eitaa logo
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
713 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
217 ویدیو
48 فایل
🌱 امام خمینی(ره): «.... اگر در طول انقلاب وفاداری و عواطف و حضور زنان در میدان های مختلف، در راه پیمایی‌ها و انتخابات‌ها نمی بود، یقینا این حرکت عظیم مردمی، نمی توانست این گونه شکل پیدا کند.» مدار مادران انقلابی(مادرانه) ارتباط با ما: @M_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
ابتکار «مادران میدان» برای گرم‌تر کردن تنور انتخابات به نظرتان، خودمان را می‌بخشیم؟!تا اسم انتخابات را می‌آوردیم،بعضی می‌گفتند:«شما چون خودتان مشکل ندارید،این حرف‌ها را می‌زنید. شما را دم هر انتخابات بین مردم می‌فرستند که بگویید همه چیز گل و بلبل است!»...اما اتفاق شیرین هم کم نداشتیم. بعضی‌ها که اولش می‌گفتند:رأی نمی‌دهیم،در آخر صحبت‌هایمان نه‌تنها نظرشان تغییر می‌کرد بلکه از ما می‌خواستند برای انتخاب گزینه اصلح راهنمایی‌شان کنیم. می‌دانید این گره چطور باز شد؟با همدلی... متن کامل را در خبرگزاری فارس بخوانید http://fna.ir/1xnt6 @madaranemeidan
دیروز با چندتا از دوستان مادرانه‌ای اولین تجربه حضور میدانی رو داشتیم. هممون پر از استرس بودیم😅 اولش چند دقیقه‌ای به این که چی بگیم و چجوری بگیم گذشت. این یه کم روحیه داد بهمون💪 بعد جدا شدیم از هم که بریم برای صحبت ولی دیگه هیچ مورد مناسبی پیدا نمی‌شد😬 اغلب افراد با همسرانشون بودن. یکی دوتا بچه کوچیک داشت که همه حواسش به اون‌ها بود، یکی دیگه همش با تلفن حرف می‌زد و.. خلاصه دیگه دم غروب بود دیدم یه خانم تنها نشسته رو نیمکت🤩 به بهانه اجازه گرفتن برای نشستن همون اول شروع کردم به حرف زدن.. گفتم خیلی خسته شدم چون بخاطر بچه‌ها همش راه رفتم(پسرم رو تو کالسکه خوابوندم و..) درباره نیاز بچه‌ها به پارک گفت، حرف رو کشوندم به کرونا و ان‌شاالله واکسن بزنیم ببینیم بهتر میشه و‌.. گفت نگران حضوری/غیرحضوری بودن مدرسه بچه‌هاشه که کلاس اولی هستن(دوقلو بودن). گفتم ان‌شاالله درست می‌شه، یه مقدارم این چیزا مدیریت می‌خواد! می‌خواستم بپیچم تو اصل مسئله مشارکت و انتخابات و اینا که دیدم خانومه خودش جلوتر از من حرفا رو زد! واقعیت اینه که من هیچ کار خاصی نکردم ولی اون خانوم کار بزرگی برای من کرد. یادم آورد که حرف زدن با آدم‌ها چقدر راحته. بهم شجاعت داد. به این فکر کردم که چرا اولش می‌ترسیدم؟ از چی می‌ترسیدم🤔 از حرف زدن با یه آدم؟🧐 مگه چی می‌خواستیم بگیم به هم؟ مگه چه بلایی می‌خواستیم سر هم بیاریم🤷‍♀ ته تهش می‌خواست با تندی حرفامو رد کنه؟ تهش این بود که کم بیارم تو جواب؟ خب می‌تونستم با لبخند بهش بگم من مثل شما فکر نمی‌کنم و امیدوارم یه روز شما هم مثل من به آینده امیدوار باشین🙃 و تمام! واقعا چی به سرمون اومده که از حرف زدن با هم می‌ترسیم؟! چی شد که این جوری شدیم؟ @madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
واما ازاخبار امروز بگیم رفیتم جایکه همیشه دوره گردها اجناس میارن از شیر مرغ تا جون آدمیزاد ☺️ وماهم که خیلی مشتاق رنده پلاستیکی و گوشت کوب چوبی هستیم.ولی انگار این دفعه اشتباه رفتم 🙈تو ردیف زیرشلواری ها 😂 خانمهای زیادی ازروستا اومده بودن. از فرصت استفاده کردم سرحرفو باز کردم: خوهرای گلم یادتون باشه جمعه همین مسجد بغل دستی پای صندوقهای رآی همدیگرو می بینیم ان شالله. چند تا ازخانها با لحنی تند که ما این دفعه رآی نمیدیم و...😔 همشون ازو ضعییت اقتصادی میگفتن.و از بیکاری و... گفتم منم مثل شمام😢 یعنی همه ما مثل همیم. درد همو میفمیم.ولی بخاطر همینم هست که میخایم رآی بدیم تا شرایط عوض بشه. حالا اگه رآی ندیم درست میشه؟ گفتن :حاج خانم !ما رآی بدیم ندیم همین که هست؟ گفتم مگه شما ازدست شرایط اقتصادی خسته نیستین ؟ گفتن ازهمه چی.ازبس به ماقولهای بی خودی دادن خسته شدیم😞 امرو همیچین حق مارومیخوروند 😡 یه آب هم روش هیچکسی هم نیست که درددل ماروبفهمه. گفتم عزیزای دلم این دولتی بود که خودمون خواستیم و انتخاب کردیم 😢😐 ولی این دفعه خوب انتخاب کنیم😊 برنامه تلوزیون نگاه کنیم. یکی شون گفت: ای حاج خانم جان اینقدر کارداریم به تلوزیون نمیرسه. گفتم باشه قبول. روحانی محل که داریم بریم ازش سوآل کنیم مشورت بگیریم تا راهنمایی تون کنه. خلاصه قرار شد ساعت ۵ بعداز ظهر همگی باهم بریم خونه ی اقای روحانی محل 😂😂 وخیلی خیلی جالب بود یکی ازکاسب ها گفت خدایش منکه رآی به فلانی میدم 😉😉 با خودم گفتم خدایا شکرت لا اقل اگه خرید کردم پولمو به کسی دادم که اهل تقوا بود الحمدلله... @madaranemeidan
نمی‌تونستم مثل دوره قبل خوش خیال بشینم و دست روی دست بذارم که آره بابا فلانی رای میاره.. توی مسجد محله با یه دخترخانم جوان باهم قرار گذاشتیم برای تبلیغ توی پارک اول خیابان فقاهت. با خیلی‌ها صحبت کردیم.. همون اول کار پسرک دو و نیم ساله‌م روی همون سه چرخه کنارمون خواب رفت و چون داشت میفتاد مجبور شدم بغلش کنم. نزدیک به یک ساعت بغلم بود و من ایستاده بودم مشغول مباحثه و تبلیغ! انقدر درددل‌ها زیاد بود و عجیب که اصلا متوجه سختی بغل کردن بچه نبودم... یکی از افرادی که باهاش صحبت کردم خانمی چادری بود که قصد رای دادن نداشت. هم برادرش شهید شده بود و هم همسرش جانباز، دوتا بچه داشت. با درآمد ماهانه یک میلیون، به سختی داشتن زندگی رو می‌گذروندن و اصلا نمی‌خواست رای بده. از بیماری‌های همسر جانبازش گفت، از دختر جوانش که دچار مشکلات عصبی شده. از هزینه گزاف داروها. می‌گفت من نمیام رای بدم چون خسته‌ایم از این شرایط. (در آخر با عنایت حضرت معصومه(س) راضی شدن که رای بدن) @madaranemeidan
امروزم به یاری خدا در پارک با چند نفری وارد صحبت شدم. زندگی یکی از خانم‌ها خیلی ذهنمو به خودش مشغول کرد. خانمی که ده سال بود از همسرش به دلیل اعتیاد و.. طلاق گرفته و دوتا پسر ۱۵ و ۱۲ ساله داشت. این خانم خودش کلی بیماری داشت. گفت پسر اولم بیش‌فعالی شدید و نیاز مبرم به مصرف داروهای تجویز شده روانپزشک داره. این پسر بخاطر مشکلش آسیب‌های زیادی رو به خونه وارد کرده. حتی با مشت به دیوار خونه زده و یه شکاف بزرگ افتاده بود. گفت درآمد ماهیانه‌شون ماهی ۵۰۰هزار تومنه. می‌گفت ما الان نهار نخوردیم. صبحانه خوردیم تا شام😔 می‌گفت الان خونه اینقد گریه کردم و حالم خوب نبوده، اومدم بیرون یه کم قدم بزنم بلکه بهتر بشم. قلبا برای این خانم خیلی ناراحت بودم، بعد کلی صحبت گفتم بیا بریم روی نیمکت بشینیم، اگر چه من کاره‌ای نیستم اما در وهله اول انسانیتم اجازه نمی‌داد که بخوام رد شم و برم. نشستم پای درد دل این خانوم... از تمام مشکلات زندگیش گفت. گذاشتم آروم بشه. خیلی باهم صحبت کردیم شماره‌ش رو گرفتم. گفتم در حد توان خودم به هرجایی که برسم این مسله رو مطرح می‌کنم شاید کسی بتونه کمکی به این خانم کنه. بعد کلی صحبت گفت کامل مخالف رای دادنه ولی آخر کار به یاری خدا راضی شد بیاد رای بده. نیت کردم برا تعجیل در ظهور آقاجانمون، برای این خانم و یه خانم دیگه اگر کاری از دستم بر بیاد درحد توان خودم انجام بدم. به این قصد که به امید خدا و عنایت صاحب عصر(عج) نتیجه انتخابات فرد اصلح باشه.
امروز وقتی دخترم صبحانه اش را خورد براش توضیح دادم که قرار هست یکسری از کاردستی ها را ما درست کنیم و گفتم که روی کمکش حساب کردم( ۸ سال و نیمش هست). برنامه پارک را براش توضیح دادم اما😳😳 با سوال هاش مواجه شدم. اگر کسانی که کاردستی ها را بگیرن همه خودشون بخوان رای بدن چی میشه؟ کارمون الکیه😬😬😬 گفتم نه دخترم ماهم که می ریم روشنگری تو یک جمع چند نفر میخوان رای بدن یکسری ها نمیخوان. اگر اون بچه ها زود کاردستی را بندازن دور چی؟ ☹️☹️ اگر به مامان باباشون نشون ندادن چی؟😩😩 سوالات داشت ادامه پیدا میکرد و کار به جاهای باریک میکشید. اول جا خوردم اما بعد گفتم بچه میخواد یک راه را انتخاب کنه. میخواد آگاهانه باشه😊😊 گفتم دخترم امام خمینی(ره)گفتند ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه و براش توضیح دادم. و اینکه ما بیکار بشینیم چی میشه؟ اینطوری میتونیم جبهه حق را یاری کنیم. قبول کرد و شروع کردیم. در حین کار آهنگ رای ما ر.... را هم گذاشتم و حسابی خوشحال بود که داره به جبهه انقلاب کمک میکنه. این اولین تجربه مستقیم جهادی دخترم بود💕💕 البته وقتی از سختی هایی که مادران روشنگرمان که باردار بودند و بقیه شرایط براش گفتم در گرفتن تصمیم کمکش کرد‌. @madaranemeidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باور انقلابی 🦋اگر زن ها این انقلاب را نمی پذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنا انقلاب اسلامی واقع نمی شد.🦋 @madaranemeidan
🦋خیر مقدم عرض می کنیم خدمت دوستان عزیزی که تازه به جمع ما پیوستند😊 در این کانال تجربه های مادرانی از سراسر کشور از روشنگری در میدان انتخابات، به صورت های مجازی، میدانی، تلفنی و....ثبت میشه. هم چنین پاسخ گویی به انواع شبهات و شیوه های تبلیغ موثر با هشتگ های مربوطه در کانال موجود است🦋 منتظر دریافت، روایت ها، پیشنهادات و انتقادات شما عزیزان هستیم☺️ @maryam_barzoyi
💐۳ روز تا 💐 🗳 تأثیر یک رأی 🔺️ رهبر انقلاب: گاهی یک رأی هم مؤثّر است؛ هیچکس نگوید رأی منِ تنها چه تأثیری دارد. گاهی یک رأی یا چند رأی، در سرنوشت یک کشور اثر میگذارد. ۱۳۷۸/۱۱/۲۶ 🗳 💻 @Khamenei_ir
ابتکار «مادران میدان» برای گرم‌تر کردن تنور انتخابات 🔹همزمان با گرم‌تر شدن تنور انتخابات، چند هفته‌ای است پویش خودجوش مادرانه‌ای در نقاط مختلف کشور شکل گرفته و گروهی از مادران خوش‌فکر و آگاه با حضور داوطلبانه در مراکز عمومی، تلاش می‌کنند از طریق گفت‌وگو، بانوان مردد را برای شرکت پرشور در انتخابات دعوت کنند. 🔹یکی از این خانم‎ها می‎گوید: تا اسم انتخابات را می‌آوردیم،بعضی می‌گفتند:«شما چون خودتان مشکل ندارید،این حرف‌ها را می‌زنید. شما را دم هر انتخابات بین مردم می‌فرستند که بگویید همه چیز گل و بلبل است!»...اما اتفاق شیرین هم کم نداشتیم. بعضی‌ها که اولش می‌گفتند: رأی نمی‌دهیم،در آخر صحبت‌هایمان نه‌تنها نظرشان تغییر می‌کرد بلکه از ما می‌خواستند برای انتخاب گزینه اصلح راهنمایی‌شان کنیم. می‌دانید این گره چطور باز شد؟ 📝 اینجا بخوانید @Farsna