🔺 #سوال اول :
| مسئله انتساب رجالالبرقی به صاحب المحاسن |
[در سه فرسته]
متن کامل پرسش و پاسخ را در سه فرسته پایین بخوانید 👇
#سوالات
#اشکالات
#رجال
@konashmirrokni
noormags-وجوه_تضعیف_و_تصحیح_اسناد_زیارت_عاشورا-108885_738842.pdf
616.7K
🔺 |وجوه تضعیف و تصحیح استاد زیارت عاشورا|
✍ محمدحسن محمدی مظفری
در این مقاله بطور مبسوط به دو طریق روایت زیارت عاشورا پرداخته شده است و طریق شیخ طوسی در مصباحالمجتهد به عنوان طریق صحیح معرفی شده.
#مقاله
#رجال
@konashmirrokni
🔺| ظریفهای درباره مناسبت استاد و شاگرد در یکی از مخطوطات رساله آدابالصوفیه؛ طرحی برای مطالعه اسانید احادیث|
تعلیقه بر اسناد(۲): [تعلیقه بر جملاتی از کاتب رساله آدابالصوفیه اثر نجمالدین کبری]
در یکی از نسخه های موجود از رساله آداب الصوفیه اثر شیخِجلیل نجمالدین کبری ، جملهای به نقل از خواجه عبدالله انصاری آورده شده است. این عبارت در هیچ یک از دیگر نسخههای موجود از رساله نیامده است و از همین جا میشود فهمید که این عبارت میباید افزوده کاتب باشد و نه جزو متن اصلی رساله. آن جمله چنین است:
"ظاهر از باطن حکایتکند و شاگرد از استاد روایتکند"(رساله آداب الصوفیه . مخطوط مکتبه شهید علیپاشا)
چه این جمله از مولف رساله باشد و چه از کاتب، آمدنش گویای درکی است که سنت اسلامی از ماجرای استاد و شاگرد دارد. اینجا سخن ما در لزوم استاد نیست، که برای اهمیت این مطلب نزد مسلمین جمله ابوسعیدابوالخیر کافی است که فرمود: «من لم یتادب باستاذ فهو بطّال» (اسرارالتوحید . تصحیح مرحوم صفا : 52).
آنچه در این تعبیر حضور دارد چیزی است که در طرح ابوسعید یا آنچه هجویری درباره استاد و شاگرد گفتهاست هنوز تصریح نشده است. نقطه مهم و کانونی تعبیر همنشینی "ظاهر و باطن" و "استاد و شاگرد" است. چنانکه ظاهر از باطن حکایت میکند، شاگرد نیز از استاد روایت میکند. استاد باطن خود را در شاگرد ظاهر میکند و شاگرد آنچه میتواند اظهار کند لاجرم از باطن و جان استاد است. این درک هنوز در فضای مدارس و حوزه های اسلامی درکار است؛ چنانکه مثلا اگر بخواهند به بزرگی ملاصدرا اشاره کنند، میگویند که او استاد فیض بود، یا اگر بخواهند به جلالت قدر علامهطباطبائی(ره) اشاره کنند میگویند ایشان شاگرد سیدعلی آقا قاضی(ره) بود. گویی به این طریق توضیح میدهند که آنچه در یک شاگرد ظاهر شده است، چیزی است که در باطن استاد نهفته بوده.
با اینکه آثاری از این درک هنوز پابرجاست، اما در مطالعات علمی این درک کنار گذاشته میشود و ارتباط شاگرد و استاد به "نقل و استماع چند گزاره" فروکاسته میشود. انگار نه انگار که آنچه اینجا درحال "نقل" و انتقال است کانونیترین نقطه کار علمی استاد است و همین نقطه کانونی است که شخصیت کارعلمی شاگرد را شکل میدهد.
معمولا در مطالعات سلسله اسانید و رجال احادیث، صرفا به وجه توثیق و تضعیف رجالی یا اعتبارسنجی نص حدیث توجه میشود، درحالی که روایت شدن یک حدیث از مشایخ حدیثی، نکات بسیاری درباره سنتی که شاگرد و استاد در آن حاضرند میگوید.
قبلا در مقاله ای اشاره کرده بودم که مثلا حدیث مشهور «علینا القاء الاصول و علیکم بتفریع» توسط اصحاب خاصی روایت شده و طریق این روایت هم تا زمان شیخ طوسی طریق جالب توجهی است. سنتی که این نقل در آن جایی پیدا کرده، سنتی است که مناسبتی با خود این حدیث دارد. بنابراین مطالعه اجازات علما یا سلسله مشایخ حاضر در یک سند حدیث، میتواند مطالعه سنتی علمی باشد و روشن کند که فی المثل به چه معنا فضل بن شاذان صرفا عالمی نیست که یونس بن عبدالرحمن را دیده است، بلکه او کسی است که انچه کانون کار علمی یونس بوده را آشکار ساخته و اظهار نموده. چنانکه میدانیم تفکیکی وجود دارد میان مشایخ و مشایخ اجازه؛ فی المثل حمل حدیث از طریق وِجادَه طریقی است که در آن استاد اجازه نقل به راوی نداده و راوی هم طبعا راوی مورد اجازه نیست. همین تفکیک را میان "خرقهعام" و "خرقهاصل" در صوفیه میتوان دید؛ ممکن است شیخی به سالکی به جهت کمالاتش خرقهدهد، اما خرقه اصل را تنها آن شیخی به سالک میدهد که ریاضت و مجاهدت سالک را تحت نظر داشته. در واقع استاد به کسی اجازه میدهد که امتداد راه خود او باشد و خرقه اصل را شیخ به کسی دهد که طریق تربیت او را ادامه دهد. بنابراین مطالعه اسانید احادیث و اجازات علما فراتر از توثیق و تضعیف رجالی احادیث استفادههای مهمی پیدا میکنند.
با این توجه مطالعه علم الرجال وضع خاصی پیدا میکند و ما دائما در پیکشف باطن سنتهای علمی مسلمین از دل آنچه شاگردان روایت کردهاند خواهیم بود. اینجا دیگر رجال صرفا در پی توثیق و تضعیف نیست، بلکه درحال مطالعه طرحهای طوایف مختلف مسلمین از "علم" و "کارعلمی" است.
نکته: بنابر آنچه گفته شد پیدا است که شناخت رجال یک حدیث اگر بتواند خبری از سنت حاضر در سند حدیث بدهد، در فهم حدیث (دلالت حدیث) هم کاملا موثر است. این همان چیزی است که بعض از رجالیون نظیر جناب شیخمحمد السند در فوائد رجال آوردهاند. البته این فائده هنوز چندان جدی انگاشته نشده و در حد "فائده" مانده.
#تعلیقه_بر_اسناد
#رجال
#تصوف
@konashmirrokni
🔺|نظر مرحوم امام خمینی در خصوص محمد بن اسماعیل|
[رجحان "مرویات راوی" بر "قول رجالی" در شناخت راوی]
امام خمینی(ره) کتاب مستقلی در علم رجال ننوشتند. مبانی رجالی ایشان را باید در ضمن دروس و مکتوبات فقهی ایشان جستجو کرد. یکی از مواردی که مبنا و روحیه ایشان در پژوهش رجالی روشن میشود موضعی است در کتاب الطهاره که ایشان درباب محمد بن اسماعیل موضعشان را ابراز میکنند. ایشان در ضمن درس پس از روایت یک حدیث به طریق محمد بن اسماعیل چنین فرمودهاند:
"ولیس فی طریقها من یتأمّل فیه إلاّ محمّد بن إسماعیل ا لنیسابوری الذی لم یرد فیه توثیق ، وإنّما هو راویة الفضل بن شاذان ، لکن من تفحّص روایاته اطمأنّ بوثاقته وإتقانه ؛ فإنّ کثیراً من روایاته ـ لو لم نقل أغلبها ـ منقولة بطریق آخر صحیح أو موثّق أو معتبر طابق ا لنعل با لنعل ، و الوثوق و الاطمئنان ا لحاصل من ذلک ، أکثر من ا لوثوق ا لذی یحصل بتوثیق الشیخ أو النجاشی أو غیرهما."( کتاب الطهاره . ج1 : 77)
نزد متاخرین شناخت وضعیت یک راوی بیشتر متکی است بر قول رجالی. بنابراین به صرف نبود توثیق و تضعیف در خصوص یک راوی در کتاب رجالی، اسباب ضعف آن راوی فراهم میشود. روی همین مبنا مرحوم خوئی تمام روایات محمد بن اسماعیل را تضعیف کرده است.
اما مرحوم امام آنچه از یک راوی رسیده است را خود یکی از قرائن در پژوهش رجالی میشمرد، و حتی آن را بالاتر از قول رجالی میداند. این مطلب بسیار با شیوه پژوهش رجالیون متقدم خصوصا حسین بن عبیدالله غضائری سازگار است. مروری بر کتاب رجال ابن الغضائری نشان میدهد که مبنای اولیه او در داوری روات، تصنیفات و کتبی است که از آن راوی بهجای مانده است.
#محمد_بن_اسماعیل
#رجال
#امام_خمینی ره
@konashmirrokni
E9400FE90E4D3F9AAAA30F0F7ACA3A56.pdf
2.83M
🔺|بازپژوهی حیات شخصی ابوالعباس نجاشی|
دکتر سعید طاوسی
دکتر رسول جعفریان
باوجود اهمیت شخصیتی نظیر جناب نجاشی متن های تحقیقی زیادی در خصوص ایشان موجود نیست. مدت ها قبل، از انتشار این مقاله دکتر طاوسی مطلع شده بودم و دیروز به مناسبتی رجوعی به مقاله داشتم. اشراف بر منابع مختلف و دقت نظر مثال زدنی نگارنده به ناچار مرا تا پایان مقاله کشانید. بی شک این مقاله اگر بهترین متن تحقیقی درباره خود جناب نجاشی نباشد دستکم یکی از بهترین متن های این زمینه باید شمرده شود.
#مقاله
#رجال
#ابوالعباس_نجاشی
@konashmirrokni