روز 21 آبان چه اتفاقی افتاد؟ 21 آبان 1365 و 21 آبان 1390 نیروها موشکی جمهوری اسلامی ایران ، بیشتریت شهید را در یک روز تقدیم راه مقدسشان کردند... حسن طهرانی مقدم و یاران تخصصی موشکی به لطف خدا از اتفاق وحشتناک سال 65 نجات یافتند تا 25 سال دیگر، نشدنیها را برای کشورشان ممکن کنند. درود بر روح تسلیم نشدنی حسن طهرانی مقدم و یارانش #کربلای_منتظری #کربلای_مدرس https://eitaa.com/lashkarekhoban
کارها زنجیروار به هم پیوسته بود، همه مشغول بودند و در میان کار، زمان به سرعت میگذشت. هم کار میکردند هم گاهی صدای خندهشان بلند میشد. بعد از ظهر یک جلسۀ کاری با مهندسانِ موتور داشتند. مهران ناظمنیا یادش آمد هفتۀ قبل هم چنین جلسهای داشتند و ناهار نخورده، به آن جلسه رفته بود. جلسه تا 4 عصر طول کشید و در میان بحثِ جدیشان، حاج حسن خودش متوجه شده بود که بعضی از بچهها، دیگر انرژی ندارند! مهران با خودش گفت امروز حتما اول ناهار بخورم بعد به جلسه برم. حاج حسن، صبح کله پاچه خورده و کم نمیاره!
صدای اذان ظهر در دل مدرس طنین انداخت ... #بریده_از_کتاب_مرد_ابدی #زندگی_نامه_شهید_حسن_طهرانی_مقدم #کربلای_مدرس #مرد_ابدی_روایتی_مستند_از_زندگی_شهید_حسن_طهرانی_مقدم #اثر_معصومه_سپهری https://eitaa.com/lashkarekhoban
با اللّهاکبرِ اذان، هر کس که میتوانست به سمت نمازخانه راه افتاد. حاج حسن در صف بچهها نشست و به سید رضا میرحسینی اقتدا کرد اما شاید برای اولین بار بود که از امام جماعت، عقب میماند! او که همیشه نمازش را سریع میخواند اینبار با طمأنینه از رکوع و سجود برمیخاست، گویی دوست داشت نمازشان طول یابد! گویی ندایی در قلبش برخاسته بود که بیشتر در این نماز بماند. طعم همۀ نمازهای شیرینی که خوانده بود زنده شده بود. نمازهای مسجد زینب کبری با بچههای محلِۀ میرزا محمود وزیر که فوتبال را ناتمام رها کرده و حق اذان را با نماز اول وقت رعایت میکردند. نمازهای سنگر و سولههای زمان جنگ، نماز بر فراز کوهها، کنار جادهها، وسط بیابانها ... سجدههای شکر پای سازههای موشکی و دعای قنوتی که هرگز از ذهن و زبان حسن کم نشده بود: «اللّهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک»
حالتش از چشم بچهها دور نمانده بود. رسم داشتند بین دو نماز، یک صفحه قرآن بخوانند. اما کسی که قرآن را جمع میکرد متوجه شده بود که حاج حسن در حالی که چهارزانو نشسته قرآن را در میان دستانش گرفته و محو آیههاست... قرآنِ ایشان را نگرفت!
سید رضا نماز میخواند و سکوت قشنگی در نمازخانۀ مدرس پخش بود. تنها خدا میدانست تا دقایقی دیگر، این سکوت را چه صدایی در هم خواهد شکست تا راز کربلای مدرس را برملا کند.
بیستویکم آبان بود و 25 سال از روزی که پادگان شهید منتظری کرمانشاه، نخستین پادگان موشکی ایران، مشهد 39 تن از پاکترین فرزندان ایران شده بود، میگذشت!
ایام، رازهایی داشتند و ارواح، اِدراکی از وقت وصل!
همه در حال ترک نمازخانه بودند. عدهای راه افتادند سمت غذاخوری اما حاج حسن رفت سمت سولۀ سوخت. مهدی نواب، اطراف میکسر بود و سلگی، دشتبان و علی مثل همیشه، کنار او.
حاج حسن نگاهی به ساعتش کرد. چند دقیقه به 1 مانده بود. منتظر رسیدنِ بچهها و قطعۀ نازل بود................... #مرد_ابدی_روایتی_مستند_از_زندگی_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#بریده_از_کتاب_مرد_ابدی #انتشار_برای_اولین_بار #اثر_معصومه_سپهری #کربلای_مدرس https://eitaa.com/lashkarekhoban
958.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز هم راهم دادید... خیلی مَردید...
#پادگان_مدرس
#کربلای_مدرس
#شهیدان_اقتدار
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
https://eitaa.com/lashkarekhoban