article-1-95-fa.pdf
621.6K
🔺#مقاله محمد بن سنان از ورای دیدگاهها
( در دو فرسته)
۱.
محمد بن سنان زاهری یکی از مناقشه برانگیزترین روات حدیث است. کم نبوده و نیستند عالمانی که قائل به ضعف او بودهاند. تضعیف او به مثابه تضعیف حدود هزار حدیث -فقط- در کتب اربعه است. روایات او در غیر کتب اربعه بیش از اینها است.
بنده از پیش معتقد بودم جریانسازیهایی که حول مفضل بن عمر جعفی و بعضی از اطرافیان او توسط جریان ابوالخطّاب از عصر امامصادق علیهالسلام آغاز شد، دامان محمد بن سنان را هم گرفته است و تصریح به غلو او از سوی معصوم، تماما توسط شاگردان ابوالخطاب ساخته و پرداخته شده است.
اولا که وجود نام اودر سلسله اسناد روایات عالم ذر و اظله و اشباح نمیتواند دلیل موجهی بر غلو باشد؛ هرچند شیخ مفید علیهالرحمه تلویحا این روایات را موضوعه میخواند، اما تقریبا تمام روات جلیل شیعه چه در اقلیتی مثل حلقه اطرافیان هشام بن الحکم و چه اکثریت امامیه که شاگردان هشام بن سالم و زراره وبودند، همگی این روایات را نقل کردهاند. اگر داشتن کتابی به نام «الاظلة» هم حجتی برای متهم کردن کسی به غلو بود، باید احمد بن محمد بن عیسی قمی که مبارز بزرگی علیه غلو در قرن دوم و سوم محسوب میشود را هم غالی بدانیم، چون ایشان هم دقیقا کتابی به همین نام در فهرست آثارشان هست.
ثانیا در خصوص جریانسازی غالیان علیه محمدبن سنان زاهری ،بهترین حجتم بر این مطلب آن است که شیخِ محدثین قم؛ احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی - که در اوج درگیری با اهلغلو قرار داشت - از محمد بن سنان بیش از ۳۰۰ حدیث بدون واسطه روایت کرده است.
@konashmirrokni
۲.
احمد بن محمد بن عیسی از مشایخ جلیل کلینی است در روایت کردن بسیار سختگیر است. او احمد بن محمد بن خالد برقی(صاحب محاسن) را به اتهام نقل از ضعفا و مجاهیل و نقل مرسلات از قم اخراج کرد و محمد بن اورمه(صاحب تفسیرالباطن) را به اتهام غلو تحت محدودیتهای شدیدی قرار داد. در عین حال هیچکس به اندازه او از محمد بن سنان روایت نکرده است.
همچنین اعتماد کلینی و صدوق که هر دو به ضدیت با غلو مشهورند به روایات او، بهترین حجت بر این است که آن روایات معدودِ انتسابِ غلوّ به محمد بن سنان ، محصول جریانسازیهای غالیان بوده است.
مقاله فوق، تمام شواهد مدح و ذم محمد بن سنان را یک به یک بررسی کرده است و بخوبی توانسته محمد بن سنان را از دایره ضعفا، به جایگاه اصلیاش که ثقهای جلیل است برگرداند. البته این مقاله به علل تاریخی شیوع این روایات ذمّ و اتهام غلو او نپرداخته است.
آقای محمدهادی گرامی در پایاننامه ارشدشان چند گام مهم در این خصوص برداشتهاند و ادامه پیدا کردن این تلاشها میتواند زنگار از چهره تعداد دیگری از شخصیتهای امامی قرن دوم و سوم بردارد.
@konashmirrokni
🔺 #مقاله مروان راشد درباره کیستی مؤلف رسالة الجمع بین رائی الحکیمین منسوب به فارابی
سالها پیش وقتی مشغول تنظیم مقدمهای بر ترجمهای از رسالات فارابی بودم، متوجه فاصله متن رسالة الجمع بین رائی الحکیمین (الافلاطون الهی و الارسطاطالیس) با سایر آثار فارابی شدم.
فارابی عملا در کتاب مفصل خود بهنام تحصیلالسعادة نحوه وحدت فلسفه را از آن حیث که فلسفه است توضیح داده است. از طرف دیگر در دو رسالهای که در پی تحصیلالسعاده نگاشته (رسالة فی فلسفة افلاطون؛اجزائها و مراتب اجزائها و رسالة فی فلسفه ارسطوطالیس) ، صراحتا تفکیک این دو فلسفه را از هم به رسمیت شناخته است. تصور رایج مبنی بر اینکه فارابی ملتفت دوگانگی این دو فلسفه نبوده و تحت تاثیر نوافلاطونیان آن دو فلسفه را یکی فرض میکرده، تصوری بکلی غلط و نادقیق است. او در تحصیل السعاده ، با طرح مراتب فلسفه، جهت وحدت و امکان کثرت فلسفه را به رسمیت میشناسد.
از طرف دیگر متن رساله الجمع، این وحدت را میخواهد در آراء جزئی این دو فیلسوف بجوید، حال آنکه چنین تلاشهایی را کمتر از فارابی در آثار دیگرش سراغ داریم.
دستآخر در آن مقدمه تصمیم گرفتم که هیچ ارجاعی به رساله الجمع ندهم، در حالی که صادقانه باید بگویم به یکی دو جمله آن نظر هم داشتم.
حدود دو ماه بعد شنیدم که عدهای مدتها است که به انتساب این رساله به فارابی شبهه کردهاند. از اهلنظر جویا شدم و به این مقاله رسیدم. مقاله فوق، مقالهای است که در آن مروان راشد بخوبی با سنجش متن رساله الجمع انتساب این رساله را به فارابی طرد کرده است. البته در اینکه مولف الجمع بالضرورة باید ابراهیم بن عدی الکاتب باشد یا نه میشود مناقشه کرد، و دلیل راشد هم بنظر در این مورد صائب نیست. اما به هر حال این تلاش او، تلاشخوبی است و بصیرتهایی درباره رساله الجمع به ما میدهد، بخصوص در نفس طرد رساله از فارابی، رأیش بهنظر دقیق میآید.
تا جایی که من به خاطر دارم، اگر انتساب این رساله به فارابی را رد کنیم، در واقع باید بگوییم فارابی هم به اثولوجیا نظر نداشته است، باوجود اینکه در عصر او این کتاب شهرت فراوان به ارسطو داشته(چنانکه بوعلی هم نظر مثبتی به آن نداشت.) بنابراین تلاشهای دکتر رضا داوری اردکانی و دکتر نصرالله حکمت در توجیه استفاده فارابی از اثولوجیا میتواند مرفوعه قلمداد شود.
با اینکه بارها به دوستانم پیشنهاد کردم که این مقاله را ترجمهکنند، بنده هنوز ترجمهای از این مقاله به فارسی ندیدهام.
*(لازم میدانم اضافه کنم که طی ایمیلی نظر آقای حسن انصاری را هم -به عنوان یک نسخهشناس آشنا به سنت اسلامی-پیرامون این مقاله جویا شدم. ایشان هم استدلال راشد را صائب میدانست و انتساب این رساله را به فارابی منتفی.)
@konashmirrokni
🔺لینک خرید کتاب «آنچه باید پیش از آموختن فلسفه بدانیم»؛
کتابی است که اخیرا از بنده به چاپ رسیده. این کتاب مشتمل بر متن عربی و ترجمه دو رساله از ابونصر فارابی است. بنده نیز طی دو مقدمه نسبتا مفصّل به تشریح و تنقیح ایده اصلی فارابی از فلسفه و منطق پرداختهام.
ترجمههای این دو رساله هر کدام قبلا در دو فصلنامه تخصصی متفاوت به چاپ رسیده بود. وجه ممیز این کتاب نسبت به آن دو کار قبل، انضمام اصل متون عربی و تجدید و توسعه مقدمات قبلی است.
علاقمندان این کتاب را از لینک زیر میتوانند تهیه کنند؛
https://shahreketabonline.com/products/47/292376/آنچه_باید_پیش_از_آموختن_فلسفه_بدانیم
@konashmirrokni
🔺لینک خرید کتاب از دیجیکالا
https://www.digikala.com/product/dkp-2349012/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%AE%D8%AA%D9%86-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%86%D8%B5%D8%B1-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D9%81%D9%84%D8%A7%D8%AA
@konashmirrokni
🔺پیرامون کتاب «آنچه باید پیش از آموختن فلسفه بدانیم» در این مصاحبه به فراخور پرسشها، مطالبی را به عرض رساندهام.
https://www.mehrnews.com/news/4811568/آشنایی-زدایی-از-فارابی-درکی-حداقلی-از-سنت-های-علمی-خود-داریم
@konashmirrokni
1_177252898.pdf
7.63M
🔺تصحیح انتقادی رسالة فی اغراض مابعدالطبیعه(للفارابی)
@konashmirrokni
🔺تصحیح انتقادی رسالة فی اغراض مابعدالطبیعه؛
بوعلی در فهم کتاب متافیزیک ارسطو، خود را وامدار این رساله میداند. از بعض از اساتید فلسفه شنیدهام که با این شبهه که «آنچه بوعلی خود را وامدار آن در فهم متافیزیک میداند، باید شرحی مبسوط و گسترده باشد»، انتساب این متن را به آن رساله مورد تردید قرار میدهند. صرف نظر از مطابق نبودن این شبهه با اسناد تاریخی نزد ما، و اصلا صرف نظر از درستی یا غلطی این شبهه، آنچه بچشم میآید، ندیدن اصل معنای غرض نزد این شبههکننده است.
شرح محتوای آراء ارسطو، در آثار فارابی فراوان است. بخصوص در رساله التعلیقات، فارابی قواعد اصلی سنت فلسفه ارسطو را به بیانی موجز و خلاصه بیان کرده است. بنابراین، بوعلی برای فهم محتوا آراء ارسطو، نمیباید با وجود تعلیقات فارابی، محتاج چیز دیگری باشد(بخصوص که او هم تاحدودی از سنت ابوزید بلخی بهرهمند بود، و هم احتمالا از سوی سنت اسماعیلی به میراث یونانی دسترسی داشت).
پیدا است آنچه بوعلی از رساله اغراض مابعدالطبیعه میتوانست بدست بیاورد-که در دیگر آثار موجود زمانش نبود-، نه شرح آراء ارسطو و قواعد فلسفی سنت مشائی، بل غرض نهایی ارسطو است از نگارش و اظهار تمامی این آراء. در مقدمهای که بر رساله «فی ما ینبغی ان یقدم قبل تعلم الفلسفه» نگاشتم، کوشیدم توضیح دهم که چه فرقی است میان رأی و غرض، و اینکه چطور توضیح «غرض»، فارابی را بجای توضیح آراء ارسطو در آثارش، به تمرکز بر تبویب و فصلبندی آثار ارسطو میکشاند.
آنچه فارابی را از سایر شرّاح ارسطو (یحیی بن عدی، ابوالحسن عامری، کندی، ابوزید بلخی و...) متمایز میکند، التفات او به همین نقطه است، «غرض». این غرض کلمهای بیش نیست، اما تمام سطور فارابی نیروی خود را از همین یک کلمه میگیرند. برای ما که اکنون از پس دوازده قرن سنت فلسفه اسلامی به این تاریخ مینگریم، فهم درک مسلمین از آن غرض ، ضروری و سازنده است.
----------------
متن تصحیح انتقادی سرکار خانم کیانخواه تفاوت چندانی با متنهای موجود دیگر ندارد. من قبلا دو نسخه سنگی از این رساله ( کتابخانه مجلس ۳/۴۱۷ - کتابخانه مجلس ۱۶/۱۲۳۲ ) دیده بودم. یکی طبع مصر استو یکی طبع حیدرآباد دکن. تاجایی که بنده مقایسه کردهام، عبارات عینا عبارات تصحیح مذکور است. اما آنچه مهم است اینکه در این تصحیح تمام نسخه موجود در ایران (که اقدم آنها متعلق به قرن یازدهم است) گردآمده است. میشود قاطعا گفت که دقیقتر از این متن، متنی از رساله اغراض موجود نیست.
@konashmirrokni
🔺موضع داشتن، مقدمه پژوهش و پرسش داشتن است؛
در دل سنت پژوهشی بر پا است، این پژوهش هرچند به طرح سوالاتی میانجامد، و به دنبال آن سوالات هم میرود، اما اساسش موضعی است که دارد.
▪️در صفحه اندیشه روزنامه قدس بخوانید؛
(به نحوی ادامه مصاحبهای است که قبلا در خبرگزاری مهر منتشر شد.)
@konashmirrokni
4_5938379692217206401.pdf
524.6K
▪️فایل صفحه اندیشه روزنامه قدس(۲۹ بهمن ۹۸) 👆
🔺موضع داشتن، مقدمه پژوهش و پرسش داشتن است؛
در دل سنت پژوهشی بر پا است، این پژوهش هرچند به طرح سوالاتی میانجامد، و به دنبال آن سوالات هم میرود، اما اساسش موضعی است که دارد.
(به نحوی ادامه مصاحبهای است که قبلا در خبرگزاری مهر منتشر شد.)
@konashmirrokni