│🌷سیره شھید🌷│
یکشنبه بود ۲۹ آذر ۹۴ بین منطقه خالدیه و خان طومان درگیری ما با النصره شدید شده بود
تک تیراندازشون مشرف بود بهمون،
گرامون هم گرفته بودن داشتن با خمپاره میزدنمون.
هرکی یه گوشه پناه گرفته بود.
سجاد عین خیالش نبود خیلی شجاع بود داش مشــتی و بامـــرام.....قبــــل از تیر خوردنش میگـــفت حاجی دعا کن شهید شم،
میگه برگشتم بهش گفتم اگه قسمتمون باشه شهید میشیم،
به چند دقیقه هم نرسید که تیر بهش اصابت کرد.
بعد از تیر خوردنش بچه ها اومدن به کمکمون که دیگه خیلی خون ازش رفته بود فقط برگشـت به یکی از رفقا گفت:
بلندم کن رو زانوهام بشينـــم،
میگه برگشتم بهش گفتم واســـــه چی😳؟!
خون زیادی ازت رفته،
که آقا سجاد گفت:
#اربابم_اومد_میخوام_بهش_سلام_بدم
❤️السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
#شهید_سجاد_عفتی🌷
#سالروز_ولادت
#راوی:جانباز قطع نخاع آقا امیر حسین حاج نصیری
🌺🍃@mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
🍃❤️🍃#خاطرات_شهداء
#طنــــزجبهـــه
😂😍(( #رسم_خاص))😍😂
وقتی #شهید پیدا نمیشد یه #رسم_خاص داشتیم. یکی از بچه ها رو می گرفتیم و بزور می خوابوندیم تا با بیل مکانیکی🚜 رویش خاک بریزن اونم التماس کنه تا شهدا خودشون رو #نشون بدهند تا ولش کنیم ...
اون روز هر چه گشتیم #شهیدی پیدا نشد، کلافه شده بودیم، دویدیم و #عباس_صابری رو گرفتیم.
خوابوندیمش رو زمین و یکی از بچه ها دوید و بیل مکانیکی رو روشن کرد، تا ناخن های بیل رو به زمین زد که روی عباس خاک بریزه ، #استخوانی پیدا شد.
دقیقا همونجایی که می خواستیم خاکش رو روی #عباس بریزیم ...
بچه ها در حالیکه از شادی می خندیدند ، به عباس گفتند: بیچاره #شهید! تا دید می خوایم #تو رو کنارش خاک کنیم ، خودش رو نشون داد، گفت: دیگه #فکه جای من نیست، برم یه جا دیگه برا خودم پیدا کنم.😂😄
چون تو می خواستی کنارش خاک بشی خودش رو نشون داده ها!!!
و کلی خندیدیم ...😄😄😍
خاطره ای از زندگی #شهیدعباس_صابری
#راوی : شهید مجید پازوکی(شهداےتفحص)
@mabareshohada
شهید مدافع حرم #مصطفی نبیلو
(●ولادت: ۱۳۴۵، تهران ☆
○#شهادت: ۱۳۹۶، سوریه ☆
■مزار: گلزار شهدای مدافع حرم بهشت معصومه"سلاماللهعلیها" قم)
🔅دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) بودیم.
دفعه آخر که برای #خداحافظی رفتیم حرم،
وقتی برمیگشتیم،
گفت دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز❗️
♨️گفتم:چرا⁉️
گفت:《چون همیشه موقع خداحافظی میگفتم یا حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) من را دو ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب(سلاماللهعلیها) نوکری کنم.
🔆ولی اینبار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب(سلاماللهعلیها).》
من هم خندیدیم و گفتم:
"خب چه فرقی کرد❓"
گفت:
《اینها دریای کرم هستند
چیزی را که ببخشند دیگر پس نمیگیرند.》
📝 #راوی: #همسر_شهید
#شهید_مصطفی_نبی_لو
#مدافع_حرم
#سالروز_ولادت
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
│🌷سیره شھید🌷│
یکشنبه بود ۲۹ آذر ۹۴ بین منطقه خالدیه و خان طومان درگیری ما با النصره شدید شده بود
تک تیراندازشون مشرف بود بهمون،
گرامون هم گرفته بودن داشتن با خمپاره میزدنمون.
هرکی یه گوشه پناه گرفته بود.
سجاد عین خیالش نبود خیلی شجاع بود داش مشــتی و بامـــرام.....قبــــل از تیر خوردنش میگـــفت حاجی دعا کن شهید شم،
میگه برگشتم بهش گفتم اگه قسمتمون باشه شهید میشیم،
به چند دقیقه هم نرسید که تیر بهش اصابت کرد.
بعد از تیر خوردنش بچه ها اومدن به کمکمون که دیگه خیلی خون ازش رفته بود فقط برگشـت به یکی از رفقا گفت:
بلندم کن رو زانوهام بشينـــم،
میگه برگشتم بهش گفتم واســـــه چی😳؟!
خون زیادی ازت رفته، که آقا سجاد گفت:
#اربابم_اومد_میخوام_بهش_سلام_بدم😭
❤️السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
#شهید_سجاد_عفتی🌷
#29_آذر_سالگرد_شهادت
#راوی:جانباز قطع نخاع آقا امیر حسین حاج نصیری
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌷 #دیر_آمد؛ #زود_رفت! 🕊
🌷دانشجو بود و جوان، آمده بود خط، داشتم موقعیت منطقه را برایش می گفتم که برگشت و گفت: ببخشید، حمام کجاست؟ گفتم: حمام را می خواهی چکار؟ گفت: می خواهم غسل شهادت کنم.
🌷با لبخند گفتم: دیر اومدی زود هم می خوای بری. باشه! آن گوشه را می بینی آنجا حمام صحرایی است. بعدش دوباره بیا اینجا.
🌷....دقایقی بعد آمد. لباس تمیز بسیجی به تن داشت و یک چفیه خوشگل به گردن. چند قدم مانده بود که به من برسد یک گلوله توپ زیر پایش فرود آمد....
#راوی: حاج حسین یکتا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💚 اللهم عجل لولیک الفرج 💚
@mabareshohada
#خاطرات_شهدا
💕 وقتی رفقا برای شناسایی پیکرش می روند، کلی میان پیکرهای مطهر شهدا میگردند اما او را نمی یابند و ناامید برمیگردند...😔
💢 اما یکباره همرزم شهید صدایش را می شنود که فلانی مرا با خود نمی بری؟😳😢
🌷 مات و مبهوت از صدایی که شنیده به دوستانش اطلاع می دهد اما آنها مانع می شوند و گمان می کنند توهم زده است...
❣تا اینکه چندبار دیگر صدا را می شنود و بی توجه به مخالفتها، مجدد برمیگردد...
💞 این بار خیلیییی زود شهید عزیز خود را به او نشان می دهد😢
🌹 با اولین پیکری که مواجه می شود، چهره ی معصوم شهید را می بیند و ناباورانه از این کرامت، پیکر مطهرش را تحویل می گیرند.😭
#راوی: همرزم شهید
#شهید_سیدمحمدمراد_حسینی
#سالروز_شهادت
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#سیره_شهد
#سردار_شهید
#عباس_بابایی
وقتی با #هواپیما_پرواز میکرد، حین عملیات و آموزش هوایی، روستاهای دورافتاده رو شناسایی میکرد.
یه ماشین قدیمی داشت که سوار میشدیم و مقداری غذا و آذوقه برای روستایی ها بر میداشتیم و از میان کوهها و درهها با چه مشکلاتی رد میشدیم تا برسیم به روستایی که از روی هوا #شناسایی کرده بود.
میرفتیم آنجا و مردم روستاها من رو با لباس روحانی و #شهید رو با لباس خلبانی میدیدند خیلی براشون جالب بود و #شهید_بابایی بعد از این که وسایلی رو که آورده بودیم به روستاییها میداد، میپرسید چه امکاناتی کم دارند.
مثلا روستاییها میگفتند حمام نداریم و ایشون با پول خودشون شروع میکرد براشون حمام میساخت و من به چشم خودم میدیدم که #شهید_بابایی برای ساختن حمام با پای خودش گِل لگدمال میکرد، حمام رو میساخت و برای برق حمام، به علت این که روستا برق نداشت از پول شخصی خودش موتور برق سیار میخرید و روشنایی حمام رو تامین میکرد...
#راوی :
حجت الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺