#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مثنوی
۳۳۵
ز کودکی غم و رنج و عذاب را دیدم
قد خمیده و قلب کباب را دیدم
نرفته از نظرم ظهر روز عاشورا
شرار تشنگی و قحط آب را دیدم
به روز یازدهم محشری به پا کردند
دُر ناب را دیدم
یکی به پشت حرم نیزه را فرو میبرد
سرشک دیده و حال رباب را دیدم
به اشک دیدهی لیلا مدام خندیدند
میان راه غم بی حساب را دیدم
امان ز مجلس نامحرمان که در آن بزم
به دست طفل سه ساله طناب را دیدم
نظاره کردم و دیدم یزیدِ مست چه کرد
به روی صورت جدّم شراب را دیدم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#چهارپاره
۳۳۶
باقر علم حق تعالایم
پنجمین حجت خدا هستم
یادگار امام سجادم
لاله ی باغ کربلا هستم
بس که قدرم رفیع می باشد
آمده از نبی سلام به من
حرمتم را کسی نمی داند
کینه توزی کند به من دشمن
زهر دادند اگر به من غم نیست
قاتلم خاطرات عاشوراست
آنچه دیدم ز زهر بدتر بود
وه چه غم ها که در دلم برپاست
آنچه دیدم به چار سالگی ام
تا ابد من نمی برم از یاد
همره عمه روی تل رفتم
دیدم از اسب جد من افتاد
دیدم از تل یکی جلو آمد
گره انداخت بین گیسویش
جد ما زنده بود در گودال
با لگد زد یکی به پهلویش
چه بگویم زبان نمی چرخد
یکنفر می برید حنجر را
دیگری می دوید و می خندید
بین دستش گرفته یک سر را
مثل عمه به خاک افتادم
هر دو دیده ز خون دل تر شد
وای من ده سوار آمده بود....
به روی پیکری که بی سر شد
بین گودال صحنه ای رخ داد
که به شدت به خویش لرزیدم
روی هر نعل تازه و میخش
تکه های لباس را دیدم
آه از آن لحظه ای که وقت غروب
تا شد آزاد آب در آنروز
شیر در سینه،شیرخواره نبود
دیدم اشک رباب در آنروز
آب آزاد شد ولی صد حیف
اهل بیت نبی اسیر شدند
بعد عباس نامسلمانان
بهر اطفال خسته شیر شدند
بعد گودال،مردم شامی
تن ما را مدام لرزاندند
وای بر من که عمه هایم را
بین بازار و کوچه چرخاندند
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
1.86M
شب شهادت امام جواد علیه السلام
قم المقدسه
لواءالزینب سلام الله علیها
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمزمه
۳۳۷
حجّت پنجم از دین خدا منم
شهید زنده ی کرب وبلا منم
از کودکی رنج و بلا را دیدم
گیسو پریشان عمّه ها را دیدم
دم غروب ما رو به غم نشوندن و
خیمه هامون رو به آتیش کشوندن و
خدا می دونه کربلا بد سوختم
وقتی یکی سه ساله رو زد سوختم
خولی برای غارت اومد سوختم
چی بگم ای خدا از درد شهر شام
آخه چجور بگم از مجلس حرام
شامیا تا غربت ما رو دیدن
به حال و روز و اشک ما خندیدن
با خنده بزم می گساری چیدن
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمزمه
۳۳۸
زهر جفا زده آتش به پیکرم
گریه مکن به من کنار بسترم
گریه کن از داغ عزیز زهرا
که شد تنش پاشیده بین صحرا
ای پسرم واویلتا واویلا
غم های کودکی کی می رود ز یاد
دیدم که جد من روی زمین فتاد
با عمه ام از روی تل می دیدم
هماره می دیدم و می لرزیدم
ای پسرم واویلتا واویلا
دور و بر حسین دیدم که صف زدند
او دست و پا زد و یه عده کف زدند
با دیدنش به سینه ام کوبیدم
شکاف زخم سینه اش را دیدم
ای پسرم واویلتا واویلا
دیدم به چشم تر جور و جفای شام
دیدم که بد زدند به نی سر امام
حرامیا قلب مرا بشکستند
دیدم که دست عمه ام را بستند
ای پسرم واویلتا واویلا
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمینه
۳۳۹
آسمان تیره شده از دود آهم
زین زهرآلوده گشته قتلگاهم
من غریبم
تا که من بر روی زین از پا فتادم
خاطرات قتلگاه آمد به یادم
من غریبم
جد ما از روی زین نقش زمین شد
از بلندی عمه ی ما دل غمین شد
من غریبم
آخرین یاس کبود نینوایم
من شهید زنده ی کرب و بلایم
من غریبم
من تماشا کرده ام با آه و ناله
روی نیلی گشته ی طفل سه ساله
من غریبم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمزمه
#زمینه
۳۴۰
از کودکی دائم رنج و بلا دیدم
پیکر جدّم رو به زیر پا دیدم
نمی ره از یادم غروب عاشورا
سرو جدا کردن وای از دل زهرا
ای وای غریبم من ای وای غریبم من
از بس کشیدم آه تیره شده روزم
یه عمره با یاد قتلگاه می سوزم
ده تا سوار با هم تو قتلگاه رفتن
رو سینه ی جدّم دیدم که راه رفتن
ای وای غریبم من ای وای غریبم من
دیدم به چشم خویش من طعنه و آزار
عمّه کتک می خورد تو کوچه و بازار
دیدم رباب داره یه گوشه می لرزه
دعا می کرد اصغر نیفته از نیزه
ای وای غریبم من ای وای غریبم من
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۳۴۱
زدم ز زهر کینه بال و پر امشب
ذکر لبانم شد مادر مادر امشب
از ظلم اعدا افتادم از پا
مادر بیا یک لحظه بهر تماشا
آن صحنه ها که دیدم شد قاتل من
کسی نداند چون کرده با دل من
نرفته ازیاد آن ظلم وبیداد
چشمم به سرهای روی نیزه افتاد
من ای مدینه هستم زائر گودال
دیدم تن جدم را که گشته پامال
سَنان، سِنان زد چه بی امان زد
دیدم یکی تیرش را سمت دهان زد
کنج خرابه جانداد با آه و ناله
کی میرود از یادم داغ سه ساله
درآن شب تار باچشم خونبار
دیدم رقیه جان داد از درد بسیار
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135