eitaa logo
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
111 دنبال‌کننده
70 عکس
8 ویدیو
40 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 | توجهی به راه شریعت در "ترجمه‌الشریعه" فیض | (۲):[ تعلیقه بر جملاتی از ترجمه‌الشریعه اثر ملامحسن فیض کاشانی] ✍حمیدرضا میررکنی‌بنادکی @konashmirrokni
🔺 |توجهی به راه شریعت در ترجمه الشریعه فیض| تعلیقه بر اسناد(2): [تعلیقه بر جملاتی از ترجمه الشریعه اثر ملامحسن فیض کاشانی] ✍ حمیدرضا میررکنی‌بنادکی چندی قبل در خصوص طرح «فقه چونان طریق دسترسی به حقیقت» توضیحاتی داده شد. اینکه این طرح دقیقا به لحاظ تاریخی به کدام نقطه از تاریخ باز میگردد، نه چندان اهمیت دارد و نه چندان قابل پژوهش است. اما تقریبا به طور قطع میتوان گفت در تاریخ علمای شیعه کسی به اندازه ملامحسن فیض در تصریح این طرح تلاش نکرده است. در تعلیقه ای که بر نقلی در باب شمس الدین لاهیجی زدیم، معلوم شد که چنین طرحی در ضمن دستورات سلوکی لاهیجی -که از اقطاب مهم صوفیه زمان خود بوده است -حضور داشته. اما فیض موفق شده است که این طرح را در خود شریعت اظهار کند. نزد ملامحسن فیض شریعت سلسله ای از احکام و قوانین نیست؛ تا این قوانین و احکام منجر به صفای باطن و ثواب اخروی شود؛ بلکه شریعت در یک کلام، راه است. او در کتاب ترجمه الشریعه - که به خواست شاه عباس ثانی نوشته شده است؛ - متکفل بیان شرایع دین است؛ اما به سان استاد خود شیخ بهائی(در کتاب جامع عباسی) به دنبال ترجمه ابواب فقهی به الفاظ فارسی نیست؛ بلکه او در پی توضیح اساس انسانی و الهی شریعت است. از این رو ابتدا در بیانی کلی اساس شریعت را روشن میکند؛ «عبادت خدای عزوجل فی الحقیقه سپردن و پیمودن راه سعادت است، و بندگی او جل شانه سفر کردن است به سوی آزادگی و فرخندگی، و فرمانبری او سبحانه روی آوردن است بجانب پادشاهی و فرمانروایی. از این جهت است که تکالیف شرعیه را شریعت و سنت نام کرده، چه شریعت و سنّت به معنی راه است و سیرکردن راه ناچار راهرو را به مقصد می رساند، اگر بر استقامت رود.»(ترجمه الشریعه.27) به نزد او کار شریعت دیندار کردن و متشرع کردن نیست، بلکه کار او فراخواندن مردمان است به آزادگی و فرخندگی و پادشاهی؛ و این راهی دارد که با استقامت طی شدنی است و آن راه سنّت اولیا و شریعت و راه خدا است. شریعت خود مقدمه راهی نیست که طریقتش میخواندند، بلکه خودِ طریق است اگر به غایات و مقاصدش خوانده و برپا شود. همواره درکار بودن این مقاصد و غایات، همان چیزی است که اهل شریعت را محتاج داشتن چیزی میکند که فیض آن را «بصیرت» مینامد: «در سفر معنوی روحانی نیز کسی که بصیرت در عمل ندارد به مقصد نمی رسد... مَثَلِ کسی که عبادت کند و بینایی نداشته باشد در آنچه میکند مثل کسی است که بر غیر این راه رود، هرچند می رود از مطلوب دور می شود.»(همان.ص28) چشمان باز و بینا شرط اصلی راهی است که فیض همچون شریعت معرفی کرده است. طرح شریعت همچون راه ، ترجمه الشریعه را به کتابی در آداب بدل میکند؛ همنشینی «ریاضت» و «مجاهده» (که یادآور آداب الصوفیه نجم الدین کبری، اسرار التوحید و کشف المحجوب سلمی است)-، درکار آمدن فصلی در «زیارت مومنین»،«دوستی با مومنین»،«شادکردن مومنین» و تذکر قاطع کتاب به مسئولیت عمومی تک تک مسلمین در اهتمام به امور همه مسلمین و ... نقاط دیگری از کتاب فیض است که طرح تازه او را در فقه و اخلاق شیعه نمایان میکند؛ بنظر میرسد به نزد او این راه (شریعت) بطور جمعی سیر میشود و اصلا به جماعت برپا است(فتوای فیض در حرمت ترک جمعه و جماعت را هم باید در این افق خوانده شود.). این ها مطالبی است که لازم با باز و تفسیر شوند. اما آنچه اجمالا میشود به آن توجه کرد همین تصریح فیض به «راه» بودن سنت و شریعت است؛ درکی که بنظر میرسد در مکتب اخلاقیون متاخر نجف (شاگردان ملاحسینقلی همدانی) به اوج خود رسیده است. 🔹 توضیح اضافه: (علت توجه فراوان اهل این مکتب به فیض را هم باید در همین جا جست؛ نقل است که میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که در بدایت تاریخ مکتب نجف حضور دارد، درس فقه خود را بر اساس کتاب مفاتیح الشرایع فیض پیش میبرده است، چه بسا ریشه بعضی از فتاوای فقهی شاذ مرحوم تبریزی هم در انس او با فقه فیض باشد. ایت الله علی پهلوانی(سعادت پرور) صاحب کتاب پاسداران حریم عشق هم یکی از مفصل ترین فصول کتاب خود را به ملامحسن فیض کاشانی اختصاص داده است و چیزی در حدود یک سوم رساله زادالسالک فیض را عینا از او نقل نموده است. باپیجویی همین درک از فقه معلوم میشود که چگونه دستورات سلوکی و اخلاقی این طریقه همگی شرعی است؛ به واقع سلوک نزد ایشان سلوک راه شریعت است؛ نه جز آن.) @konashmirrokni
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
@konashmirrokni
برای اینکه با زمان اذان مغرب تداخل نکنیم، گفت‌وگو در ساعت ۱۶:۳۰ آغاز می‌شود(یعنی نیم ساعت زودتر از زمان معهود).
4_762430014426710325.pdf
265.6K
🔺 | تاملاتی تاریخی درباره نهم ربیع | ✍ مسلم نجفی ، دکتر هادی وکیلی این مقاله بطور مختصر کلیت ادبیات تاریخی و روایی حول ماجرای نهم ربیع را مرور و داوری کرده‌است. مسلم آن است که پیدایی قول به قتل خلیفه در حدود این تاریخ، نقلی متاخر محسوب می‌شود و نزد محدثین و عالمان امامی هم ذی‌الحجه قول اقدم و اقوی است. در خصوص مسائل دیگر نهم‌ربیع هم مطالب خوبی در این مقاله طرح و بحث شده‌است. @konashmirrokni
🔺روایت معروف مربوط به نهم ربیع جزو روایاتی است که ضعف سند آن به جهات گوناگون محل‌تردید نیست. آنچه مهم‌تر از نفس ضعف سند آن است، حضور راویان غالی است. این روایت مجعول در قدیمی‌ترین مصدرش به روایت محمد بن نصیر (از غالیان رسمی و پرآوازه متقدم) نقل شده است و تا قرون میانه توسط هیچ‌یک از عالمای امامی مورد توجه واقع نشده بوده‌است. برای شناخت بهتر تبار سنتی که سازنده و مروج این روایت بوده است، یادداشت آقای حسن انصاری یادداشت بسیار روشنگری است. 👇 http://ansari.kateban.com/post/1867 @konashmirrokni
🔺 | سه‌کاهن؛ رمانی ضدّ تاریخ| [نقدی بر رمان سه‌کاهن] "اگر بگوییم هیچ‌یک از شخصیت‌های این داستان ربطی به واقعیت تاریخی این شخصیت‌ها ندارند، بی‌راه نگفته‌ایم. شخصیت‌های سه کاهن تماماً شخصیت‌های دروغین‌اند..." متن کامل را از طریق لینک زیر ببینید👇 https://bookroom.ir/mag/content/247/%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D9%86-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B6%D8%AF%D9%91-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%86%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D9%86 @konashmirrokni
🔺 | متنخوانی کتاب "ولایت‌فقیه" | از شنبه آینده (اول آذرماه) طی چهار جلسه صفحات ابتدایی کتاب ولایت‌فقیه امام را خواهیم خواند. آنچه از کتاب ولایت‌فقیه امام معمولا خوانده‌اند و نقل شده بخشی است که ایشان از ادله فقهی ولایت‌فقیه سخن‌گفته‌اند. این ادله را در کتاب البیع و در رساله الاجتهاد و التقلید امام و یا مباحث ایشان در قضا هم کم‌وبیش می‌شود دید. آنچه وجه تمایز این کتاب از عمده کتب فقهی است کم‌تر به دید آمده. نمی‌دانم در این جلسات چقدر موفق به دیدن آن وجه امتیاز خواهیم شد. اما تلاش ما دیدن طرح خاص امام در این کتاب خواهد بود. بنابر اعلام برگزار کنندگان جلسه لینک حضور در جلسات در کانال بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبائی(ره) قرار داده خواهد شد. آدرس کانال بسیج دانشجویی دانشگاه علامه‌طباطبایی:@basijatu @konashmirrokni
جهت ثبت‌نام در متنخوانی @konashmirrokni
جلسه_اول_متن‌خوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_09_01.mp3
18.38M
🔺| متنخوانی (حکومت‌ اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) : رئوس مطالب این جلسه: ۱. مروری بر اجازه روایت امام در ابتدای کتاب چهل‌حدیث ۲. نگاهی به رویکردهای مختلف در طرح ولایت‌فقیه ۳. تفکیک میان نقطه کشف مسائل‌فقهی از صورتبندی مسائل‌فقهی ۴. نگاهی به محتوای کشف امام خمینی(ره) در طرح ولایت‌فقیه @konashmirrokni
🔺| ظریفه‌ای درباره مناسبت استاد و شاگرد در یکی از مخطوطات رساله آداب‌الصوفیه؛ طرحی برای مطالعه اسانید احادیث| تعلیقه بر اسناد(۲): [تعلیقه بر جملاتی از کاتب رساله آداب‌الصوفیه اثر نجم‌الدین کبری] در یکی از نسخه های موجود از رساله آداب الصوفیه اثر شیخ‌ِجلیل نجم‌الدین کبری ، جمله‌ای به نقل از خواجه عبدالله انصاری آورده شده است. این عبارت در هیچ یک از دیگر نسخه‌های موجود از رساله نیامده است و از همین جا می‌شود فهمید که این عبارت می‌باید افزوده کاتب باشد و نه جزو متن اصلی رساله. آن جمله چنین است: "ظاهر از باطن حکایت‌کند و شاگرد از استاد روایت‌کند"(رساله آداب الصوفیه . مخطوط مکتبه‌ شهید علی‌پاشا) چه این جمله از مولف رساله باشد و چه از کاتب، آمدنش گویای درکی است که سنت اسلامی از ماجرای استاد و شاگرد دارد. اینجا سخن ما در لزوم استاد نیست، که برای اهمیت این مطلب نزد مسلمین جمله ابوسعیدابوالخیر کافی است که فرمود: «من لم یتادب باستاذ فهو بطّال» (اسرارالتوحید . تصحیح مرحوم صفا : 52). آنچه در این تعبیر حضور دارد چیزی است که در طرح ابوسعید یا آنچه هجویری درباره استاد و شاگرد گفته‌است هنوز تصریح نشده است. نقطه مهم و کانونی تعبیر هم‌نشینی "ظاهر و باطن" و "استاد و شاگرد" است. چنانکه ظاهر از باطن حکایت میکند، شاگرد نیز از استاد روایت میکند. استاد باطن خود را در شاگرد ظاهر می‌کند و شاگرد آنچه می‌تواند اظهار کند لاجرم از باطن و جان استاد است. این درک هنوز در فضای مدارس و حوزه های اسلامی درکار است؛ چنانکه مثلا اگر بخواهند به بزرگی ملاصدرا اشاره کنند، میگویند که او استاد فیض بود، یا اگر بخواهند به جلالت قدر علامه‌طباطبائی(ره) اشاره کنند می‌گویند ایشان شاگرد سیدعلی آقا قاضی(ره) بود. گویی به این طریق توضیح میدهند که آنچه در یک شاگرد ظاهر شده است، چیزی است که در باطن استاد نهفته بوده. با اینکه آثاری از این درک هنوز پابرجاست، اما در مطالعات علمی این درک کنار گذاشته می‌شود و ارتباط شاگرد و استاد به "نقل و استماع چند گزاره" فروکاسته می‌شود. انگار نه انگار که آنچه اینجا درحال "نقل" و انتقال است کانونی‌ترین نقطه کار علمی استاد است و همین نقطه کانونی است که شخصیت کارعلمی شاگرد را شکل می‌دهد. معمولا در مطالعات سلسله اسانید و رجال احادیث، صرفا به وجه توثیق و تضعیف رجالی یا اعتبارسنجی نص حدیث توجه میشود، درحالی که روایت شدن یک حدیث از مشایخ حدیثی، نکات بسیاری درباره سنتی که شاگرد و استاد در آن حاضرند می‌گوید. قبلا در مقاله ای اشاره کرده بودم که مثلا حدیث مشهور «علینا القاء الاصول و علیکم بتفریع» توسط اصحاب خاصی روایت شده و طریق این روایت هم تا زمان شیخ طوسی طریق جالب توجهی است. سنتی که این نقل در آن جایی پیدا کرده، سنتی است که مناسبتی با خود این حدیث دارد. بنابراین مطالعه اجازات علما یا سلسله مشایخ حاضر در یک سند حدیث، میتواند مطالعه سنتی علمی باشد و روشن کند که فی المثل به چه معنا فضل بن شاذان صرفا عالمی نیست که یونس بن عبدالرحمن را دیده است، بلکه او کسی است که انچه کانون کار علمی یونس بوده را آشکار ساخته و اظهار نموده. چنانکه می‌دانیم تفکیکی وجود دارد میان مشایخ و مشایخ اجازه؛ فی المثل حمل حدیث از طریق وِجادَه طریقی است که در آن استاد اجازه نقل به راوی نداده و راوی هم طبعا راوی مورد اجازه نیست. همین تفکیک را میان "خرقه‌عام" و "خرقه‌اصل" در صوفیه می‌توان دید؛ ممکن است شیخی به سالکی به جهت کمالاتش خرقه‌دهد، اما خرقه اصل را تنها آن شیخی به سالک میدهد که ریاضت و مجاهدت سالک را تحت نظر داشته. در واقع استاد به کسی اجازه می‌دهد که امتداد راه خود او باشد و خرقه اصل را شیخ به کسی دهد که طریق تربیت او را ادامه دهد. بنابراین مطالعه اسانید احادیث و اجازات علما فراتر از توثیق و تضعیف رجالی احادیث استفاده‌های مهمی پیدا می‌کنند. با این توجه مطالعه علم الرجال وضع خاصی پیدا میکند و ما دائما در پی‌کشف باطن سنت‌های علمی مسلمین از دل آنچه شاگردان روایت کرده‌اند خواهیم بود. اینجا دیگر رجال صرفا در پی توثیق و تضعیف نیست، بلکه درحال مطالعه طرح‌های طوایف مختلف مسلمین از "علم" و "کارعلمی" است. نکته: بنابر آنچه گفته شد پیدا است که شناخت رجال یک حدیث اگر بتواند خبری از سنت حاضر در سند حدیث بدهد، در فهم حدیث (دلالت حدیث) هم کاملا موثر است. این همان چیزی است که بعض از رجالیون نظیر جناب شیخ‌محمد السند در فوائد رجال آورده‌اند. البته این فائده هنوز چندان جدی انگاشته نشده و در حد "فائده" مانده. @konashmirrokni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺گفت‌وگویی درباره "ائتلاف ناملموس نیروهای سیاسی و تشکل‌های دانشجویی علیه دانشگاه": چند ماه پیش در جلسه‌ای با میزبانی کانون اندیشه جوان گفت‌وگویی داشتیم با دو تن از دوستان فعال دانشجو. آنجا تلاش کردم درباره ائتلاف نانوشته‌ای که میان تشکل‌های دانشجویی و نیرو‌هایی سیاسی علیه دانشگاه برقرار است نکاتی بگویم. امروز به مناسبت این گفت‌وگو را بازنشر می‌کنم. مشروح گفت‌وگو را می‌توانید در لینک زیر ببینید؛ http://www.canoon.org/speak/نسبت-تشکل-های-دانشجویی-احزاب-سیاسی-2/ @konashmirrokni
جلسه_دوم_متن‌خوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_09_15.mp3
17.95M
🔺| متنخوانی (حکومت‌ اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) : رئوس مطالب این جلسه: ۱. درک امام از پژوهش تاریخیِ فقه برای درک موضوع حکم ۲. نگاهی به وجه تمایز امام از مقدّسین و مقدس‌مآبی ۳. نگاهی به تفاوت سیره سیاسی مرحوم امام(ره) و مرحوم آیت‌الله بروجردی(ره) @konashmirrokni
1_659667684.pdf
1.85M
🔺 نامه‌ها و مراسلاتی به خط مرحوم امام خمینی(ره) و مرحوم آیت‌الله بروجردی(ره) در جلسه دوم متنخوانی ولایت‌فقیه، بعضی از قسمت‌های این نامه‌ها را خواندیم. @konashmirrokni
جلسه_سوم_متن‌خوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_09_22.mp3
19.06M
🔺| متنخوانی (حکومت‌ اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) : رئوس مطالب این جلسه: ۱. طرح امام از اسلام به مثابه دین زندگی(معنای خاصیت انقلابی دین اسلام) ۲. نگاهی به درک امام از فقه و مقایسه آن با آموزه منطقه‌الفراغ شهیدصدر @konashmirrokni
جلسه_چهارم_متن‌خوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_09_29.mp3
15.53M
🔺| متنخوانی (حکومت‌ اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) : رئوس مطالب این جلسه: ۱. قانون اساس دارد(نقد امام به قانون اساسی مشروطه) ۲. تقنینِ قانون تنها در صحنه ممکن است(قانون مجری لازم دارد.) @konashmirrokni
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت‌ اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) #جلسه_چهارم : رئوس مطالب این
🔺در جلسه چهارم این متنخوانی موفق شدیم فصل اول کتاب ولایت‌فقیه (حکومت اسلامی) امام را به پایان ببریم. بنا به درخواست دوستان حاضر در جلسه احتمالا فصل بعدی کتاب را هم خواهیم خواند، اما فعلا برنامه و زمان آن مشخص نیست و دست‌کم تا دو هفته دیگر مشخص نخواهدشد. ان‌شاالله در وقت آن نحوه ادامه جلسات معلوم و اعلام خواهدشد. در آخر از مجموعه بسیج دانشکده ادبیات دانشگاه علامه که میزبانی و برگزاری جلسات را عهده‌دار بودند تشکر می‌کنم. اگر این محافل صرفا فتح بابی برای درگیری جدی با متن پژوهش امام باشند هم، بواقع فتحی بزرگ خواهندبود‌. و الله المستعان
هدایت شده از علم و سیاست فارسی
📝زیبای من ✍️محمد هادی محمودی یک سال از شهادت حاج قاسم سلیمانی گذشت. یک سال سخت گذشت و وجدان جریحه‌دار شده‌ی ما ملت ایران هنوز با هیچ انتقامی آرام نشده است. اما سختتر آنکه احساس می‌کنیم نمی‌توانیم هم انتقام این خون را بگیریم. نه اینکه پس از ریخته شدن خون او چیزی به عقب برگردد، نه اینکه دیگر معاهده‌ای میان ما و خونریزان او بر قرارِ پیش باشد، اما احساس می‌کنیم همه کشندگان او را هم اگر بکشیم و هفت بار هم خاک ایالات متحده را الک کنیم، باز نتوانسته‌ایم انتقام خونی که ریخته شده است را بگیریم. خون قاسم سلیمانی نخفته است و انگار بنا ندارد بخوابد. اهل سیاست ما شاید نتوانند این خون خطیر را تاب بیاورند و پنهانش کنند، اما شرف علم چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. ما باید پذیرای این خون گرم در رگ‌های سرد خویش باشیم، اجازه بدهیم این خون خواب از سر ما بپراند تا به یاد بیاوریم کارزار بنیادینی را که از آغاز در آن بوده‌ایم. تنها این بیداری است که شاید با آن خون برابری کند. خون شهید سلیمانی پیش از آنکه ریخته شود، شب‌های بسیاری او را بیدار نگه داشته. در آن بیداری‌ها موج می‌زده و به لب می‌آمده، کلمه می‌شده و گاه هم شعری به یادگار گذاشته: نمی‌دانم چرا این حرف‌ها را برایت می‌نویسم اما احساس می‌کنم در این تنهایی و غربت عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم آه مرگ خونین من/ عزیز من/ زیبای من/ کجایی مشتاق دیدارت هستم/ وقتی بوسه انفجار تو/ تمام وجود مرا در خود محو می‌کند/ دود می‌کند و می‌سوزاند چقدر این لحظه را دوست دارم آه/ چقدر این منظره زیباست چقدر این لحظه را دوست دارم خون قاسم سلیمانی را مرگ فرا میخوانده. مرگ عروسی عریان بوده، به کابین خویش لباسی می‌خواسته، خون قاسم سلیمانی را درخورِ خود دیده و پسندیده، پوشیده و خیالی ساخته و فرستاده و ستایش شده و بعد، دوباره به تاریکی شب عقب نشسته و رو پنهان کرده، تا آن وقت که خود بخواهد. آیا عروس انسان مرگ است؟ با مرگ است که بخت ما باز می‌شود؟ ما که خواهان یک لحظه بیشتر زنده بودنیم و سیاست را هم به گروِ همین یک لحظه گرفته‌ایم، از مرگ چه می‌فهمیم؟ ما دوست‌تر می‌داریم از زندگی صحبت کنیم و به سینه‌اش بچسبیم و آنقدر بمکیم تا عوض شیر خون بچکد. اما یک لحظه اگر ببینیم، ترس از سایه‌ی مرگ است که ما را اینگونه به سینه‌ی زندگی چسبانده. سایه‌ی مرگ با ما است، این سایه را پیش از آنکه کلمه‌ای یاد بگیریم شناخته‌ایم و پیش از آنکه چیزی ببینیم بو کشیده‌ایم. ما را از مرگ ترسانده‌اند تا زندگی را فرا بگیریم. اما چه بسا «مرگ و زندگی» دوگانه‌ی عجولانه‌ای باشد تا هرگز نپرسیم هر یک چیستند. پرسیدن از زندگی همانقدر جسارت می‌خواهد که رویارویی با مرگ، بلکه همان است. تفکر جسارتِ پرسیدن است. آیا علم و سیاست روزی دیگر جسارتِ تفکر خواهند داشت؟ قاسم سلیمانی به شهادت اشعاری که از او خواندیم متفکر است. این اشعار نه صرفاً بازگفت احوال شخصی او، بلکه گویای یافتی از حقیقت است. ورود به خلوتگاه این یافت جسارت می‌خواهد، اما اگر این جسارت را به خود ندهیم، میانه‌ای هم با قاسم سلیمانی نخواهیم داشت. قاسم سلیمانی در خلوتگاه خویش، حقیقت را در چهره‌ی مرگ دیده است. حقیقت اگر مرگ باشد، معلوم است که برای برچیدن ما می‌آید، اما این برچیدن چطور می‌تواند زیبا باشد، عروسی ما باشد؟ پاسخ به این پرسش را تنها وقتی می‌توانیم داد که به چشمِ باز در مرگ نظاره کنیم. مرگ هست، هرچند نه چیزی است در شمار چیزها، نه‌چیز است، بی‌قید و شرط است، آزاد است، نه که چیزی آزاد، لحظه آزادی است. آزادی وعده‌ی زندگی به ما است، گشادِ بخت ما است. آزادی زیبا است. اگر کار علم آزاد کردن حقیقت باشد و کار سیاست آزاد کردن انسان، مرگ هر دو را به هم می‌رساند. در مرگ است که حقیقت چنانکه هست و انسان چنانکه هست آزاد می‌شوند. آزادی به زندگی، نه آزادی از زندگی، با این آزادی است که زمین خوش و خرم و جایی برای زندگی انسان با حقیقت می‌شود. در اشعار حکیم قاسم سلیمانی راهی برای علم و سیاست گشوده شده است. یک سال سخت از شهادت قاسم سلیمانی گذشت و ما هنوز انتقام نگرفته‌ایم. خون او از انتقام بی‌نیاز است و ما به آن نیازمندیم، انتقامی از راه بیداری. تنها این بیداری است که شاید با آن خون برابری کند. ▪️ امروز فرصت ماست 🔸علم و سیاست فارسی🔸 @elmosiasatfarsi
4_5789755321056495234.pdf
1.26M
🔺پهلوان شهر انسان‌ها |تاملی در موقعیت پهلوان شهید| ✍ حمیدرضا میررکنی بنادکی ▪️شماره سوم نشریه آماج این نوشته را اسنفدماه سال پیش نوشته بودم. تقدیم به چشم‌ گیرا و زبان گویای سردار شهید سلیمانی(رضوان‌الله تعالی علیه) @konashmirrokni
جلسه_پنجم_متن‌خوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_10_27.mp3
15.67M
🔺| متنخوانی (حکومت‌ اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) : رئوس مطالب این جلسه: ۱. طرح دولت به مثابه تشکیلات اداره و اجرا ۲. وجه تفکیک و نحوه اتحاد دو شان تقنین و اجرا ۳. تذکری درباره درک امام از فقه به مثابه علم واقع‌نما @konashmirrokni
🔺| اقدام علیه سیاست | به بهانه اخراج مجری-کارشناس برنامه زاویه به دستور رئیس سازمان صدا و سیما ✍ حمیدرضا میررکنی‌بنادکی به لطف و خواست دوستانم در بسیج دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه، درباره این ماجرا نکاتی را متذکر شده‌ام. فایل نشریه را می‌توانید در پایین دریافت کنید👇 @konashmirrokni
4_5821069897546860944.pdf
1.43M
🔺| اقدام علیه سیاست | به بهانه اخراج مجری-کارشناس برنامه زاویه به دستور رئیس سازمان صدا و سیما ✍ حمیدرضا میررکنی‌بنادکی آی‌دی کانال نشریه دانشجویی حنیفا : @hanifamag @konashmirrokni
1_796389529.mp3
12.99M
🔺| متنخوانی (حکومت‌ اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) @konashmirrokni
🔺 |بازگشت انسان به سیاست| امروز اولین جلسه این گفت‌وگوی سه‌گانه است. این جلسه به میزبانی بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار می‌شود. سعی خواهم کرد بقدر وسع با طرح مسائلی از اندیشه و پژوهش امام خمینی(ره) راهی به خواندن دوباره امام و انقلاب اسلامی باز کنم. ان‌شاالله لینک حضور در جلسه مجازی: http://B2N.ir/z35255 @konashmirrokni
4_5854730179015871230.mp3
15.81M
🔺| متنخوانی (حکومت‌ اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) - پایان فصل دوم @konashmirrokni