جلسه_اول_متنخوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_09_01.mp3
18.38M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_اول :
رئوس مطالب این جلسه:
۱. مروری بر اجازه روایت امام در ابتدای کتاب چهلحدیث
۲. نگاهی به رویکردهای مختلف در طرح ولایتفقیه
۳. تفکیک میان نقطه کشف مسائلفقهی از صورتبندی مسائلفقهی
۴. نگاهی به محتوای کشف امام خمینی(ره) در طرح ولایتفقیه
#صوت
@konashmirrokni
🔺| ظریفهای درباره مناسبت استاد و شاگرد در یکی از مخطوطات رساله آدابالصوفیه؛ طرحی برای مطالعه اسانید احادیث|
تعلیقه بر اسناد(۲): [تعلیقه بر جملاتی از کاتب رساله آدابالصوفیه اثر نجمالدین کبری]
در یکی از نسخه های موجود از رساله آداب الصوفیه اثر شیخِجلیل نجمالدین کبری ، جملهای به نقل از خواجه عبدالله انصاری آورده شده است. این عبارت در هیچ یک از دیگر نسخههای موجود از رساله نیامده است و از همین جا میشود فهمید که این عبارت میباید افزوده کاتب باشد و نه جزو متن اصلی رساله. آن جمله چنین است:
"ظاهر از باطن حکایتکند و شاگرد از استاد روایتکند"(رساله آداب الصوفیه . مخطوط مکتبه شهید علیپاشا)
چه این جمله از مولف رساله باشد و چه از کاتب، آمدنش گویای درکی است که سنت اسلامی از ماجرای استاد و شاگرد دارد. اینجا سخن ما در لزوم استاد نیست، که برای اهمیت این مطلب نزد مسلمین جمله ابوسعیدابوالخیر کافی است که فرمود: «من لم یتادب باستاذ فهو بطّال» (اسرارالتوحید . تصحیح مرحوم صفا : 52).
آنچه در این تعبیر حضور دارد چیزی است که در طرح ابوسعید یا آنچه هجویری درباره استاد و شاگرد گفتهاست هنوز تصریح نشده است. نقطه مهم و کانونی تعبیر همنشینی "ظاهر و باطن" و "استاد و شاگرد" است. چنانکه ظاهر از باطن حکایت میکند، شاگرد نیز از استاد روایت میکند. استاد باطن خود را در شاگرد ظاهر میکند و شاگرد آنچه میتواند اظهار کند لاجرم از باطن و جان استاد است. این درک هنوز در فضای مدارس و حوزه های اسلامی درکار است؛ چنانکه مثلا اگر بخواهند به بزرگی ملاصدرا اشاره کنند، میگویند که او استاد فیض بود، یا اگر بخواهند به جلالت قدر علامهطباطبائی(ره) اشاره کنند میگویند ایشان شاگرد سیدعلی آقا قاضی(ره) بود. گویی به این طریق توضیح میدهند که آنچه در یک شاگرد ظاهر شده است، چیزی است که در باطن استاد نهفته بوده.
با اینکه آثاری از این درک هنوز پابرجاست، اما در مطالعات علمی این درک کنار گذاشته میشود و ارتباط شاگرد و استاد به "نقل و استماع چند گزاره" فروکاسته میشود. انگار نه انگار که آنچه اینجا درحال "نقل" و انتقال است کانونیترین نقطه کار علمی استاد است و همین نقطه کانونی است که شخصیت کارعلمی شاگرد را شکل میدهد.
معمولا در مطالعات سلسله اسانید و رجال احادیث، صرفا به وجه توثیق و تضعیف رجالی یا اعتبارسنجی نص حدیث توجه میشود، درحالی که روایت شدن یک حدیث از مشایخ حدیثی، نکات بسیاری درباره سنتی که شاگرد و استاد در آن حاضرند میگوید.
قبلا در مقاله ای اشاره کرده بودم که مثلا حدیث مشهور «علینا القاء الاصول و علیکم بتفریع» توسط اصحاب خاصی روایت شده و طریق این روایت هم تا زمان شیخ طوسی طریق جالب توجهی است. سنتی که این نقل در آن جایی پیدا کرده، سنتی است که مناسبتی با خود این حدیث دارد. بنابراین مطالعه اجازات علما یا سلسله مشایخ حاضر در یک سند حدیث، میتواند مطالعه سنتی علمی باشد و روشن کند که فی المثل به چه معنا فضل بن شاذان صرفا عالمی نیست که یونس بن عبدالرحمن را دیده است، بلکه او کسی است که انچه کانون کار علمی یونس بوده را آشکار ساخته و اظهار نموده. چنانکه میدانیم تفکیکی وجود دارد میان مشایخ و مشایخ اجازه؛ فی المثل حمل حدیث از طریق وِجادَه طریقی است که در آن استاد اجازه نقل به راوی نداده و راوی هم طبعا راوی مورد اجازه نیست. همین تفکیک را میان "خرقهعام" و "خرقهاصل" در صوفیه میتوان دید؛ ممکن است شیخی به سالکی به جهت کمالاتش خرقهدهد، اما خرقه اصل را تنها آن شیخی به سالک میدهد که ریاضت و مجاهدت سالک را تحت نظر داشته. در واقع استاد به کسی اجازه میدهد که امتداد راه خود او باشد و خرقه اصل را شیخ به کسی دهد که طریق تربیت او را ادامه دهد. بنابراین مطالعه اسانید احادیث و اجازات علما فراتر از توثیق و تضعیف رجالی احادیث استفادههای مهمی پیدا میکنند.
با این توجه مطالعه علم الرجال وضع خاصی پیدا میکند و ما دائما در پیکشف باطن سنتهای علمی مسلمین از دل آنچه شاگردان روایت کردهاند خواهیم بود. اینجا دیگر رجال صرفا در پی توثیق و تضعیف نیست، بلکه درحال مطالعه طرحهای طوایف مختلف مسلمین از "علم" و "کارعلمی" است.
نکته: بنابر آنچه گفته شد پیدا است که شناخت رجال یک حدیث اگر بتواند خبری از سنت حاضر در سند حدیث بدهد، در فهم حدیث (دلالت حدیث) هم کاملا موثر است. این همان چیزی است که بعض از رجالیون نظیر جناب شیخمحمد السند در فوائد رجال آوردهاند. البته این فائده هنوز چندان جدی انگاشته نشده و در حد "فائده" مانده.
#تعلیقه_بر_اسناد
#رجال
#تصوف
@konashmirrokni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺گفتوگویی درباره "ائتلاف ناملموس نیروهای سیاسی و تشکلهای دانشجویی علیه دانشگاه":
چند ماه پیش در جلسهای با میزبانی کانون اندیشه جوان گفتوگویی داشتیم با دو تن از دوستان فعال دانشجو. آنجا تلاش کردم درباره ائتلاف نانوشتهای که میان تشکلهای دانشجویی و نیروهایی سیاسی علیه دانشگاه برقرار است نکاتی بگویم. امروز به مناسبت #روز_دانشجو این گفتوگو را بازنشر میکنم.
مشروح گفتوگو را میتوانید در لینک زیر ببینید؛
http://www.canoon.org/speak/نسبت-تشکل-های-دانشجویی-احزاب-سیاسی-2/
@konashmirrokni
جلسه_دوم_متنخوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_09_15.mp3
17.95M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_دوم :
رئوس مطالب این جلسه:
۱. درک امام از پژوهش تاریخیِ فقه برای درک موضوع حکم
۲. نگاهی به وجه تمایز امام از مقدّسین و مقدسمآبی
۳. نگاهی به تفاوت سیره سیاسی مرحوم امام(ره) و مرحوم آیتالله بروجردی(ره)
#صوت
@konashmirrokni
1_659667684.pdf
1.85M
🔺 نامهها و مراسلاتی به خط مرحوم امام خمینی(ره) و مرحوم آیتالله بروجردی(ره)
در جلسه دوم متنخوانی ولایتفقیه، بعضی از قسمتهای این نامهها را خواندیم.
@konashmirrokni
جلسه_سوم_متنخوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_09_22.mp3
19.06M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_سوم :
رئوس مطالب این جلسه:
۱. طرح امام از اسلام به مثابه دین زندگی(معنای خاصیت انقلابی دین اسلام)
۲. نگاهی به درک امام از فقه و مقایسه آن با آموزه منطقهالفراغ شهیدصدر
#صوت
@konashmirrokni
جلسه_چهارم_متنخوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_09_29.mp3
15.53M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_چهارم :
رئوس مطالب این جلسه:
۱. قانون اساس دارد(نقد امام به قانون اساسی مشروطه)
۲. تقنینِ قانون تنها در صحنه ممکن است(قانون مجری لازم دارد.)
#صوت
@konashmirrokni
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) #جلسه_چهارم : رئوس مطالب این
🔺در جلسه چهارم این متنخوانی موفق شدیم فصل اول کتاب ولایتفقیه (حکومت اسلامی) امام را به پایان ببریم. بنا به درخواست دوستان حاضر در جلسه احتمالا فصل بعدی کتاب را هم خواهیم خواند، اما فعلا برنامه و زمان آن مشخص نیست و دستکم تا دو هفته دیگر مشخص نخواهدشد. انشاالله در وقت آن نحوه ادامه جلسات معلوم و اعلام خواهدشد.
در آخر از مجموعه بسیج دانشکده ادبیات دانشگاه علامه که میزبانی و برگزاری جلسات را عهدهدار بودند تشکر میکنم. اگر این محافل صرفا فتح بابی برای درگیری جدی با متن پژوهش امام باشند هم، بواقع فتحی بزرگ خواهندبود. و الله المستعان
هدایت شده از علم و سیاست فارسی
📝زیبای من
✍️محمد هادی محمودی
یک سال از شهادت حاج قاسم سلیمانی گذشت. یک سال سخت گذشت و وجدان جریحهدار شدهی ما ملت ایران هنوز با هیچ انتقامی آرام نشده است. اما سختتر آنکه احساس میکنیم نمیتوانیم هم انتقام این خون را بگیریم. نه اینکه پس از ریخته شدن خون او چیزی به عقب برگردد، نه اینکه دیگر معاهدهای میان ما و خونریزان او بر قرارِ پیش باشد، اما احساس میکنیم همه کشندگان او را هم اگر بکشیم و هفت بار هم خاک ایالات متحده را الک کنیم، باز نتوانستهایم انتقام خونی که ریخته شده است را بگیریم. خون قاسم سلیمانی نخفته است و انگار بنا ندارد بخوابد. اهل سیاست ما شاید نتوانند این خون خطیر را تاب بیاورند و پنهانش کنند، اما شرف علم چنین اجازهای نمیدهد. ما باید پذیرای این خون گرم در رگهای سرد خویش باشیم، اجازه بدهیم این خون خواب از سر ما بپراند تا به یاد بیاوریم کارزار بنیادینی را که از آغاز در آن بودهایم. تنها این بیداری است که شاید با آن خون برابری کند.
خون شهید سلیمانی پیش از آنکه ریخته شود، شبهای بسیاری او را بیدار نگه داشته. در آن بیداریها موج میزده و به لب میآمده، کلمه میشده و گاه هم شعری به یادگار گذاشته:
نمیدانم چرا این حرفها را برایت مینویسم
اما احساس میکنم در این تنهایی و غربت عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم
آه مرگ خونین من/ عزیز من/ زیبای من/ کجایی
مشتاق دیدارت هستم/ وقتی بوسه انفجار تو/ تمام وجود مرا در خود محو میکند/ دود میکند و میسوزاند
چقدر این لحظه را دوست دارم
آه/ چقدر این منظره زیباست
چقدر این لحظه را دوست دارم
خون قاسم سلیمانی را مرگ فرا میخوانده. مرگ عروسی عریان بوده، به کابین خویش لباسی میخواسته، خون قاسم سلیمانی را درخورِ خود دیده و پسندیده، پوشیده و خیالی ساخته و فرستاده و ستایش شده و بعد، دوباره به تاریکی شب عقب نشسته و رو پنهان کرده، تا آن وقت که خود بخواهد. آیا عروس انسان مرگ است؟ با مرگ است که بخت ما باز میشود؟
ما که خواهان یک لحظه بیشتر زنده بودنیم و سیاست را هم به گروِ همین یک لحظه گرفتهایم، از مرگ چه میفهمیم؟ ما دوستتر میداریم از زندگی صحبت کنیم و به سینهاش بچسبیم و آنقدر بمکیم تا عوض شیر خون بچکد. اما یک لحظه اگر ببینیم، ترس از سایهی مرگ است که ما را اینگونه به سینهی زندگی چسبانده. سایهی مرگ با ما است، این سایه را پیش از آنکه کلمهای یاد بگیریم شناختهایم و پیش از آنکه چیزی ببینیم بو کشیدهایم. ما را از مرگ ترساندهاند تا زندگی را فرا بگیریم. اما چه بسا «مرگ و زندگی» دوگانهی عجولانهای باشد تا هرگز نپرسیم هر یک چیستند. پرسیدن از زندگی همانقدر جسارت میخواهد که رویارویی با مرگ، بلکه همان است. تفکر جسارتِ پرسیدن است. آیا علم و سیاست روزی دیگر جسارتِ تفکر خواهند داشت؟
قاسم سلیمانی به شهادت اشعاری که از او خواندیم متفکر است. این اشعار نه صرفاً بازگفت احوال شخصی او، بلکه گویای یافتی از حقیقت است. ورود به خلوتگاه این یافت جسارت میخواهد، اما اگر این جسارت را به خود ندهیم، میانهای هم با قاسم سلیمانی نخواهیم داشت. قاسم سلیمانی در خلوتگاه خویش، حقیقت را در چهرهی مرگ دیده است. حقیقت اگر مرگ باشد، معلوم است که برای برچیدن ما میآید، اما این برچیدن چطور میتواند زیبا باشد، عروسی ما باشد؟ پاسخ به این پرسش را تنها وقتی میتوانیم داد که به چشمِ باز در مرگ نظاره کنیم. مرگ هست، هرچند نه چیزی است در شمار چیزها، نهچیز است، بیقید و شرط است، آزاد است، نه که چیزی آزاد، لحظه آزادی است. آزادی وعدهی زندگی به ما است، گشادِ بخت ما است. آزادی زیبا است.
اگر کار علم آزاد کردن حقیقت باشد و کار سیاست آزاد کردن انسان، مرگ هر دو را به هم میرساند. در مرگ است که حقیقت چنانکه هست و انسان چنانکه هست آزاد میشوند. آزادی به زندگی، نه آزادی از زندگی، با این آزادی است که زمین خوش و خرم و جایی برای زندگی انسان با حقیقت میشود. در اشعار حکیم قاسم سلیمانی راهی برای علم و سیاست گشوده شده است.
یک سال سخت از شهادت قاسم سلیمانی گذشت و ما هنوز انتقام نگرفتهایم. خون او از انتقام بینیاز است و ما به آن نیازمندیم، انتقامی از راه بیداری. تنها این بیداری است که شاید با آن خون برابری کند.
▪️
امروز فرصت ماست
🔸علم و سیاست فارسی🔸
@elmosiasatfarsi
4_5789755321056495234.pdf
1.26M
🔺پهلوان شهر انسانها
|تاملی در موقعیت پهلوان شهید|
✍ حمیدرضا میررکنی بنادکی
▪️شماره سوم نشریه آماج
این نوشته را اسنفدماه سال پیش نوشته بودم. تقدیم به چشم گیرا و زبان گویای سردار شهید سلیمانی(رضوانالله تعالی علیه)
@konashmirrokni
جلسه_پنجم_متنخوانی_کتاب_ولایت_فقیه_امام_خمینی_1399_10_27.mp3
15.67M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_پنجم :
رئوس مطالب این جلسه:
۱. طرح دولت به مثابه تشکیلات اداره و اجرا
۲. وجه تفکیک و نحوه اتحاد دو شان تقنین و اجرا
۳. تذکری درباره درک امام از فقه به مثابه علم واقعنما
#فصل_دوم
#صوت
@konashmirrokni
🔺| اقدام علیه سیاست |
به بهانه اخراج مجری-کارشناس برنامه زاویه به دستور رئیس سازمان صدا و سیما
✍ حمیدرضا میررکنیبنادکی
به لطف و خواست دوستانم در بسیج دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه، درباره این ماجرا نکاتی را متذکر شدهام.
#یادداشت
#فلسفه
فایل نشریه را میتوانید در پایین دریافت کنید👇
@konashmirrokni
4_5821069897546860944.pdf
1.43M
🔺| اقدام علیه سیاست |
به بهانه اخراج مجری-کارشناس برنامه زاویه به دستور رئیس سازمان صدا و سیما
✍ حمیدرضا میررکنیبنادکی
#یادداشت
#فلسفه
آیدی کانال نشریه دانشجویی حنیفا : @hanifamag
@konashmirrokni
1_796389529.mp3
12.99M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_ششم
#فصل_دوم
#صوت
@konashmirrokni
🔺 |بازگشت انسان به سیاست|
امروز اولین جلسه این گفتوگوی سهگانه است. این جلسه به میزبانی بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار میشود. سعی خواهم کرد بقدر وسع با طرح مسائلی از اندیشه و پژوهش امام خمینی(ره) راهی به خواندن دوباره امام و انقلاب اسلامی باز کنم. انشاالله
لینک حضور در جلسه مجازی:
http://B2N.ir/z35255
@konashmirrokni
4_5854730179015871230.mp3
15.81M
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) |
🔹اثر امام خمینی(ره)
#جلسه_هفتم
- پایان فصل دوم
#فصل_دوم
#صوت
@konashmirrokni
🔺 |بازگشت انسان به سیاست|
جلسه دوم
لینک حضور در جلسه مجازی:
http://B2N.ir/z35255
@konashmirrokni
4_5868553947869874362.mp3
27.34M
🔺 |بازگشت انسان به سیاست|
[نگاهی به طرح سیاسی و علمی امام در انقلاب اسلامی]
#جلسه_اول
این جلسه به میزبانی بسیج دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار میشود. ( @basij_lp )
@konashmirrokni
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
🔺| متنخوانی #کتاب_ولایت_فقیه (حکومت اسلامی) | 🔹اثر امام خمینی(ره) #جلسه_هفتم - پایان فصل دوم
در جلسه پایانی متنخوانی کتاب ولایت فقیه ، مروری داشتیم بر منشور روحانیت. این منشور به ما کمک کرد تا یکبار آنچه از درک امام ناظر به فقه و سیاست گفتهبودیم را خلاصه کنیم. متاسفانه به علت نقصی فنی که در فرایند جلسه ایجاد شده بود، برگزارکنندگان نتوانستند صوت جلسه را ضبط کنند. لذا فایل جلسه هفتم فایل پایانی آن متنخوانی است.
🔺 |بازگشت انسان به سیاست|
جلسه دوم
لینک حضور در جلسه مجازی:
https://www.skyroom.online/ch/basij_ut/basij-lawpol
@konashmirrokni
🔺نکاتی حول انتساب رساله تشویقالسالکین
رساله تشویقالسالکین رساله مهمی است. انتساب آن به مرحوم ملامحمدتقی مجلسی ثابت نیست و دستکم دو عالِم معاصر (حضرات آیات شبیری زنجانی و صافی گلپایگانی) حکم به عدم انتساب رساله به ایشان کردهاند. با این حال برخی ادلهای را در تایید این انتساب طرح کردهاند(ن.ک: مقدمه تصحیح انتقادی رساله). دلائلی که در ردّ و تایید این انتساب آمده است همچنان محل مناقشه است و نمیتوان به رای یکی از طرفین این مناقشه جزم کرد. با این حال در تعدادی از صفحات مجازی با شدت و حدّت این انتساب نفی میشود و با نحوی ساده سازی اصل این پرسش نادیده میماند.
چنانکه قبلا ابراز کردهام بنده خود نسبت به این انتساب مشکوکم، اما معتقدم نباید فضای مباحث دقّی و علمی را با اظهارات بیمنبا آلوده کرد و مجال حضور سفسطهگران را گشود. برای این مقصود طی چند فرسته -و به مرور -به مواردی از ادله طرفین خواهم پرداخت و نقاط ضعف و قوت طرفین را به حدّ بضاعت نشان خواهم داد. ان شاءالله
https://eitaa.com/konashmirrokni
🔺نکاتی حول انتساب رساله تشویقالسالکین به مرحوم مجلسی اول(۱)
▪️[استناد به رساله "در ردّ مذهب حکما"]
(در دو فرسته)
یکی از بهترین راههای پیبردن به صحیح بودن یا صحیح نبودن انتساب متنی به نویسندهای، مطالعه میزان هماهنگی مُفاد آن متن با مفاد کلیدی و پرتکرار سایر متون آن نویسنده است. در این مسیر لازم است:
اولا، متنهایی مبنا و معیار قرارگیرند که انتسابشان به نویسنده ثابت باشند؛
ثانیا، مفادی که مورد مطالعه قرار میگیرند باید از مفاد پرتکرار و اصولی آن متن(متنها) باشند؛ چراکه ممکن است تعارض مفاد یک متن اصیل با یک متن منسوب، بهعلت تغییر نگرش نویسنده باشد. با این احتمال حتّی وجود تعارض هم نمیتواند سلبکننده انتساب از رسالهای باشد؛ مگر این تعارض در سطح موتیفهای اصلی و مضامین اصولی و پرتکرار آن قلم رخ داده باشد(البته کسانی نظیر اشترائوس که بر ضرورت انسجام متن خدشه میکنند احتمالا کلّیت این روش را قرینهای حداقلی برشمارند).
در خصوص سنجش اعتبار انتساب رساله تشویقالسالکین نیز ین طریقه میتواند راهگشا باشد، البته تنها در صورتی که این دو ملاحظه به درستی رعایت شوند.
یکی از پژوهشگران این حوزه در ضمن استدلال در ردّ این انتساب کوشیدهاست با یافتن تعارضاتی میان این متن و متن دیگری از مرحوم مجلسی اول، بطلان این انتساب را اثبات کند. ایشان به جملاتی از رساله «ردّ مذهب حکما» استناد کرده است؛ اینک آن جملات:
« و دیگر نفی حدوث عالم که موجب اثبات شریک قدیم است حق تعالی را...کتب ضلالت حکمت(فلسفه و تصوف) خلاف آنها است، پس عامل و طالب آنها کافر و مرتد باشد و مخلد در دوزخ خواهد بود.»
نویسنده این جمله را دلیل بر ردّ صوفیه از جانب جناب مجلسی گرفتهاست؛ تبعاً با اثبات این مطلب خواستهاست انتساب رساله تشویقالسالکین(که در دفاع از صوفیه است) را مردود اعلام دارد و از مرحوم مجلسی تصویری ضدّتصوف بسازد.
سستی این استدلال در ضمن نکات زیر آشکار خواهد شد:
1. انتساب رساله "ردّ مذهب حکما" به جناب مجلسی اول ثابت نیست. چنانکه مصحّح به تفصیل در مقدمه توضیح داده است، اصلا جناب مجلسی چنین رسالهای نداشته و احتمالا این دو متن(که در قالب یک متن درآمده) تقریر یا ترجمه یکی از شاگردان جناب مجلسی از شرح صحیفه سجادیه ایشان باشد؛ البته همین مطلب نیز یک احتمال است و نیازمند تحقیق. در صورتی که این احتمال را یقینی قلمداد کنیم هم باز تک تک واژگان را نمیتوانیم از آنِ جناب مجلسی بدانیم. بنابراین این متن به هیچ وجه نمیتواند مبنای سنجش انتساب متن دیگری به ایشان واقع شود.
2. در نقل متن به وضوح تحریفی رخ داده است؛ ناقل در کنار تعبیر «کتب ضلالت حکمت» تفسیر خود از این واژه را گنجانده و نوشته (فلسفه و تصوف). در حالی که این از هیچ سطری از این رساله بر نمیآید که مراد مولف آن از «حکمت» تصوّف باشد. تمام رساله در ردّ آراء حکمای مشّاء است و در موارد متعددی از به تصریح نام بوعلی آمده است. در اواخر رساله هم از صوفیه ذکر خیری به میان آمده که در ادامه نقل خواهد شد. تفکیک صوفیه از حکما(فلاسفه) در این رساله، گویای این است که منظور از «کتب ضلالتِ حکمت» ابدا صوفیه نیست، بلکه صرفا کتب فلاسفه مراد مولف بوده است(رساله در ردّ حکما:محمدتقی مجلسی . تصحیح: رضا مختاری خویی. قم: مجموعه تحقیقاتی احیاء نسخ.چاپ اول: ص61).
بنابراین این، جملات مذکور اصلا نمیتوانند علیه صوفیه تفسیر شوند و هیچ ارتباطی به ایشان ندارند.
(ادامه در فرسته بعدی)
@konashmirrokni
(فرسته دوم)
3. نکته پایانی: رسالهای که اخیرا با عنوان «ردّ مذهب حکما» تصحیح و منتشر شده است، اتفاقا با مضمون و حتی لحن رساله تشویقالسالکین هماهنگ و همخوان است. این رساله نه تنها ردّ صوفیه نیست، بلکه ردّ حکما به نفع صوفیه است. مولّف پس از بیان اشکالات و ایراداتِ کار حکما، به سراغ درک ایشان از توحید میرود و درک آنان را جرح میکند. پس از آن ردّ به هیچ وجه توحید متکلمین را تایید و اثبات نمیکند، به سراغ تثبیت توحید عرفا میرود. فرازهای پایانی این رساله چنین است:
«و دلایل ناقص ناتمام در اثبات واجبالوجود که حکما در کتب ضلال خود نقل کردهاند تحصیل حاصل است به مشقت و ریاضت تمام و از بابت جستن آفتاب است به نور شمع و چراغ.
بیت:
زهی نادان که او خورشید تابان
به نور شمع جوید در بیابان
و صوفیه از کثرت ریاضت و صیقل دادن آیینه دل، به جایی میرسانند که هرچه نظر میکنند مشاهده حق تعالی میکنند به دیده دل.
رباعی:
صاحب نظران که زنده جاویدند
وارسته ز بیم و فارغ از امیدند
در هر چه نظرکنند او را بینند
ذرات جهان آیینه خورشیدند
در حق سبحانه تعالی خلق آسمانها و زمین و ما بینهما را دلیل وجود ساخته تا هیچکس از او غافل نشود کما قال الله تعالی: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی بتبیّن انه الحق» و مرتبه بالاتر از این هست از جهت صوفیه که آن انتقال از اثر به موثر است، به هرچه نظر میاندازند اول خدای را به دیده دل میبینند و بعد از آن مصنوع را.
بیت:
همه عالم به نور او است پیدا
کجا او گردد از عالم هویدا
و مرتبه بالاتر از این وحدت وجود است که جمیع ماسوی الله را لاشیء محض تصور میکند، بلکه غیر از حق چیزی نمیبینند و بعضی از علما گفتهاند که مراد از وحدت آن است که عارف از جمیع مرادات و هوی نفس برخاسته جمیع خواهش و مطالب خود را در رضای حق تعالی محو ساخته غیر ذات او دیگر هیچ چیز منظور او نباشد، بلکه وجود خودش هم در خواطر نیاید، برخلاف جمعی که هزار آرزو و خواهش را خدای خود ساخته، کل معبود و مقصود درباره ایشان متحقق است.»(همان:ص75-76)
وارد کردن رساله "ردّ مذهب حکما" در مناقشه سنجش اعتبار رساله تشویقالسالکین، اتفاقا این انتساب را تایید میکند؛ چه این رساله به وضوح در تایید عرفا است و حتی با تایید و تفسیر پرمناقشهترین عقیده ایشان (که همان وحدت وجود باشد) خاتمه یافته است.
#مجلسی_اول
#تشویق_السالکین
@konashmirrokni
🔺روزی که گذشت مصادف بود با سالروز شهادت نابغهدهر شهیدمحمدباقر صدر؛
دوستان ما در موسسه تحقیقاتی شهیدصدر زحمت کشیدهاند و طرح تخفیفی(۲۰ درصد) برای خرید آثار شهیدصدر در ایام شهادت ایشان در نظر گرفتهاند.
در این میان کدتخفیفی هم بهطور خاص برای مخاطبین صفحات مجازی بنده(و تعداد دیگری از دوستان) در نظر گرفته شده است.
با وارد کردن کدتخفیف ( mirrokni ) در سایت موسسه به نشانی http://mbsadr.ir میتوانید از ۳۰ درصد تخفیف استفاده کنید.
@konashmirrokni