eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11.6هزار دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 با جستجوی ، میتوانید به راحتی به مطالب مورد نظر خود، دسترسی پیدا کنید. ♦️ چهارده معصوم علیهم السلام (درقسمت "محرم و صفر" مطالب مربوط به امام حسین علیه السلام درج شده است) ♦️ مطالب و مقاتل مربوط به فاطمیه ♦️ محرم و صفر ♦️ مخدّرات و شهدای کربلا ♦️ معارف دیگر، با جستجوی هشتگ های زیر: @maghaatel
🔘 دیدارِ پُر از درس و عبرتِ حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام با عبیدالله بن حرّ جُعفی... تاریخ می‌نویسد: وقتی که امام حسين عليه‌السّلام در مسیر کربلا ، به "قصر بنى مقاتل"رسيدند، خیمه‌ای را مشاهده نمودند و فرمودند: این خیمه کیست؟ گفتند: «از عبيد اللّه بن حرّ جعفى.» و او از بزرگان و دليران كوفه بود. امام عليه‌السّلام يكى از غلامان خود را پيش او فرستاد و از او خواست به ديدار ايشان بيايد. غلام رفت و اين پيغام را به او رساند. عبيد اللّه گفت: «به خدا سوگند، من از كوفه بيرون نيامدم مگر اين كه ديدم گروه زيادى آماده براى رفتن به جنگ او شده‌اند و بي وفايى شيعيان او را ديدم، دانستم كه او كشته مى‌شود و من قادر به يارى او نيستم و دوست ندارم كه او مرا ببيند و يا من او را ببينم.» امام حسين عليه‌السّلام پياده شد و كفش پوشيد و به خيمه او رفت و او را براى يارى كردن فراخواند. عبيد اللّه گفت: به خدا سوگند، مى دانم كه هركس با تو همراهى كند، در رستاخيز سعادتمند خواهد بود؛ ولى اميد ندارم كه بتوانم براى تو كارى كنم. در كوفه هم يار و ياورى براى تو نمى‌شناسم. تو را به خدا سوگند می‌دهم، مرا بر اين كار وادار مكن كه هنوز تن به مرگ درنداده‌ام؛ اما اين اسب من كه نامش"ملحقة" است، از تو باشد و اين اسب را بپذير! و به خدا سوگند با اين اسب چيزى را دنبال نكردم، مگر آن كه به آن رسيدم و هيچ كس مرا تعقيب نكرده است، مگر اين كه بر او پيشى گرفته ام.» فَأَعْرَضَ عَنْهُ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام بِوَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ لَا حَاجَةَ لَنَا فِیکَ وَ لَا فِی فَرَسِکَ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً 🔻 امام علیه السلام از او رو گردانيد و فرمود: حال که تو خود از یاری ما کوتاهی می‌کنی، ما را نيازى به تو و اسب تو نيست، و من ظالمین را به كمك خود نپذيرم؛ وَ لَکِنْ فَرِّ فَلَا لَنَا وَ لَا عَلَیْنَا فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ثُمَّ لَمْ یُجِبْنَا کَبَّهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ. 🔻 ولى بگريز و نه با ما باش و نه بر ما؛ زيرا هركه فرياد و شيون ما خاندان را بشنود و اجابت نكند، خداي متعال به صورت او را در جهنم اندازد.. سپس امام علیه‌السلام بلند شدند و از خیمه او بیرون آمدند. 📚 الأخبار الطّوال،دینوری، ص ۲۴۹ 📚 الأمالي، شیخ صدوق، ص۱۵۴ 📚 بحارالانوار ،ج۴۴ ص۳۱۵ @Maghaatel
🔘 هدف از یاریِ او ، دست گرفتن از ماست... در برخی از منابع، حکایت دیدار سیدالشهداء علیه‌السلام با عبیدالله حرّ جُعفی، از زبان خود او نقل شده است؛ عبیدالله گوید: امام حسین علیه‌السلام داخل خیمه من شد در حالیکه محاسن شریفش سیاهِ سیاه بود. هیچ کس را زیباتر و چشم پُرکن تر از امام حسین علیه‌السلام تا به حال ندیده بودم و صورتش مانند ماه می‌درخشید. احدی را تا به حال به ‌این جلالت و هیبت ندیده بودم. قلبم آتش گرفت تا که دیدم او به خیمه من دارد می‌آید. تا به حال برای کسی به اندازه او قلبم رقت پیدا نکرده بود. حينَ رَأيتُهُ يَمشي و في أطرافِه صِبيانٌ و بناتٌ قَد أخَذوا بِأطرافِ رِدائِه 🔻وقتی که دیدم او به طرف من می‌آید و بچه‌ها و کودکانش دور تا دور عبایش را گرفتند و می‌آیند. وقتی که او آمد و از من یاری خواست، من در جوابش گفتم: این اسب من است سوارش شو و من همراه تو افرادی را میفرستم تا تو را نجات دهند و به جای امنی برسانند. عیالات و زنان تو بر عهده من باشد تا آنها را به تو سالم برسانم. در این‌جا آن حضرت رو به من کردند و فرمودند: إنَّ مَقصودي مِن اسِتنصاركَ و دَعوتِك، نُصحُكَ. 🔻مقصود من از یاری طلبیدن از تو و دعوت تو، خیرخواهی برای توست. ( و با این کار میخواستم دست تو را بگیرم ) امام علیه‌السلام بلند شدند و من عرضه داشتم: هر چه نگاه به محاسنتان انداختم نفهمیدم. آیا سیاه است یا خضاب کرده‌اید؟ حضرت فرمودند: پیری زود به سراغ ما آمده؛ این گونه نیست که تو میبینی؛ چرا که حنا و کَتم است. 📚 الإمام الحسين عليه‌السّلام و أصحابه، القزويني ج۱ ص۱۸۸ 📚الحسين عليه‌السّلام في طريقه إلى الشّهادة، الهاشمي، ص۱۲۲ @Maghaatel
◾️ حُرّ، امام حسین علیه‌السلام را تحت فشار می‌گذارد و آن ها را به سمت بیابانی بی آب و علف، سوق می‌دهد ... لشگر حرّ بعد از آنکه به قافله سیدالشهداء علیه‌السلام رسید، قدم به قدم آن قافله را تعقیب می‌کرد، تا آنکه نامه‌اى از ابن زياد ملعون براى حرّ رسید كه در آن چنين نوشته بود: «اما بعد، همان جا كه اين نامه‌ام به دست تو مى رسد، بر حسين عليه‌السّلام و ياران او سخت بگير و او را در بيابانى بی آب و علف فرود آور و حامل اين نامه را مأمور كرده‌ام تا مرا از آنچه انجام مى دهى، آگاه سازد. و السّلام.» 🔻حرّ نامه را خواند و سپس به امام حسين عليه السّلام داد و گفت: «مرا چاره اى از اجراى فرمان امير عبيد اللّه بن زياد نيست .همين جا فرود آى و براى امير بهانه‌اى بر من قرار مده! » امام حسين عليه.السّلام فرمود: «كمى ما را پيشتر ببر تا به اين دهكده غاضريّه (روستایی از نواحى كوفه و نزديك كربلا) كه با ما يك تيررَس فاصله دارد، برسيم.» حرّ گفت: «امير براى من نوشته است، تو را در سرزمين خشك و بى آب فرود آورم و چاره‌اى از اجراى فرمان او نيست.» 📚 اخبار الطوال،دینوری، ص ۲۹۸ ⚡️ "کامل بهایی" این واقعه را این‌گونه نقل می‌کند: حرّ، نامه اى به عبيد اللّه زياد نوشت كه: حسين «عليه‌السلام» رسيد و مى‌گويد: «اگر كوفيان مرا نمى‌خواهند، من به مدینه جدّ خود مى‌روم.» عبيد اللّه لعين در جواب نوشت كه: «او را رها مكن و به موضعى فرود آر كه آب و آبادانى نباشد.» چون نامه برسيد، حرّ به امام حسين عليه‌السّلام داد. امام عليه‌السّلام فرمود: «بگذار تا در اين بیابان ، به جايى نزول كنم كه عيال و اطفال با من‌اند و طاقت تشنگى ندارند.» حرّ گفت: حكم امير اين است كه‌ خواندى... 📚کامل بهایی ج۲ ص۲۷۷ ✍ از «رحمت واسعه» سیدالشهداء علیه‌السلام همین بس که حرّ بن یزید ریاحی، که سیدالشهداء علیه‌السلام و اهل و عیال آن حضرت را اینگونه در تنگنا قرار داد و مسبّب آن شد تا قافله آن حضرت به آب و آبادی نرسند، وقتی‌که ظهر عاشورا پشیمان به محضر مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام رسید، حضرت نه این جُرم بزرگش را به او یادآوری کرد... نه روی خود را از او برگرداند... بلکه جلو آمد و دست مبارکش را به زیر چانه حُر بُرد و فرمود: إرفَع رَأسَکَ یا شیخ! ▪️ای بزرگ‌مرد! سرت را بالا بیاور! @Maghaatel
. ◾️ اللّهمُّ إنّي أَعوذُ بكَ مِنَ الكَربِ و البلاء ... زهير بن قين به سیدالشهداء علیه‌السلام عرضه داشت: همانا جنگ با اين گروه (لشگر هزار نفری حر) در اين ساعت بر ما آسانتر است از جنگيدن با كسانى كه پس از اين به نزد ما خواهند آمد .به جان خودم سوگند، پس از اين، لشكرى به سوى ما آيند كه ما برابرى آنان نتوانيم (پس، اجازه فرما با اينان بجنگيم).» امام حسين عليه السّلام فرمود: «من كسى نيستم كه ابتدا جنگ را شروع کنم.» 🔻زهير بن قين عرض كرد: «يا ابن رسول اللّه! بهتر آن است كه در زمين كربلا فرود آييم و در كنار فرات لشكرگاه كنيم و از زحمت بى آبى در امان باشیم. آن گاه اگر با ما جنگ را شروع کنند با آنها جنگ می کنيم و از خداى متعال استعانت می‌جوئيم.» فَدَمَعَتْ عَیْنَا الْحُسَیْنِ علیه‌السلام ▪️امام حسين عليه السّلام تا اسم «کربلا» را شنيد، اشک در چشمانش حلقه بست و فرمود: اللّهمُّ إنّي أَعوذُ بكَ مِنَ الكَربِ و البلاء... ⚡️در بعضی از منابع به جای کربلا، عَقَر، آمده که نام دیگر کربلا است. در مجموع منابع تاریخی و حدیثی چندين نام دیگر برای کربلا ذکر شده که عبارتند از: نینوی، غاضریه، عَقَر، نواویس، عموراء، طفّ، حائر، شاطئ الفرات و ماریه. 📚الکامل، ابن‌اثیر، ج۳ ص۲۸۳ 📚بحارالانوار ج ۴۴ ص۳۸۱ 📚ناسخ التّواريخ،ج۲ ص ۱۶۶. @Maghaatel