eitaa logo
کوچه های آشنا
447 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
159 ویدیو
23 فایل
📌روزبه‌روز، باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی #شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. امام خامنه‌ای ارتباط باادمین @Aboojavad
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ✨کوچه های آشنا شهید والامقام سعید ابراهیمی دو فرشته بنام احمد و تزکیه خانم به مورخ بیست و نهم فروردین ماه ۱۳۴۲ در صاحب فرزندی آسمانی بنام سعید شدند. سرانجام دانش آموز داستان ما با لباس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ بیست و نهم اسفند ماه ۱۳۶۰ از محور شادگان شوش به مقصد بهشت پر کشید https://eitaa.com/khatemogaddam وصیتنامه؛ پیرو خط اصیل و حافظ باشید و از نسل جوان که امید آینده و و اسلامند می‌خواهم که قدر این عزیزمان تنها زمان را بدانند و پیوندی نا گسستنی با روحانیت مبارز در خط اصیل و امام داشته باشند و این را تا حکومت (عج) ادامه دهند. و ای ای درس گرفته از (س) در تربیت و بزرگ کردن من خیلی زحمت کشیده ای، مانند (س) صبور باش و پیام خون شهیدان را با خود و با خود به گوش برسان.  
﷽ ‌ ✨کوچه های آشنا شهيد والامقام مصطفی انصاری دو فرشته بنام عباس و یک شیرزن زنجانی به مورخ بیست و ششم اردیبهشت ماه ۱۳۴۴ در صاحب فرزندی آسمانی بنام مصطفی شدند. https://eitaa.com/khatemogaddam سرانجام قصه ما به ندای هل من ناصر ، و در رکاب ولی زمانش به مورخ شانزدهم آبان ماه ۱۳۶۱ از عین خوش به مقصد بهشت پر کشید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای پایین آرام گرفت.
‏ ﷽ ✨کوچه های آشنا شهید والامقام محمدرضا اجاقلو دو فرشته بنام غلامرضا و رفعت خانم به مورخ يکم شهریور ماه ۱۳۴۳ در صاحب فرزندی آسمانی بنام محمدرضا شدند. سرانجام با لباس خاکی ارتش همیشه قهرمان به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ نهم تیر ماه ۱۳۶۴ از ارتفاعات کله قندی به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای بالی آرام گرفت. https://eitaa.com/khatemogaddam وصیتنامه: را در همه حال حاضر بر اعمال ببینید و از معصیت هر چند کوچک بپرهیزید، چرا که میگوید"عالم محضر خداست، در محضر معصیت نکنید". خاطره: محمدرضا خیلی بود، وقتی که به کسی قول می داد هرچقدر هم که سخت بود به آن عمل می کرد. یکبار به کوچکش علیرضا گفته بود اگر در سال قبول شوی برایت ساعت مچی می‌خرم، زمانی که برادر کوچکش در امتحانات قبول شد محمدرضا در بود، و در نامه ای برای او نوشت که چون نمی تواند به مرخصی بیایید با ساعتی را که خریده بود به علیرضا فرستاده بود. راوی: رفعت ناسوتی ( )  
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام خلیل جمالی دو فرشته بنام اسداله و مبارکه خانم به مورخ پنجم دی ماه ۱۳۳۴ در شهرستان خرمدره صاحب فرزندی آسمانی بنام خلیل شدند. که در لباس مقدس خاکی همیشه قهرمان و در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر گفت. در فروردین ماه ۱۳۶۰ در رقابیه مجروح و سرانجام مورخ یازدهم آذر۱۳۶۳ به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت. خاطره: یک روز به رفتیم نزدیک بود و خریدیم او هم یک دست و شلوار خرید در راه که می‌آمدیم یک نفر رنگ و رخش زرد شده بود گفت چی شده گفت: خیلی سرده و من چیزی ندارم بپوشم خلیل خود را به او داد و تنها شلوار ماند خیلی و بود در سال 1360که مجروح شد توان حرکت نداشت و خیلی سخت بود برای او و ما ایام سختی را می‌گذارندیم نگذاشتم در بیمارستان بماند به خانه آوردیم و مدت سه سال پرستاری کردیم اما او خجالت می‌کشید. او در گروهبان یکم و تعمیرکار بود از اینکه چرا به نرسیده گریه می‌کرد، سال 1363 حالش خیلی وخیم شد و باز به بردیم و یک هفته در آنجا ماند تا اینکه به آرزویش رسید و به دوستان پیوست. راوی: عشرت جمالی ( )   ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام سیروس تیموری دوست دو فرشته بنام محمدعلی و مرضیه خانم به مورخ یکم تیر ماه ۱۳۴۶ شهر صاحب فرزندی آسمانی بنام سیروس شدند. که در لباس مقدس سبز جان برکف و در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر گفت. سرانجام مورخ پنجم بهمن ماه ۱۳۶۵ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت. خاطره: وقت رفتن عزیز دردانه به شده بود لباس سربازی را به تن کرد،چقدر با قامت زیبایش سازگار بود بند پوتینش را بست عزمش را محکم کرد و ایستاده آسمان چشمانش بارانی بود، چقدر دلم برای آن لحظه تنگ شده است، کمی به این طرف و آن طرف رفت، جان ، جان و عزیزم من دیگر می‌رم به هر حال اگر خوبی، بدی دیده اید حلالم کنید،شما دیگر گریه نکنید من که جای بدی نمی‌روم،برای با کوفیان می‌روم ، اکنون بر همه واجب است که در های حق حضور پیدا کنند تا دست تجاوزگران و زورگویان از کشور قطع شود. حرف که می‌زد دلمان آرام می‌گرفت، حرفهایش به پایان رسید از تک تک اعضای خانواده خداحافظی کرد و برای آنچه می‌گفت رفت، روزها و ماهها از پی هم سپری شد همه دلتنگ و نگرانش بودیم در یکی از روزها خبر را آوردند شکر به جا آورد ( )   ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 https://eitaa.com/koochehhayehashena
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام حسین شاکری نوری دو فرشته بنام ابراهیم و شیر زن زنجانی در سال ۱۳۴۴ در صاحب فرزندی آسمانی بنام حسین شدند. غواص داستان ما در لباس مقدس خاکی همیشه صحنه و در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر و سرانجام مورخ بیستم بهمن ماه ۱۳۶۴ از منطقه عملیاتی والفجر ۸ اسکله چهار چراغ به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای آستان مقدس حضرت سید ابراهیم ع زنجان آرام گرفت. پیام شهید: پیامم اینه که! همین دیگه! وقتی حرفی چیزی میزنه این ور اون ورش نکنن، قشنگ بهش کنن. – فقط همین. مصاحبه دوم _ واسه چی اومدی اینجا حسین آقا؟ برای گفتن به امر و دوماً واسه خاطر دیگه! ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅───── حسین شاکری نوری
کوچه های آشنا
محمدحسن رحیمی یکی از آنانی که در فصل زیست، و را فدای ازلی کرد و نام نامی خود را در زمره همیشه جاوید تاریخ ثبت کرد. 📌 عضو پشتیبانی و مهندسی جنگ زنجان بود.وی بیست و یکم آذرماه سال ۱۳۳۴ در خانواده ای مذهبی و آشنای اصول والای اسلام از اهالی چشم به جهان گشود. سال ۱۳۵۶، سربازی را در پادگان ((باغ شاه)) سابق ، در هوابرد به پایان رساند. این همزمان بود با های مردمی سال ۱۳۵۷، محمدحسن نیز به جمع پیوست و تا از پا ننشست.محمدحسن چون کوه آتشفشان، به ظاهر خاموش، اما ، و استوار بود و انقلاب و جوشش درونی داشت. او ترسیم کننده خط واقعی (ره) بود. خط((نه شرقی، نه غربی)) در سه جبهه علیه امپریالیسم، کمونیسم و صهیونیسم نبرد می کرد: در همان اوایل ، به بهانه کار در بندرعباس و جنوب، بی آنکه خانواده را در جریان بگذارد، برای گذراندن ، سیزده ماه را در ((الفتح فلسطین)) به سر برد. پس از این دوره، در ، همراه برادران ، علیه صهیونیسم جنگید.پس از این دوره، به بازگشت، سپس دوره ی کوتاهی نیز به های عزیمت کرد و دوشادوش برادران مسلمان ، علیه سربازان کافر و متجاوز شوروی سابق و رژیم دست نشانده و مزدور افغانستان پیکار کرد.سپس به زنجان بازگشت و در زنجان نام نویسی کرد و با شغل ، در واحد عمران جهاد سازندگی مشغول به خدمت به شد. به محض شروع ، از طریق بسیج مستضعفان به اهواز شد. به سبب فداکاری ها و رشادت های بی نظیر در آن جبهه، وزنه ی سنگینی میان و به شمار می رفت و به (( واقعی)) معروف شده بود. بنا به هم سنگرانش در و پیروزی های جبهه های جنوب، محمدحسن خدمه ی تانکی بود که به مقابله با دشمن شتافت. روز صفر در حالی که سلاح در دست داشت، در عشق سوخت و به دیار باقی شتافت چگونگی شهادتش چنین است: 🔻سال ۱۳۵۹ بود، با همکاری ، حسن نیز جزو بسیج بود-قصد داشت حمله ای را طرح ریزی کند. منطقه ی عملیاتی مشخص شد. بنا شد از روی پلی که نیروهای دشمن آنجا را زیر نظر داشت و با تیربار زیر آتش مداوم داشت، عبور کنند و به قلب دشمن یورش ببرند، با تسخیر آن پل قسمتی از به سرزمین برمی گشت. سپاهیان مجبور می شدند توقف کنند. محمدحسن با رشادت خاصی، از رد می شود و به دیگران هم روحیه می دهد، تا از روی عبور کنند. بعد از این جریان سپاه حمیدیه از او می خواهد که به سپاه دربیاید. پس از وی هم سنگرانش در توصیف وی می گفتند:« محمد حسن، حمیدیه بود.» 🔹محمد حسن رحیمی چنان خود دار و بود که حتی هنگامی که به می رفت، به و نزدیکان خود سخنی نمی گفت. او از سوی به تهران رفت و بعد از دیدن ی آموزشی در تهران، جبهه ی اهواز شد. روز۱۵ دی ماه ۱۳۵۹، بنا بود حمله ی بزرگ و گسترده ای در منطقه ی دب حردان انجام شود. آن روز، محمدحسن به هم سنگرانش می گوید:«دیشب خواب دیدم؛ امروز اتفاقی می افتد.»نیروها سوار نفربر می شوند. اما، محمدحسن و سه نفر دیگر در نفربر جایشان نمی شود. بنابراین روی نفربر می خوابند و به سوی دشمن یورش می برند. این فرار و تعقیب ادامه دارد؛ تا آن که نفربر به نزدیک دهکده ای می رسد. قصد می کنند، دهکده را پاک سازی کنند؛ که موشک های عراقی بر سرشان می ریزند. نخستین موشک، نزدیک محمدحسن منفجر می شود و دست راست و بغل وی آسیب می بیند. موشک دوم به خود نفربر اصابت می کند. محمدحسن به زمین می افتد؛ آتش به بدن وی می رسد و پیکر پاکش در اسلام و حفظ می سوزد. احتمالا اگر وصیت نامه ای هم داشته، در آتش سوخته است. 🇮🇷بدین ترتیب، ۱۵ دی ماه ۱۳۵۹ در منطقه ی « » اهواز پس از ۴ ماه تلاش در این منطقه به درجه ی رفیع نایل می شود.
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام سعید معبودی دو فرشته بنام نعمت اله و زیور خانم مورخ هشتم خرداد ماه ۱۳۴۲ در صاحب فرزندی آسمانی بنام سعید شدند. که در لباس مقدس سبز جان برکف به ندای هل من ناصر و در رکاب ولی زمانش به مورخ بیست و هفتم اسفند ۱۳۶۰ از دشت عباس به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین آرام گرفت برادرش علیرضا نیز به بهشت پرواز کرده است وصیتنامه: سفارش می کنم را حفظ کنید سفارش می کنم را حفظ کنید و را تقویت کنید و به احترام کنید. اگر خواست و شدم. به بگویید پایه گذار و است و آن است ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
کوچه های آشنا
استاد سر سفره افطار شاگردات و همشهری های زمینی ات را هم دعا کن ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــ
دانشمند هسته‌ای شهید مجید‌شهریاری ما در علم و تحقیق نخبه های برجسته ای داریم مثل ؛ شهیدرضایی نژاد شهيدعلیمحمدی شهیداحمدی روشن؛ اینها نخبگانی بودند در وادی و که وار کار کردند آن روزی که درها را به روی خواستند ببندند که محصول این رادیوداروها به دست مردم نرسد و دچار مشکل بشود و گفتند «نمیفروشیم» که این مرکز تعطیل بشود اینها هم مشغول کار شدند تلاش کردند که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم بعد هم آمدند به ما اطلاع دادند که ما لوله ی سوخت و صفحه ی سوخت را هم ساختیم؛ دشمن متحیر ماند. این کار کار بود؛ این کار کار معمولی نبود. ۱۳۹۳/۰۹/۰۶ امام خامنه‌ای مدظله‌العالی ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام بهمن اسکندری دو فرشته بنام رحیم و اقدس خانم به مورخ دهم شهریور ماه ۱۳۴۴ در صاحب فرزندی آسمانی بنام بهمن شدند. که سرانجام به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ سوم دی ماه ۱۳۶۳ از جزیره مجنون به مقصد بهشت پر کشید. ولی پیکرش به تاسی از مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مدت ها مدت ها گمنام بود و مهمان شلمچه باقی ماند. در سال ۱۳۸۷ تفحص شد و در مزار پایین دیار غواصان دریادل به خاک سپرده شد ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────