.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله)
#قسمت_سوم
سالی که محمدحسن به دنیا اومد، خیلی از هم کلاسیهام، وارد ارشد شدن.
اما من که یه مامان اولی با شرایط روحی و جسمی جدیدی بودم، مردد بودم که اصلا درس رو ادامه بدم یا نه؟!
با اینکه عاشق فضای درس و دانشگاه بودم، اما اعتقاد داشتم اگه بخوام کاری کنم، نباید به فرزندم فشار بیارم.👌🏻
با خیلی از افراد مشورت کردم؛
همه گفتن حتما درس بخون؛ بالاخره خدا کمک میکنه و مسیرت باز میشه؛
فقط یکی گفت که بچهی کوچیک داری؛ قوانین دانشگاه طوریه که باید تو دانشگاه حضور پیدا کنی، و این با بچه سخته. بذار بعداً که بچههات بزرگ شدن...
خیلی با خودم کلنجار رفتم.
درس خوندن رو خیلی دوست داشتم و زندگی کردن تو محیط آکادمیک بهم انرژی میداد.
همیشه دوست داشتم بتونم با کسب علم، یه کاری برای رفع مشکلات جامعه بکنم...
از خدا خواستم راه علم رو برای من باز کنه، و با توکل به خدا، تصمیمم رو گرفتم.
با خودم گفتم تا هر اندازه که شرایط پسرم اجازه بده، درسم رو میخونم...😊
بعدا هرچه بیشتر پیش رفتم، به راهم، مطمئنتر شدم؛
فهمیدم اگه مادری بتونه، جوری که به بچههاش آسیبی نرسه، به علایقش هم توجه کنه، میتونه با انرژی بیشتری به بچههاش هم رسیدگی کنه؛ هرچند که متحمل سختی بشه.
از سه چهار ماهگی محمدحسن شروع کردم برای کنکور آماده بشم.
از اونجایی که محمدحسن، شبها تا دیروقت بیدار بود، یه چراغ که نور ضعیفی داشت، بالای سرمون روشن میکردم، پسرمو تو نَنو تکون میدادم و درس میخوندم.
انواع منابع درسی رو، برای زمانهای مختلف طبقه بندی کرده بودم.
مثلاً موقعی که میخواستم بچه رو، روی پام بخوابونم، نمیتونستم یه کتاب قطور دست بگیرم؛ فلش کارت میخوندم، و بعدا میرفتم پشت میز و کتاب رو میخوندم.
موقع انجام کارهای روزمره و آشپزی هم، از فلش کارت استفاده میکردم.
حتی شده بود کتاب قطور رو، برای اینکه گردن درد نگیرم، چند تکه بکنم؛ که البته بعدا از بس خونده شد، پاره پاره شد.😂
اگه مطلبی رو برای بار اول میخواستم بخونم، زمان صبح رو انتخاب میکردم؛
و اگه میخواستم تکرارش کنم، طول روز، هر وقت میتونستم، میخوندم، حتی اگه آخر شب بود.
منابعی هم که پر از نکات ریز و حفظ کردنی بود، همه رو یکجا نمیخوندم و تو طول روز پخش میکردم. مثلاً یه ساعت رو، تو ۳ تا ۲۰ دقیقه میخوندم.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله)
#قسمت_چهارم
درس خوندنم، خیلی کم و منقطع بود و گاهی ناامید میشدم.
یه بار با یکی از دوستام تماس گرفتم که فلان درس رو چطور و چقدر خوندی؟
گفت من دو دور خوندم و الان دور سوممه؛ در حالیکه من اون درس رو هنوز یه دور هم نخونده بودم.🤭
پیش خودم میگفتم من با این وضع قبول نمیشم دیگه.😞
ولی مادرم همش میگفتن نگران نباش.
تو بچه داری.
درس خوندن تو، با بقیه فرق داره.
کار تو برکت داره.👌🏻
تو هر چقدر که بچهت اجازه بده، درستو بخون، کاریم به این حرفا نداشته باش.
این حرفاشون خیلی بهم انرژی میداد.
و امیدوار بودم خدا خودش برکت بده.
دو سال برای ارشد درس خوندم و تونستم رتبهی ۱۳ رو به دست بیارم.
باورم نمیشد.😃
من آدمی نبودم که بتونم این رتبه رو به دست بیارم.🤩
در نهایت رشتهی فیزیولوژی گیاهی دانشگاه تهران قبول شدم.
اون موقع، محمدحسن، دو سالش تموم شده بود.
وارد دانشگاه تهران شدم.
دوباره یک مسیر جدید برای زندگیم باز شد.😃
فضای علمی اونجا، برام بسیار جذاب بود.🤩
چون حال و هوای درونی خودم، به خاطر مادر شدن، عوض شده بود، کاملا قدر حضور تو اون فضای علمی رو درک میکردم.
با بچه دار شدن احساس میکردم باید از تکتک لحظهها و آدمهایی که میشه ازشون استفاده کرد، استفاده کنم.😃✨
میگفتم من وقت اضافه ندارم که هدر بدم،⏱️ باید از هرچیزی که میبینم، استفاده کنم.
به خاطر همین، اون فضا، خیلی برام دلچسب بود.
الحمدلله دوستان بسیار خوبی هم تو این مقطع قسمتم شد که خیلی همراه بودن و کمکم میکردن.
تو اون یه سالی که ۲ روز در هفته میرفتم دانشگاه، یه روز پسرم رو پیش مامانم و یه روز پیش مادر همسرم میذاشتم.
سال ۹۳ وقتی میخواستم پروپوزالنویسی پایاننامهم رو شروع کنم، متوجه شدم آقا محمدعلی رو باردار هستم.
هم خوشحال شدم، چون خیلی بچه دوست داشتم،😍
هم خیلی نگران.
جدا شدن از فضای دانشگاه برام سخت بود ولی حضور تو دانشگاه، برای نوشتن پایاننامه، با یه کودک و یه نوزاد در توانم نبود.
رفتم پیش یکی از اساتید گفتم معادل این درسهایی که خوندم به من مدرکی میدین؟ چون من دیگه نمیتونم ادامه بدم و باردارم. بچهی دومم هم هست و من آدمی نیستم که نوزادم رو بذارم مهد.
ایشون خیلی اصرار داشتن که مهد هست و بچهها رو نگه میداره و...
ولی من گفتم دلم نمیخواد به خاطر درس بچه رو مهد بذارم.
اولویت اولم بچههان...
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله)
#قسمت_پنجم
خدا استادم رو خیر بده...
پایاننامهام رو طوری طراحی کردن که شبیه کارهای بیوانفورماتیک بود؛ کارهای زیستی_کامپیوتری که میتونستم توی خونه هم انجام بدم و بالا سر بچهها باشم.😊
و این یکی از عنایات خدا به من بود.
واقعا تو درس خوندن با بچه عنایات ویژهای به آدم میشه.
نمونهی دیگهش:
موقعی که میخواستم پروپوزالم رو تحویل بدم، محمدعلی هم به دنیا اومده بود.
اون موقع یکی از دوستانمون (که درواقع دوست خیلی نزدیک مامانم بودن) یک ماه از شهرستان اومدن پیش ما و بچه رو نگه داشتن تا من بتونم پروپوزال رو بنویسم و بفرستم.
تو اون شرایط، ایشون واقعاً مثل فرشتهی نجات بودن برای من.💛
الحمدلله محمدعلی هم، نوزادی راحتی داشت و خوب میخوابید و این هم باز از عنایات خدا بود؛ خصوصا که کارام سنگینتر شده بود و از طرفی از ۳ ماهگی محمدعلی جابهجا شدیم و از ساختمانی که با مادر و پدرم بودیم به ساختمان خانوادهی همسرم منتقل شدیم.
همین روند ادامه داشت، تا اینکه وقتی محمدعلی یک سال و نیمه بود، محمدحسین رو باردار شدم.
اون موقع درگیر کارهای دفاع پایاننامهی ارشدم بودم.
هفته ۳۶ بارداری بودم که پایاننامهی ارشدم رو دفاع کردم و هفتهی ۴۰ محمدحسین به دنیا اومد.😍
وقتی میخواستم برم بیمارستان به دکتر اصرار میکردم که میشه اون یکی دو شبی که سزارینیها بیمارستان میخوابن، من برم خونه؟😥
آخه دوتا پسر دارم که باید بالا سرشون باشم؛
اما سر زایمان، نمیدونم به خاطر چه مشکلی بود، که من دچار عفونت مغزی نخاعی شدم و یک شب که هیچی، ده شب بستری شدم.😓
آنتیبیوتیکهای خیلی قوی گرفتم و دچار ضعف جسمی شدید شدم.
وقتی برگشتم خونه میخواستم زندگی عادی رو با ۳ تا بچه شروع کنم؛ ولی خیلی ضعف جسمی داشتم و بهم خیلی فشار میاومد.
به هر حال گذشت...
الحمدلله روز به روز حال خودم بهتر میشد؛
اما محمدحسین دچار آلرژی بسیار شدیدی شده بود و دائم لپهاش قرمز و تاول زده بود. کلی مراقبتهای خوراکی و درمانهای طب سنتی و جدید و... داشتیم، اما فایده نداشت.😓
محمد حسین ۸ ماهه بود ک برای محمدرضا باردار شدم.
ضعف جسمانی خودم، ۳ تا بچهی کوچیک، آلرژی محمدحسین و قلب تپندهی من برای بازگشت به دانشگاه و مقطع دکترا.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
خانواده ای که صاحب سه قلو شده بودند و شرایط مالی سختی داشتند رو یادتونه؟
همون که یکی از قل ها عمرش به دنیا نبود 😭 و میخواستیم برای دو تا نوزاد کوچولو لباس تهیه کنیم؟
با همراهی شما عزیزان مبلغ دو میلیون و صد و چهل هزار تومان جمع شد و لباسهایی که تو عکس میبینید براشون ارسال شد.
حالا میخواهیم برای خانواده که یک فرزند دارند و تا چند روز دیگه دو تا نوزاد پسر هم انشاالله به جمعشون اضافه میشه لباس بگیریم.😉
مستاجر هستند و شغل پدر خانواده آزاده و با وجود شرایط کرونایی روزهای سختی رو میگذرونند.
*السابقون السابقون کجا هستند که تو کار خیر پیشی بگیرند؟
بسم الله...*
شماره کارت مهر شریف
۶۰۳۷۹۹۸۱۷۷۳۲۳۰۶۹
به نام پگاه بهروزی
‼️‼️ فقط تا فردا شب فرصت داریم!
#مهر_شریف
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله)
#قسمت_ششم
خانواده به خاطر مشکلی که تو زایمان سوم برام پیش اومد، خیلی نگران شدن.
اما خدا به من آرامش خاصی داده بود و در دلم رضایت و شادی خاصی داشتم.
حتی مشکلی هم نمیدیدم درسم رو ادامه بدم.
پدر و مادرم برام پرستار گرفتن تا بیاد خونه و به من تو کارها کمک کنه. (خودمون شرایطش رو نداشتیم.)
اتفاق خوبی که با بارداری چهارم افتاد، این بود که آلرژی شدید آقا محمدحسین، به لطف خدا خوب شد.🤩❤️🤲🏻
(نمیدونم به خاطر از شیر گرفتن بود، یا حضور نوگل چهارمم یا...)
بعد به دنیا اومدن محمدرضا، حال جسمی خودمم خیلی بهتر شد و با زایمان چهارم، ضعفهای جسمی قبلیم خیلی کمتر شد.😃🤲🏻
تواناییم خیلی بیشتر شده بودم و به تنهایی میتونستم به بچهها رسیدگی کنم.😍🤩
پرستار هم درواقع پنچرگیر من بودن و هرکاری که نمیتونستم یا نمیرسیدم، ایشون انجام میدادن.
محمدرضا چند ماهه شده بود که من شروع کردم برای کنکور دکترا بخونم.😁👌🏻
سال اول قبول نشدم.
اما ناامید نشدم و دوباره شروع کردم و الحمدلله، سال بعدش تونستم رتبهی ۶ کنکور دکترا رو به دست بیارم و مهر سال ۹۸ وارد مقطع دکترا بشم.
حدود ۹ ماه بود که پرستار قبلی دیگه نمیاومد.
الحمدلله از آبان ماه یه پرستار خوب برامون پیدا شد.👌🏻
رشتهام طوریه که باید از ترم ۳ وارد آزمایشگاه بشم. بنابراین دنبال پرستار مطمئنی بودیم که یه مدت بیاد و بره و بچهها بهش عادت کنن تا بتونم موقعی که میخوام برم آزمایشگاه، با دل راحت بچهها رو بهش بسپرم.
البته بعدش کرونا اومد و قرار شد اول آزمون جامع دکترا رو بدیم و پروپوزالهامونو آماده کنیم، بعد وارد دانشگاه بشیم.
به خاطر کرونا، من تونستم یه ترم هم مرخصی بدون سنوات بگیرم و الان ترم ۴ هستم و دارم برای آزمون جامع آماده میشم.
پروپوزالم رو هم دادم دست اساتید، تا ایراداتش گرفته بشه.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله)
#قسمت_هفتم
برای مدیریت همزمان درس خوندن کنار بچهها به چند تا راهکار مهم رسیدم:
اصل اول اینه که اجازه ندم به همسرم و بچهها فشار وارد بشه.
اگه امکانش باشه (که به لطف خدا جور شده) گاهی از کسی کمک میگیرم؛ ولی فقط گاهی!
برای اینکه بچهها، تحت تربیت خودم باشن.
دوم اینکه زمان خواب بچهها، درس بخونم و کار خونه نکنم.
خوبه مادر، تو زمان بیداری بچهها، کارهای خونه رو انجام بده و زمان خوابشون رو به کارهای شخصیش اختصاص بده.👌🏻
این کار، دوتا اثر خوب داره:
اول: روحیهی مادر به خاطر اینکه تونسته به کارهای شخصیش هم برسه حفظ میشه و حتی تو انجام کارهای منزل هم قویتر عمل میکنه.😍
دوم: اینکه بچهها مادر رو در حال زحمت کشیدن برای امور خانواده میبینن و این، حس مشارکتپذیری بچهها رو بالا میبره.👌🏻
نکتهی بعدی اینه: برای خسته نشدنم، چند درس متفاوت رو تو یه روز بخونم و کل یه روز رو به یه درس اختصاص ندم.
و از کمترین وقتها استفاده کنم.
مثلاً موقع آشپزی یا خوابوندن بچه از فلش کارت استفاده کنم یا صوتهایی که تو گوشی دارم رو گوش کنم.
اینها زمانهای پرت هستن که با استفاده از اونها مادری که بچه داره میتونه کلی از مطالب رو یاد بگیره.
یه مادر معمولاً نمیتونه چندین ساعت خالی برای انجام یک کار واحد در اختیار داشته باشه.😁
پس باید این توانایی رو داشته باشه که وسط تفکر یا مطالعه رو یه موضوع خاص، کارشو رها کنه و تو فرصت بعدی که به دست اومد، ادامهی این تفکر و مطالعه را پی بگیره.
حتی به نظر میرسه اگه بین یه مطالعهای که تو حالت عادی باید به صورت منسجم باشه، فاصله بیفته، اون مبحث برکت بیشتری هم پیدا میکنه؛ چون ذهن تو اون موضوع درگیر میشه و تو اون درگیری میمونه.👌🏻😌
و وقتی ساعت بعدی مطالعه میرسه، ذهن برای پذیرش اون موضوع آمادهتر از قبله.
و نکتهای که مهمتره، اینه که چون برای رضای خدا و به خاطر انجام وظایفت که همون مادری، همسری و خونه داریه، از اون موضوع، تو اون زمان که اوج درگیری ذهنیته میگذری، کارت خیلی برکت پیدا میکنه.😍
و باید بپذیریم که وقتی فرزند داریم، احتمالأ مدت زمان بیشتری برای درس خوندن باید وقت بذاریم.
مثلاً اگه دیگران سه ماه تلاش میکنن، شما باید پنج ماه وقت بذارید و این کاملا طبیعیه.👌🏻😁
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ساله، #محمدعلی ۷ساله، #محمدحسین ۵ساله، #محمدرضا ۳ساله)
#قسمت_هشتم
گفتم که یه پرستاری برای کمک میاد خونهمون...
ایشون بیشتر روزها رو از ۸ صبح تا ۵ بعد از ظهر حضور دارن و گاهی اگه مادرم کار زیادی داشته باشن (معمولا یکی دو روز تو هفته)، میرن به ایشون کمک میکنن.
روزهایی که ایشون نیستن، کارهای خونه و بچهها رو خودم انجام میدم و یه کمی درسم رو میخونم.
و وقتایی که هستن، کارهای خونه رو ایشون انجام میدن و منم فقط به بچهها و درسم میرسم.👌🏻
اگه حجم درسهام کم باشه، بیشتر با بچهها بازی میکنم یا کارهای فوقبرنامه انجام میدم؛😁
مثل پختن کیک و پیتزا و غذاهای زمانبر.
و اگه حجم درسهام زیاد باشه، فقط در حدی که کاری از بچهها نمونه، به اونا رسیدگی میکنم و بیشتر درس میخونم.
کارای درس و دانشگاه رو هم معمولاً تو خونه و پیش بچهها انجام میدم. مگه اینکه کار فشرده داشته باشم و مجبور باشم برم تو حسینیهی همکف ساختمونمون و اونجا کارامو انجام بدم.😁
بیشترین هدف از استخدام این خانوم، به خاطر حضور تو آزمایشگاهه که از ترمهای بعد، پیش رو دارم.
زمان خواب بچهها هم از مواقعیه که سعی میکنم ازش استفاده کنم. مخصوصا که آرامش خونه هم بیشتره و راحتتر میشه درس خوند.
موقع امتحانات هم که کارام زیاده، معمولاً تا دم نماز صبح بیدارم یا اگه شب خوابم بیاد، میخوابم و صبح خیلی زود بیدار میشم.
تلاشم رو میکنم همیشه خونه نسبتاً مرتب باشه.
همسرم هم تو کارهای خونه مشارکت میکنن و این باعث میشه بچهها هم به مرتب بودن خونه اهمیت بدن.👌🏻
وقتی میبینن پدرشون با اون خستگی داره کمک میکنه، قشنگ تاثیر میگیرن و وقتی پدرشون تذکر میده اینو بردار، ازش حساب میبرن.😉
برای من بهترین زمان مرتب کردن خونه (غیر از مواقعی که همسرم میان) شبها قبل خوابه.
سعی میکنیم با کمک هم خونه رو مرتب کنیم بعد بخوابیم.
اینجوری روز بعد رو با آرامش شروع میکنم و هول نمیشم که وای خونه رو ببین😢 حالا غذا رو چی کار کنم؟ حالا بچهها رو چیکار کنم؟
البته گاهیم خسته میشم.
مواقع خستگی، صحبت کردن با مادرم و همسرم و دوستام خیلی حالمو خوب میکنه.
گاهی که با دوستای خانوادگی میریم پارک یا بچهها رو میسپریم به مامان یا پرستار و با همسرم یه تفریح دونفره داریم، روحیهم خیلی خوب میشه.
برای حفظ سلامتیم، سعی میکنم تدابیر طب سنتی رو تو زندگی پیاده کنم.
و اینکه تو اوقات خالیورزش میکنم. هرچند برنامهی منظم ندارم و اگه سرشلوغ باشم رهاش میکنم.🤪
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله)
#قسمت_نهم
ما تو خریدهامون، سعی میکنیم چندفرزندی رو لحاظ کنیم.
مثلاً اسباببازیهایی میخریم که بتونن جمعی بازی کنن.👌🏻
گاهی از لباسهای کوچیک شدهی پسر بزرگتر برای پسر کوچیکتر استفاده میکنیم ولباسها اگر قابل تعمیر باشند، درست میکنیم و استفاده میکنیم.
بچهها هم ممکنه خیلی چیزا بخوان که ما نتونیم یا نخوایم براشون فراهم کنیم.
مثلاً موبایل خریدن برای بچه، از خطوط قرمز ماست.⛔
الان پسر بزرگم، میگه چرا فلانی ps4 داره، ولی ما نداریم؟
ما هم میگیم هر کسی چیزهایی مخصوص به خودشو داره. شما هم چهارتا برادر هستید که میتونید باهم بازی کنید ولی اونها این رو ندارن.
با گفتگو، سعی میکنیم نذاریم این احساس عمیق بشه و مسئله رو تو ذهنش حل میکنیم.
ممکن هم هست کامل حل نشه،
اما ما موظفیم که نیازهای بچهها رو تامین کنیم تا در بستر مناسبی رشد کنن اما قرار نیست همهی خواستههاشون رو برآورده کنیم و بچههای شکننده و پرتوقع بار بیاریم.
تا جایی که صلاح بدونیم این کار رو میکنیم.👌🏻
پسر اول و دومم، با وجود اینکه خیلی بهمون فشار میاد، مدرسهی غیر انتفاعی میرن.
چون از فضای اخلاقی و مذهبی دبستانهای دولتی اطرافمون راضی نبودیم.
ولی راستش هنوزم از انتخابم مطمئن نیستم چون آدم وقتی سیر آدمهای درجه یک، مثل شهدا رو دنبال میکنه، میبینه اکثراً مدارس معمولی رفتن و خدا لطف کرده بهشون و انتخاب کرده برای خودش.
ولی خوب، این چیزیه که تا الان بهش رسیدیم و داریم عمل میکنیم...
انشاءالله اگه خدا مسیر دیگهای رو براشون خیر میبینه، اون مسیر رو براشون باز کنه.🌷
برای پسر اولم قبل از به دنیا اومدن دومی، خیلی وقت میذاشتم.
بعد که دومی به دنیا اومد خیلی دوست داشتم مثل اولی بشینم و مثلاً براش کتاب بخونم و بهش آموزش بدم ولی اون اینطوری نبود.😶
خیلی تحرکی بود و من همهش نگران بودم.
به همسرم میگفتم من از عاقبت این بچه موقع مدرسه رفتن میترسم!
هیچی بلد نیست و من نمیتونم چیزی باهاش کار کنم.
ولی جالبه که وقتی امسال رفت کلاس اول، معلمش پرسید پسر شما پیشدبستانی رفته؟
گفتم نه فقط چند جلسه رفته.
گفتن پس چرا همه چی رو بلده؟😄
علتش در واقع، پسر بزرگترم بود.😂
چون اینا خیلی چیزها رو دارن کنار هم یاد میگیرن.
وقتی اولی یه گام پیش میره، انگار همه دارن این یه گام رو پیشرفت میکنن.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
شهادت پیامبر اکرم (ص)، و امام حسن (ع) تسلیت 😭😭
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله)
#قسمت_دهم
تعدا زیاد بچه در کنار خوبیهاش محدودیتهایی هم ایجاد کرده.
مثلاً بچههای بزرگتر وقتی میخوان تو کلاسهای آنلاینشون شرکت کنن، بچههای کوچکتر سروصدا میکنن و بارها هم مدرسه به من تذکر داده که فضا رو کنترل کنید!🤭
ولی من نمیتونم شرایط رو کامل کنترل کنم.🤷🏻♀️
تو خونوادههایی که چند تا بچه هست، مادر برای تکتک بچهها وقت کمتری میتونه بذاره ولی خود بچهها خیلی وقتها این کمبود رو برای همدیگه جبران میکنن.
خیلی وقتها هم همین کم وقت گذاشتن خودش یه نعمت محسوب میشه.👌🏻
خیلی از مامانا فکر میکنن هر چه بیشتر برا بچه وقت بذارن و بیشتر به خواستههاش برسن بچه بهتر بار میاد!
تا چیزی میخواد در کسری از ثانیه فراهمه!
درحالیکه اگه فرزندان خلاق، بااراده و محکم بخوایم باید در حد سنشون سرد و گرم بچشن.
تربیت هم واقعا دست خداست.
ما خیلی چیزا رو نمیدونیم.
یه سری رو تلاش میکنیم یاد میگیریم
ولی اون چیزی هم که میدونیم گاهی انجام نمیدیم!
یا
حوصله نداریم یا خسته از رسیدگی به بچههاییم و...
چون بالاخره مادر هم آدمه و کمبودهایی داره.
این کمبودها رو فقط خدا و سیدالشهدا و اهل بیت (علیهالسلام) میتونن با نظر لطفشون جبران کنن تا مادر و بچهها به اون چیزی که خدا میخواد برسن.
به خاطر همین کمبودها گاهی دچار عذاب وجدان میشدم.😟
ولی یه نکتهای توی کلاسهای تدبر در قرآن دانشگاه تهران شنیدم که خیلی آرومم کرد.
میگفتن وقتی شما چند تا کار دارید و نمیرسید همه رو به درستی انجام بدید، زیاد استغفار کنید. ذکر استغفار کمبودهای شما رو جبران میکنه.👌🏻
مثلا من الان درگیر امتحان جامع هستم. اما به خاطر مادری، وقت کمتری میتونم بذارم و از خدا میخوام کمبودهام رو جبران کنه.
و به لطف خدا گاهی فرصتی پیش میاد که وقتم آزادتر بشه و تا حدی گذشته رو جبران کنم. اینها هم جزء پستی-بلندیهای زندگیه و حضور خدا در همهی لحظات حس میشه.💛
یه محدودیتهای دیگهای هم به وجود میاد.
مثلاً ما اوایل زندگیمون خیلی اهل بیرون رفتن و مسافرت بودیم ولی بعد اومدن بچهها کمتر شد.
هرچند الان هم سعی میکنیم مسافرت بریم و نمیگیم چون چهارتا بچه داریم خونه بشینیم ولی سختی خودشو داره.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله)
#قسمت_یازدهم
هیئت رفتن با بچهها سختتره😁
اما همیشه تلاش میکنم که همین کم رو با هر چند تا بچه که داشته باشم، شرکت کنم.
ولی نه فقط به خاطر خودم. چون اعتقاد دارم مجالس اهل بیت (علیهالسلام) برای بچهها نورن و باید با هر سختیای که باشه شرکت کنم.
نمیدونم چرا، ولی همیشه وقتی هیئت میرفتیم بچههام رو خیلی بیشتر دوست داشتم و یه نور امیدی به دلم میتابه که انشاالله این بچهها سرباز امام زمان (عج) بشن.
و همین خستگیها رو برام آسون میکنه...🌹
تو همین هیئت رفتنا، به خوبی عنایات ویژهی خدا رو هم احساس میکنم.
یادمه یه بار شب هشتم محرم محمدعلی ۴۰ روزه و محمدحسن سه ساله بود.
رفتیم مجلسی که خیلی شلوغ بود و فقط به اندازهی نشستن یک نفر جا پیدا کردم و نشستم.
محمدحسن رو بغل کردم و دفتر نقاشیاش رو باز کردم و شروع کردم براش نقاشی کشیدن...
خانم مسنی بهم گفت: دخترم نوزادت رو بده من نگه دارم تو به اون یکی برسی.
و محمدعلی تا آخر مجلس آروم بغل اون خانمه نشسته بود.😍👌🏻
هیئت و مسجد بردن مهمترین روش تربیتیمه.😉
شخصیت بچه اونطوری طراحی میشه که فضای اطرافش هست.
همه توی خانوادههاشون کسانی رو دارن که عقیده و سبک زندگی متفاوتی دارن و با هم رفت و آمد هم دارند.
و پدر و مادر نگرانن که شاید بچهی ما، از اونا تاثیر بگیره.😥
ولی وقتی بچه با فضای هیئت و روضهی امام حسین (علیهالسلام) و مسجد آشنا میشه، عقایدش پولادین میشه و انشاءالله راهشو پیدا میکنه.
برای همین، من و همسرم اصرار داریم روضه هفتگی رو حفظ کنیم.
جمعه ها مراسم دعای ندبه برگزار میکنیم.
در درجهی اول به خاطر خودمون و بعد بچههامون.
بچهها تو خونهی ما خیلی دعوا میکنن.
ولی من سعی میکنم تا جایی که حرمت شکنی و زد و خورد نباشه دخالت نکنم و اجازه بدم خودشون دعواها و مشکلاتشونو حل کنن.
البته همیشه موفق نیستم.😅
خداروشکر ارتباط بچهها با همسرمم خیلی خوبه.
پدرشون آدم شوخ و پر جنب و جوشیاند.😃
بچهها اگه بتونن تکتکشون رابطهی خوب و عمیقی با والدین داشته باشن، رابطهشون با خودشون هم خوب میشه.
دیدم که هر وقت ما با بچهها حرف میزنیم و درد و دل میکنیم، بعدش بچهها چقدر با همدیگه مهربون میشن.
انگار منتظرن پدر و مادر خانواده یه انرژی رو بین بچهها تقسیم کنن تا با اون انرژی، صمیمیت رو بین خودشون ایجاد کنن.
و اون انرژی رابطهی کلامی و عاطفی تکتک بچهها با والدینه.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
شهادت امام رضا تسلیت🖤🖤🖤
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله)
#قسمت_دوازدهم
سختیها و چالشهای چند فرزندی روابط همسری رو پختهتر میکنه.
وقتی زن و شوهر تنهان از بس روی هم حساسن بالاخره یه ایرادی پیدا میکنن.
ولی با اومدن بچه اونقدر مشغول مسائل مهم میشن که دیگه وقت گیر دادن به هم رو ندارن.🤭 تا یه فراغتی پیدا میکنن، ازش برای ابراز و جلب محبت استفاده میکنن.😍
اهمیت همسر خوب بودن از مادری هم بیشتره و اون انرژیای که از همسرت میگیری توی مادری هم اثر میذاره.
جور کردن یه وقت دونفره حتی به اندازهی نوشیدن یه لیوان چای کمک میکنه انرژی از دست رفتهمون برگرده.
یا پیام دادنهای صمیمانه به همسر و قدردانی از زحماتش...
و یه استقبال گرم و پر هیاهو با بچهها😄
آخ جون بابا اومد.
در باز شد و گل اومد
بابای گلم خوش اومد.😍
تو زندگی سعی داشتم اجازه بدم همسرم فضای شخصیش رو هم حفظ کنه.
مثلاً فضای شخصی من با درس خوندن حفظ میشه و ایشون با کارهای دیگه...
اگه با دوستاشون قراری داشتن یا زیارتی پیش میاومد، سعی میکردم مانع نشم.
اثرات مثبت این رفتار تو زندگی مشترک هم وارد میشه.👌🏻✨
سالهای قبل ایام اربعین که میشد، با اشتیاق همسرم رو بدرقه میکردم تا راهی کربلا بشن.
خودم شرایطش رو (با بچهی کوچیک) نداشتم، ولی میگفتم نور سفر شما به ما هم میرسه و همین طور هم بود.
وقتی ایشون میرفتن (در کنار مشکلاتش) من هم حال خیلی خوبی داشتم و برکات معنویش رو حس میکردم.
تو خونه وقتایی که بچهها با پدرشون درگیر میشن، من حتما طرف پدر رو میگیرم و بهشون چشمک میزنم که کوتاه بیا.
اگه نشه سریع میرم وسط و میگم میشه من وساطت بچهها رو پیش شما بکنم؟
این یه قرار بین من و همسرم شده که موقع ناراحتی یکیمون وساطت میکنه و اون یکی قبول میکنه.😉👌🏻
گاهی خستگی خیلی بهم فشار میاره و احساس میکنم این حد از خستگی رو هیچوقت در زندگی نه تجربه نکردم و نه خواهم کرد.
ولی چون همسرم همدلی میکنن و میدونم متوجه این فشارها هستن، برام آرامشبخش میشه.
من هم میفهمم که چقدر سخته وقتی ایشون خسته از سرکار میان و نمیتونن استراحت کنن.
یکی از کولش بالا میاد.
یکی میگه بازی کن
و...
ولی سعی میکنیم انرژیمونو با همدیگه بیشتر کنیم و سختیها رو تحمل کنیم تا انشالله چند سال دیگه یه برداشت خوب داشته باشیم.😍🧡
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif