بخواهیم و چه نخواهیم.
نپذیرفتن مسئولیت انتخاب، ما را از نتایج منفی دور نمیکند، بلکه فقط حس ناتوانی، وابستگی و سردرگمی را در ما عمیقتر میکند. بدتر از آن، ما فرصتهای رشد، تجربههای ارزشمند، و حتی نتایج مثبتی را که میتوانست حاصل یک انتخاب شجاعانه باشد، از دست میدهیم.
✍️ چند راهکار ساده اما مهم برای مواجهه سالم با تصمیمگیری:
1. تصمیمات را کوچک کن: بهجای فکر کردن به کل تصویر و تمام پیامدها، تمرکز را روی گام اول بگذار. «اولین قدم درست چیست؟» را از خودت بپرس.
2. احساساتت را نامگذاری کن: ترس، شک، خشم یا اضطراب؟ نامگذاری احساسات، قدرت آنها را کاهش میدهد و تو را از واکنشهای ناآگاهانه نجات میدهد.
3. مشورت کن، اما مسئولیت را واگذار نکن: نظر دیگران را بپرس، اما در نهایت خودت تصمیم بگیر. زندگی توست و هیچکس بهتر از تو نمیداند چه چیزی برایت معنا دارد.
4. تمرین کن که تصمیمگیرنده باشی: از انتخابهای ساده شروع کن. مثلاً در یک روز تعطیل خودت انتخاب کن که کجا بروی یا چه بخری. این تمرینهای کوچک عضله تصمیمگیری را تقویت میکند.
5. با اشتباه، آشتی کن: هر تصمیمی ممکن است اشتباه از آب دربیاید. اما رشد، نه در انتخابهای کامل، که در مواجهه ما با اشتباهات است.
#کلبه
#یادداشتهای_یک_روانشناس
#دکتر_خاتمی
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6739
♨️ دوره من کیستم؟ (قسمت سوم شخصیت آپولو) بخش اول
کهنالگوی آپولو نمادی است از مردانی که بر پایه مشاهده دقیق و عمل هدفمند، نقش فرمانروایی و قانونگذاری را در زندگی ایفا میکنند. آپولو شخصیتی است که به «خودت را بشناس» باور دارد و پایبند به اصولی است که به آسانی تغییر نمیکند. او با نمادهایی مثل کمان و چنگ شناخته میشود .
ویژگیهای کلیدی آپولو:
تفکر منطقی و هدفمندی: ذهن آپولو بر پایه منطق، سادگی و عقلانیت بنا شده است. او دنیا را از طریق درسهای عقل و تجربههای زندگی میبیند و همیشه به دنبال درک دقیق اهدافش است. برنامه ذهنی او بر حل مسئله و تعیین هدفهای روشن متمرکز است.
دقت در هدفگیری: برخلاف مردان خیالپرداز، مرد آپولو کاملاً واقعبین است و اهدافش ملموس و دستیافتنیاند. او تلاش میکند تا به این اهداف برسد و موفقیت و شادی را همراه آنها میداند.
قانونمداری و نظم: قانون در وجود آپولو زنده است و او نسبت به بینظمی یا رفتارهای هیجانی واکنش منفی دارد. آپولو با نظم و موسیقی، تعادل و ثبات را به محیط اطرافش میآورد و دوستان و همراهانش را هدایت میکند.
فاصله عاطفی و کنترل احساسات: مرد آپولو معمولاً از دیگران فاصله میگیرد و کمتر احساسات خود را نشان میدهد. او در مواجهه با دردهای عاطفی تلاش میکند واقعبین و منطقی باشد و مسائل را به شکل عقلانی حل کند.
رفتارهای اجتماعی و نقشها:
آپولو مردی است که در تیمها نقشهای جانشینی یا نفر دوم را به خوبی ایفا میکند و در رقابتهای سیاسی و ورزشی حضور فعالی دارد. او رقابتطلب است اما درگیری هیجانی ندارد و احساسات خود را مدیریت میکند.
برخلاف قهرمانان تهاجمی، آپولو محتاط و منطقی عمل میکند و ترجیح میدهد تماشاگر باشد تا وارد مبارزه هیجانی شود.
او در جمعهای گروهی از اعضای اصلی و محترم است و معمولاً بهترین دوست دیگران محسوب میشود اما دوستان صمیمی نزدیکی ندارد.
مردان آپولو غالباً در محل کار و اجتماع به دنبال اقتدار و جایگاه رفیع هستند.
#کلبه #دکتر_خاتمی #من_کیستم؟
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6770
♨️ دوره من کیستم؟ (قسمت سوم شخصیت آپولو) بخش دوم
مسیر زندگی و موفقیتها:
مردان آپولو معمولاً نیمه اول زندگی موفق و هدفمند هستند. آنها در برنامهریزی و حرکت به سمت اهداف خود توانمندند و به خاطر این موفقیتها توجه و احترام دیگران را جذب میکنند.
این مردان معمولاً نفر اول نمیشوند چون ویژگیهایی مانند بیرحمی یا اراده شدید را ندارند، اما نقش مؤثر و پشتیبانی در خانواده و اجتماع ایفا میکنند.
اغلب فشار زیادی را برای موفقیت تحمل میکنند و ممکن است در این مسیر از جنبههای عاطفی و خانوادگی غافل شوند.
روابط عاطفی و خانوادگی:
مردان آپولو معمولاً در بروز احساسات و عشق رمانتیک چندان راحت نیستند و بیشتر در ذهن خود زندگی میکنند. ارتباط آنها با فرزندان اغلب با فاصله عاطفی همراه است و نوازش و ابراز محبت کم دیده میشود.
این افراد جذب زنانی میشوند که مستقل، باهوش و فعال در محیط کار هستند و روابطشان گاهی همراه با رقابت و تلاش برای تثبیت جایگاه است.
آنها نسبت به احساسات کمتر اهمیت میدهند و ممکن است در روابط عاطفی دچار مشکلاتی شوند مگر آنکه همسرشان این ویژگیها را بپذیرد و مدیریت کند.
چالشهای میانی زندگی و رشد روانی:
در سالهای میانی زندگی، مردان آپولو ممکن است با کاهش انرژی، احساس شکست در نقش پدری و فشارهای زندگی مواجه شوند. ترک فرزندان از خانه، خلأیی در زندگی آنها ایجاد میکند که نیازمند سازگاری و بازسازی نقشهاست.
این دوره میتواند سخت و پرچالش باشد اما آنها به لطف نظم، برنامهریزی و تفکر منطقی قادرند مسیر خود را اصلاح و زندگی را به سمت تعادل هدایت کنند.
رشد عاطفی و پذیرش آنیما:
مردان آپولو معمولاً تا زمانی که شکستها و ناامیدیها را تجربه نکنند، بخش زنانه وجود خود (آنیما) را نمیپذیرند و با احساسات خود فاصله دارند.
آنها باید معنای فروتنی، پذیرش و ارتباط عمیق عاطفی را از طریق تجربههای سخت یاد بگیرند.
گذر از ذهن منطقی و رسیدن به دنیای احساسات به آنها امکان میدهد روابط عمیقتر و صمیمانهتری برقرار کنند و زندگی روانی متعادلی داشته باشند.
کهنالگوی آپولو تصویری از مردانی مسئولیتپذیر، قانونمدار، منطقی و هدفمند است که به دنبال نظم و احتراماند، اما برای رشد کامل نیاز دارند با دنیای احساسات و عواطف خود نیز آشنا شوند و آن را بپذیرند. درک این کهنالگو به ما کمک میکند نقشهای اجتماعی و فردی این مردان را بهتر بفهمیم و به رشد و تعادل روانی آنها کمک کنیم.
#کلبه #دکتر_خاتمی #من_کیستم؟
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6774
Music Editorسایه ها.mp3
زمان:
حجم:
5.63M
♨️ اگر می خوای بدونی چه سایه هایی (بخش های طرد شده شخصیت) تو روانت داری، این صوت مهم از دست نده
#کلبه #دکتر_خاتمی #سایه
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6780
♨️ دوره من کیستم؟ (قسمت چهارم شخصیت هادس) بخش اول
هادس، آن کهنالگوی نادیدنی و نامرئیِ اسطورهای است؛ فرمانروایی که قلمرو او شبِ تاریک روان آدمی است. نامِ او همواره با هالهای از هراس و سکوت همراه شده است؛ مردمان قدیم هرگز بهراحتی نامش را بر زبان نمیآوردند، زیرا حضورش را نه در چشم که در تجربه میشد: بریدگی از جمع، خاموشی، سردی و گسست از روزمرگی.
ورود به دنیای هادس، نزولی نمادین به اعماق ناخودآگاه است؛ تجربهای که بسیاری ناخواسته آن را پشت سر میگذارند—ضربهای حقیقی، شکستی عاطفی، یا رنجی که امید به کمک را از میان میبرد. انسانِ گرفتار حادث، از فضای اجتماعی فاصله میگیرد؛ سرزندهگیِ بیرونیاش رنگ میبازد و سکوتی سنگین جای آن را میگیرد. اینکهنالگو بهنوعی «دزدیدهشدنِ» روان است؛ همان تجربهای که در اسطوره برای پرسفون رخ داد و او را به دنیای زیرین برد.
هادس در عین حال موجودی است پوشیده: او کلاهی دارد که نامرئیاش میکند—نمادی از نقابی که انسان با آن واقعیات درونیاش را پنهان میکند. بسیاری از مردان هادسی زندگی خود را بهصورت دوگانه میگذرانند؛ در بیرون چهرهای معمولی و در درون دنیایی پر از تصویرها، خاطرات سرکوبشده و پرسشهایی که پاسخشان را نمییابند. این نوع زندگی گاهی به پارانویا و کنارهگیری میانجامد؛ گاهی به آرامشی که از پذیرش «تنهاییِ انتخابشده» نشأت میگیرد. (مثال روزمره: مردی که پس از جدایی، از جلسات خانوادگی کناره میگیرد و ساعاتِ طولانی را به تنها خواندن و خیالپردازی اختصاص میدهد.)
با این همه، هادس تنها سایه و تهدید نیست؛ او سرچشمهای از خلاقیت و آگاهی درونی هم هست. همانطور که ناخودآگاه جمعی، خاطرات و نمادها را نگه میدارد، حادث میتواند مشاوری درونی باشد—ندایی که در تصمیمهای شخصی ما بهصورت بینش و شهود ظاهر میشود. اما پرسش کلیدی این است: آیا میتوان با این بخش نامرئی زندگی کرد و همزمان در جهان بیرون جایگاهی داشت؟ و آیا میتوان از دل تاریکی، معنا و سرزندگی ساخت؟
#کلبه #دکتر_خاتمی #من_کیستم؟
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6788
♨️ دوره من کیستم؟ (قسمت چهارم شخصیت هادس) بخش دوم
در نگرش روانشناسی تحلیلی، حادث نمادی از «ناخودآگاه» و «سایه» است؛ مجموعهای از تجربهها، خاطرات و انگیزههایی که بهصورت جمعی و فردی دفن شدهاند. این کهنالگو وقتی فعال میشود که فرد یا جامعه نتوانستهاند بخشهایی از تجربه و احساس را بهصورت سازنده پردازش کنند؛ نتیجه میتواند دوگانه باشد: یا فروپاشیِ معنایی و انزوا (افسردگی، رخوت، کنارهگیری)، یا تولیدِ خلاقیتِ عمیق و بینشهای درمانبخش.
وقتی هادس ناسالم و سرکوبشده باقی بماند، فرد ممکن است «زندگی هادسی» را انتخاب کند: کنارهگیری از جامعه، فقدان انگیزه برای مشارکت بیرونی و اتکای بیشازحد به دنیای درون. در این حالت، ارتباط میان فرد و خانواده یا اجتماع دچار اختلال میشود؛ سوءتفاهمها میان والدین و فرزندِ حادثی شدت مییابد و پسر یا مرد هادسی ممکن است بهعنوان «کمحرف»، «دور» یا «غیرمتعادل» شناخته شود. (مثال روزمره: دانشجویی که بهدلیل پرسشهای وجودی از دانشگاه فاصله میگیرد و بهجای تعامل اجتماعی ساعتها در اتاقش نظریهپردازی یا خیالپردازی میکند.)
اما مواجهه آگاهانه با هادس امکان رشد و بازآفرینی را فراهم میسازد. پذیرش سایه، کار با نمادها، و تقویت ارتباط با آنیما یا دیگر کهنالگوها (مثل هرمس برای ارتباط و آپولو برای منطق و ساختار) میتواند تعادلِ لازم را بازگرداند؛ مردی که یاد میگیرد بخشی از زمانش را دروننگری کند و بخش دیگر را در عمل و رابطه خرج نماید، احتمالاً توانایی تبدیلِ درد به خلاقیت را خواهد یافت. این فرایند نیازمند حمایت—چه از سمت درمانگر و چه از سمت روابط معنادار—است تا فرد نیروی درونیاش را به شکلی سازنده هدایت کند.
در سطح زندگی روزمره، شناختِ حادث به ما کمک میکند نشانههای انزوا و افتحالی را زودتر ببینیم و بهجای برچسبزدن، پاسخ همدلانهتری ارائه دهیم. بهعنوان مثال، بهجای «او تنبل است» یا «او بیاحساس است»، میتوان پرسید: «چه بخشی از زندگیات نیاز به دیدهشدن دارد؟» این پرسش راهگشاست؛ زیرا حادث زمانی که دیده، شنیده و بازشناخته شود، میتواند از نقشِ زندانبان به نقشِ معلم و منبع خلاقیت تبدیل شود.
#کلبه #دکتر_خاتمی #من_کیستم؟
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6789
Music Editorرابطه عاطفی و مغز.mp3
زمان:
حجم:
6.55M
«رابطه دختر و پسر همیشه پرهیجان شروع میشه… ولی چرا خیلیها تهش سَرخورده و دلشکسته میشن؟ 🥀
جوابش تو مغزه؛ جایی که عشق مثل یه مواد مخدر عمل میکنه. این اپیزود از منظر نوروساینس یه نگاه متفاوته داره به چیزی که اسمشو میذاریم عشق»
#دکتر_خاتمی #کلبه #سیدکاظم_روحبخش
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6801
♨️ تو را تغییر می دهم تا خودم را تغییر ندهم
«تلاش ما برای تغییر دادن دیگری، هرچند میتواند ظاهری دوستانه یا حتی خیرخواهانه داشته باشد، اما در لایههای عمیقتر روان، جنبهای تاریک دارد. این تاریکی از آنجا ناشی میشود که ما با تمرکز بر تغییر دیگری، از تغییر خودمان فرار میکنیم. چرا؟ چون تغییر خود نیازمند مواجههی صادقانه با سایهها (بخشهای ناخودآگاه، سرکوبشده و نپذیرفتهی شخصیتمان) و همچنین با زخمهای روانی است؛ تجربهای که معمولاً با درد، رنج و مقاومت درونی همراه است.
وقتی از این رویارویی میگریزیم، ناخودآگاه تلاش میکنیم بار تغییر را به دوش دیگری بیندازیم. در چنین حالتی، ما در واقع از دیگری بهعنوان سطح فرافکنی استفاده میکنیم؛ یعنی صفات، ضعفها یا نیازهایی را که در خود نمیخواهیم ببینیم، روی او میاندازیم و با تغییر دادن او، خیال میکنیم مسئله حل میشود. اما این مکانیزم دفاعی نهتنها مشکل را برطرف نمیکند، بلکه ما را در چرخهای از تنش، ناامیدی و سرخوردگی گرفتار میسازد.
به بیان دیگر، هرچه بیشتر بر تغییر دیگری پافشاری کنیم، کمتر فرصت تغییر واقعی در خودمان را مییابیم. تغییر حقیقی زمانی آغاز میشود که بهجای کنترل بیرون، جرئت مواجهه با درون را پیدا کنیم؛ جایی که درد هست، اما در دل همان درد، امکان رشد و رهایی نیز نهفته است.»
اما زیبایی این تناقض همین جاست: هنگامی که شجاعت تغییر درون خود را پیدا میکنیم و با سایهها و زخمهای روانی خویش روبهرو میشویم، تغییر در روابطمان نیز بهطور طبیعی و ناخودآگاه آغاز میشود. در واقع، با تغییر ما، دیگری نیز بیآنکه مجبور به تلاش مستقیم باشیم، تغییر خواهد کرد.»
#دکتر_خاتمی #کلبه #یادداشتهای_یک_روانشناس
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6803
✍️ سوال شما:خیلی سعی کردم پسرهام به خودم نزدیک کنم ولی باز دنبال دوست دختر هستند پسر ۱۹ ساله م الان دوهفته س با دختری ک چهارساله رابطه چت داشت رابطشون کات شده وخیلی ناراحت وافسرده است و همیشه دنبال کسی (دختری)که رابطه داشته باشه
چیکار کنم که از این وضعیت بیرون بیاد؟
❌❌❌❌❌❌❌
پاسخ سوال: در سنین ۱۸ و ۱۹ سالگی، پسران در اوج نیاز عاطفی و جنسی قرار دارند. میل به رابطه با دخترها نه نشانه «فساد» بلکه بخشی طبیعی از این دوره است. اگر خانواده فضا را صرفاً محدودکننده ببیند، پسرها معمولاً رابطههایشان را پنهان میکنند و همین باعث آسیبهای بیشتر میشود (شکست عاطفی، افسردگی، اعتیاد به روابط سطحی یا مجازی).
بنابراین شروع کنید به اینکه:
1. گفتوگوی همدلانه نه بازجویی
وقتی پسرتان درباره رابطهاش حرف میزند، ابتدا احساسش را بپذیرید:
«میفهمم این رابطه برات مهم بوده و از دست دادنش سختِ.»
همین همدلی، اعتماد میسازد و راه گفتوگوی بعدی را باز میکند.
2. آموزش تدریجی مرزها
با مثال ساده توضیح دهید که هر رابطه بدون تعهد، در نهایت آسیبزننده است.
از تجربههای واقعی یا داستانهایی که شنیدهاید کمک بگیرید؛ نوجوانان به قصه و واقعیت زنده بیشتر گوش میدهند تا به نصیحت مستقیم.
3. جایگزینهای سالم برای نیاز عاطفی
تشویق به ورزش گروهی، فعالیت اجتماعی، یا حتی داشتن دوست صمیمی همجنس که نیاز به تعلق و دیدهشدن را تأمین کند.
محبت و صمیمیت خانوادگی (حتی در آغوش گرفتن یا وقت دونفره با پسر) بخشی از خلأ عاطفی را پر میکند.
4. مدیریت رابطه شکستخورده
بهجای سرزنش، به او نشان دهید که شکست عاطفی فرصتی برای رشد است. میتوانید بگویید:
«این تجربه بهت نشون داد محبت واقعی چقدر ارزش داره و باید جاش رو در زندگی درست انتخاب کنی.»
5. زمینهسازی برای ازدواج سالم در آینده
لازم نیست فوراً بحث ازدواج را باز کنید، اما کمکم تصویر مثبت و واقعی از ازدواج و خانواده بدهید.
نشان دهید نیازش به رابطه، بیارزش یا گناهآلود نیست، بلکه باید در زمان و مسیر درست هدایت شود.
#کلبه_سوال
#دکتر_خاتمی
#کلبه
✍️ سوال شما:دختری ۳۷ ساله هستم و از وقتی که یادم میاد از چهره خودم خوشم نمیومد و خودمو زشت میدونستم راهنماییم کنیدکه چیکار کنم؟؟
⭕ پاسخ سوال: احساسی که توضیح دادید، یعنی نارضایتی از چهره و سخت بودن دوستداشتن خود، تجربهای است که افراد زیادی با آن درگیر هستند و خوشبختانه قابل تغییر است. برای اینکه بتوانید به مرور خودتان را بیشتر بپذیرید و اعتماد به نفس پیدا کنید، چند مسیر عملی و ساده وجود دارد.
قدم اول این است که افکار منفی خود را بهتر بشناسید. هر بار که در ذهنتان جملهای مثل «من زشتم» یا «از خودم خوشم نمیآید» شکل گرفت، آن را بنویسید. سپس از خود بپرسید: آیا واقعاً شواهد محکمی برای این فکر دارم؟ آیا هیچ تجربه یا تصویری وجود ندارد که با این فکر تناقض داشته باشد؟ این تمرین کمک میکند متوجه شوید بسیاری از قضاوتهایتان بر پایهی عادت و تکرار است، نه بر اساس واقعیت.
قدم دوم تمرین مهربانی با خود است. ما اغلب با خودمان سختگیرتر از دیگران رفتار میکنیم. برای شروع، هر روز یکی دو دقیقه جلوی آینه بایستید، به چشمان خود نگاه کنید و یک جمله ساده و مهربانانه بگویید، مثل: «من ارزشمند هستم، حتی اگر کامل نباشم.» در ابتدا ممکن است کمی غیرعادی یا حتی سخت به نظر برسد، اما با تکرار، ذهن شما به تدریج این پیام را میپذیرد.
قدم سوم، تجربههای عملی است. یعنی لازم است گاهی برخلاف ترسها عمل کنید. مثلاً اگر همیشه سعی میکنید ظاهر خود را پنهان کنید یا در جمع کمتر حاضر شوید، یک بار با لباسی که دوست دارید و بدون نگرانی بیش از حد درباره ظاهر بیرون بروید و بعد مشاهده کنید که واکنش اطرافیان واقعاً چقدر با پیشبینی شما فرق دارد. معمولاً متوجه میشویم که نگاه مردم آنقدرها هم سختگیرانه نیست.
قدم چهارم این است که توجه خود را از ظاهر به ارزشها و توانمندیها ببرید. هر انسانی ویژگیهای مثبتی دارد که به ظاهر محدود نمیشود. از خود بپرسید: «چه چیزهایی در زندگی برای من مهم است؟ مهربانی؟ یادگیری؟ خلاقیت؟» سپس هر روز یک کار کوچک انجام دهید که به یکی از این ارزشها مربوط باشد. وقتی زندگی بر پایه ارزشهای درونی شکل بگیرد، ظاهر اهمیت کمتری پیدا میکند و احساس رضایت درونی بیشتر میشود.
در کنار این مراحل، توصیه میکنم هر هفته میزان رضایت خود از خویشتن را از صفر تا ده امتیاز بدهید و روند پیشرفتتان را دنبال کنید. طبیعی است که تغییر زمان میبرد و حتی ممکن است روزهایی دوباره به همان افکار منفی برگردید، اما با تمرین مداوم، کمکم ذهن شما یاد میگیرد که نگاه عادلانهتر و مهربانانهتری به خود داشته باشد.
و نکته آخر اینکه اگر این احساسات همراه با غم شدید یا بیانگیزگی طولانی است، مشورت با یک روانشناس میتواند بسیار کمککننده باشد.
#کلبه #دکتر_خاتمی #کلبه_سوال
https://eitaa.com/kolbehh_ir/6812
Music Editorافکار فریب دهنده.mp3
زمان:
حجم:
11.07M
خیلی وقتها ما فکر میکنیم دلایلی که وارد یک رابطه میشویم «عاقلانه» و «درست» است…
اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم پشت خیلی از این دلایل، چیزی جز فریبهای ذهنی نیست.
👥 «میخوام بیشتر بشناسمش»، «میتونم نجاتش بدم»، «این رابطه باعث رشد من میشه» …
اینها شاید زیبا به نظر برسند، اما در عمل میتوانند ما را به تلهای بکشند که هم اعتمادمان را میسوزاند و هم آرامشمان را.
🎙 در این پادکست بسیار مهم با هم به سراغ این فریبهای ذهنی میرویم؛
تا قبل از آنکه اسیرشان شویم، آنها را بشناسیم، نقابشان را کنار بزنیم و انتخابی آگاهانه داشته باشیم.
#کلبه #دکتر_خاتمی #روابط_عاطفی