🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
#رهایی_از_رابطه_حرام 34 💢 اما اگه این تعهد نباشه زندگی زناشویی تلخ و سرد خواهد شد. ⭕️ همین که یک خ
#رهایی_از_رابطه_حرام 35
⭕️ خیانت چند نوع داره. یکیش خیانت عاطفی هست، یکی خیانت جنسی و دیگری هم خیانت عاطفی و جنسی.
🔸 اینکه یک آقا یا خانمی وظایفش رو نسبت به همسر خودش رعایت نکنه میتونه منجر به خیانت بشه.
❇️ مثلا به آقایون توصیه شده که تا میتونن به خانمشون محبت کنند. خصوصا این محبت باید کلامی هم باشه. یعنی یه آقا نمیتونه بگه من که دارم برای خانمم خرج میکنم یعنی دوستش دارم دیگه!
نه! حتما باید به طور زبانی به همسرش ابراز علاقه کنه.
حالا اگه یه آقایی نخواد یا نتونه این محبت رو انجام بده کم کم همسرش ازش سرد میشه و ممکنه گرفتار خیانت عاطفی بشه.
❇️ یا به خانم ها توصیه شده که تا میتونن به همسرشون اقتدار بدن. حالا اگه خانمی مدام با رفتار و زبانش اقتدار همسرش رو از بین ببره در نتیجه اون آقا با اولین حفظ اقتدار از سمت خانم های غریبه ممکنه خودش رو نتونه کنترل کنه و دست به خیانت بزنه.
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
#رهایی_از_رابطه_حرام 35 ⭕️ خیانت چند نوع داره. یکیش خیانت عاطفی هست، یکی خیانت جنسی و دیگری هم خیان
#رهایی_از_رابطه_حرام 36
❇️ گفته شد که محبت مرد به زن و حفظ اقتدار مرد توسط زن بهترین و قوی ترین راه برای جلوگیری از خیانت هست.
بنابراین اگه خانم یا آقایی همسرش دچار این گناه شد اول از همه باید به زندگی خودش نگاه کنه و ببینه آیا جایی کم گذاشته که این اتفاق افتاده یا نه؟
🔶🔹 بله البته ممکنه یه خانم یا یه آقایی واقعا به وظایف خودش به طور کامل عمل کرده باشه اما بازم همسرش دچار این گناه شده باشه که این دیگه میشه جزو امتحانات خاص الهی
و در این موارد انسان باید با صبر و توکل بر خدا به وظایف خودش ادامه بده و راهکارهایی که در ادامه میگیم رو انجام بده.
🔴 از سلبریتیها که انتظاری نیست ...؛
⏪ولی خودمون هم حواسمون هست که بهخاطر امنیتمون تو همین چند روز گذشته چندتا شهید امنیت دادیم؟!
😔 بچههای چندتا خانواده ؛ یتیم شدن، تا من و شما ؛ بدون نگرانی از اذیتهای اراذل و اوباش و قاچاقچیان ، زندگی راحت و آسودهای داشته باشیم ...🖤
🇮🇷 افتخار و سربلندی ایران ، شهدای پلیس و امنیت 🇮🇷
سرباز #امام_زمان
مثل #حاج_قاسم
مثل#ابراهیم_هادی
#همه_خادم_الرضاییم 🕌
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━
👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
♦️عکس دو دختر شهید محمد یاسمی در کنار پیکر پدر
🔹شهید یاسمی دیروز هنگام اجرای حکم جلب مردی در محله نواب با شلیک گلوله به شهادت رسید. قاتل شهید ، با همان اسلحه خودکشی کرد.
سرباز #امام_زمان
مثل #حاج_قاسم
مثل#ابراهیم_هادی
#همه_خادم_الرضاییم 🕌
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━
👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
♨️اولین هشدار خدا به انسان♨️
⁉️آیا می دانستید
💢طبق آنچه که خدا در آیه ۲۲ سوره اعراف ذکر کرده، اولین فریب شیطان، فریبی بود که باعث شد پوشش آدم و حوا ناپدید شود؟
⁉️چرا شیطان برای اولین گام پوشش انسان را هدف قرار داد؟
♨️خداوند در آیه ۲۶ سوره ی اعراف هشدار داده که ای فرزندان آدم مراقب باشید شیطان شما را فریب ندهد، همانطور که پدر و مادر شما را فریب داد و با کندن لباس هایشان سبب اخراج آنها از بهشت شد...
🤔یک لحظه فکر کنیم ...
⚠️خداوند هشدار داده مراقب باشید که بازهم شیطان با همین هدف سراغ شما خواهد آمد
☝️بنابراین اگر بخواهیم ببینیم درحال حاضر شیطان و یارانش کجا هستند، باید ببینیم چه کسانی از صبح تا شب تلاش می کنند که لباس های کوتاه تر و بدن نماتر را بین ما رواج دهند، چه کسانی هدف شان گرفتن حجاب از زنان است؟!!
✋در احکام دین مان داریم که نگاه کردن مردان به جایی غیر از قرص صورت و دست زنان نامحرم (از مچ دست تا نوک انگشتان) حرام است، چه باعث تحریک بشود یا نه... و نگاه به همین دو موضع هم اگر باعث تحریک کسی شود، بازهم برای او حرام است!
🔻در لینک زیر ببینید توضیحات کوتاه شهید مطهری را راجع به علت حرام بودن نگاه به نامحرم
سلام بر ابراهیم:
🌸🍃🌸🍃🌸
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
4_5906984340276905846.mp3
4.14M
#رزق_شبانه
#گوش_بدیم✨🌸
سرباز #امام_زمان
مثل #حاج_قاسم
مثل#ابراهیم_هادی
#همه_خادم_الرضاییم 🕌
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━
👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
*«زیارتـــــ*
*نامـــــہ ے شہــ🌷ـــداء»*
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم
🕊️🦋🕊️🦋🕊️🦋🕊️
🌹سلام بر#شهدا🌹
هر شہـید
نشانے ست از یڪ راه ناتمامـ🌹
یڪ فانوس ڪہ دارد خاموش مےشود
و حالا؛🌹
تو مانده اے
و یڪ شہید و یڪ راه ناتمام
فانوس را بردار؛🌹
و راه خونین شہید را ادامہ بده🌹
🕊سلام صبحتون شهدایے 🌸
💕💜💕
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر رضا هست🥰✋
*فرمانده پدافند هوایـے لشڪر 10 سیدالشهدا*🕊️
*شهید رضا ایزدیار*🌹
تاریخ تولد: ۲۳ / ۱۰ / ۱۳۴۷
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۱ / ۱۳۹۴
محل تولد: کرج
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← دو سال دنبال مقدمات سوریه رفتن بود.🕊️خیلی تلاش کرد ولی او را نمیبردند.🥀 خیلی این در و آن در زد چون برادر شهید بود او را نمیبردند.🥀بعد از کلی تلاش بعد از دو سال راهی شد. پاسدار بود و فرمانده پدافند هوایی لشکر 10🌙 و فقط 6 ماه مانده بود که بازنشسته شود اما راهی سوریه شد.🕊️فرمانده مستشار ایران در سوریه بود💫بعد از مدتی حضور در سوریه خبر مجروحیت رضا و مفقودالاثری ایشان به ما رسید،🥀تک تیراندازهای تکفیری وقتی کسی را می زنند کمین میکنند تا پیکرها را برداشته و به وسیله آن مبادله انجام دهند🥀در مورد رضا هم این اتفاق افتاد تقاضای مبادله خیلی سنگین کرده بودند‼️چون میدانستند که ایشان فرمانده است. تکفیریها گفته بودند که یا سه منطقه را آزاد کنید⁉️ یا مقدار زیادی پول بپردازید که رقم بالایی بود‼️و یا چند تن از اسیران خونخوار داعش را اسم برده بودند و خواسته بودند که آزاد کنیم تا با این پیکرها مبادله شوند.🍂که ما موافقت نکردیم و گفتیم حتی راضی نیستیم که یک اسیر هم به خاطر این پیکر آزاد شود.🌷گفتیم چیزی که در راه خدا رفته دیگر نیازی به پس گرفتنش نیست.🌙این مبادله را انجام ندادیم تا اینکه عاقبت بعد از یکسال از گذشتن شهادتش🕊️ پیکر او در منطقه حلب کشف و برای تطبیق ژنتیکی به تهران منتقل شد.🌷هویت ایشان از طریق آزمایش DNA شناسایی شد*🕊️🕋
*شهید رضا ایزدیار*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*﴿#زیآرتعٰاشۅرٰا 📿﴾*
*السلامعلیڪیااباٰعبدِالله🖤*
*•۩|#قرائت زیارت*
*عاشورآ بھنیّت❤️*
*🕊͜͡🌷شھید رضا ایزدیار🌷*
✨ *«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ»*✨
🦋🏵 *ذڪرروزانه*🏵 🦋
تفسیر📗 *هرروز انس باقرآن*💚
*┄┅ﷻ❀موضوع❀ﷻ┅┄*
✍🏻 *حساب در روز قیامت*📋
🍃🌹🍃🌹📖🌹🍃🌹🍃
*«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ»*
*«١» ﺇﻗْﺘَﺮَﺏَ ﻟِﻠﻨَّﺎﺱِ ﺣِﺴَﺎﺑُﻬُﻢْ ﻭَﻫُﻢْ ﻓِﻲ ﻏَﻔْﻠَﺔٍ ﻣُّﻌْﺮِﺿُﻮﻥَ*
*┄┅🔸❀الأنبياء/١❀🔸┅┄*
(ﺯﻣﺎﻥ) ﺣﺴﺎﺏ ﻣﺮﺩم ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻲ ﺧﺒﺮﻱ، (ﺍﺯ ﺁﻥ) ﺭﻭﻱ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ
📚🌺تفسیرنور🌺📚
🔸🔶✍🏻 *نكته ها*
ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ
ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ:
١- ﻫﻤﻪ ﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﺆﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪ. «ﻓﻠﻨﺴﺌﻠﻦّ ﺍﻟّﺬﻳﻦ ﺍﺭﺳﻞ ﺍﻟﻴﻬﻢ ﻭﻟﻨﺴﺌﻠﻦّ ﺍﻟﻤﺮﺳﻠﻴﻦ»
٢- ﻫﻤﻪ ﻱ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. «ﻟﺘُﺴﺌﻠﻦّ ﻋﻤﺎ ﻛﻨﺘﻢ ﺗﻌﻤﻠﻮﻥ»
٣- ﻫﻤﻪ ﻱ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﻮﺭﺩ ﺭﺳﻴﺪﮔﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ. «ﺍِﻥ ﺗﺒﺪﻭﺍ ﻣﺎ ﻓﻲ ﺍﻧﻔﺴﻜﻢ ﺍﻭ ﺗﺨﻔﻮﻩ ﻳﺤﺎﺳﺒﻜﻢ ﺑﻪ ﺍﻟﻠّﻪ»
٤- ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﺑﺪﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺳﺆﺍﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. «ﺍِﻥّ ﺍﻟﺴّﻤﻊ ﻭ ﺍﻟﺒﺼﺮ ﻭ... ﻛﻞّ ﺍﻭﻟﺌﻚ ﻛﺎﻥ ﻋﻨﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﺎ»
٥ - ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﻟﻬﻲ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. «ﻭ ﻟﺘﺴﺌﻠﻦّ ﻳﻮﻣﺌﺬٍ ﻋﻦ ﺍﻟﻨﻌﻴﻢ»
٦- ﻫﻤﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻛﺠﺎ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺳﺎﺧﺖ. «ﺍﻥ ﺗﻚ ﻣﺜﻘﺎﻝ ﺣﺒﺔّ ﻣﻦ ﺧﺮﺩﻝ ﻓﺘﻜﻦ ﻓﻲ ﺻﺨﺮﺓ
ﺩﺭ ﺍﻭّﻟﻴﻦ ﺳﺆﺍﻝ، ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﻬﻤﻲ ﭼﻮﻥ، ﺟﻮﺍﻧﻲ، ﻋﻤﺮ، ﺭﺍﻩ ﻛﺴﺐ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻱ ﺁﻥ ﻭ ﺑﻮﻳﮋﻩ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﻱ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﻭ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭﻫﻤﻴﻦ ﺑﺲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺧﻮﺩ، ﺣﺴﺎﺑﺮﺳﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. «ﻛﻔﻲ ﺑﻨﺎﺣﺎﺳﺒﻴﻦ» *┄••❀🔸 حدیث روز 🔸❀••┄*
💚 *امام على عليه السلام*
*إحذَرُوا الدنيا ، فإنَّ في حلالِها حِساب[ا] ،وفي حَرامِها عقاب[ا] ، وأوّلُها عَناءٌ ، وآخِرُها فَناءٌ*
🔸🔶🍃🌹🍃🔶🔸
از دنيا بپرهيزيد ، كه حلال آن حساب دارد و حرام آن كيفر ؛ آغازش رنج است و پايانش نابودى .
📚✍🏻بحار الأنوار : 78/23/88
⚜️🌹⚜️🌹⚜️🌹⚜️
✋🏻 *هرروزبه رسم ادب* 🤚🏻
*اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ*
🌘🌗🌖🌕🌔🌓🌒
🗓️ امروز:شنبہ
☀️۰٤/تیرماه/١٤٠۱/٠٤
🌙۲۵/ذی القعده/١٤٤۳/۱۱
2022/06/ Jun/25🌲
⚜️🌹⚜️🌹⚜️🌹⚜️🌹
🔸👈ذڪــــــــــرروز 📿
🕋 *یا رب العالمین*
*اے پروردگار جهانیان*
⭐💫⭐💫⭐💫⭐
*اَللّهُمَّ صَلِّ عَلے فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُڪَ*
⭐💫⭐💫⭐💫⭐
لطفابانشر ذڪرروزانه درثواب آن شریک باشید...
🌷🍃 *أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ*
🔸┅❀🦋🍃🌹🍃🦋❀┅🔸
@m_kanalekomeil
AUD-20220420-WA0085.mp3
8.21M
❇️ قرائت دعای "عهــــد"
📝 به دنبالت میگردم ای محبوب من ❤️
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
سرعت مناسب برای قرائت روزانه
🌹«روز چهارم»
🗓شروع چله: ۱۴۰۱/۰۴/۰۱
سرباز #امام_زمان
مثل #حاج_قاسم
مثل#ابراهیم_هادی
#همه_خادم_الرضاییم 🕌
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━
👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
🍃بزرگی میگفت امام زمان
حیّ است ، در بیـن ماست
#صبح بـه صبــح بنشینید
دست به سینـه بگـذارید و
به آنحضرت اظهار ارادت
بکنید...🤚🏼
🍃السـلام علیک یا بقیـة الله
🍃السـلام علیک یا حجة الله
🍃السـلام علیک یا نــــورالله...
#اللهمعجللولیکالفرج
تعجیل در فرج آقا صلوات🌻
سرباز #امام_زمان
مثل #حاج_قاسم
مثل#ابراهیم_هادی
#همه_خادم_الرضاییم 🕌
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━
👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
سلام بر آنها که ؛
جان دادند اما خاک ندادند .....
#سلام_برادرشهیدم 🕊
سرباز #امام_زمان
مثل #حاج_قاسم
مثل#ابراهیم_هادی
#همه_خادم_الرضاییم 🕌
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
━━━━๑🌱🇮🇷🌱๑━━━━
👆 دوستان رابه کانال کمیل دعوت کنید
*🥀🕊#لاله_های_زینبی*
*💐پدر بزرگوار شهید همه ساله،شب نیمه ماه رجب،مصادف باشهادت حضرت زینب (س)برای عزاداران عمه سادات،سفره طعام پهن می کند.ایشان می گوید:در شب بیست و پنجم ماه* *رجب،مصادف با شهادت موسی بن جعفر(ع) و پس از گذشت ده روز از شهادت حضرت زینب (س)،بی بی زینب را در خواب دیدم که به من فرمود: # امانتی روز یازدهم محرم را باید تحویل بدهی!!!از خواب که برخاستم به فکر فرو رفتم.یادم آمد علی اصغر روز یازدهم بدنیا آمد.چند روزی گذشت.سرکار بودم که خبر دادند حال خانواده خوب نیست و سریع به منزل حرکت کن.*
*🌷با خود گفتم:این بهانه ای بیش نیست وخبری دیگر مطرح است.وقتی به منزل رسیدم،فهمیدم که امانتم را تحویل دادم. در همان شبی که این خواب را دیدم،روح سیدعلی اصغر هم پرواز کرده بود.آنهم در جوار حرم حضرت زینب(س).😭*
*✍راوی:پدر شهید_سیدعلی اصغر_شنایی*
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
~🕊
*#روایت_عشق^'💜'^*
مادرشہید:
بابڪ رفت سربازی محل خدمتش رشت بود.
در زمان سربازی هرازگاهی خونه نمیومد
میگفت:"جای دوستانم ڪه مرخصی رفته ان،موندم" بعدها فهمیدیمڪه به ڪردستان میرفته واونجا لب مرز وداوطلبانه خدمت میڪرده🙂
*#شهید_بابک_نوری♥️🕊*
🍂🍃🍂
~🕊
*#عاشقانه_شهدا🙃🍃*
سرِ سفرهےِ عقد آروم درِ گوشم گفت:
میدونے من فَردا شَهید میشَم؟
خندیدم و گفتم..از کجا میدونے؟
نڪنه علمِ غِیب داری!💭
گفت:
آره..دیشب مادرم حضرتِ زهرا(س) رو تو خواب دیدمـ..
ازدواجمونو بهم تبریڪ گفت
بعدشم وَعدهے شَهادتمو داد. . .
بُغض کردمُ گفتم: پس من چے؟
میخوای همین اولِ کاری منُ تنها
بزاری برے؟!
نبود شرطِ وَفا بِری و منو نَبری!
توڪہ میدونے فردا میخواے شَهید بشے چرا نشستے پایِ سفره عقد. . .💍
چرا خواستے منو به عقدِ خودت دربیاری!؟
دستمو گرفت خندیدُ گفت:
آخہ شنیدم شَهید میتونه بستگانشو
شفاعت ڪنه!
میخوامـ که اون ۲نیا جزوِ شفاعت شده هام باشے. . .
میخوام مجلسِ عروسیِ واقعی رو اونجا
برات بگیرم. . .
روایتهمسرشهید
*#شهید_هادی_ابراهیمی♥️🕊*
🍂🍃🍂
*⭐️بخشی از وصیت نامه تخریبچی شهید «کاظم مهدی زاده»*
🌷🌷🌷 می خواستم بزرگ بشم
درس بخونم
مهندس بشم
خاکمو آباد کنم
زن بگیرم
مادر و پدرمو ببرم کربلا
دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک
تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم...
خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم
خب نشد ...!
باید می رفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم و … دفاع کنم.
رفتم که
دروغ نباشه
احترام کم نشه
همدیگر رو درک کنیم
ریا از بین بره
دیگه توهین نباشه
محتاج کسی نباشیم!🌷🌷🌷
*#شهید_کاظم_مهدی_زاده*
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@m_kanalekomeil
*🔰 #سیره_شهدا | #یار_یتیمان*
*🔻توجه کردن به یتیمان از شاخصه های اخلاقی شهید بود. با وجود حقوق پایین خود و تمام مشکلات که وجود داشت،* *سرپرستی یک یتیم را قبول کرده بود و این در حالی بود که هیچ کس از این قضیه با خبر نبود .*
*اخلاص در عمل و حساس بودن به حفظ بیت المال دیگر شاخصه های اخلاقی شهید عطری بود .*
*همسر شهید عطری میگوید، روحیه توکل اخلاق و شجاعت شهید آن چنان زیاد بود که، اگر شهید نمیشد باید تعجب می کردیم .*
*در توصیه ای فرموده بود؛ از همسر بزرگوارم میخواهم که فرزندانم را همچون من مطیع رهبر عزیزمان پرورش دهد؛ زیرا آقا مایه افتخار و مباهات ما مسلمانان و همه مظلومان عالم است....*
*🌷 شهیدمدافع حرم محمدحسین عطری 🌷*
🌹🍃🌹🍃
🍂🍃💚🍂🍃💚🍂🍃💚🍂🍃
*🔴 عاقبت دوری از ولایت اهل بیت علیهمالسلام*
سَأُصْلِيهِ سَقَرَ
*بهزودى او را وارد سَقَر (دوزخ) مىكنم!(مدثر/۲۶)*
🌕 آقا امام کاظم علیهالسلام فرمودند:
«کُلُ مَنْ تَقَدَّمَ إِلَی وَلَایَتِنَا تَأَخَّرَ عَنْ سَقَرَ وَ کُلُّ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْ وَلَایَتِنَا تَقَدَّمَ إِلَی سَقَرَ.»
هرکس در جهت ولایت ما گام نهد، از دوزخ دور میشود؛ و هرکس از ولایت ما رویگردان شود، با سرعت راهی دوزخ میشود.
📗بحارالأنوار، ج ۸، ص ۲۷۳
-------------------------------------
🌕 تنها چیزی که انسان را نجات میدهد و او را رستگار میسازد مسئله شناخت ولایت ائمه علیهمالسلام است. اگر شخص مقام امامت امام را بشناسد و با اهداف ایشان جلو بیاید اهل نجات میشود، اما اگر امام را نشناخته یا اهدافش از اهداف امام زمانش کوچکتر باشد، به راحتی از قید و بند رها شده و امامش را کنار میگذارد. در واقع امامت نقطه کمال دین است. در غدیر به ما گفتند که نقطه کمال دین امامت است و خود امامت هم یک نقطه کمال دارد که آن هم وجود مقدس امام زمان عجل الله فرجه است. بَدا و بسیار بَدا به حال کسی که دیگری را در ولایت و امامتِ امام زمانش شریک گرداند!
🍃🍂💚🍃💚🍂🍃💚🍃🍂
*🔴 جدایی جانها در آخــــــــــــــرالزّمان...*
🌕 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
وَ تَكْثُرُ اَلصُّفُوفُ بِقُلُوبٍ مُتَبَاغِضَةٍ...
در آخرالزمان صفوف (مردم) بسیار است؛ ولی قلوب از هم جداست...!
جسمها به ظاهر در کنار یکدیگر و در اتّحادند؛ ولی جانها به دلیل تفاوت در اهداف و آرمانها و اعتقادات، در تفرقـــــه است.
📗وسائل الشیعة، ج ۱۵، ص ۳۴۸
📗تفسير القمی، ج ۲، ص ۳۰۳
📗تفسير البرهان، ج ۵، ص ۶۱
🍃🍂💚🍃🍂💚🍃🍂💚🍃🍂
*🔴 تو برای فرج دعا کن! خداوند خودش کارت را سامان میدهد...*
*⭕️ کلیدِ قفل ظهور در دستان من و تو قرار دارد!!*
🌕 آقا امام صادق صلوات الله علیه:
خداوند تبارک و تعالی فرمود: کسی که به ذکر من مشغول شود و به همین خاطر از خواستن از من باز ماند؛ به او بهتر از آنچه را که به کسی که از من خواسته و به او داده شده است، میدهم.
عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَالَ مَنْ شُغِلَ بِذِکْرِی عَنْ مَسْأَلَتِی أَعْطَیْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی مَنْ سَأَلَنِی.
یقینا ذکر مهدیِ صاحب الزمان عجل الله فرجه، همان ذکر الله جل جلاله است.
📗بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۱۵۷
🍂🍃💚🍂🍃💚🍂💚💚🍂🍃
@m_kanalekomeil
بدونتعارف . .
تووصیتنامھ بیش از ۸۰ درصد شھدا بھ حفظِ حجابتاڪیدشدھ . .!
نھحجابۍڪھچــادرسرتباشھ
حجابزهــرایۍ
پسند꧇)
💕
*شهید ابراهیم هادی*
چادر برای زن یک حریمه🌼
یک قلعه ویک پشتیبان است...💕
از این حریم خوب نگهبانی کنید...🙃
همیشه میگفت: به حجاب✨
احترام بگذارید که حفظ آرامش🕊
و بهترین امر به معروف برای شماست...😍
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
AUD-20220625-WA0162.mp3
17.82M
فایل صوتی از طرف S, Saeed ³¹³
این_که_گناه_نیست 1
ساختارِ گُنــــاه
یه چیز عجیب و غریب نیست!
فقــط؛
یکی از چهار حمله ی شیطانه!
اگر بتونی، این حمله رو
با انواع ترفندهاش بشناسی؛
راحت میتونی جلوش، بایستی.
ستاد_شجاعی 🎤
✨ ✨
4_6032838117684150602.mp3
17.82M
فایل صوتی از طرف S, Saeed ³¹³
4_6032838117684150605.mp3
6.27M
فایل صوتی از طرف S, Saeed ³¹³
این_که_گناه_نیست 2
یک اشتبـاه بـزرگ؛
چرا همش دنبالِ اینی، چی ثواب داره؟
چرا نمیری، چیزایی که
کارهای خوبتو بی اثر میکنه، بشناسی؟
تا آفت ها رو نشناسی،
خوبی هات پایدار نمی مونن.
استاد_شجاعی 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان وقت نماز است
📢 اذان میگویند
از بارگاه حضرت رقیه در سوریه باصدای دلنشین شهید مدافع حرم حامد بافنده
خلاصه ای از رمان...👇🏻
*#جان شیعه و اهل سنت* داستانی هستش درموردی مجید و الهه که مجید شیعه هستش و الهه سنی، الهه اهل بندر و مجید اهل تهران، که مجید مهندس نفت بوده و بخاطر کارش به بندر میاد و مستاجر خونه الهه اینا میشه و تو این رفت و آمدن ها عاشق الهه میشه! و ادامه داستان...
*داستان جذاب و آموزنده که الهه به عشق اهل بیت «علیهم السلام» شیعه میشه!* 😍
🌿🌸🌿🌷🌿💐🌿🌻
*#جان_شیعه_اهل_سنت*
*#قسمت_اول*
#فصل_اول
صدای قرائت آیت الکرسی مادر، بوی اسفند، اسباب پیچیده در بار کامیون
و اتاقی که خالی بودنش از پنجرههای بیپرده اش پیدا بود، همه حکایت از تغییر
دیگری در خانواده ما میکرد. روزهای آخر شهریور ماه سال 91 با سبک شدن آفتاب
بندر عباس، سپری میشد و محمد و همسرش عطیه، پس از یکسال از شروع
زندگی مشترکشان، آپارتمانی نوساز خریده و میخواستند طبقه بالایی خانه پدری
را ترک کنند، همچنانکه ابراهیم و لعیا چند سال پیش چنین کردند. شاید به
زودی نوبت برادر کوچکترم عبدالله هم میرسید تا مثل دو پسر بزرگتر به بهانه
کمک خرج شروع زندگی هم که شده، زندگی اش را در این خانه قدیمی و زیبا شروع
کرده تا پس از مدتی بتواند زندگی مستقل را در جایی دیگر تجربه کند.
از حیاط با صفای خانه که با نخلهای بلندی حاشیه بندی شده بود، گذر کرده
و وارد کوچه شدم. مادر ظرفی از شیرینی لذیذی که برای بدرقه محمد پخته بود،
به راننده کامیون داد و در پاسخ تشکر او، سفارش کرد :»حاجی! اثاث نوعروسه.
برای راننده کامیون ب
کلی سرویس چینی و کریستال و...« که راننده با خوشرویی به میان حرفش آمد و با گفتن «خیالت تخت مادر»
ِ بار را بست. مادر صورت محمد را بوسید
ّ
عطیه را به گرمی در آغوش گرفت که پدر با دلخوری جلو آمد و زیر گوش محمد غری که نفهمیدم
حتما ّ خرابی روی دیوار اتاق دیده بود که مادر با خنده جواب
داد: »فدای سرشون! یه رنگ میزنیم عین روز اولش میشه!« محمد با صورتی در
هم کشیده از حرف پدر، سوار شد و اتومبیلش را روشن کرد که عبدالله صدا بلند
کرد: »آیت الکرسی یادتون نره!« و ماشین به راه افتاد. ابراهیم سوئیچ را از جیبش
در آورد و همچنان که به سمت ماشینش میرفت، رو به من و لعیا زیر لب زمزمه
به قَلَــــم فاطمه ولی نژاد
#جان_شیعه_اهل_سنت
#قسمت_دوم
#فصل_اول
کرد: »ما که خرج نقاشی مون هم خودمون دادیم ...« لعیا دستپاچه به میان حرفش
دوید: »ابراهیم! زشته! میشنون!« اما ابراهیم دست بردار نبود و ادامه داد: »دروغه
ُ محمد هم پول نقاشی رو خودش بده!« همیشه پول پرستی ابراهیم
و خساست آمیخته به اخلاق تند پدر، دستمایه اوقات تلخی میشد که یا باید با
میانجیگری مادر حل میشد یا چاره گریهای من و عبدالله. این بار هم من دست
به کار شدم و ناامید از کوتاه آمدن ابراهیم، ساجده سه ساله را بهانه کردم: »ساجده
جون! داری میری با عمه الهه خداحافظی نمیکنی؟ عمه رو بوس نمیکنی؟« و با
گفتن این جمالت، او را در آغوش کشیده و به سمت مادر و پدر رفتم: »با بابابزرگ
ُ ابراهیم
خداحافظی کن! مامان بزرگ رو بوس کن!« ولی پدر که انگار غر زدن های ابراهیم
را شنیده بود، اخم کرد و بدون خداحافظی به داخل حیاط بازگشت. ابراهیم هم
وارث همین تلخیهای پدر بود که بیتوجه به دلخوری پدر، سوار ماشین شد. لعیا
هم فهمیده بود اوضاع به هم ریخته که ساجده را از من گرفت و خداحافظی کرد و
حرکت کردند. عبدالله خاکی که از جابجایی کارتونها روی لباسش نشسته بود، با
هر دو دستش تکاند و گفت :»مامان من برم مدرسه. ساعت ده با مدیر جلسه دارم.
باید برنامه کلاسها رو برای اول مهر مرتب کنیم.« که مادر هم به نشانه تأیید سری
تکان داد و با گفتن »برو مادر، خیر پیش!« داخل حیاط شد.
ساعتی از اذان ظهر گذشته و مادر به انتظار آمدن عبدالله، برای کشیدن نهار
دستدست میکرد که زنگ خانه به صدا در آمد. عبدالله که کلید داشت و این
وقت ظهر منتظر کسی نبودیم. آیفون را که برداشتم، متوجه شدم آقای حائری،
مسئول آژانس املاک محله پشت در است و با پدر کار دارد. پدر به حیاط رفت
و مادر همچنان به انتظار بازگشت عبدالله، شعله زیر قلیه ماهی را کم کرده بود
تا ته نگیرد. کار آقای حائری چندان طول نکشید که پدر با خوشحالی برگشت
و پیش از اینکه ما چیزی بپرسیم، خودش شروع کرد: »حائری برامون مستأجر
پیدا کرده. دیده امروز محمد داره اسباب میبره، گفت حیفه ملک خالی بیفته.«
صورت مهربان مادر غرق چروک شد و با دلخوری اعتراض کرد: »عبدالرحمن! ما
به قَلَــــم فاطمه ولی نژاد
#جان_شیعه_اهل_سنت
#قسمت_سوم
#فصل_اول
که نمیخوایم با این خونه کاسبی کنیم. این طبقه مال بچه هاست. چشم به هم
بذاری نوبت عبدالله میشه، شایدم الهه«. پدر پیراهن عربیاش را کمی بالا کشید
و همچنانکه روی زمین مینشست، با اخمی سنگین جواب داد: »مسئول خونه الهه که من نیستم، عبدالله هم که فعلا
ً خ
بری نیس، شلوغش میکنی!« ولی مادر
میخواست تصمیم پدر را تغییر دهد که از آشپزخانه خارج شد و گفت: »ما که
احتیاجی نداریم که بخوایم مستأجر بیاریم. تو که وضع کارت خوبه الحمدالله!
محصول خرما هم که امسال بهتر از هر سال بوده. ابراهیم و محمد هم که کمک
دستت هستن.« که پدر تکیهاش را از پشتی برداشت و خروشید: »زن! نقل احتیاج
نیست، نقل یه طبقه ساختمونه که خالی افتاده! خدا رو خوش میاد مال من
خا ک بخوره که معلوم نیست تو کی میخوای عروس بیاری؟!!!« مادر غمزده از
برخورد تلخ پدر، نگاهش را به زمین دوخت و پدر مستبدانه حکم داد: »من گفتم
اجاره میدم. حائری رفته طرف رو بیاره خونه رو نشونش بده.« و شاید دلخوری را
در صورت من هم دید که برای توجیه فوران خشمش، مرا مخاطب قرار داد: »آخه
همچین مادرت میگه مستأجر، خیال میکنه الان یه مشت زن و بچه میخوان
بریزن اینجا. حائری گفت طرف یه نفره که از تهران برای کار تو شرکت نفت اومده
بندر. یه اتاق میخواد شب سرش رو بذاره زمین بخوابه. صبح میره پالایشگاه شب
میاد. نه رفت و آمدی داره نه مهمونداری» که صدای باز شدن در حیاط و آمدن
عبدالله بحث را خاتمه داد و من و مادر را برای کشیدن غذا روانه آشپزخانه کرد.
چند لقمهای نخورده بودیم که باز زنگ خانه به صدا در آمد. پدر از جا بلند شد و با گفتن :
ً حائریه» سراسیمه روانه حیاط شد. عبدالله هم که حتما
متوجه موضوع شده بود، به دنبالش رفت. مادر که با رفتن پدر انگار جرأت سخن
گفتن یافته بود، سری جنباند و گفت: »من که راضی نیستم، ولی حریف بابات
هم نمیشم.« و بعد مثل اینکه چیزی بخاطرش رسیده باشد، با مهربانی رو به
من کرد: »الهه جان! پاشو دو تا ظرف و قاشق چنگال بیار براشون غذا ببرم. بوی
غذا تو خونه پیچیده، خدا رو خوش نمیاد دهن خشک برگردن.« محبت عمیق
به قَلَــــم فاطمه ولی نژاد
#جان_شیعه_اهل_سنت
#قسمت_چهارم
#فصل_اول
مادر همیشه شامل حال همه میشد، حتی مستأجری که آمدنش را دوست
نداشت. چادرش را مرتب کرد و با سینی غذا از اتاق بیرون رفت. صدای آقای
حائری می آمد که با لحن شیرینش برای مشتری بازار گرمی میکرد: «داداش! خونه
قدیمیه، ولی حرف نداره! تو بالکن اتاقت که وایسی، دریا رو می بینی. تازه اوله
َ
صبح که محل سا کته، صدای موج آب هم میشنوی. این خیابون هم که تا ته
بری، همه نخلستون ِ های خود حاجیه. حیاط هم که خودت سیر کردی، واسه
خودش یه نخلستونه! سر همین چهار راه هم ماشین داره برا اسکله شهید رجایی
و پالایشگاه. صاحب خونه ات هم آدم خوبیه! شما خونه رو بپسند، سر پول پیش
و اجاره باهات راه میاد.« و صدای مرد غریبه را هم میشنیدم که گاهی کلمه ای
در تأیید صحبتهای آقای حائری ادا میکرد. فکر آمدن غریبهای به این خانه، هم یک مرد تنها
ً برایم خوشایند نبود که بالاخره آقای حائری و مشتری رفتند
ً مرد غریبه خانه را پسندیده
و سر و صداها خوابید و بقیه به اتاق برگشتند. ظاهرا
و کار تمام شده بود که پدر با عجله غذایش را تمام کرد، مدارک خانه را برداشت
و برای انجام معامله روانه بنگاه شد. عبدالله نگاهش به چهره دلخور مادر بود و
میخواست به نحوی دلداریاش دهد که با مهربانی آغاز کرد: «غصه نخور مامان!
طرف رو که دیدی، آدم بدی به نظر نمی اومد. پسر سا کت و ساده ای بود»
و تازه سر
ِ درد دلش باز شد: «من که نمیگم آدم بدیه
خدا بهمون داده، باید شکرگزار باشیم. ولی بابات همچین هول شده انگار گنج
پیدا کرده! آخه چند میلیون پول پیش و چندرغاز کرایه که انقدر هول شدن نداره!»
سپس نگاهی به سینی غذا انداخت و ادامه داد: «اون بنده خدا که انقدر خجالتی
بود، لب به غذا هم نزد.» با حرف مادر تازه متوجه سینی غذا شدم. ظرفی که ظاهرا
متعلق به آقای حائری بود، خالی و ظرف دیگر دست نخورده مانده بود. عبدالله
خندید و به شوخی گفت: «شاید بیچاره قلیه ماهی دوست نداشته!» و مادر با
ً نگاه نکرد ببینه چی هست.
لحنی دلسوزانه جواب داد: «نه بابا! طفل معصوم اصلا
فقط تشکر میکرد.» دیگر دست نخورده مانده بود. عبداهلل
خندید و به شوخی گفت: »شاید بیچاره قلیه ماهی دوست نداشته!«نه بیچاره ها اصلا همش تشکر میکرد » « احساس میکردم مادر با دیدن مرد غریبه و رفتار پسندیده اش،
به قَلَــــم فاطمه ولی نژاد
#جان_شیعه_اهل_سنت
#قسمت_پنجم
#فصل_اول
قدری دلش قرار گرفته و به آمدن مستأجر به خانه تا حدی راضی شده است، اما
برای من حضور یک مرد غریبه در خانه، همچنان سخت بود؛ میدانستم دیگر
آزادی قبل را در حیاط زیبای خان همان ندارم و نمیتوانم مثل روزهای گذشته، با
خیالی آسوده کنار حوض بنشینم. به خصوص که راه پله طبقه دوم از روبروی در
اتاق نشیمن شروع میشد و از این به بعد بایستی همیشه در اتاق را میبستیم. باید
ِ از فردا تمام پرده های پنجره مشرف به حیاط را میکشیدیم و هزار محدودیت
دیگر که برایم سخت آزار دهنده بود، ا