- #سوال :
سلام.
خدا قوت. من کتاب فارابی شما رو خوندم. خیلی زحمت کشیده بودید. منتها دیدم در هر دو مقدمه (و بخصوصمقدمه بر رساله دوم) خیلی زیاد به مناظره نحوی و منطقی ارجاع دادید. یجورایی میشه گفت بحثتون روی اون مناظره سواره. اما ظاهرا این مناظره بیشتر موقعیتی مثالی و نمادین بوده، نهواقعیتی تاریخی. بنابراین فکر میکنم کل روایتی که از موقعیت منطق در بین مسلمین ارائه کردید، دچار خدشه است و نامعتبر. خیلی کلنجار رفتم تا این مطلب رو بگم یا نگم، اما گفتم بگم شاید در چاپ دوم کتاب بخواهید اصلاح کنید.
- #پاسخ :
در دو مقاله مقدمه که بر ترجمه دو رساله از فارابی( آنچه باید پیش از آموختن فلسفه بدانیم ) ارائه کردهام ؛ به مناظره مشهوری که در نیمه اول قرن چهارم میان ابوبشر متّی بن یونس و ابوسعید سیرافی نحوی واقع شده بود، ارجاع دادهام. اشکالی که یکی از خوانندگان مطرحکردهاند، ناظر به این مطلب است. این اشکال را در دو قسمت بررسی خواهمکرد؛
الف) مناظره معروفی که میان متی بن یونس و ابوسعید سیرافی واقع شد، یکی از وقایع مشهور علمی در قرن چهارم است. در طول تاریخ علوم اسلامی هیچ کس متعرّض واقعیت تاریخی این مناظره نشده است؛ بلکه همواره مورد اشاره اهلعلم و مورخین علوم اسلامی بوده است؛
ابوحیان توحیدی این مناظره را در کتاب خود الإمتاعوالمؤانسة بطور کامل نقل کرده است، و همو در کتاب المقابسات خود در ضمن بحثی که با ابواسلیمان سجستانی درباره نسبت منطق و نحو داشته است، بطور بسیار خلاصه، ذکری از این مناظره آورده است. البته او خود در این مجلس حاضر نبوده است؛ بلکه بخشهای ابتدایی مناظره را از ابوسعید سیرافی (که استاد ابوحیان بوده است) شنیده، و بخشهای پایانی را از ابوالحسن علی بن عیسی رمانی نقل کرده است. پس از او دیگرانی چون سیوطی (در صونالمنطق) و یاقوت حَمَوی (در معظم الأدبا) نیز به این مناظره اشاره کردهاند و نمیدانیم آنان خبر این مناظره را از طریقی غیر از ابوحیان داشتهاند یا خیر؟ در این صورت مسئله از دوحال خارج نیست:
۱. اگر این واقعه از طریقی غیر از ابوحیان به آنان رسیده باشد، احتمال واقعی بودن این ماجرا بیشتر میشود، زیرا کسانی جز ابوحیان نیز راوی این قضیه بودهاند.
۲. اشاره یاقوت و سیوطی به این مناظره اگر بخاطر نقل ابوحیان از این واقعه باشد، این نقل را باید در حکم توثیق ابوحیان در نقل اخبار تاریخی دانست؛ چراکه به نقل او اعتماد کردهاند. بخصوص که در نقل تاریخ جرحی در خصوص ابوحیان در دست نیست.
پس تا اینجا راهی جز واقعی دانستن این مناظره باقی نمیماند.
ب) آنچه در دو مقدّمه(بخصوص مقدمهدوم) محلّ تأمّل است؛ دو طرح و درک متفاوت از زبان و حکم است. موجودیت تاریخی این دو طرح، منوط به این مناظره نیست. توضیح فارابی در رساله التوطئة فی المنطق (که آن را با عنوان «درآمد بر منطق» به فارسی گزاره کردهام و رسالهدوم همینکتاب است) ، و نیز رسالة الفصل بین الصناعیتی المنطق الیونانی و النحو العربی اثر یحیی بن عدی از یک سو، و همچنین رسالات متعددی که نحویون در ردّ منطق نگاشتهاند دلیلی روشن است بر وجود این دو طرح از زبان. به عنواننمونه ابوسعید سیرافی که در مناظره نیز یکی از طرفین است بنا بر گزارش ابنالنّدیم رسالهای در ردّ منطق نگاشته بود. بنابراین حتی اگر خدشهای در واقعیبودن این مناظره در میان باشد ( که نیست)، باز روایتی که از تاریخ موضع مسلمین در قبال منطق و حکم ارائه کردهایم، دچار اشکال نخواهد شد.
[ادامه مطلب در فرسته دوم👇]
▪️وجه این اشکال چیست؟
بعضی از مورخین (نه بطور مسجّل، بلکه) صرفا در حد شک و تردید ، چنین ادعا کردهاند که گزارش ابوحیان توحیدی از حضور برخی از حاضرین در مناظره نمیتواند صحیح باشد؛ زیرا عمر این افراد پیش تاریخ این مناظره به سر آمدهبوده است. از این رو حدس زدهاند که چه بسا این مناظره بطور کلی ترسیم موقعیتی مثالین از مواجهه منطق و نحو است. در این خصوص نیز دو ملاحظه درکار است؛
اول. به صرف قید شدن نام فردی که پیش از مناظره وفات کرده است، طارد اصل واقعیبودن مناظره نمیتواند باشد. چه بسا ابوحیان (یا کسانی که اثر او را استنساخ کردهاند) در ضبط تاریخ مناظره اشتباه کرده باشند. و یا کاتبین تراجمِ افرادِ فوتْشده، ممکن است در ضبط تاریخ وفات آن افراد دچار خطا شده باشند. بنابراین طرح چنین اشکالی مستلزم بررسی دقیق تاریخ خود مناظره و تاریخ وفات تکتک حاضرین در آن مجلس است.
دوم. هرچند که ادعای مثالی بودن این موقعیت بسیار دور از ذهن و غیرمعتبر است، اما اگر هم فرض سؤال را بپذیریم ، باز این مناظره و گفتوگویی که نقل شده است، واجد امکانات فلسفی است. چنانکه محاورات افلاطون را واقعیاتی دقیقا تاریخی نمیدانیم و اتفاقا با فرض آنکه افلاطون این موقعیتها را خودْ خلق کرده است، تکتک عبارات آن را محل تفسیر میدانیم. از طرف دیگر هم این محاورات را بیربط به فضای تاریخیو واقعی یونان نمیشناسیم و از روایت افلاطون از تاریخ و وضعیت آتن بهرهمیبریم. بنابراین، با فرض تاریخی نبودن مناظره و مثالی بودنش نیز (خصوصدر مقدمه دوم کتاب) دست به تفسیری فلسفی-تاریخی بردهایم.
---------------------------
🔹در خصوص دوطرح از زبان و حکم مقاله بنده در فصلنامهبابل به آدرس و مشخصات زیر مراجعه نمایید:
- فصلنامه علم و سیاست بابِل. شماره سوم(پاییز۹۷). فصل یکم. مقدمهدوم: نگاهی به منازعاتِ پیرامون منطق نزد مسلمین:۲۱-۳۳
🔹 در خصوص ادعای مثالی بودنموقعیت مناظره متی بن یونس و ابوسعید سیرافی، مقالهای را در کانال قرار خواهمداد که سودمند است.
[پایان]
#تاریخ
#فارابی
#فلسفه
@konashmirrokni
5_6224178245001019498.pdf
13.54M
🔺 رساله مرحوم ملاهادی سبزواری در شرح حدیث شریف نورانیت (صادر از شاهولایت امیرالمومنین علیهالسلام)
بنابر دستخطی که در ابتدای نسخه از مرحوم آسید جلالالدین آشتیانی میبینیم، تاریخ کتابت این رساله دو سال پس از اصل تالیف این رساله است، یعنی به سال ۱۲۹۰ هجری قمری. مرحوم حاج ملاهادی سبزواری به سال ۱۲۸۹ رحلت فرمود. همینطور کاتب این نسخه از فضلای زمان است و از این جهت نسخه مکتوبه او واجد اعتباری بسزا است.
لازم است یادآوری کنیم که مرحوم حاج ملاهادی سبزواری استاد ملاحسینقلی همدانی است.
#مخطوط
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علیبن ابیطالب و الائمه المعصومین علیهمالسلام
@konashmirrokni
🔺بخشی از متن حدیث شریف معرفت به نورانیت امیرالمومنین؛
[حدیث معرفت به نورانیت دستکم از دو جهت واجد اهمیت است. اولا در این حدیث شریف با عبارت "ان ذلک لواجب علی کل مومن و مومنه" فهم مراتب عالی ولایت با دعوتی عمومی همراه میشود و این با طرح فرقهای که در بعضی محابل سلوکی شاهدیم در تمایز تواند بود. ثانیا معرفت به نورانیت بدل به اساس فهم مومن از ولایت میشود، یعنی فهم مراتب دیگر ولایت همگی فرع بر این فهماند و اگر این فهم نباشد، فهم مراتب فرعیتر دیگر جهبسا بدل حجاب مومن شوند.]
🔹 رُوِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَدَقَةَ أَنَّهُ قَالَ: سَأَلَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِی سَلْمَانَ الْفَارِسِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُمَا یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِالنُّورَانِیةِ قَالَ یا جُنْدَبُ فَامْضِ بِنَا حَتَّی نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِک قَالَ فَأَتَینَاهُ فَلَمْ نَجِدْهُ قَالَ فَانْتَظَرْنَاهُ حَتَّی جَاءَ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ مَا جَاءَ بِکمَا قَالا جِئْنَاک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَسْأَلُک عَنْ مَعْرِفَتِک بِالنُّورَانِیةِ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ مَرْحَباً بِکمَا مِنْ وَلِیینِ مُتَعَاهِدَینِ لِدِینِهِ لَسْتُمَا بِمُقَصِّرَینِ لَعَمْرِی إِنَّ ذَلِک الواجب [وَاجِبٌ ] عَلَی کلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ثُمَّ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ یا سَلْمَانُ وَ یا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ ع إِنَّهُ لَا یسْتَکمِلُ أَحَدٌ الْإِیمَانَ حَتَّی یعْرِفَنِی کنْهَ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذَلِک فَهُوَ شَاک وَ مُرْتَابٌ یا سَلْمَانُ وَ یا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ ع مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ وَ هُوَ الدِّینُ الْخَالِصُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یؤْتُوا الزَّکاةَ « البینة: 5- »
وَ ذلِک دِینُ الْقَیمَةِ یقُولُ مَا أُمِرُوا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ الدِّینُ الْحَنِیفِیةُ الْمُحَمَّدِیةُ السَّمْحَةُ وَ قَوْلُهُ یقِیمُونَ الصَّلاةَ فَمَنْ أَقَامَ وَلَایتِی فَقَدْ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ إِقَامَةُ وَلَایتِی صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَک مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَالْمَلَک إِذَا لَمْ یکنْ مُقَرَّباً لَمْ یحْتَمِلْهُ وَ النَّبِی إِذَا لَمْ یکنْ مُرْسَلًا لَمْ یحْتَمِلْهُ وَ الْمُؤْمِنُ إِذَا لَمْ یکنْ مُمْتَحَناً لَمْ یحْتَمِلْهُ.
▪️بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 26، ص: ۲
@konashmirrokni
🔺ترجمه حدیث معرفة امیرالمومنین بالنّورانیّة
« محمّد بن صدقه نقل کرد: اباذر غفاری از سلمان فارسی پرسید معرفت امام امیر المؤمنین علیه السّلام به نورانیت چگونه است؟ سلمان گفت با هم برویم از خود مولا سؤال کنیم آمدیم خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام ایشان را نیافتیم. مدتی منتظر شدیم تا آمد. سؤال فرمود برای چه آمده اید؟ گفتیم آمده ایم بپرسیم شما را چگونه با نورانیت می توان شناخت؟ فرمود: مرحبا به شما دو دوست متعهد که در راه دین کوتاهی ندارید. به جان خودم سوگند یاد می کنم که این مطلب بر هر مرد و زن مؤمنی واجب است آنگاه فرمود: ای سلمان و ابا ذر! گفتیم بفرمائید یا امیر المؤمنین. فرمود: ایمان شخص کامل نمی شود مگر مرا به کنه معرفت با نورانیت بشناسد. وقتی به این صورت شناخت آنگاه دلش را خدا به ایمان آزمایش نموده و شرح صدر برای اسلام به او عنایت کرده و در این صورت است که عارف و بینا و مستبصر می شود. و هر که کوتاهی از این عرفان بنماید در حال شک و ارتیاب است. سلمان و ابا ذر! شناخت من با نورانیت، شناخت خدا است و شناخت خدا معرفت من است با نورانیت. این است همان دین خالص که خداوند می فرماید: « وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِک دِینُ الْقَیمَةِ. » می فرماید: دستور داده نشده به آنها مگر اینکه ایمان به نبوت حضرت محمّد آورند که همان دین حنیف محمدی ساده است این قسمت آیه «وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ» هر کس اقامه ولایت مرا کرده باشد نماز را به پای داشته است به پا داشتن ولایت من دشوار و سنگین است که تاب آن را ندارد مگر فرشتۀمقرّب یا پیامبر مرسل یا بندۀمؤمنی که خدا دلش را به ایمان آزمایش کرده باشد.
فرشته اگر مقرّب نباشد تاب تحمل آن را ندارد و پیامبر نیز اگر مرسل نباشد تحمل ندارد و مؤمن هم اگر مورد آزمایش و اعتماد نباشد تاب آن را ندارد.
@konashmirrokni
15_1824.pdf
462.6K
تفقّه و جستن از دام تحجر
[درباره مناقشات بنری در عیدغدیری که گذشت]
حمیدرضا میررکنیبنادکی
متن یادداشت را در صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان بخوانید👆
@konashmirrokni
🔺 نسخهای کتاب التوحید صدوق با حواشی مرحوم سیدنعمتالله جزائری (رحمهالله علیهما)
🔺نسخهای از کتاب التوحید صدوق با حواشی مرحوم سیدنعمتالله جزائری (رحمهالله علیهم)
لذتبخشترین قسمت کار با نسخ خطی، مواجه شدن با خطّ عالمان مشهور و اثربخش در تاریخ اندیشه اسلامی است. مشغول دیدن نسخهای بودم که تازه بدستم رسیده و کثرت حواشی متن نظرم را جلب کرده بود. با رجوع به ابتدا و انتهای نسخه متوجه شدم که این کتاب متعلّق به کتابخانه شخصی مرحوم سیدنعمتالله جزائری(ره) بوده است. حواشی حاوی نکات معرفتی، رجالی و نسخهشناختی است. معلوم است که سید احتمالا این کتاب را بقصد قرائت و تدریس بر شاگردانش اینگونه حاشیهزده است. در صفحه یکی مانده به آخر بهخط سید چنین میخوانیم؛
"لقد بلغ مقابله و مذاکره مع بعض الاخوان و انتهی فی شهر محرمالحرام مفتح عام السابع و ثمانین بعد الالف"
این نوشته نشان میدهد این متن بر شاگردان ایشان قرائت میشده و احتمالا شاگردان نسخههای خود را با نسخه استاد مقابله و تصحیح مینمودهاند. تاریخ پایان مقابله و مذاکره کتاب بتدای سال ۱۰۸۷ هجری قمری است، ینی دورانی که سید تقریبا ۳۷ سال داشته است.
کمی پایینتر باز نوشته دیگری میبینیم:
" لقد قراه جماعه من اصحابنا مره اخری بعد عام مایه و الف"
یعنی چیزی حدود سیزده سال بعد باردیگر سیدنعمت الله این کتاب را بر شاگردان خوانده است. اینبار بجای تعبیر اخوان از لفظ اصحابنا استفاده میکند. شاگردان روزی به سن استاد نزدیکتر بودند و هر دو جوان بودند، بنابراین همدیگر را برادر میخواندند. اما در قرائت دوم ، سید دیگر مانند شاگردان جوان نیست و شاگردان در حکم یاران و مریدان اویند، نه برادران.
هر دو متن با امضا سیدنعمتالله الحسینی پایان مییابند.
ناگفته نماند که اهمیت سیدنعمتالله جزائری در این است که او هم میراثدار محدثین است و هم امتداد جریان اخلاقی و حکمی علمای شیعه. او مشی حدیثی دارد اما حدیث را در محضر مجلسی دوم و ملامحسن فیض آموخته است. همچنین جالب توجه است که سیدعلی شوشتری(استاد مرحوم ملاحسینقلی همدانی) ندیده او است، یعنی با چهار واسطه نسباً به سیدنعمتالله میرسد. همچنین نبیره سیدنعمتالله یعنی عموی سیدعلی شوشتری قریب به ۱۵ سال محضر اقامحمد بیدآبادی را درک نموده بوده است. بنظر میرسد میراث مرحوم سیدنعمتالله در فرزندان او ادامه یافته و تربیت و شخصیت خانوادگیای او آغازگرش بوده بعدها در عالمانی چون سیدمحمود جزائری و سیدعلی شوشتری جلوهگر شده است.
@konashmirrokni
4_5884367188525058930.pdf
9.9M
🔺مراقبه بر روح تشکیلات؛
✍ حمیدرضا میررکنیبنادکی
| تشکیلاتی که بجای ایجاد گفتوگویی گرم در درون خود ، گفتوگوی درون را تعطیل نموده و مدام با بیرون خود در تقابل و تعارض است، روح تشکیلات را از دست خواهد داد... |
نشریه دانشجویی اصحاب
🔹 این یادداشت را بیش از یکماه پیش به پیشنهاد سردبیر محترم نشریه هیئت دانشجویی اصحاب عاشورایی(دانشگاه علامه طباطبایی) تحریر کردهام. این روزها در دانشگاه علامه مناقشاتی در درون یکی از تشکلها آغاز شده است. انتشار این متن را در این وقت مغتنم میشمرم و اطراف درگیر در آن مناقشات را به این متن دعوت میکنم.
@atu_ashuraeei
@konashmirrokni
🔺 حلقه کتابخوانی "در امتداد قیام حسینی"
در این حلقه تلاشخواهیم کرد با خوانشی انتقادیِ متن این سه کتاب، خواندن سیره اهلبیت (ع) را تمرین کنیم.
@konashmirrokni