🔹پیام الهی🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
نسل قدیم سنگینی بار تسلط های خارجی را روی دوش خود احساس نمیکرد، و نسل جدید احساس میکند. آیا این گناه است؟ خیر، گناه نیست بلکه خود این احساس یک پیام الهی است. اگر این احساس نبود معلوم میشد ما محکوم به عذاب و بدبختی هستیم. حالا که این احساس پیدا شده نشانه این است که خداوند تبارک و تعالی میخواهد ما را از این بدبختی نجات بدهد.
در قدیم سطح فکر مردم پایین بود، کمتر در مردم شک و تردید و سؤال پیدا میشد، حالا بیشتر پیدا میشود. طبیعی است وقتی که فکر، کمی بالا آمد سؤالاتی برایش طرح میشود که قبلًا مطرح نبود. باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکریاش پاسخ گفت. نمیشود به او گفت برگرد به حالت عوام، بلکه این خود زمینه مناسبی است برای آشنا شدن مردم با حقایق و معارف اسلامی.
با یک جاهل بیسواد که نمیشود حقیقتی را به میان گذاشت. بنابراین در هدایت و رهبری نسل قدیم که سطح فکرش پایینتر بود ما احتیاج داشتیم به یک طرز خاص بیان و تبلیغ و یک جور کتاب ها. اما امروز آن طرز بیان و آن طرز کتاب ها به درد نمیخورد، باید و لازم است رفرم و اصلاح عمیقی در این قسمت ها به عمل آید، باید با منطق روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدایت و رهبری مردم پرداخت.
نسل قدیم اینقدر سطح فکرش پایین بود که اگر یک نفر در یک مجلس ضد و نقیض حرف میزد کسی متوجه نمیشد و اعتراض نمیکرد، اما امروز یک بچه که تا حدود کلاس ۱۰ و ۱۲ درس خوانده همین که برود پای منبر یک واعظ، پنج شش تا و گاهی ده تا ایراد به نظرش میرسد. باید متوجه افکار او بود و نمیشود گفت خفه شو، فضولی نکن.
📚 ده گفتار، ص ۲۲۰
#شهید_مطهری
#نسل_جدید
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹ابقاکم الله🔹
📚 آيتالله العظمی شبیری زنجانی
مرحوم حاج آقا حسین مقید بودند که حتی یک ذره خلاف واقع نگویند. نقل شده است: می خواستند به عالمی که برادرشان از دنیا رفته بود، پیام تسلیت بنویسند. یکی از آقازاده های ایشان در این پیام می نویسد: از درگذشت برادرتان متاثرم، خداوند به شما صبر و اجر دهد.
حاج آقا حسین می گویند: چرا دروغ به من بستی؟ من کجا متاثرم؟ بنویس: ابقاکم الله.
📚 جرعهای از دریا، ج ۴، ص ۵۲۳
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#حاج_آقا_حسین_قمی
#صدق
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹دروغ بنویسم؟🔹
یکی از فرزندان حاج آقا حسین قمی می خواست شناسنامه بگیرد. در کربلای معلی به کنسولگری مراجعه نموده بود و سه سالی هم شاید از بلوغش گذشته بود. برای فرار از نظام وظیفه می خواست سنش را کمتر از حد بلوغ بگیرد. کنسول گفته بود چون شما بالغ نیستید باید ولی شما بنویسند تا ما شناسنامه برای شما صادر کنیم. به مرحوم آقا اظهار کرد: چون من سن خود را کمتر گفته ام به کنسولگری دستور دهید برای من شناسنامه صادر نمایند.
آقا خیلی عصبانی شد و فرمود: من دروغ بنویسم تا تو کاغذ را برای آن کنسول ببری؟ خاک بر سرت آقا حسین که تو خودت را مرجع مردم می دانی و مردم هم تو را نایب امام می دانند، دروغ می گویی!
فرمودند: اگر من صد پسر داشته باشم و آنها را دم توپ بگذارند، یک دروغ نخواهم گفت، چون دروغ گفتن من ضرر به اسلام می زند، ولی از بین رفتن آنها ضرری به اسلام نمی زند.
📚 عنصر فضیلت و تقوی، عباس حاجیانی دشتی، ج ۱، ص ۸۵ - ۸۶
#حاج_آقا_حسین_قمی
#دروغ
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹اجتهاد و تقليد🔹
📣 علامه طباطبایی
نيازمندىهايى كه انسان در محيط زندگى خود دارد و فعاليت هايى كه براى رفع آنها بايد انجام دهد، به قدرى زياد است كه يك انسان معمولى به شمردن نام آنها قادر نيست، تا چه رسد به اين كه در همه آنها تخصص پيدا كرده و اطلاع كافى به دست آورد.
از طرف ديگر، چون انسان كارهاى خود را از روى فكر و اراده انجام مىدهد و در جايى كه مىخواهد تصميم بگيرد بايد اطلاع كافى داشته باشد و اگر اطلاع كافى نداشته باشد، نمىتواند تصميم بگيرد. بايد يا خود در كارهايى كه مىخواهد انجام دهد خبره باشد يا از اهل خبره بپرسد و با دستور او وارد مرحله عمل شود چنان كه به اقتضاى غريزه، در معالجه امراض به پزشك مراجعه مىنماييم، و در تهيه نقشه ساختمان به مهندس ساختمان و در بنايى، به بنّا و در تهيه در و پنجره، به نجّار اعتماد مىكنيم!
پس ما پيوسته جز در مورد بسيار ناچيزى، زندگى خود را با مراجعه به ديگران و تقليد مىگذرانيم.
كسى كه مىگويد: من در زندگى خود زير بار تقليد نمىروم! يا معناى سخن خود را نمىفهمد، يا گرفتار يك آفت فكرى است. اسلام نيز كه شريعت خود را بر اساس فطرت انسانى بنا نهاده همين روش را پيش گرفته است. اسلام به پيروان خود دستور داده كه معارف و احكام دينى را ياد بگيرند و منبع اين معارف جز كتاب خدا و سنت پيغمبر و ائمه هدى نيست.
بديهى است كه به دست آوردن همه معارف دينى از كتاب و سنت، كار هر كس نيست و براى افراد مسلمان ميسّر نمىباشد، بلكه جز براى گروهى معدود امكان ندارد.
بنابراين، طبعاً اين دستور دينى به اين صورت در مىآيد كه عدهاى از مسلمانان كه توانايى به دست آوردن معارف و احكام را از راه استدلال ندارند، به كسانى كه دستورهاى دينى را با دليل به دست آوردهاند، مراجعه نموده وظايف خود را انجام دهند.
دانشمندى كه احكام دينى را از راه استدلال به دست مىآورد، مجتهد و عملش را اجتهاد مىگويند و كسى را كه به مجتهد مراجعه مىكند مقلد و مراجعه او را تقليد مىنامند.
البته اين نكته را بايد دانست كه تقليد در عبادات و معاملات و ساير دستورهاى عملى دين است، اما در اصول دين كه امورى اعتقادى است، هرگز نمىشود به نظر ديگران اعتماد نمود و به تقليد اكتفا كرد، زيرا در مورد اصول دين، ايمان و عقيده مطلوب است نه عمل و هرگز نمىتوان ايمان ديگران را ايمان خود فرض كرد.
نمىتوان گفت: خدا يكى است، به دليل اين كه پدران يا دانشمندان ما چنين مىگويند! يا زندگى پس از مرگ حق است، زيرا همه مسلمانان به آن اعتقاد دارند.
از اين روى، بر هر فرد مسلمان واجب است كه اصول دين خود را از راه دليل بداند اگر چه به طورى سادهاى هم باشد.
📚 تعالیم اسلام، ص ۲۹۴ - ۲۹۵
#علامه_طباطبایی
#اجتهاد_تقلید
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹دانشمند ناپرهیزگار🔹
✍ شیخ اجل سعدی شیرازی
معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.
◽️عام نادان پریشان روزگار
◾️به ز دانشمند ناپرهیزگار
◽️کآن به نابینایی از راه اوفتاد
◾️وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد
📚 گلستان سعدی
#سعدی_شیرازی
#گلستان_سعدی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹نمی شناسم🔹
📣 رهبر معظم انقلاب اسلامی
ما یک شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست - نمی خواهم اسم بیاورم؛ یکی از چهرههای معروف دنیای اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه می شناسند - امام یک تأملی کردند، گفتند: نمی شناسم.
بعد هم یک جملهی مذمتآمیزی راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد. من فردای آن روز یا پسفردا - درست یادم نیست - صبح با امام کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان. به مجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین، نمی شناسم». یعنی آن جملهی مذمتآمیزی را که بعد از «نمی شناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلی مهم است. آن جملهی مذمتآمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم به کلی از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود، یا کم حافظگی من بود؛ نمی دانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جملهی مذمتآمیزی بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمی شناسم. ببینید، اینها اسوه است؛
《لقد کان لکم فی رسولاللَّه اسوة حسنة》
در بارهی زیدی که شما او را قبول ندارید، دو جور می شود حرف زد: یک جور آنچنانی که درست منطبق با حق است، یک جور هم آنچنانی که در آن آمیزهای از ظلم وجود دارد. این دومی بد است، باید از آن پرهیز کرد. درست همانی که حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهی می توانید راجع به آن توضیح دهید، بگوئید، نه بیشتر. این یکی از خطوط اصلی حرکت امام و خط امام است که ماها باید به یاد داشته باشیم.
📚 خطبههای نمازجمعه در بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی، ۱۳۸۹/۳/۱۴
#رهبر_انقلاب
#امام_خمینی
#تقوا
#احتیاط
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹ستارالعیوب🔹
✍ استاد جلال رفیع
عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد، مدرسه، آب انبار، پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر. به او خبر داده بودند در حوزه علمیه ای که با پول او ساخته شده، طلبه ای شراب می خورد! ناگهان همهمه ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می زدند حاج عباسقلی است. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است. عباسقلی خان یکسره به حجره من آمد و بقیه دنبالش. داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفا بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟
گفتم: شاهنامه فردوسی.
دلم در سینه بدجوری می زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می لرزید. اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب های دیگر دراز کرد…
- ببخشید، نام این کتاب چیست؟
- بحارالانوار.
- عجب…! این یکی چطور؟
- گلستان سعدی.
- چه خوب…! این یکی چیست؟
- حلیه المتقین
- و این یکی؟! …
لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت: این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟
معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود. برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم. خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟
- بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟
- چرا آقا، الان می گم. داشتم آب می شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستار العیوب، و گفتم: نام این کتاب ستارالعیوب است آقا!
فاصله سوال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس آمیز من چند لحظه بیشتر نبود. شاید اصلا انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابلای پلک هایش چکید. ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یک باره کتاب ستار العیوب را سرجایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر در نیاوردند، و هیچ گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است.
… اما محصل آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت. سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی اش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است» ستار العیوب یکی از نام های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزاد شده و تربیت یافته همان یک لحظه راز پوشی و جوانمردی عباسقلی خانم که باعث تغییر و تحول سازنده ام شد.
📚 اخلاق پیامبر و اخلاق ما، ص ۳۳۲
#جلال_رفیع
#عباسقلی_خان_شاملو
#ستار_العیوب
#داستانک
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
هدایت شده از خوشه چین
🔹محدوده انتقام🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
دعاهای اسلامی یکی از بهترین و آموزنده ترین تعلیمات اخلاقی و معنوی است. چه نکته ها و لطایف روحی و اجتماعی بزرگ که با زبان دعا گفته می شود! جمله ای در همین دعا هست که: وَ اجْعَلْ ثارَنا عَلی مَنْ ظَلَمَنا یعنی خدایا، انتقام ما را نسبت به آن کسان قرار بده که به ما ظلم کردند. این جمله نکته لطیفی دارد. رسول اکرم نفرمود خدایا از ستمگران ما انتقام بکش، فرمود: خدایا انتقام جویی ما را نسبت به آن کسان قرار بده که بر ما ظلم کردند.
«ثأر» یا «ثار» به معنی میل به مکافات دادن است و به اصطلاح حس انتقام جویی. می خواهد بفرماید در اثر اینکه ظلمی بر ما مردم می شود، قهرآ روح ما فشرده و آزرده و انتقام جو و ثائر میشود. همینکه این حالت در روح ما پیدا شد، هر وقت باشد و هرجا باشد و به هر راه باشد اثر خودش را خواهد کرد، مثل یک آتش زبانه خواهد کشید. امروز علمای معرفة الروح ثابت کرده اند که کینه ها و عداوت هایی که در روح پیدا می شود ممکن است موقتآ به اعماق روح فرو برود و انسان به حسب شعور ظاهر خود، آنها را فراموش کند و از یاد ببرد اما واقعآ محو نمی شود؛ در همان اعماق روح، بی خبر از شعور ظاهر و عقل ظاهر مشغول فعالیت است که راهی پیدا کند و بیرون بیاید. رسول اکرم می گوید: خدایا این آتش که در دل ما هست و روزی زبانه خواهد کشید، دیگری را نسوزد، اگر می خواهد بسوزد همان کس را بسوزد که به ما ظلم کرده و سبب این آتش شده است. اگر بنا بشود انسان با عقل و اراده و شعور ظاهر خود انتقام بگیرد، انتقام شخصی را از شخصی دیگر نمی گیرد، اگر در بلخ آهنگری گناه کرده باشد در شوشتر سر مسگری را نمیبرد. اما وقتی که انسان نه به فرمان عقل آزاد بلکه به فرمان آن عقده ها و کینه های ته نشین شده در اعماق روح بخواهد انتقام بگیرد، دیگر این ملاحظات در کار نیست.
رسول خدا میفرماید: خدایا ما را طوری کن که انتقام ها و کینه های ما همان قدر باشد که دشمن را سرکوب کنیم؛ در اعماق روح ما در اثر بی عدالتی ها و مظلومیت ها و ناتوانی ها عقده ها و ثأرها پیدا نشود که روح ما طبعآ فشرده و آزرده و عاصی و سرکش و بدخواه و ظالم بشود، از ظلم لذت ببرد، از لگدمال کردن مردم لذت ببرد.
📚 بیست گفتار، ص 79
#شهید_مطهری
#انتقام
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹بی فرهنگ🔹
📣 حجتالاسلام استاد قرائتی
سال هاى اوّل طلبگىام به خانه عالمى رفتم، پرسید: چه مىخوانى؟
گفتم: ادبیات عرب.
گفت: بگو ببینم اُشترتُنّ چه صیغهاى است؟
یك كلمه قلمبه سلمبه از من پرسید كه نفهمیدم چیست، بعد پرسید: اگر خواهر زن كسى پسر دائى خواهرش را شیر بدهد آیا به او محرم مىشود یا نه؟!
پیش خود گفتم: آدم باید فرهنگ داشته باشد. این استاد علم دارد، امّا فرهنگ نه.
📚 خاطرات استاد قرائتی، ج 1، ص 14
#استاد_قرائتی
#عقل
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹صدای پتک همسایه🔹
📣 آقای رسول مسعودی
ما افتخار داشتیم چند سال در همسایگی استاد جعفری واقع در فلکه دوم صادقیه، بلوار آیتالله کاشانی سکونت داشته باشیم. در همسایگی ما و ایشان، پیرمردی آهنگر بود که در منزل خود کار میکرد.
من در یک روز گرم تابستانی حدود ساعت 5 بعد از ظهر با هماهنگی قبلی برای طرح موضوعی به خدمت او استاد رسیدم. ایشان طبق معمول در کتابخانه خود، مشغول مطالعه و نوشتن بودند.
در حین طرح سۆالم، صدای پتک همسایه که به آهنگری مشغول بود، به گوش میرسید. به ایشان عرض کردم: اگر صدای پتک و چکش این شخص مزاحم کار شماست، من میتوانم بروم و به ایشان تذکر بدهم تا حال شما را مراعات کند.
در جواب این سخن من گفت: نه، مبادا به او چیزی بگویید. چون من وقتی در کتابخانهام از مطالعه و نوشتن احساس خستگی میکنم، صدای پُتک و چکش این پیرمرد، نهیب میزند و به من قدرت میدهد، و با خود میگویم: آن پیرمرد در مقابل کوره گرم آهنگری چکش میزند و خسته نمیشود، اما تو که نشستهای و مطالعه میکنی و مینویسی، خسته شدهای؟ بنابراین، صدای کار این پیرمرد نه تنها مایه اذیت نیست، بلکه با شنیدن صدای چکش او، قدرت مجدّد میگیرم و دوباره مشغول مطالعه یا نوشتن میشوم!
📚 پایگاه اطلاعرسانی استاد محمدتقی جعفری، ۱۳۹۵/۱/۲۰
#علامه_جعفری
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹حوریه بهشتی🔹
📣 علامه آیه الله حسینی تهرانی
مرحوم قاضى شاگردان خود را هر يك طبق موازين شرعيّه با رعايت آداب باطنيّه اعمال و حضور قلب در نمازها و اخلاص در افعال به طريق خاصّى دستورات اخلاقى مىدادند؛ و دلهاى آنان را آماده براى پذيرش الهامات عالم غيب مىنمودند.
خود ايشان در مسجد كوفه و مسجد سهله حجره داشتند؛ و بعضى از شبها را به تنهائى در آن حجرات بيتوته مىكردند؛ و شاگردان خود را نيز توصيه مىكردند؛ بعض از شبها را به عبادت در مسجد كوفه و يا سهله بيتوته كنند؛ و دستور داده بودند كه چنانچه در بين نماز و يا قرائت قرآن و يا در حال ذكر و فكر براى شما پيش آمدى كرد؛ و صورت زيبائى را ديديد؛ و يا بعضى از جهات ديگر عالم غيب را مشاهده كرديد؛ توجّه ننمائيد؛ و دنبال عمل خود باشيد!
استاد علّامه طباطبایی فرمودند: روزى من در مسجد كوفه نشسته و مشغول ذكر بودم؛ در آن بين يك حوريّه بهشتى از طرف راست من آمد و يك جام شراب بهشتى در دست داشت؛ و براى من آورده بود؛ و خود را به من ارائه مىنمود؛ همينكه خواستم به او توجّهى كنم ناگهان ياد حرف استاد افتادم؛ و لذا چشم پوشيده و توجّهى نكردم؛ آن حوريّه برخاست؛ و از طرف چپ من آمد؛ و آن جام را به من تعارف كرد؛ من نيز توجّهى ننمودم و روى خود را برگرداندم؛ آن حوريّه رنجيده شد و رفت؛ و من تا به حال هر وقت آن منظره به يادم مىافتد از رنجش آن حوريّه متأثّر مىشوم.
📚 مهر تابان، علامه آیه الله حسینی تهرانی، ص ۲۰
#علامه_تهرانی
#علامه_طباطبایی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹اهل ایمان🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
رسول خدا فرمود: مثَل اهل ایمان در دوستی متبادل و عاطفه مشترک همانا مثَل یک پیکر است که چون عضوی درد میگیرد، سایر اعضای جسد بی قراری و همدردی میکنند؛ درجه حرارت بدن بالا میرود و تب عارض میگردد، استراحت و آسایش از تمام بدن رخت بر میبندد، بی خوابی پیدا میشود.
خاصیت موجود زنده این است که بین اعضا و اجزای آن همکاری و همدردی و هماهنگی هست و آن جماد و مرده است که از خراب شدن یک جزء، اثری در سایر اجزاء دیده نمیشود. جامعه نیز به نوبه خود حیات و ممات دارد. روح اجتماعی نیز به نوبه خود حقیقتی است از حقایق این جهان. اگر روح اجتماعی وجود داشته باشد و جامعه زنده و جاندار باشد بدون شک همدردی و همکاری در آن جامعه وجود دارد، دیگر در آن جامعه جنس تقلّبی برای یکدیگر تهیه نمیکنند، به یکدیگر کم نمیفروشند، رعایت انصاف و عدالت را مینمایند، در خوشی و ناخوشی دیگران شریک میباشند.
📚 حکمت ها و اندرزها، ج ۱، ص ۲۰۴
#شهید_مطهری
#اهل_ایمان
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹هدایت عملی🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
برای هدایت و راهنمایی بشر دو راه است: یکی راه گفتن و نوشتن و دیگر راه پیشقدم شدن، و هرگز گفتن به قدر پیشقدم شدن اثر ندارد. بزرگان گفتهاند: «دو صد گفته چو نیم کردار نیست». یک فرق میان مکتب انبیا و مکتب فلاسفه و حکما این است که حکما تنها اهل نظریه و تعلیم و تدریس میباشند و سر و کارشان تنها از راه زبان با افکار و ادراکات بشر است ولی پیغمبران به آنچه میگویند قبل از آنکه از دیگران تقاضای عمل بکنند خودشان عمل میکنند و لهذا تا اعماق روح بشر نفوذ مینمایند، قلب و احساسات بشر را تحت تصرف خویش در میآورند. سخن از زبان بیرون میآید و از گوش میگذرد ولی عمل، موجی و انعکاسی عمیق در روح دیگری پدید میآورد. اثر سخن هم وقتی هست که توأم با ایمان و عقیده و داغی روح باشد و اگر روح با ایمان بود قهراً عمل را هم به دنبال دارد و بیاثر نمیماند. اولیای خدا مردم را با عمل خود تحت تأثیر قرار دادند نه تنها با سخن.
📚 حکمت ها و اندرزها، ج ۱، ص ۱۹۹
#شهید_مطهری
#هدایت_عملی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹مهد آزاد اندیشی🔹
📣 رهبر معظم انقلاب اسلامی
چرا این کرسی های آزاداندیشی در قم تشکیل نمی شود؟ چه اشکالی دارد؟ حوزههای علمیهی ما، همیشه مرکز و مهد آزاداندیشىِ علمی بوده و هنوز که هنوز است، ما افتخار می کنیم و نظیرش را نداریم در حوزههای درسىِ غیر حوزهی علمیه، که شاگرد پای درس به استاد اشکال کند، پرخاش کند و استاد از او استشمام دشمنی و غرض و مرض نکند. طلبه آزادانه اشکال می کند، هیچ ملاحظهی استاد را هم نمی کند. استاد هم مطلقاً از این رنج نمیبرد و ناراحت نمی شود؛ این خیلی چیز مهمی است. خوب، این مال حوزهی ماست. در حوزههای علمیهی ما، بزرگانی وجود داشتهاند که هم در فقه سلیقهها و مناهج گوناگونی را می پیمودند، هم در برخی از مسائل اصولی تر؛ فیلسوف بود، عارف بود، فقیه بود، اینها در کنار هم زندگی می کردند، با هم کار می کردند؛ سابقهی حوزههای ما این جوری است. یکی، یک مبنای علمی داشت، دیگری آن را قبول نداشت. اگر شرح حال بزرگان و علما را نگاه کنید، از این قبیل مشاهده می کنید.
مرحوم صاحب حدائق با مرحوم وحید بهبهانی، نقطهی مقابل؛ هر دو در کربلا زندگی می کردند؛ معاصر، مباحثه هم می کردند با هم. یک شب در حرم مطهر سیدالشهدا (سلاماللَّهعلیه) اینها سر یک مسئلهای شروع کردند بحث کردن، تا اذان صبح این دو نفر روحانی ایستاده - حالا وحید بهبهانی آن وقت نسبتاً جوان بوده، اما صاحب حدائق پیرمردی هم بوده - بحث کردند! مباحثه هم می کردند با هم، منازعه هم می کردند، اما هر دو هم بودند، هر دو هم درس می گفتند. من شنیدم که شاگردان وحید - که وحید تعصب شدیدی علیه اخباری ها داشت - مثل صاحب ریاض و بعضی دیگر از شاگردان وحید، می رفتند درس صاحب حدائق هم شرکت می کردند! این جوری بوده؛ ما تحمل را در حوزه باید بالا ببریم. خوب، یکی مشرب فلسفی دارد، یکی مشرب عرفانی دارد، یکی مشرب فقاهتی دارد، ممکن است هم دیگر را هم قبول نداشته باشند.
📚 بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلغان و پژوهشگران حوزه های علمیه کشور ۱۳۸۶/۹/۸
#رهبر_انقلاب
#آزاد_اندیشی
#کرسی_های_آزاداندیشی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹امامی در کلیسا🔹
✍️ حارس فرحات، روزنامه نگار لبنانی
◀️ اشاره: امام موسی صدر ۱۹ فوریه ۱۹۷۵ به کلیسای کبوشیین بیروت رفت و موعظه روزه را برای مسیحیان القا کرد. این دیدار تاریخی و ماندگار با سخنان متفاوت امام درباره نقش ادیان همراه بود. حارس فرحات، روزنامه نگار لبنانی طی مقالهای در روزنامه الجمهوریه که در تاریخ ۲۲ فوریه همان سال منتشر شد، به شرح و توصیف این واقعه پرداخته است که بخش هایی از آن به شرح ذیل است:
در لبنان وقتی میگویی «امام»، مردم میفهمند مقصود علامه سید موسی صدر، رئیس مجلس اعلای شیعیان، است؛ درست مثل آنچه در گذشته میگفتند: «لا فَتی اِلّا علی لا سَیفَ إلّا ذوالفَقار» که علی بن ابی طالب را به ذهن متبادر میساخت. وقتی میگویی امامی به کلیسا رفته است، خواننده یا شنونده درمییابد که این کلیسا در لبنان است، زیرا لبنان تنها کشور دنیاست که به عرصه همزیستی زلال و خالصانه دینی میان همه ادیان، مشهور و متمایز است. کشیشان کلیسای کبوشین کار خوبی کردند که از سید موسی صدر دعوت کردند تا مراسم موعظه روزه را در محراب کلیسایشان افتتاح کند و با این کار دری بزرگ به روی گفتوگو میان ادیان گشودند.
این پدیده، بدون شک، پدیدهای است تاریخی و شگرف و مبارک و حرکتی است به سوی جوهر و محتوا و حقیقت محض که نشان میدهد جوهر و حقیقت، همان انسان است و در این عرصه، لبنان پیشگام بود.
امام صدر وارد کلیسای جامع لوئیس در منطقه باب ادریس شد و نماز گزارد و در محراب آن سخنرانی کرد: «پروردگارا، تو را سپاسگزاریم که ما را با عنایت خود توفیق بخشیدی و با رحمت خویش همدل ساختی. ما در موسم روزه، در پیشگاه تو و در یکی از خانههای تو گرد هم آمدهایم، در حالی که چشمانمان از تو نور و هدایت میجوید. ما به درگاه تو روی آوردهایم و در محراب تو نماز گزارده و به خاطر انسانی که ادیان برای او آمدهاند، گرد هم آمدهایم...»
او در درون مثلث مسیح و پیامبر و پولس ششم، به قضیه انسان، بهویژه انسان لبنانی در بیروت و جنوب و هرمل و عکار و حومه بیروت و در کرنتینا و حیّالسلم، از منظری معنوی و انسانی و بینظیر و جذاب پرداخت. امام از محراب مسیح گواهی داد که لبنان، کشور همگرایی و اتحاد و کشور انسان و انسانیت است: «تصویری که تصویر اسرائیل را به چالش میکشاند... تا فرصت عمر باقی است، بیایید برای انسان، همه انسانها، گردهم آییم و امانت تاریخ و امانت خدا و امانت انسان را برای او پاس بداریم.»
📚 امامی در کلیسا، وبسایت امام موسی صدر
#امام_موسی_صدر
#کلیسا
#موعظه_روزه
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹بد اخلاقی با خانواده🔹
📣 علامه حسن زاده آملی
#اخلاق
#آیت_الله_حسن_زاده_آملی
#آیت_الله_الهی
#آیت_الله_قاضی
#ویدئو
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹میوه های وجود انسان🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
کارهای انسان، آنچه از انسان بروز می کند، چه تلخ و چه شیرین، ناشی از طرز تفکر و خلق و خوی انسان است. آن کسی که فکرش پاک است، اخلاقش پاک است، فکرش شیرین است، اخلاقش شیرین است، عمل و رفتار او شیرین است، غذای مطبوع و مفید برای مردم دیگر است؛ و آن کسی که کارها و سخنش همه تلخی و سمومات است، سخنش به هر کس که برسد مثل یک غذای سمّی است که به افراد برسد، تا در روح او خباثت نباشد، تا اخلاقش مسموم و فاسد نباشد، تا افکار و عقایدش این طور نباشد حرفش به این صورت در نمی آید.
مردی هست که سابقاً - یعنی در دوره های خیلی قبل از ما - طلبه بوده، من چند جلسه ای بیشتر او را ندیدم؛ یکی از اقوامش گفت: من این را هیچ وقت در خانه ام راه نمی دهم {بعد من تجربه کردم، دیدم همین طور است} برای اینکه بر بچه هایم از این می ترسم {چون قوم و خویش نزدیک او بود} زیرا این را تجربه کرده ام، او با هر کسی که روبرو می شود کاوش می کند ببیند که او به چه اعتقاد دارد، یک تکیه گاه روحی یا فکری برای او پیدا می کند، ببیند او به چه اعتقاد دارد، به چه پایبند است، همین قدر که آن را کشف کرد کوشش می کند او را در همان جهت خراب کند. این دیگر جنس و طبیعتش این طور شده، و خودش یک آدم متزلزل و مردّدالذات است، دستش به هیچ جا بند نیست، هر کسی را که ببیند به جایی بند است کأنّه ناراحت می شود و می خواهد دستش را از آنجا بکند.
پس اعمال انسان میوه های وجود انسان است، اخلاق انسان شاخه های وجود انسان است، عقاید انسان ریشه های درخت وجود انسان است و اساساً روح انسان نیست جز یک درخت، یک درخت پر ریشه و پر شاخه و پر میوه و پر برگ، درختی که در این دنیا انسان باید خودش را پیوند بزند و در این دنیاست که این درخت، درخت طوبی یا زقّوم می شود با دو تفاوت: یکی این که در دنیا ثمره این درخت را انسان تنها خودش نمی چیند، احیاناً به دیگران هم می دهد، دیگران هم از میوه های این درخت می خورند، اگر شیرین باشد شیرین و اگر تلخ باشد تلخ؛ تفاوت دوم این است که انسان واقعیت خودش را در دنیا درک نمی کند. حکما ثابت کرده اند که روح انسان در دنیا مادامی که با این بدن هست حالت موجودی را دارد که عضوش را بی حس کرده اند، حالت تخدیر شده دارد، یعنی آنچه را که از درون خودش باید درک کند درک نمی کند، مثل آدمی است که موجبات درد در او هست ولی فعلًا یک آمپول به عضو زده اند و آن را تخدیر کرده اند و چیزی احساس نمی کند. ولی این مخدر برای همیشه باقی نخواهد ماند، روزی خواهد آمد که از بین برود، وقتی از بین رفت انسان واقعیت را درک می کند.
📚 آشنایی با قرآن، ج ۵، ص ۱۴۱
#شهید_مطهری
#اخلاق
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹آسان گیری🔹
✍ شیخ اجل سعدی شیرازی
◽️یکی خوب کردار خوش خوی بود
◾️که بد سیرتان را نکو گوی بود
◽️به خوابش کسی دید چون در گذشت
◾️که باری حکایت کن از سرگذشت
◽️دهانی به خنده چو گل باز کرد
◾️چو بلبل به صوتی خوش آغاز کرد
◽️که بر من نکردند سختی بسی
◾️که من سخت نگرفتمی بر کسی
📚 گلستان سعدی
#سعدی_شیرازی
#گلستان_سعدی
#تساهل_تسامح
#شعر
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹مشکلات روحانیت🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
در حدود سیزده سال پیش شبی در قم در یک محفل دوستانه مرکب از گروهی از اساتید و فضلا، که اینجانب نیز افتخار حضور در آن جلسه را داشت، سخن از مشکلات و نواقص سازمان روحانیت به میان آمد. سخن در این بود که چرا در گذشته حوزههای علمی و روحانی ما از لحاظ رشتههای مختلف علوم از تفسیر و تاریخ و حدیث و فقه و اصول و فلسفه و کلام و ادبیات و حتی طب و ریاضی، جامع و متنوع بود و در دورههای اخیر تدریجاً به محدودیت گراییده است و به اصطلاح در گذشته به صورت جامع و دانشگاه بود واخیراً به صورت کلّیه و دانشکده فقه درآمده و سایر رشتهها از رسمیت افتاده است؟ چرا افراد بیکار و مزاحم و علف هرزه در محیط مقدس روحانیت زیاد است به طوری که یک زعیم روحانی مجبور است برای آب دادن یک گل، خارها و علف هرزهایی را هم آب بدهد؟ چرا اساساً در میان ما سکوت و سکون و تماوت و مردهوشی، بر حرّیت و تحرّک و زندهصفتی ترجیح دارد و هرکس بخواهد مقام و موقع خود را حفظ کند ناچار زبان در کام میکشد و پای در دامن میپیچد؟ چرا برنامههای تحصیلی ما مطابق احتیاجات تنظیم نمیشود؟ چرا تصنیف و تألیف و نشریه و مجله به قدر کافی نداریم؟ چرا بازار القاب و عناوین و ژست و قیافه و آراستن هیکل در میان ما اینقدر رایج است و روز به روز معالاسف زیادتر و رایج تر میگردد؟ چه رمزی در کار است که زعمای صالح و روشنفکر ما همین که در رأس کارها قرار میگیرند قدرت اصلاح از آنها سلب میگردد و مثل این است که اندیشههای قبلی خود را فراموش میکنند و ...
📚 ده گفتار، ص ۲۸۵
#شهید_مطهری
#روحانیت
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin