مدار مادران انقلابی "مادرانه"
پسرم داره برگههای رای من و مادربزرگم رو با دقت پر میکنه. خیلی هم سعی داره خوشخط بنویسه و این باعث شده کار پنج دقیقهای تا حالا پانزده دقیقه وقت ببره. حالم خوش نیست و دلم میخواد برگه رو ازش بگیرم تند تند بنویسم و زودتر بریم خونه. ولی همهش ادای مامان خیلی صبور و همراه رو درمیارم که خاطره خوبی از انتخابات برای بچه بمونه. که بیست سال دیگه نگه مادرم تو حوزه اخذ رای باهام بد برخورد کرد و از انقلاب زده شدم. که با جمهوری اسلامی دوست بشه. و به مشارکت مدنی و شرعی علاقه پیدا کنه. و دچار طرحواره فلان و بهمان نشه و اعتماد به نفسش خش نیفته و باقیات الصالحات من بشه و... در حالی که دارم به کوزه روغن و گوسفندها و...فکر میکنم، از گوشه چشم میبینم خانمی بالای میز کناری ما ایستاده. دو تا برگهش رو میذاره روی میز، در عرض دو ثانیه، مثل معلمی که مشقها رو خط بزنه، دو تا ضربدر بزرگ روی کاغذها میزنه که نشه چیزی توش نوشت و میبره میندازه تو صندوق. از ظهر تا حالا دارم فکر میکنم چرا اینطوری کرد؟ فقط میخواست کد ملیش به عنوان رای داده ثبت بشه؟ کارمند جاییه، میترسه اگه رای نده برای سابقهش بد بشه؟ خودش میخواسته شرکت کنه، ولی به نشانه اعتراض رای سفید بده؟ ...؟ این رایگیری که دیگه تمام شد. ولی اگه بچه خوبی باشم و از الان به فکر انتخابات بعدی باشم و "دامنه نفوذ" رو جدی بگیرم، ممکنه سال دیگه یه دونه از این برگه رایهای خط خورده رو نجات بدم و حظ ببرم؟!
🖊 فاطمه خسروی
#مادرانه_شمالشرق
#انتخابات۱۴۰۲
#تواصو_بالحق
#جهاد_تبیین
#دامنه_نفوذ
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
چند روایت از فعالیت موکب بانوی بهشتی
هفت اسفند - پارک شکوفه تهران
مادرانه محله شهدا
انگار دیگر عادت موکب بانوی بهشتی شده است... تا لحظات آخر هیچ چیزی قطعی نیست! شاید برای اینکه بدانیم کارهای نیستیم و صاحب موکب خودشان همه چیز را جور میکنند! معمولا چند روز زودتر برای موکب برنامهریزی میکنیم اما خیلی وقتها همه چیز دست ما نیست مخصوصا وقتی چند کودک داشته باشی و بخواهی در هوای سرد، وسط ظهر موکب بزنی.
ریز ریز دارد برف میبارد و مادرها هنوز نیامده اند. منتظر کیک خانگی و کاغذهای تبیین حضور در انتخابات هستم (از طرف مادری که هر بار دلش میخواهد برای موکب حضور داشته باشد اما به خاطر فرزند کوچکش نمیتواند! اما کیک و کاغذهایش را برایمان میفرستد) که چشمم میخورد به یکی از بانوهای موکب. او که هر بار مثل یک فرشته با دست پر میرسد. بساط دمنوش و آبجوش و کیکش را میآورد و سفرهی موکبمان را پهن میکنیم.
دخترش بیمار است و گفته بود که نمی آید! اما دلش جای دیگری بود. میخواست بچهها را بگذارد خانه و بیاید. اما بچههایش راضی نشدند و با کیک سیب خوشمزهاش آمد. تنور موکبمان را حسااابی داغ کرد.
آبنبات چوبی و کیکهای خوشمزهمان بهانهای بود برای آنهایی که سختشان بود به سمت موکب بیایند. آبنبات را به بچهها میدادیم و از مادرها میخواستیم کیک و چای بردارند. کاغذهای تبیینمان را هم گذاشته بودیم روی میز و هر جا شرایطش بود به میهمانهای مان تعارف میکردیم که بردارند. گاهی هم دستهی چندتایی از کاغذهایمان را میدادیم به افرادی که میخواستند برای انتخابات، تبلیغ کنند.
قرار بود برای انتخابات هم با میهمانهایمان صحبت کنیم اما انگار یخ صحبتمان با سرمای هوا، سفت تر شده بود. اینجا بود که یک بانوی بهشتی دیگر رسید و پوسترهایش را آورد. حساب همه جا را کرده بود. طناب هم آورده بود برای وصل کردن پوسترهای رنگی اش. جهاد تبیینمان با حضور دو بانو که جهت فعالیت انتخاباتی به پارک آمده بودند، کامل تر شد. کاغذهای چاپ شده داشتند و با حوصله با مردم صحبت میکردند. تقارن حضور ما با حضور آنها را با کدامین حساب و کتاب میتوان تفسیر کرد؟؟ حضور ما برایشان جالب بود و میگفتند روزهای بعد هم بیایید. با ماشین می آییم دنبالتان.
بچههایمان انگار در موکب یاد میگیرند اثرگذار بودن را، بیتفاوت نبودن را. گاهی سختمان بود از بعضی از افراد دعوت کنیم تا پذیرایی یا محتوای انتخاباتی را بردارند. اما بچهها با ذوق این کار را میکردند. خدا را شکر.
دلمان خوش است وقتی در موکب هستیم، وقتی دعاهای از ته جان مردم را میشنویم. وقتی به نام ائمه علیهمالسلام از آنها پذیرایی میکنیم. خدا را شکر.
#دامنه_نفوذ
#جهاد_تبیین
#تواصو_بالحق
#انتخابات۱۴۰۲
#مادرانه_جنوبشرق
#مادرانه_محله_شهدا
#موکب_بانوی_بهشتی
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)
#روایت_در_متن
دوباره دوشنبه از راه رسید. با یه یاعلی کیف کتابها رو برداشتم و با دخترم راهی بازارچه شدیم. وقتی رسیدیم مسئول بازارچه اومد جلو و گفت کجایین شما چند نفر اومدند و سراغتونو گرفتن. میز و گذاشتم و کتابها رو چیدم. خداروشکر امروز کتابهای زیادی از طرف اعضای محله به دستم رسید و میزمون امروز خیلی پر بار بود. آدمهای جور واجوری امروز مخاطب میز کتابمون بودند. از دختر بچههای راهنمایی تا آقایون و خانومهای سن و سال دار. از خانمهای با حجاب تا افراد با حجاب کمتر. معصومه جان دوست خوب و همراهم زحمت کشیده بود و فلاکس دمنوش و آجیل آورده بود. به کسانی که جلوی میز میایستادند و کتابها رو ورق میزدند تعارف میکردیم. علایق افراد باهم متفاوت بود ولی اکثر افراد دنبال کتابهای رمان بودند. یه دختر خانوم جوان اومد جلو و با دقت یکییکی اسم کتابها رو میخوند میگفت چند وقته دنبال یه کتاب میگرده و نمیتونه پیداش کنه منم از فرصت استفاده کردم و گفتم تا کتاب مورد علاقتو پیدا میکنی میتونی از این فرصت استفاده کنی و تاوان عاشقی رو بخونی. خلاصهای از کتاب رو براش تعریف کردم و خیلی مشتاق کتاب و امانت گرفت. خداروشکر امروزم میز کتابمون استقبال زیادی داشت. انشالله هفتههای آینده پُر قدرت تر به کارمون ادامه میدیم.
🖊وجیهه توسلیان
#دامنه_نفوذ
#تواصو_بالحق
#مادرانه_مشهد
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)
#روایت_در_متن
توی بازارچه، میز کتاب رو راه انداختیم با کمترین امکانات. روی یه کاغذ با مداد شمعی دخترم بزرگ نوشتم امانت کتاب با یه سنجاق روسری هم وصل کردم به رومیزی. مردم گذری از جلوی میز رد میشدند منم دعوتشون میکردم که از میز دیدن کنند و با دمنوش و آجیل ازشون پذیرایی میکردم. دوتا دختر نوجوان که معلوم بود از مدرسه دارند برمیگردند مشتاقانه کتابها رو بر انداز میکردند و ازم میخواستند براشون راجع به هر کتاب توضیح بدم و هر کتابی که براشون جذاب بود میگفتند آخرش چی میشه. یکی دیگه از مخاطبهای امروزم یه آقا پسر نوجوان بود. میگفت علاقه به کتابهای ترسناک داره منم کتاب آن سوی مرگ رو بهش امانت دادم اما میترسم برام داستان بشه و مامانش هفته دیگه بیاد دعوا. (با لحن شوخی و طنز بخونید.) انقدر غرق در معرفی و صحبت با مردم بودم که از دختر کوچولوم غافل شدم. داخل بازارچه یه سری جوون مشغول بازی فوتبال بودند. دیدم دخترم صندلیشو برداشته گذاشته کنار اونها و داره تماشاشون میکنه. نزدیکای ساعت ۳ رسیدیم خونه. دخترم انقدر خسته شده بود که نفهمیدم کی خوابش برد. منم سریع شروع کردم به جارو و مرتب کردن خونه تا وقتی آقامون میاد جلوش سرافراز باشم. (عکسهای بالا متعلق به بازارچه کتاب نیست، دوشنبه بازار شهرک رازی در مشهد هست. ما برای شعاع دامنه نفوذ و پویش ماه، میز کتاب گذاشتیم.)
🖊 وجیهه توسلیان
#دامنه_نفوذ
#تواصو_بالحق
#مادرانه_مشهد
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)
بسم الله الرحمن الرحیم
*خانمها اگر گفته میشود که مسئولیتهاى خانوادگى دارند، یعنى مسئولیت امور داخلى خانه، این به معناى این نیست که مسئولیت اجتماعى از دوش اینها برداشته است. بایستى این مسئولیت را هم حفظ کنند و هر مقدارى که با وجود حفظ این مسئولیت توانایى دارند، آن توانایى را به مسئولیتهاى اجتماعى و سیاسى هم ضرب کنند.* (امام خامنهای ۱۳۶۳/۱۲/۰۴)
هیأت انصار الزهرا (س) محله صادقیه همزمان با اعیاد ماه شعبان برگزار میکند:
مهمان ویژه: خواهر زهرا ضرّابی
مبلغ، مربی و پژوهشگر حوزه اعتقادی و تعلیم و تربیت. مادر چهار فرزند.
همراه با برگزاری جشن ولادت امام زمان (عج)،
قرائت حدیث شریف کساء، برای پیروزی مردم مظلوم فلسطین، و بازی کودک.
لطفاً برای بچهها؛ مدادرنگی، قیچی و چسب ماتیکی به همراه بیاورید.
زمان: *سهشنبه ۱۵ اسفندماه*
ساعت ۳.۵ تا ۵.۵ بعدازظهر.
مکان: مسجد سیدالشهدا (ع)
ویژه مادران جوان و فرزندانشون.
#هیات_انصار_الزهرا(س)
#مادرانه_محله_صادقیه
#مادرانه_شمالغرب
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
مردم غزّه، مبارزان غزّه، *مثل صخره، مثل کوه،* ایستادهاند؛ این چیز مهمّی است. غذا نمیرسد، دارو نمیرسد، سوخت نمیرسد، آب نمیرسد! امّا ایستادهاند و تسلیم نمیشوند.
(امام خامنهای ۱۴۰۲/۱۰/۲)
*تجمع نمادین مادران و کودکان برای حمایت از مردم مظلوم غزه*
مکان: تهران، ولنجک، *دفتر حافظ منافع مصر*
زمان: *یکشنبه ۲۰ اسفندماه، ساعت ۱۵:۰۰*
در صورت تمایل به حضور در این تجمع، جهت هماهنگی بیشتر وارد لینک زیر شوید:
ble.ir/join/2jD4v7JmpW
#تجمع_حمایتاز_غزه
#مثلصخره_مثلکوه
#دفتر_مصر
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
#روایت_در_متن
درخلال جلسه تلفیقی تفسیر قرآن و تشکیلاتی مادرانه، گوشهای از تفسیر سوره جمعه خونده شد، نکته خاصی ذهنم رو مشغول کرد، در شأن نزول آیهای که زمان رو مشخص میکرد که چون صدای فراخوان نماز جمعه رو شنیدین بیاین نماز بعدش تشریف ببرین بازار و غیره (برای دیدن اصل موضوع به قرآن و تفسیراش، مثلا #کتاب_ماه_مادرانه ، تفسیر سوره جمعه از مقام معظم رهبری مراجعه کنید که نخواد من زحمت بکشم!) در بحبوحه قحطی یا کمبود بوده، پیامبر در حال خطبهخوانی نماز جمعه بودن اعلام میشه که کاروان تجاری رسیده، مردم تو صف نماز از پای منبر رسول خدا پراکنده میشن به سمت کالاهای رسیده، جز دوازده مرد و یک زن. و حضرت رسول(ص) میفرمایند: اگر این سیزده نفرم میرفتن از آسمون سنگ میبارید به همه شون. هر طرف رو نگاه میکنم خداوند عدد چهارده رو بهم یادآوری میکنه که ازشون غافل نشم، مثل انگشتای دستمون که چهارده بند داره، انگار دست آویز همه زندگیمون چهارده معصوم باید باشن. یا همینجا که دوازده مرد و خود حضرت رسول و اون یک زن جمعا میشه چهارده تا که حتما به چهارده معصوم تلمیح داره، اون یک زن که نشانه حضرت فاطمه است برای من. زنی که بهانه خلقت هست. به حق چهارده معصوم از خدا میخوام هرگز مشغولیات دنیایی ما رو از وظایف دنیایی مون غافل نکنه که در آخرت بیچاره نباشیم. آمین.
🖊عزیزی
#مادرانه_مشهد
#کتاب_ماه_مادرانه
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
✓ شرط حکومت الهی با رعایت دو شرط
«خدا باید اداره بکند» یعنی چه؟ یعنی اوّلاً قانون را خدا وضع کند و قانون وضع شدهی خدا عمل بشود؛ ثانیاً رجالی که این قانون را اجرا میکنند، که قوّهی مجریّه و حاکم در کشور هستند، با معیارها و ضوابط الهی منطبق باشند؛ مطلب این است. اگر در یک کشوری قانون الهی عمل نشود ولو مردم خوبی سر کار باشند، اینجا خدا حکومت نمیکند. اگر در یک کشوری قانون الهی عمل بشود به دست آدمهای بد، اینجا هم خدا حکومت نمیکند. خدا آنجا حکومت میکند که قوانین الهی عمل بشود به دست انسانهایی که منطبق با ضابطهها و معیارهای الهی هستند؛ این دو شرط، لازم است. حالا اگر چنانچه به فرض یک جا حکم الهی هم عمل شد به دست شیاطین، به دست آدمهایی که دلشان مؤمن به خدا نیست، اینجا هم باز خدای متعال حاکم نیست؛ این را بدانید. ما در این خط هستیم و در این راه هستیم و دلمان میخواهد که قوانین الهی را حاکم کنیم و مالکیّت امور جامعه را از طریق قوانین به خدا بدهیم؛ و کسانی را هم سر کار بیاوریم و اجرای امر را هم به دست آن کسانی بدهیم که آنها هم با معیارهای الهی و ضابطه های الهی هماهنگ باشند؛ ما میخواهیم این دو شرط را عمل بکنیم. ... مَلِکِ مردم، خدا است؛ هرکسِ دیگر بگوید من مَلِکم، غلط زیادی کرده؛ هیچ مَلِک دیگری نداریم. این شاه و شاهنشاهی و پادشاهی یا ریاست جمهوریهایی که از آن قبیل است و هر نوع حکومتی که به معنای مالکیّت و پادشاهی بر امر مردم باشد و سلطنت بر امور مردم باشد حرف مفتی است. بر طبق قوانین الهی نیست؛ اصلا بر طبق طبیعت بشر هم نیست. بشر برای این آفریده نشده که زیر بار بشری دیگر برود و بشری سلطهی بر امور او داشته باشد و مالک امر او باشد؛ خدا مالک امر انسان است.
#تفسیر_سوره_جمعه
#یک_برش_از_کتاب
#کتاب_ماه_مادرانه
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
"ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم، باید به سبک زندگی اهمیت دهیم." (مقام معظم رهبری)
*هیئت انصار الزهرا مادرانه محله پونک، جنت آباد* به لطف الهی و با پیروی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب؛ در جهت ترویج و معرفی الگوی صحیح مادری، همزمان با شروع ماه مبارک رمضان برگزار میکند:
قرائت حدیث کساء و ادعیه ماه رمضان، مروری بر کتاب تفسیر سورهی جمعه مقام معظم رهبری، جزءخوانی قرآن کریم، بازی و کاردستی کودکان.
همراه با برگزاری گعدهی پرسش و پاسخ با محوریت «الگوی سوم زن»، با حضور مادر فعال، سرکار خانم "سعیده فیروزآبادی"
زمان: سه شنبه ۲۲ اسفند ماه، از ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۴:۳۰
مکان: مسجد صادق آل محمد (جنت آباد جنوبی، بلوار پژوهنده)
چنانچه افتخار میزبانی شما را داریم، لطفا از طریق شناسهی زیر در پیامرسان بله اطلاع دهید:
@agolestan69
#هیات_انصار_الزهرا(س)
#مادرانه_شمالغرب
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
من که سفرهی پر از نعمت ناهار را قبل از راهی شدن، جمع کردم چه میفهمم استیصال مادری که برای کودکان گرسنهاش طعامی ندارد یعنی چه؟ من که بطری آب پسرم را راحت از شیر آب پر کردم و در کیف گذاشتم، چه میفهمم نبود آب سالم و قابل شرب یعنی چه؟ من که مسیر را با اسنپ طی کردم تا کودکانم در سراشیبی خیابانهای شمال تهران خسته و آزرده نشوند، چه میفهمم که آوارگی، بی پناهی و نبود امنیت یعنی چه؟ کودکانم که در مسیر مشغول خوردن خوشمزه جات کیف من بودند، چه میفهمند نان کاه چه طعمی دارد؟ آنها تصوری از مزه علف ندارند! آنها تا به حال صدای انفجار نشنیدهاند! در میان دود و آتش حیران و سرگردان نشدهاند! خانوادهی خود را گم نکردهاند! زخم و جراحت بدون درمان و نوازش نداشتهاند! ما با شما خیلی فرق داریم! مادریِ امن و آرام من کجا و مادری شما کجا؟ کودکان سیر و شاداب من کجا و کودکان رنجور و گرسنه و سرمازده شما کجا؟ آرامش ما کجا و قلب و تن لرزان شما کجا؟
ولی ما آمدیم... آمدیم تا در اين دنياي سكوت و فراموشي، در حد بضاعت خودمان صدای شما باشیم. شما که هیولای روزگار کمر همت بسته تا صدایتان را در یک باریکه برای همیشه خاموش کند...
🖊حمیده سادات میرزایی
#تجمع_حمایت_از_غزه
#مثل_صخره_مثل_کوه
#دفتر_مصر
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *