شهید ایوب بلندی یادتانهست؟
بخشی از خاطرات همسرش در مجموعه کتابهای با شوکران ( خاطرات همسران جانبازان شهید) آمده است.. ایوب بلندی؛ جانباز اعصاب و روان بود و حرفهای مظلومانه همسرش از آن عشق پاک و مجاهدت خاموش و مظلومیت مرد رزمنده مجروحی که مردم آنها را موجی میخواندند و چیزی از عمق درد و رنج و جهادشان نمیدانستند در آن کتاب و روایتها آمد...
پیکر رنجدیده شهید ایوب بلندی در وادی رحمت تبریز، قطعه بالا ، آرام گرفته است و روح مجروحش؛ قطعا در مراتب ملکوت ؛ در بزم وصال و رضای محبوب از حسن انجام وظیفهاش؛ شادمان است...
امروز ساعت ۵ عصر؛ همسر باوفای شهید عزیزمان ؛ مهمان دوستداران شهداست در سالروز عروج ایوب بلندی عزیز....
درود خدا بر او و همه جانبازان شهید
دوستان ساکن تبریز حتما عنایت کنند و این فرصت را پاس بدارند
امروز؛ ساعت ۵؛ وادی رحمت. قطعه شهدا، وادی رحمت( قطعه بالا)
چشمهای سرخ و گود افتادۀ بچهها از فشردگی کارشان حکایت داشت. کاری که با همه خطرات و سختی، به خاطر هدفِ ارزشمندشان، پایش ایستاده بودند.
در آن روزگار، پادگان مدرس برایشان جغرافیای دیگری شده بود. مخصوصا کسانی که قدیمیتر بودند و حوادث را در پادگان دیده بودند خوب میدانستند آنجا بچهها هر روز با مرگ دست و پنجه نرم میکنند. حاج حسن پابهپای بچهها در مدرس بود و بر همۀ کارها اشراف داشت. هدف را برایشان آن قدر بزرگ، مهم و زیبا بیان میکرد که بچهها حاضر بودند تحت شرایط سختتر هم آنجا بمانند و کارشان را به نتیجه برسانند.
پاییز سال 89 برای مجموعه سازمان جهاد خودکفایی با حادثه شروع شد. بخشی از کارهای سازمان جهاد خودکفایی، در پادگان فلق با گروه و روش دیگری در حال اجرا بود. پنجم مهرماه بر اثر انفجار بخشی از سوخت در پادگان فلق، انفجاری رخ داد که به شهادت سه تن از همکارانشان؛ جواد حسینقلیپور ، محمد بهمنآبادی و داوود دادرسی انجامید. این حادثه و شهادت، باز هم مشکلات کار را بیشتر کرد. چنین حوادثی در هر مجموعۀ تحقیقاتی نظامی، محتمل بود. اما حاج حسن با علم به تمام این حوادث، مصمم بود در ادامۀ راهش. داشت به نتیجه میرسید و تردیدی نداشت خون این شهدا، به هدر نمیرود و بخشی از کارشان همین رشادت و شهادتِ مظلومانۀ برادرانش است. در سازمان جهاد خودکفایی، حسن مقدّم بهعنوان رئیس، پاسخگوی همۀ این حوادث بود و هر بار، باید برای توضیح دلایلش، وقتوانرژی میگذاشت.
#بریده_از_مرد_ابدی #شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#شهیدان_اقتدار
https://eitaa.com/lashkarekhoban
۵ مهر ۱۳۸۹؛ برای حاج حسن مقدّم روز دشواری بود. او سه تن از نیروهای توانایش را در چنین روزی از دست داد.
پاسدار شهید جواد حسینقلیپور متولد 1350 در تهران، در خانوادهای مؤمن که پسر بزرگشان در سال 1361 در جبهههای جنگ به شهادت رسیده بود، پرورش یافت. او از سال 1381 در مجموعه جهاد خودکفایی سپاه مشغول کار شده و به عنوان مهندس و مدیر یکی از واحدها، خدمات ارزشمندی به سازمان جهاد کرد. با وجود اینکه یکی از دو دخترش، از بدو تولد دچار معلولیت شدید بود، اما روحیۀ شکرگزاری او قوی و رهگشای امورش بود و ختمِ کارش، با شهادتی که آرزویش را داشت. پیکر پاکش در قطعۀ 50 بهشت زهرا (س) مدفون است.
شهید محمد بهمن آبادی متولد 1344 در تهران، از یاران حاج حسن مقدّم، در حادثۀ 5 مهرماه 1389 به شدت دچار سوختگی شد و روز بعد به شهادت رسید و در قطعۀ 50 بهشت زهرا (س) آرام گرفت.
شهید داوود دادرسی مشهدی کندی متولد سال1345در توابع سراب، در سال1387 وارد مجموعه جهاد خودکفایی سپاه شد و با توجه به توانمندیهای فنیاش، در پروژهای به مدیریت شهید حسینقلی پور کارهایی را به عهده گرفت. او شبِ قبل از حادثه، به خانوادهاش گفته بود که میخواهد موهایش را مرتب کند چون فردا به شهادت خواهد رسید! او با 97 درصد سوختگی، 5 روز بعد از حادثه به شهادت رسید و پیکر پاکش در قطعۀ 50 بهشت زهرا (س) کنار دوستانش، آرام گرفت.
#شهیدان_اقتدار
#یاران_گمنام_حاج_حسن
#مرد_ابدی
#شهیدان_زندگان_جاویدند
https://eitaa.com/lashkarekhoban
لشکر خوبان(دستنوشتههای م. سپهری)
میگردم و پیدایشان میکنم....
حالا هر وقت فرصت کافی داشته باشم حتما به قطعه ۵۰ هم میروم و باز هم میگردم ... آن ۶ شهید همراه حاج حسن که با همند و بعد این عزیزان که مرا پیدا کردند... در شلوغی دنیا مرا بردند توی زندگی و کار و جهاد خودشان... تا محک بزنم خودم و ادعاهای زیبایم را...
شاهد باشید که یاد پاکتان را رها نمیکنم...
لشکر خوبان(دستنوشتههای م. سپهری)
درین میانه؛ شهید ناصر جمال بافقی ؛ خیلی خاص رخ مینماید؛ دست میگیرد؛ راه میبرد...
او یکی از ۱۳ نفریست که در پاییز ۶۳ در سوریه آموزش موشکی دید و در اول رمضان سال ۸۸ با زبان روزه بعد از نماز ظهر با انفجار چند گرم سوخت؛ به شهادت رسید...
او که اینجا پیدایم کرد؛ یعنی باور کنم در خلوص برزخ؛ رهایم میکند؟
باور نمیکنم ... خیلی امیدوارم به برادران خوش غیرتم🌷🌷
فارغ از صحت یا کذب هر اخباری نباید فراموش کرد زیر بنای سنگر حق مبتنی بر این آیه است:
وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ
﴿۱۴۴ آل عمران﴾
راه حق و توحید ادامه دارد و مقصد آن ظهور امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف است.
@m_h_esfahani
هی دارم توی ذهنم دنبال ربط و نسبتم با شما میگردم. که بفهمم چرا اینقدر ملتهبیم ما؟
در برابر شمایی که رهبر عزیزمان را عزیز جان خود و کشور ایران را ام القرای جهان اسلام میدانستید؛ ما برای شما چه کرده ایم و میکنیم سید صادق مقاوم؟!
خبرتان دارد جهان را به هم میریزد.
جوانها با فطرتهایشان؛ با خون پاک مظلومان غزه؛ دارند پوستین وارونه رسانهها و سیاستها را میدرند و فریاد بیداری سر میدهند...
اما سید
سید مقاومت
زهر همین بیخبری از شما؛ پس از بمباران قرارگاه شما با صدها تن بمب آمریکای ملعون، برای ما بس است که بپرسیم ما در تمام ایامی که شما سنگ انقلاب ما را به سينه زدید و خود را فرزندان امام و انقلاب نامیدید؛ برای شما چه کردیم؟ چه میتوانستیم بکنیم و نکردیم؟ و
حالا...
حالا ...
در این هوای مه گرفته و بارانی؛ سخنی بگو ای سید صادق مقاومان و شاهدان...
خدایا؛ ای خدای موسی در دل نیل؛ ای خدای ابراهیم در دل آتش؛ و خدای اسماعیل در قربانگاه، .... سید مقاومت و یاران زبدهاش را به سلامت به ما باز پس ده؛ به ندای "کل جان و مال و عزیزانم فدای سید" که بارها از زبان مادران و همسران شهدای مقاومت شنیدهایم؛ سید را به شیعیان مجاهد اسلام باز پس ده...
#سید_حسن_نصرالله
#بیروت
#مرگ_بر_اسرائیل
https://eitaa.com/lashkarekhoban