eitaa logo
❤️ꕥ لیـــلے‌بـے‌عـشـــق ꕥ❤️
8.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
485 ویدیو
233 فایل
﷽ وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌلِّلْعَالَمِینَ. #رمان‌براساس‌واقعیت‌نوشته‌شده✅ پایان خوش❤
مشاهده در ایتا
دانلود
💐دوست ‌‌مجازی من 💗نمیدانم از کدام شهری! 💐پیری یا جوان؟ 💗نزدیکی یا دور؟ 💐اما میدانیم همسفریم 💗و مقصد مشترکمان 💐يكيست 💗دعای من برایت 💐شادی و عشق است 💗و سعادتِ دنیا و آخرت
تمام بیماری های انسان از افکار او سرچشمه میگیرند یعنی افکار ما هستند که بیماری ها را در وجودمان تولید میکنند... : وجود بغضی در گلو، که ترکیده نمیشود : ناشی از نبخشیدن خود و دیگران است : به دلیل عصبانیت طولانی مدت و کینه ورزی است : بخاطر افسوس گذشته ها را خوردن است : به دلیل انتقاد از خود و دیگران است : بخاطر وجود آشفتگی های ذهنی است : به دلیل نیاز به محبت و آغوش گرم است : به خاطر مشکل عاطفی درازمدتی است که حل نشده باقی مانده پس بیایید ذهن هایمان را پاک کرده و شستشو دهیم... دیگران را ببخشیم، خودمان را ببخشیم بیشتر محبت کنیم کمتر گله و شکایت کنیم فراوان تر بخندیم و شاد باشیم و بدانیم افکار ما بسیار قدرتمند و اثرگذار هستند و تاثیرات بسیار شگفت انگیزی از خود باقی می گذارند.
‌ میهمان را تو بخوانی و در آغوش نگیری؟ دل بی‌تاب، به دنبال جواب است، خدایا
- چرا حاج آقا ها اینطوری نگام میکنن؟! پری متعجب گفت:- چطوری؟! - انگار چشمک میزنن، نکنه هوا آلوده ست؟! یه پیرزن با نچ نچ از کنارم گذشت - قدیما دخترا حیا داشتن. چشمام گرد شد که یهو پری به چادرم نگاه کرد و از خنده ترکید. - چرا میخندی؟! - چادرتو برعکس پوشیدی! - خب این یعنی چی؟! سرشو کنار گوشم آورد و با شیطنت گفت - یعنی مایل به صیغه هستـ.. بی اختیار داد زدم:- من گوه بخورم! - میخوای صیغه بشی بی شرف؟! با شنیدن صدای شاهین کنار گوشم برگ روی تنم نموند. یا قمر بنی هاشم! - به ولله نمیدونستم! با عصبانیت غرید - من خودم یه صیغه ای نشونت میدم که.... خواست بازومو بگیره که زدم روی دستش و پا گذاشتم به فرار - این ماه حقوق نمی گیری تا آدم بشی! از صدای دادش خندم گرفت - رئیس یه صیغه که حسادت نداره! برگشتم عقب عقب رفتم که یهو به ستون وسط امام زاده خوردم. - الله اکبر! اون پیرزنه رو که دیدم چادرمو صاف کردم و داد زدم - این همه جلال! https://eitaa.com/joinchat/3314810948C9f3ebba200
خـــــــــدایا 🙏 ای پناه بی پناهان و ای همراه بی همراهان🌸🍃 در آخرین سه شنبه فروردین ماه درهای رحمت خود را بروی ما بگشا ...🙏 و ما را در سرزمین بی پایان محبت خویش وارد کن🌸🍃 نیکوکاری و حسن نیت و امانتداری را به ما بیاموز ما را از رنج حسد و تکبر و غرور رها ساز🙏 آمیـــن یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 🙏 ای مهربان ترین مهربانان 🙏 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌱🌷🌱🌷 🌷آخرین سه‌شنبه ماه شعبان خود را معطر  می کنیم به عطر دل نشین صلوات🌷 🌷اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ 🌱وَّ آل محمد 🌷وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌷در پناه حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش علیهم السلام روزتون پر خیر و برکت🌷 🌷🌸عمر و عاقبتتون بخیر ان شاء الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا🙏 دستانمان را در آخرین روز ماه مبارک شعبان 🌙 به امیداستجابت دعاهایمان به سوی تو بلند است معبودا پرکن ظرف وجودمان را ازآنچه برای بهترین بندگانت عطامیکنی🙏 🌸پیشاپیش حلول مـاه 🌸مبارک رمضان مبارک باد
❤️ꕥ لیـــلے‌بـے‌عـشـــق ꕥ❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 #سوگلی_خان #p620 
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 _خودم بلبل زبونت می کنم زن، تو فقط گوش به حرفم بگیر که فقط یه بار بغل گوشت تکرارش می کنم که روت زیاد نشه. ماه منیر نقلی خندید و پیراهن همایون را از ترس سفت تر کشید. همایون به تخت رسید و گفت: _لامصب کلی پول خرج این پیرهن کردم، الان تو تنم جر می دیش و تو خرج می ندازی. ماه منیر با خوش زبانی گفت: -شوهر که خسیس باشه، زنم شبیهش می شه. همایون او را روی تخت نشاند و کنارش نشست. با خباثت گفت: _من خسیسم؟ ماه منیر با شیطنت تأییدش کرد و همایون رویش خیمه زد. مجبورشد عقب بکشد و کمرش خم شد. همایون دوباره پرسید: _من خسیسم؟ ماه منیر گوشه ی ابروی تیز شده اش را بالا فرستاد و گفت: دل نگران پیرهن تنت بودی آقا. همایون مجبورش کرد روی تخت دراز شود و خودش هم فاصله اش را با او به صفر رساند: _بلای آقات تو سر دشمناش، زبون وا کردی ضعیفه. خسیس شدم، دیگه چیا بلدی بار شوهرت کنی؟ ماه منیر نگاه از چشمان همایون نگرفت و او بی تاب سر خم کرد: _نامرد تو که حرف خوب بلد نیستی، ولی چشمات حرف دارن. می گی یا مجبورت کنم بگی؟ ماه منیر که هنوز ته مانده ی آرایش ساده اش روی صورتش باقی مانده بود، گفت: _مثل شما بلد نیستم قشنگ حرف بزنم. همایون فاصله ای باقی نگذاشت و لب زدن همایون واسه چشمات می میره... ماه منیر تمام تنش آتش گرفت، لب هایش گیر و دلش به دل این مرد سنجاق شد. همایون که از او فاصله گرفت، ماه منیر گفت: _لایق دلت باشم، چشم و دلم دوره نمی گرده واسه غير چشم و دل شوهرم... همایون باز هم او را غرق عشقش کرد و تند گفت: -تو که از منم قشنگ تر بلدی دل ببری دختر، همایون قربونی دل صاف و ساده ت بشه. _خدا نکنه همایون... -جون دل همایون، می دونم آخر کاری می کنی که بچه دارم بشیم. پیراهنش را در آورد و ماه منیر را در آغوش گرفت و زمزمه هایش عشق بود و عشق بود و نوازش... _راضی باشی ماه منیر، دلم می خواد با زنم باشم. ماه منیر سر در سینه اش پنهان کرد و همایون آرام گفت: من رو می کشی با این نازت دختر... 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸در آخرین عصر ماه مبارک شعبان 🌸یک حــال خـوب 🌸یک آرامش پایدار و همیشگی 🌸یک دل پـر از امید و اطمینان 🌸آرزوی مـن بـرای شماسـت 🌸عصرتون شیرین و دلچسب
4_6030339026538466213.pdf
2.21M
‌● ● |📖|اعمال و ادعیه ماه‌‌مبارک‌رمضان |😍❤️| ─━━━━⊱🦋⊰━━━━─
❤️ꕥ لیـــلے‌بـے‌عـشـــق ꕥ❤️
#رمان_عروس_فراری_خان #قسمت33 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 داشتم لباسای خانوم رو می‌بردم سمت اتاقش که مریم به سمتم
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 _خانوم که توضیح دادن براتون! پیش نجار بودم. لکنت نداشتم اما بازم صدام می لرزید، قشنگ معلوم بود که دروغ می‌گم. نگاهشو از پنجره گرفت و به سمت من برگشت. اخماش بدجور در هم بود. -بهت میگم کجا بودی؟ با فریادش قدمی عقب برداشتم. خیلی ترسیده بودم، نمی خواستم هنوز دوروز نگذشته کارمو از دست بدم. من که جایی رو نداشتم برم، باید بر می گشتم به همون خراب شده، اگه این‌بار دست اون مردک به من می خورد قطعا زنده‌ام نمیذاشت. -اقا به خدا... بغضم ترکید و اشکم روان شد. -خودم فرستادم پی نجار، گفته هیچ سفارشی داده نشده، نکنه این روستا نجار دیگه ای داره که من نمی دونم. اشکامو پاک کردم که دوباره با سرعت پایین میومدند. نمی تونستم اروم باشم، اگه... اگه فقط بیرونم می کردند چی... اگه... -اقا توروخدا... نمیتونم بگم. دست‌ مشت‌شده شو محکم روی میز کوبید که هینی کشیدم، حس کردم قلبم ایستاد. چشمای مشکیش سرخ شده بودند، می تونست هرکاری با من بکنه. -اگه نگی همین الان اخراجت می کنم. -اقا نمیتونم به خدا... اگه بگم خانوم بیرونم میکنه، اقا توروخدا بهم رحم کن. -حواست نیست اینجا واسه کی کار می‌کنی، نه؟ 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 😍 ♥️