eitaa logo
خوشه چین
151 دنبال‌کننده
357 عکس
66 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹مشکلات روحانیت🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در حدود سیزده سال پیش شبی در قم در یک محفل دوستانه مرکب از گروهی از اساتید و فضلا، که اینجانب نیز افتخار حضور در آن جلسه را داشت، سخن از مشکلات و نواقص سازمان روحانیت به میان آمد. سخن در این بود که چرا در گذشته حوزه‏های علمی و روحانی ما از لحاظ رشته‏های مختلف علوم از تفسیر و تاریخ و حدیث و فقه و اصول و فلسفه و کلام و ادبیات و حتی طب و ریاضی، جامع و متنوع بود و در دوره‏های اخیر تدریجاً به محدودیت گراییده است و به اصطلاح در گذشته به صورت جامع و دانشگاه بود واخیراً به صورت کلّیه و دانشکده فقه درآمده و سایر رشته‏ها از رسمیت افتاده است؟ چرا افراد بیکار و مزاحم و علف هرزه در محیط مقدس روحانیت زیاد است به طوری که یک زعیم روحانی مجبور است برای آب دادن یک گل، خارها و علف هرزهایی را هم آب بدهد؟ چرا اساساً در میان ما سکوت و سکون و تماوت و مرده‏وشی، بر حرّیت و تحرّک و زنده‏صفتی ترجیح دارد و هرکس بخواهد مقام و موقع خود را حفظ کند ناچار زبان در کام می‏کشد و پای در دامن می‏پیچد؟ چرا برنامه‏های تحصیلی ما مطابق احتیاجات‏ تنظیم نمی‏شود؟ چرا تصنیف و تألیف و نشریه و مجله به قدر کافی نداریم؟ چرا بازار القاب و عناوین و ژست و قیافه و آراستن هیکل در میان ما اینقدر رایج است و روز به روز مع‏الاسف زیادتر و رایج تر می‏گردد؟ چه رمزی در کار است که زعمای صالح و روشنفکر ما همین که در رأس کارها قرار می‏گیرند قدرت اصلاح از آنها سلب می‏گردد و مثل این است که اندیشه‏های قبلی خود را فراموش می‏کنند و ... 📚 ده گفتار، ص ۲۸۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
هدایت شده از خوشه چین
🔹انصاف🔹 📣 آیت الله شهید دکتر بهشتی انصاف؛ یعنی خود و دیگران را با یک دیده نگاه کردن. یعنی آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران هم نپسند و آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند. این می شود انصاف. و بی انصافی، یعنی بد دیگران خیلی بزرگ است، ولی بد من چیزی نیست! خوب دیگران خیلی کم ارزش است، ولی خوب من را حلوا حلوا کنید. 📚 باید ها و نبایدها، صر۶۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹محدوديت علوم بشری🔹 ✍ آيت‌الله العظمی جوادی آملی يكی از علل سرمستی به علم، بی اعتنایی به نارسایی های آن است. دانشمندان اذعان دارند كه علم بشری در هر رشته ای تنها به كشف بخش كوچكی از مجهولات نايل شده است و نايافته ها به مراتب، بيش تر از يافته های بشری است. افزون بر آن، يافته های علمی در هيچ يك از مواردش با ثبوت و تعيين همراه نيست و بسياری از آنها از حدّ فرضيه‌ تغيير پذير فراتر نمی رود. بسا معلومات زيادی كه ساليان مديد، دانشمندان آنها را مسلّم فرض می كردند، امّا پس از مدتی به راحتی از صحنه‌ دانش مورد اعتماد محو شد. نمونه‌ بارز آن، «هيئت بطلميوسی» است كه قرن ها بر اذهان بشريّت حكومت كرد، سپس نامی از آن برده نشد. افزون بر آن، اختلاف های زياد در ميان دانشمندان مشكلات پيشين را می افزايد؛ به گونه ای كه در عرصه‌ دانش های بشری به ويژه در علوم انسانی كه بيش از ديگر علوم، مورد نظر ماست نظريه‌ واحدی وجود ندارد. آن قدر اين اختلاف ها چشمگير و عميق است كه امروزه، اصل نِسبی نگری از تفكرات پر طرف دار و شايد مسلّم غرب تلقی می شود؛ با اين وصف، چگونه انسان با تكيه بر چنين علمی از تعاليم الهی می خواهد احساس بی نيازی كند و زندگی خود را تنها به مدد علم به پيش برد؟ او چگونه به راه های نامطمئن، ناثابت و متزلزل می خواهد اعتماد كند و بزرگترين سرمايه‌ خود يعنی عمرش را به پای آن ريزد؟ آيا تعاليم الهی در صورت اعتقاد به درستی آن ها پايگاهي مطمئن تر نيست؟ صرف نظر از اِشكال های ياد شده، علوم بشری با محدوديت روبروست؛ چون علم بشری، تنها می تواند اوضاع و احوال امور اين عالم را بررسی كند و در برابر بسياری از پرسش ها توان پاسخگویی ندارد. مثلاً اين كه آن سوی اين عالم، چگونه است، پس از مرگ چه حوادثي رخ می دهد و روح پس از خاك سپاری بدن به كجا می رود، برزخ چيست و ارتباط روح با آن چگونه است، بعث چگونه است و لقاء الله چه معنایی دارد، بهشت و جهنم چيست و...، همگی از پرسش هایی است كه علم از درك و پاسخ به آن ها نفياً و اثباتاً عاجز است؛ حال آن كه اين ها پرسش هایی است كه پاسخ صحيح به آن ها بخش مهم تری از زندگی بشر را سامان می دهد. آيا می توان واقعيت آخرت را كه به حتم ارتباط مستقيم با دنيا دارد ناديده گرفت و تنها با كمك علم مادی بشر كه فقط به دنيا و طبيعت نگاه می كند، براي زندگی انسان تصميم گرفت؟ با كمی دقت می توان فهميد قضا و داوری علم درباره‌ دنيا و مسايل دنيوی به جهت عدم احاطه به آخرت با توجه به اعتباری بودن انفكاك دنيا و آخرت و عدم جدایی واقعی بين آن ها قضا و داوری ناقص و يك سويه است. خلاصه آن كه: ۱. نايافته های علوم بشری در برابر دست آوردهايش، بسی بيش تر و فراگيرتر است. ۲. از ثبات و ارزش اطمينان پذيری برخوردار نيست. ۳. براي دستيابی به آن ها راه و نظريه‌ مشخصی وجود ندارد. ۴. حقيقت آخرت از قلمرو علوم بشری فراتر و بيرون است. از اين رو، چنين علومی نمی توانند مستقلا ً درباره‌ مسايل دنيوی برنامه دهند. البته همان گونه كه اكتفا به علم مادی، كاري خطا و ناصواب است، ناديده گرفتن دانش های بشری نيز عملی نابخردانه و اشتباه است. علم می تواند در خدمت دين، بسيار ارزشمند و تعالي بخش باشد. علم و عقل، روش ها و خط مشي معيشتی دين را جامه‌ عمل می پوشاند و ابزار دستيابی به جامعه ای سالم، پيشرفته و كارا را فراهم می كند. انسان ها نيز می توانند با بهره گيری از علمی كه در خدمت دين و تعاليم آن است و با رفع نواقص و كمبودهای آن، به پيشرفت هایی دست يابند كه مسلّماً از يافته های علم زدگان مادی، ارزشمندتر و چشمگيرتر است. دين نيز با عرضه‌ قوانين و احكام فقهی خود بر طبق تقاضايی كه ناشی از گسترش علوم است به صورتی پويا و كارآمد، نه تنها مانع توسعه و پيشرفت علوم نخواهد شد، بلكه تأكيدها و تأييدهای خود را بدرقه‌ آن خواهد كرد. 📚 نسبت دين و دنیا، ص ۴۳ ❇️،به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹از قلبت بپرس🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در کتب سیره نوشته‌اند: روزی مردی به خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد سؤالی دارم. پیامبر فرمودند: آیا می‌خواهی پاسخت را بشنوی؟ عرض کرد بفرمایید. پیامبر فرمود: آمده‌ای از من معنای برّ و نیکی، و اثم و زشتی را سؤال کنی؟ جواب داد آری سؤال من همین است. پیامبر سه انگشت خود را جمع کرد و آرام بر سینه مرد زد و فرمود: این فتوا را از قلبت بپرس، و بعد اضافه کرد: این دل انسان طوری ساخته شده است که پیوندی دارد با نیکی‌ها؛ با نیکی‌ها آرام می‌گیرد ولی بدی‌ها و زشتی‌ها آن را مضطرب و ناراحت می‌کند. درست همان‏گونه که بدن انسان اگر چیزی که با آن تجانس ندارد واردش شود نظم آن را بهم می‌زند و کار ارگان های مختلف آن را مختل می‌سازد، روح انسان نیز به واسطه اعمال ناشایست دچار اختلال و ناراحتی می‌شود. آنچه که در میان ما «عذاب وجدان» نامیده می‌شود ناشی از همین عدم تجانس روح است با زشت‌کاری و تباهی. 《اسْتَفْتِ قَلْبَک وَ انْ افْتاک الْمُفتونَ》 نظر واقع‏بینانه را از قلبت بپرس اگرچه صاحب‌ نظران به خلافش نظر بدهند. مولوی این حدیث را به شعر درآورده: ◽️پس پیمبر گفت استفتوا القلوب‏ ◾️گرچه مفتیشان برون گوید خطوب‏ و یا در شعر دیگری: ◽️گوش کن استفتِ قلبَک از رسول‏ ◾️گرچه مفتی برون گوید فضول‏ پیامبر بر این نکته انگشت می‌گذارد که اگر انسان جوینده حقیقت باشد و برای کشف حقیقت خود را بی‏‌طرف و خالص بکند، در این صورت قلب او هرگز به او خیانت نخواهد کرد و او را در مسیر صحیح هدایت خواهد کرد. اساساً انسان تا زمانی که جوینده راستین حق و حقیقت است و در جاده حق گام بر می‌‏دارد هرچه‏ که به او برسد حق و حقیقت است. و البته این نکته ظریفی است که اغلب باعث اشتباه می‌شود. آنجا که انسان به گمراهی کشیده می‌شود دلیلش این است که از ابتدا جهت‌گیری خاصی داشته و جویای حقیقت خالص نبوده است. پیامبر در جواب کسی که سؤال کرده بود «برّ» چیست، جواب داد: اگر تو واقعاً به دنبال برّ هستی، آنگاه که قلبت به چیزی آرام می‌گیرد و وجدانت آسوده می‌شود بدان که این برّ است، ولی آنگاه که به چیزی راغب هستی اما دلت آرام و قرار نمی‌گیرد مطمئن باش که آن اثم است. 📚 آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۷۴ - ۷۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹شرایط امر به معروف و نهی از منکر🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در امر به معروف شرایطی هست که فقهای شیعه و فقهای سنی ذکر کرده‌اند. از این رو فقها برای هر کسی جایز نمی‌دانند به عنوان امر به معروف و نهی از منکر متعرض دیگران بشود، خصوصآ اگر آن تعرض شدید باشد و پای مزاحمت و زد و خورد و خونریزی باشد که آن وقت شرایط زیادی دارد. دو شرط از شرایط امر به معروف و نهی از منکر از شرایط اولیه است که در همه موارد لازم است و خوارج فاقد هردو شرط بودند، بلکه منکر یکی از این دو شرط بودند. آن دو شرط یکی بصیرت در دین است و یکی بصیرت در عمل. بصیرت در دین یعنی اطلاع کافی و صحیح در امور دینی داشته باشد، حلال را از حرام، واجب را از غیر واجب تشخیص بدهد، و اینها نداشتند، لهذا یک آیه قرآن را که می‌فرماید: 《اِنِ الْ حُکمُ اِلّا لِلّهِ یقُصُّ الْ حَقَّ وَ هُوَ خَیرُ الْفاصِلینَ》 دستاویز قرار دادند و جمله «لا حُکمَ اِلّا لِلّه» را شعار خود ساختند در صورتی که این آیه ربطی ندارد به موضوعاتی از قبیل موضوع حکمیت و امثال آن. اما بصیرت در عمل: در باب امر به معروف و نهی از منکر، شرطی ذکر می‌کنند تحت عنوان احتمال اثر، و شرطی ذکر می‌کنند تحت عنوان عدم ترتب مفسده؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر برای این است که معروف رواج بگیرد و منکر محو شود، پس در جایی باید امر به معروف و نهی از منکر کرد که احتمالا این کار اثر داشته باشد و اگر می‌دانیم که قطعآ بی‌اثر است واجب نیست؛ دیگر اینکه این عمل برای این است که یک مصلحتی انجام شود، پس در جایی باید صورت بگیرد که مفسده بالاتری بر آن مترتب نشود. لازمه این دو شرط بصیرت در عمل است. آدمی که در عمل بصیرت ندارد نمی‌تواند پیش‌بینی کند که آیا اثری بر این کار مترتب هست یا نیست و آیا مفسده بالاتری هست یا نیست. این است که امر به معروف‌های جاهلانه همان‌طوری که در حدیث آمده افسادش بیش از اصلاحش است. 📚 بیست گفتار، ص ۴۵ و ۴۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹جهان‏ بینی توحیدی‏🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری جهان‏بینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر و جود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است. جهان‏بینی توحیدی یعنی جهانْ «یک قطبی» و «تک‏محوری» است. جهان‏بینی توحیدی یعنی جهانْ ماهیت «از اویی» {إِنَّا لِلَّهِ} و «به سوی اویی» {إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ‏} دارد؛ موجودات جهان با نظامی هماهنگ به یک «سو» و به طرف یک مرکز، تکامل می‏یابند؛ آفرینش هیچ موجودی عبث و بیهوده و بدون هدف نیست؛ جهان با یک سلسله نظامات قطعی که «سنن الهیه» نامیده می‏شود اداره می‏شود؛ انسان در میان موجودات از شرافت و کرامت مخصوص برخوردار است و وظیفه و رسالتی خاص دارد، مسئول تکمیل و تربیت خود و اصلاح جامعه خویش است؛ جهانْ مدرسه انسان است و خداوند به هر انسانی بر طبق نیت و کوشش صحیح و درستش پاداش می‏دهد. جهان‏بینی توحیدی با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت می‏شود. در هر ذره از ذرات جهان دلایلی بر وجود خدای حکیم علیم هست و هر برگ درختی دفتری در معرفت پروردگار است. جهان‏بینی توحیدی به حیات و زندگی معنی و روح و هدف می‏دهد، زیرا انسان را در مسیری از کمال قرار می‏دهد که در هیچ حد معینی متوقف نمی‏شود و همیشه رو به پیش است. جهان‏بینی توحیدی کشش و جاذبه دارد، به انسان نشاط و دلگرمی می‏بخشد، هدف هایی متعالی و مقدس عرضه می‏دارد و افرادی فداکار می‏سازد. جهان‏بینی توحیدی تنها جهان‏بینی‏ای است که در آن تعهد و مسئولیت افراد در برابر یکدیگر مفهوم و معنی پیدا می‏کند، همچنان که تنها جهان‏بینی‏ای است که آدمی را از سقوط در درّه هولناک پوچی‏گرایی و هیچی‏ستایی نجات می‏دهد. 📚 جهان‏بینی توحیدی، ص ۱۸ - ۱۹ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹سنت عملی🔹 📣 نبیه بری، رئیس وقت جنبش امل لبنان فردی مسیحی تصمیم می‌گیرد در شهر صور محلی برای فروش بستنی فراهم کند. تهیه این محل بیش از ۷۵ هزار لیره لبنانی برای او هزینه برداشت. در آن سال‌های دهه شصت این مبلغ اندک نبود. او این محل را خرید و کار خود را شروع کرد. اما فتوایی از شیخ موسی عزالدین در میان شهر پخش شد. فتوا این بود که «خوردن بستنی نزد مسیحی حرام است.» این فتوا کار خودش را کرد و کسب و کار بستنی فروش مسیحی از رونق افتاد. این مسئله به گوش امام صدر رسید، این اتفاق بر امام سخت آمد. به هر حال امام ترجیح داد که فتوایی بر خلاف فتوای منسوب به شیخ عزالدین صادر نکند و باعث نشود که شیخ عزالدین به سختی بیفتد. بنابراین، راهی را برای حل این مسئله در پیش گرفت که می‌توانیم آن را «سنت عملی» بخوانیم. ایشان مانند همیشه نماز جمعه را اقامه کرد. او تصمیم گرفت که در روز جمعه این مسئله را پایان دهد. پس از نماز، امام در حالی که عده‌ای از مردم هم او را همراهی می‌کردند، از حسینیه خارج شد. وقتی که به بیرون حسینیه رسیدند، امام به همراهان گفت: دوست دارد پیاده‌روی کند. او گفت: خدایا! چه هوای خوبی! دوست دارم کمی پیاده‌روی کنم. امام پیاده‌روی‌ را آغاز کرد و عده‌ای هم او را همراهی کردند. رفته‌رفته بر جمعیت افزوده می‌شد. امام به راه خود ادامه داد تا به بستنی‌فروشی رسید و در مقابل بستنی فروش ایستاد. او از پیش محل بستنی‌فروش را پرسیده بود. او با صدای بلند به همراهان گفت: چقدر این مغازه زیباست! گفتند: این‌جا بستنی‌فروشی است. امام گفت: واقعاً خوردن بستنی در این هوا لذت بخش است. خیلی وقت است بستنی نخورده‌ام! امام به درگاه بستنی‌فروشی رسید. بستنی‌فروش مسیحی از مغازه خارج شد و به امام خوشامد گفت. امام هم سلام کرد. امام گفت: می‌خواهیم بستنی بخوریم. به ما بستنی بده. بستنی‌فروش از درخواست امام شگفت‌زده شد. به امام نزدیک شد و گفت: سید، من مسیحی هستم! امام با صدای بلندی که همه می‌شنیدند، گفت: من دین تو را نپرسیدم، تو بستنی فروش هستی یا نه؟ بستنی فروش گفت: بله که هستم. امام گفت: پس می‌خواهیم بستنی بخوریم، برای ما بستنی بیاور. منتظر چه هستی؟ بستنی فروش از شدت خوشحالی خم شد تا دست امام را ببوسد، امام موسی دستش را به سرعت عقب کشید. بستنی فروش به همه بستنی داد. اخبار ماجرای «سنت عملی» امام به سرعت میان مردم پخش شد و فتوای تحریم خوردن بستنی از مسیحی را بی‌اثر کرد. 📚 وبسایت امام موسی صدر ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹حاضرم صد تا علامه امینی فدا کنم🔹 📢 آیت الله محمد جواد علوی بروجردی این قصه‌ای است که خود من از آقای علامه امینی نقل می‌کنم. آقای کوپایی مرحوم آقای امینی را در اصفهان برای یک دهه منبر، دعوت کرده بود. ایشان موضوع بحث را اثباتِ کفرِ شیخین قرار می‌دهند. دو شب منبر می‌روند و بعد از شب دوم، آقای کوپایی به ایشان می‌گوید از طرف آقای بروجردی چند نفر آمده‌اند و با شما کار دارند. آقای بروجردی تقاضا کرده است که موضوع بحث را عوض کنید. آقای امینی نپذیرفتند و شب سوم هم ادامه دادند. فرداش آقای کوپایی آمد و گفت: جلسه تعطیل شده است! چون آقای بروجردی دستور داده‌اند که جلسه تعطیل باشد. آقای امینی می‌گفتند: من خیلی عصبانی و ناراحت به قم آمدم و خانه آقای بروجردی رفتم و به ایشان گفتم: آقا! علی علیه السلام پدر شما است، من از او دفاع می‌کنم و شما مجلسش را تعطیل می‌کنید! آقای بروجردی فرمودند: من امروز کاری را مشغول هستم که سید مرتضی علم الهدی می‌خواست انجام دهد، و آن رسمیتِ مذهبِ شیعه بین مذاهب هست! هزار سال گذشته و شیعه هنوز نتوانسته این کار را انجام دهد. من با شیوخ الازهر مراوده دارم، اگر این منبر شما را امروز بیایند ضبط بکنند و بروند آن جا بگذارند، تمام فعالیت‌های ما بر باد می‌رود. آقای امینی! من کاری را مشغول هستم که به خاطر آن حاضرم صد تا آقای امینی را فدا کنم! آقای امینی می‌گفتند: من آن وقت قانع نشدم و ناراحت از پیش ایشان خارج شدم و پولی را هم که برای من فرستادند، قبول نکردم. آقای بروجردی فوت شدند و من چند سفر به مصر رفتم. آن جا فهمیدم که این فتوایِ شیخ محمود شلتوت چه اثری داشته و متوجه شدم که آقای بروجردی چه افقی را می‌دیدند. 📚 سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: گروه حوزه علمیه در واتساپ، سید حسین کشفی، ۱۴۰۰/۷/۲۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹محبت زمامدار🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و مؤثری است. بهترین اجتماع ها آن است که با نیروی محبت اداره شود، محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار. علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای ثبات و ادامه حیات حکومت، و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی‌تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند. مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند و آن علاقه‌هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می‌کشد. قرآن خطاب به پیغمبر می‌کند که‌ ای پیغمبر! نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری: 《فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضّوا مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْامْرِ》 به موجب لطف و رحمت الهی، تو برایشان نرم دل شدی که اگر تندخوی سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می‌گشتند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن. در اینجا علت گرایش مردم به پیغمبر اکرم را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم نسبت به آنان مبذول می‌داشت. باز دستور می‌دهد که ببخششان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت نما. اینها همه از آثار محبت و دوستی است، همچنانکه رفق و حلم و تحمل، همه از شؤون محبت و احسان‌اند. ◽️او به تیغ حلم چندین خلق را ◾️واخرید از تیغ، چندین حلق را ◽️تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر ◾️بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر 📚 جاذبه و دافعه علی علیه‌السلام، ص ۶۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹نه شیعه اند، نه سُنی🔹 📣 امام خمینی مسلمین باید بیدار باشند. مسلمین باید هوشیار باشند که امروز مثل دیروز نیست. این عصر ما مثل عصرهای سابق نیست که هر طایفه‌ای در محل خودشان منافع خودشان را به دست بیاورند. امروز منافع همۀ کشورهای اسلامی به هم پیوند خورده است. منافع کشور اسلامی ایران با منافع کشور اسلامی سایر کشورها، اینها با هم پیوند دارند. چنانچه اختلافی بین ملت ایران با ملت های دیگر بیفتد، اختلافی ما بین برادرهای اهل سنت ما با برادرهای اهل تشیع ما واقع بشود، این به ضرر همه‌مان هست، به ضرر همۀ مسلمین هست. و آنهایی که می‌‌خواهند ایجاد تفرقه بکنند اینها نه اهل سنت هستند و نه اهل تشیع هستند. آنها کسانی هستند که کارگردانان دولت‌های ابرقدرت هستند و در خدمت آنها هستند. آنهایی که کوشش دارند بین برادرهای اهل سنت ما با برادرهای اهل تشیع تفرقه بیندازند، اینها اشخاصی هستند که برای دشمن اسلام، برای دشمن‌های اسلام مشغول توطئه هستند و می‌خواهند دشمن‌های اسلام را بر مسلمین غالب کنند. 📚 بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، کارکنان جهاد سازندگی سیستان و بلوچستان و جیرفت و دزک‌آباد یزد. ۱۳۵۹/۵/۲۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹درها و پنجره ها باز شده🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در گذشته درها به روی مردم بسته بود. درها که بسته بود سهل است، پنجره‏ها هم بسته بود. کسی از بیرون خبر نداشت، در شهر خود که بود از شهر دیگر خبر نداشت، در مملکت خود که بود از مملکت دیگر خبر نداشت. امروز این درها و پنجره‏ها باز شده، دنیا را می‏بینند که رو به پیشرفت است، علم های دنیا را می‏بینند، قدرت های اقتصادی دنیا را می‏بینند، قدرت های سیاسی و نظامی دنیا را می‏بینند؛ دموکراسی های دنیا را می‏بیند، برابری ها را می‏بیند، حرکت ها را می‏بیند، قیام ها و انقلاب ها را می‏بیند، جوان است، احساسش عالی است، و حق هم دارد، می‏گوید ما چرا باید عقب‏ مانده‏تر باشیم؟ به قول شاعر: ◽️سخن درست بگویم نمی‏توانم دید ◾️که مِی خورند حریفان و من نظاره کنم‏ دنیا این طور چهار اسبه به طرف استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و عزت و شوکت و حرمت و آزادی می‏رود و ما همین جور خواب باشیم، یا از دور تماشا کنیم و خمیازه بکشیم؟! نسل قدیم این چیزها را نمی‏فهمید و درک نمی‏کرد. نسل جدید حق دارد بگوید چرا ژاپنِ بت‏پرست و ایرانِ مسلمان در یک سال و یک وقت به فکر افتادند که تمدن و صنعت جدید را اقتباس کنند و ژاپن رسید به آنجا که با خود غرب رقابت می‏کند و ایران در این حد است که می‏بینیم؟! ◽️ما و لیلی همسفر بودیم اندر راه عشق‏ ◾️او به مطلب ها رسید و ما هنوز آواره‏ایم‏ آیا نسل جدید حق دارد این سؤال را بکند یا نه؟ 📚 ده گفتار، ص ۲۲۰ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹علم کافی نیست🔹 ✍ آیت الله ابراهیم امینی مقصود من از روحانی کسی است که در علوم دینی تحصیل کرده و به یکی از شغل های روحانیین اشتغال دارد. یا طلبه است و درس می‌خواند، یا به تدریس ادبیات و صرف و نحو و منطق و معانی بیان مشغول است، یا به تدریس فقه و اصول و حاشیه زدن و رساله‌ نویسی اشتغال دارد، یا مرجع تقلید شده و به اخذ وجوهات و تقسیم شهریه بین طلاب و پاسخ به مسائل دینی و اداره حوزه‌ های علمیه مشغول می‌باشد، یا منطق و فلسفه و عرفان تدریس می‌کند، یا درس اخلاق می‌دهد، یا به وعظ و خطابه و سخنرانی و روضه‌خوانی می‌پردازد، یا امام جمعه و جماعت است و یا به کتاب‌نویسی و مقاله نویسی اشتغال دارد. بعضی از طلاب هم تا آخر عمر همچنان طلبه باقی می‌مانند و بدون اینکه شغلی را بپذیرند تا پایان عمر در درس ها حاضر می‌شوند و گوش می‌دهند و به این ترتیب به زندگی ادامه می‌دهند و از سهم امام و وجوهات برّیه ارتزاق می‌نمایند. این افراد روحانی و اهل علم و خدمت گذار و مبلغ دین محسوب می‌شوند. غالبا از همین راه ها و از وجوهات بریه و سهم مبارک امام علیه السّلام ارتزاق می‌کنند. چون به امور دینی اشتغال دارند از احترام و امتیاز مخصوصی برخوردارند و مردم به آنها اظهار ارادت می‌نمایند. برایشان نذر و نیاز می‌کنند، التماس دعا می‌گویند، از آنها انتظار شفاعت دارند و به آنها تبرّک و توسل می‌جویند. متأسفانه خوش بینی و اظهار ارادت مردم و همچنین احادیثی که در فضیلت علم و علماء وارد شده، موجب غفلت و غرور ما گشته است، خودمان را افرادی ممتاز می‌پنداریم و از تزکیه و تهذیب نفس و خودسازی و پرورش و تکمیل روح غافل گشته‌ایم. گویا برات آزادی از دوزخ و کلید درهای بهشت در دست ما قرار گرفته و نیازی به عمل نداریم. چون سر و کارمان با قرآن و احادیث و علوم دینی است همه را در خودمان تحقق یافته می‌پنداریم. البته علم از دیدگاه اسلام ارزش دارد، احادیث فراوانی در فضیلت علم و علما وارد شده است و خود علم می‌تواند در مسیر تکامل نفس و تقرب الی اللّه قرار گیرد، لیکن مشروط به اینکه اولا به قصد قربت باشد و ثانیا با عمل همراه باشد. اگر در تعریف علم و علما احادیثی داریم در مذمت عالم فاسق و بدون عمل نیز احادیث فراوانی وارد شده است. 📚 خودسازی (تزکیه و تهذیب نفس)، فصل: سخنی چند با برادران روحانی ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عیب خویش🔹 ✍ پروین اعتصامی سیر، یک روز طعنه زد به پیاز که تو مسکین چقدر بد بوئی گفت، از عیب خویش بی‌خبری زان ره از خلق، عیب می جوئی گفتن از زشت روئی دگران نشود باعث نکو روئی تو گمان می کنی که شاخ گلی به صف سرو و لاله می روئی یا که هم بوی مشک تاتاری یا ز ازهار باغ مینوئی خویشتن، بی سبب بزرگ مکن تو هم از ساکنان این کوئی ره ما، گر کج است و ناهموار تو خود، این ره چگونه می پوئی در خود، آن به که نیکتر نگری اول، آن به که عیب خود گوئی ما زبونیم و شوخ جامه و پست تو چرا شوخ تن نمی شوئی 📚 دیوان پروین اعتصامی ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹اشتباهات تربیتی🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری یک آدم های کج سلیقه‏‌ای پیدا می‌شوند که به خودشان یا به بچه‌‏شان که تحت کفالت تربیتشان است، فشار می‌آورند. بچه احتیاج به بازی دارد و خود این احتیاج به بازی یکی از حکمت‌های پروردگار است. یک مقدار انرژی در وجود کودک ذخیره است که او فقط به وسیله بازی می‌تواند این انرژی را دفع کند. بچه غریزه‏ایی دارد برای بازی کردن. حالا انسان اشخاصی را می‌بیند که می‌گویند می‌خواهم بچه‌ام را تربیت کنم. خوب، چطور می‌خواهی تربیت کنی؟ نمی‌گذارد بچه پنج شش ساله برود با بچه‌ها بازی کند، هر مجلسی که خودش می‌رود بچه را هم می‌برد برای اینکه تربیت بشود، جلوی خنده او را می‌گیرد، جلوی خوراک او را می‌گیرد. یا یک افرادی پیدا می‌شوند - ما دیده‌ایم - که چون خود او مُعَمّم است، یک عبا و عمامه و نعلین تهیه می‌کند، بچه هشت ساله را عمامه سرش می‌گذارد، عبا به دوشش می‌اندازد و همراه خودش این طرف و آن طرف می‌برد. بچه بزرگ می‌شود در حالی که احتیاجات طبیعی وجودش برآورده نشده است، همواره به او گفته‌اند خدا، قیامت، آتش جهنم. تا در سنین بیست و چند سالگی، این قوای ذخیره شده، این شهوت ها و تمایلات اشباع نشده یک ‌مرتبه زنجیر را پاره می‌کند. این بچه‌ای که شما می‌دیدید در اثر تلقین پدر در دوازده سالگی نمازش بیست دقیقه طول می‌کشید، نماز شب می‌خواند، دعا می‌خواند، یک ‌مرتبه می‌بینید در بیست و پنج سالگی یک فاسق و فاجری از آب در می‌آید که آن سرش ناپیداست. چرا؟ برای اینکه شما به بهانه مقامات عالیه روح، سایر غرایز او را سرکوب کرده‌اید. البته در غریزه بچه، خدا بوده است، قیامت و عبادت بوده است، اما شما این غریزه خدا و عبادت و اینها را در حالی در این بچه تقویت کرده‌اید که جلوی سایر غرایز او را گرفته‌اید، سایر غرایز او را حبس کرده‌اید، عصبانی و ناراحت کرده‌اید، به زندان انداخته‌‏اید، حق و حظّ آنها را نداده‌اید، سهم آنها را نداده‌اید؛ دنبال فرصتی می‌گردند. در یک فرصتی که برایشان پیش می‌آید، در یک وقت که بچه فیلمی را تماشا کند یا در مجلسی با یک زن جوان آشنا بشود، همان کافی است که این نیروهای ذخیره شده سرکوب شده، یک ‌مرتبه زنجیرها را پاره کند و به کلی تمام آن ساختمانی را که پدر در وجود او به غلط ساخته است ویران سازد. درست مثل باروتی که منفجر بشود، منفجر می‌شود. 📚 آزادی معنوی، ص 115 ـ 116 ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عزت نفس🔹 ✍ علامه طباطبائی دستگاه آفرينش كه انسان را اجتماعى و نيازمند به تعاون آفريده است، او را طورى مجهز نموده كه در محيط اجتماع با نيروى شخصى خود مى‌تواند گليم خود را از آب بيرون كشيده و از بهره كارى كه انجام مى‌دهد، چرخ زندگى خود را بگرداند! با تأمل در اين امر، جاى ترديد باقى نمى‌ماند كه صفت عزت نفس، عبارت از آن است كه انسان در زندگى از نيروهاى خدادادى استفاده كند و در راه رسيدن به مقاصد خويش، آن‌ها را به كار اندازد و به نيروى ديگران تكيه نكند و اين خود يكى از اخلاق فطرى و پسنديده انسان است. عزت نفس سدى است كه انسان را از زندگى پست و بسيارى از كارهاى ناروا و كردارهاى زشت نگه مى‌دارد. كسى كه عزت نفس ندارد و چشم به دست اين و آن دوخته است، به آسانى مى‌تواند اراده و شخصيت خود را به ديگران بفروشد! و به طمع نوايى ناچيز، هرچه بگويند آن كند! و هر چه از او بخواهند اگر چه آزادى فطرى و آبرو و عزت و شرافت باشد، نثار كند. غالب جنايت‌ها مانند آدم كشى، راهزنى، دزدى، جيب برى، جاسوسى، دروغ‌گويى، چاپلوسى، وطن فروشى، اجنبى پرستى و مانند اين‌ها از نتايج شوم طمع و تكيه زدن بر ديگران است، ولى كسى كه تاج افتخار «عزت نفس» را به سردارد، در برابر هيچ عظمتى جز عظمت خداى متعال سر فرود نمى‌آورد و در مقابل هيچ صولت و حشمتى، به زانو در نمى‌آيد و هميشه از آن چه حق تشخيص مى‌دهد، دفاع مى‌كند. عزت نفس بهترين وسيله‌اى است كه مى‌توان با آن صفت درست‌كارى را به‌ دست آورد و حفظ نمود. 📚 تعالیم اسلام، ص ۲۳۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹يک لباس هم از ما دزدیده🔹 ✍ حجت‌الاسلام مسیح مهاجری در دوران استبداد رضاخانی، عالم مجاهدی در تبريز زعامت دينی و مديريت حوزه علميه آن شهر را برعهده داشت به نام آيت‌الله شهيدی. ايشان به دليل مخالفت با رضاشاه مورد غضب دربار بود و رضاشاه درصدد بود در فرصتی مناسب ضربه‌ای به اين عالم مجاهد وارد کند و او را از اعتبار ساقط نمايد. رضاشاه يک روز مطلع می شود در تبريز يک فرد ملبس به لباس روحانيت به اتهام دزدی دستگير شده است. به رئيس شهربانی تبريز دستور می دهد دزد را با همان لباس روحانيت به مسجدی که آيت‌الله شهيدی در آن نماز جماعت می خواند ببرد و بين دو نماز در کنار محراب و جلوی چشمان مردم، خطاب به آيت‌الله شهيدی بگويد اين فرد دزدی کرده ولی چون هم‌ لباس شماست ما او را به شما تحويل می دهيم تا هر طور که صلاح می دانيد با او رفتار کنيد. آيت‌الله شهيدی که متوجه دسيسه خطرناک حکومت شده بود، از محراب بيرون آمد، لباس روحانيت را از تن فرد متهم به دزدی درآورد و به رئيس شهربانی گفت: «اين شخص از ما هم اين لباس را دزديده بود که ما آن را از او پس گرفتيم، حالا او مثل شما شده، هر طور که لازم است خودتان او را مجازات کنيد». رئيس شهربانی دست از پا درازتر از مسجد خارج می شود و با گزارشی که از ماجرا به رضاشاه می دهد، او را هم دچار شگفتی و ناکامی می کند. 📚 روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۴۰۰/۸/۸ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹علم و ایمان🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری علم به ما روشنایی و توانایی می‏بخشد و ایمانْ عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می‏سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت می‏دهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمانْ خوب خواستن؛ علم می‏نمایاند که چه هست و ایمان الهام می‏بخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمی می‏کند و ایمان روان را روان آدمیت می‏سازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می‏دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می‏برد؛ علم طبیعت‏ساز است و ایمان انسان‏ساز. هم علم به انسان نیرو می‏دهد، هم ایمان؛ اما علم نیروی منفصل می‏دهد و ایمان نیروی متصل. علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است؛ علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس. هم علم به انسان امنیت می‏بخشد و هم ایمان؛ علم امنیت برونی می‏دهد و ایمان امنیت درونی. علم در مقابل هجوم بیماری ها، سیل ها، زلزله‏ها، طوفان ها ایمنی می‏دهد و ایمان در مقابل اضطراب ها، تنهایی ها، احساس بی‏پناهی ها، پوچ‏انگاری ها. علم جهان را با انسان سازگار می‏کند و ایمان انسان را با خودش. 📚 انسان و ایمان، ص ۲۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹جذب🔹 ✍ مولوی ◽️خوب خوبی را کند جذب این بدان ◾️طیبات و طیبین بر وی بخوان ◽️در جهان هر چیز چیزی جذب کرد ◾️گرم گرمی را کشید و سرد سرد ◽️قسم باطل باطلان را می‌کشند ◾️باقیان از باقیان هم سرخوشند ◽️ناریان مر ناریان را جاذب‌اند ◾️نوریان مر نوریان را طالب‌اند 📚 مثنوی معنوی ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹خدا را شکر که در زمان علی نبودیم🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری ما اگر بخواهیم در یک موضوع خدا را شکر بکنیم که در زمان علی نبودیم، حق داریم برای اینکه اگر در آن زمان می‏بودیم آنقدر ایمان نداشتیم که در آن موضوع ثابت قدم بمانیم. ممکن است ما اگر در زمان علی علیه السلام بودیم در جنگ جمل شرکت می‏کردیم، در جنگ صفین هم شرکت می‏کردیم ولی باور نکنید اگر ما با علی می‏بودیم جرأت می‏کردیم که در جنگ خوارج هم شرکت بکنیم برای اینکه آنجا علی به جنگ کسانی رفت که «قائِمُ اللَّیلِ وَ صائِمُ النَّهار» بودند، یعنی مردمانی که از سر شب تا صبح عبادت می‏کردند و روزها روزه‏دار بودند و در پیشانی آنها آثار سجده بود: جِباهاً قَرِحَةً پیشانی هایی که از بس سجده کرده بودند قرحه‏دار شده بود. چه کسی جرأت داشت با اینها بجنگد؟! فقط علی می‏توانست چون به ظاهر نگاه نمی‏کرد، با اینکه علی اقرار می‏کند که اینها مردمانی متظاهر و دروغگو نبودند. عمده این است. اگر منافق می‏بودند مهم نبود ولی خیر، اینها شب ها نماز می‏خواندند و روزها روزه‏دار بودند اما وجودشان برای اسلام خطر است، جامدهایی هستند که برای اسلام ضررشان از دشمنان اسلام بیشتر است. و اگر علی در آن روز شمشیر به روی خوارج نکشیده بود و اگر شخصیت علی نبود و آن نصوصی که پیغمبر درباره علی کرد و اگر آن مقام علی، ایمان علی، زهد و تقوای علی نبود، بعد از علی هم هیچ خلیفه‏ای قدرت نداشت با خوارج بجنگد، هیچ سربازی جرأت نمی‏کرد به جنگ خوارج برود. ولی چون علی پیشقدم شده بود، آنها هم با خوارج می‏جنگیدند؛ می‏گفتند اینها کسانی هستند که علی با اینها جنگیده است، اگر جنگیدن با اینها خلاف حق بود علی با اینها نمی‏جنگید. 📚 اسلام و مقتضیات زمان، ج ۲، ص ۷۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹من آماده ام برای مسلمان شدن🔹 📣 آیت الله العظمی شبیری زنجانی در زمان شاه مى‏‌خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوراى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى‏‌شد. به‌ اطلاع صاحبان خانه‌ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى‌خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود. هيچ‌‏ كس به‌ جز واعظ مشهور مرحوم حسینعلی راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولان گران آمد، و گفتند: فقط اين‌كه آخوند است، اعتراض كرده! بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اين‌كه به‌ او حمله كنند و خفيفش {خوار} نمايند! راشد آمد و بعد از سلام و احوال‏‌پرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟ گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سال‌ها قبل و به‌ قيمت خيلى كم خريده‌‏ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به‌ نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده‏‌ايد زياد است و من راضى نيستم از بيت‌المال مردم، قيمت بيش‌ترى براى خانه‌ام بگيرم. بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليت‌هاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت: اگر اسلام اين است من آماده‌ام براى مسلمان شدن. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج ۲، ص ۶۵۸ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹مسخ رسانه ای انسان🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری یکی از مواهب برای انسان این است که شرایط برایش فراهم باشد ولی هیچ چیز برای او تحمیلی نباشد. گاهی فکر هم برای انسان تحمیلی است، ذوق هم تحمیلی است، عاطفه هم تحمیلی است و این مصیبت تمدن جدید است. شما ببینید امروز این وسایل ارتباط جمعی - و به قول اینها رسانه‏های عمومی - دارد انسان ها را مسخ می‏کند، یعنی انسان ها را آن‏طور می‏سازند که دل خودشان بخواهد نه آن‏طور که مصلحت واقعی آنهاست یا مطابق آنچه که انسان ها خودشان برای خودشان انتخاب کرده‏اند. وقتی چیزی را بخواهند، دائماً به گوش آدم می‏خوانند، جلو چشم او می‏آورند، آنقدر می‏آورند که اصلًا روح انسان را مسخ می‏کنند و انسان نمی‏تواند غیر از آن فکر کند. این مسئله مسخ انسان که در تمدن امروز وجود دارد هیچ زمانی مشابهش وجود نداشته. الآن به شکلی است که هیچ کس در انتخاب هیچ چیزی نمی‏تواند آزادی داشته باشد، با اینکه انسان امروز در یک حد بالاتری از دانش و معرفت قرار دارد. مثلًا انسان می‏خواهد یک لباس انتخاب‏ کند، هزار و یک لِم و کلک و فن است که آن لباسی را که فلان کارخانه تولید کرده به تن او بپوشانند. آنقدر تبلیغات می‏کنند، آنقدر تلویزیون نشان می‏دهد که وقتی شخص از کنار خیابان رد می‏شود و یک مانکن با هزاران طنّازی در یک فروشگاه است، این بدبخت بی‏جهت به آنجا کشیده می‏شود. نمی‏خواهد آن لباس را بخرد ولی روی این جهت اغفال می‏شود. می‏رود به خیال خودش دو سه کلمه با او حرف بزند، ده دقیقه حرف می‏زند. یک وقت به خود می‏آید می‏بیند که چند تکه لباس هم زیر بغلش است و دارد خارج می‏شود. مجبور است آن را بپوشد. این امر به او تحمیل می‏شود. تازه اینها تحمیل های خیلی ساده است والّا همه جور فکر و ذوق و سلیقه و عاطفه و همه چیز به مردم به زور تحمیل می‏شود. این چه کمالی است برای انسان؟! همان چیزی است که خودشان آن را «از خود بیگانگی» نامیده‏اند. نهایت از خود بیگانگی در تمدن امروز وجود دارد؛ یعنی در عین اینکه انسان به‏ طور کلی از اسارت طبیعت آزاد شده است ولی همین امر سبب اسارت انسان برای انسان شده به شکل دیگری و به نوعی بردگی منجر شده است به شکل دیگری. 📚 فلسفه تاریخ، ج ۱، ص ۲۴۱ - ۲۴۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin