eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
492 دنبال‌کننده
11 عکس
42 ویدیو
4 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
۴۳۴ ای علمدار رشید حرمم تو بگو چیکار کنم با علمم من برا خیمه ها گریه می‌کنم لشکری دارن می‌خندن به غمم پاشو از جا شده چشمام پُرِ آب شده از غصه و غم دلم کباب داره جون میده توو خیمه شیش ماهه نگرانم برا حالت ریاب بعد تو هیچ کی پناهم نمیشه قد هیچ کس مثه من تا نمیشه اکبرم رو با عبا بردم ولی تن تو با یک عبا جم نمیشه بی تو دشمن میریزه توو خیمه زود گلای یاسم میشه همه کبود غیرت الله پاشو ورنه بعد تو خواهرم میره محله‌ی یهود پاشو نگذار بشه تکرار مدینه داره توو خیمه می‌لرزه سکینه ای علمدار با تو سربسته میگم دستای دشمنا خیلی سنگینه تو که یک عمره برا من عزیزی با تو آهسته میگم گر نخیزی می‌برن ناموسمو بزم حرام میرسه به گوش صدای کنیزی کاش عدو بعد تو بی حیا نشه کاش پای دشمن به خیمه وا نشه من دعا می‌کنم ای ماه حرم سرت از پهلو به نیزه ها نشه **** @mahmud_asadi_shaegh135
۴۹۳ نورچشمم، پسرم، حسین من چشاتو وا کن که مادر اومده نمی‌تونم تورو خوب نگا کنم مادرت با دیده‌ی تر اومده **** از تو چه پنهون عزیزم که چشام هنوز از اون ضربه خوب نمی‌بینه با چشای تار دیدم پاشیدنت جواب خوبی به کوفیا اینه **** روز آخرو یادت میاد حسین چجوری شستشو دادم تَنتو با همین دست شکسته پسرم چجوری بالا زدم پیرهنتو **** من لباس نو تنت کردم حسین حالا رنگ پیرهنت عوض شده بر سنان لعنت که با نیزه می‌زد بمیرم شکل تنت عوض شده **** نه فقط سنان و شمرو حرمله خولیَ‌م از پیکرت یه سهمی برد جلو اومد نیزه‌شو فرو میکرد من خودم دیدم تنت تکون می‌خورد **** سینه ای که نیزه خورده پشت هم دیگه طاقت جراحتی نداشت اینهمه زخم روی تن داری و باز بی حیا پاشو رو سینه گذاشت **** ای ذبیح تشنه ام پیش چشام روی خاکا سرتو می‌کشیدی دست و پا می‌زدی و توو قتلگاه چادر مادرتو می‌کشیدی **** حق داری اینجوری جون بدی که شمر تنتو با چکمه پشت و رو می‌کرد آخه دیدم سرِ سربریدنت از ستون فقرات شُرو می‌کرد **** @mahmud_asadi_shaegh135
۴۹۶ هم زمین هم آسمون ریخته به هم ایندم غروبیه صدا میاد یه طرف صدای هلهله ست ولی یه طرف داره صدای پا میاد **** این صدای پای شمره ای خدا چکنم میخواد توو قتلگاه بره کی دیده که قبل ذبح مذبوحی یکی رو سینه بیادو راه بره **** معلومه از دست زهرا و علی بی حیا شمر لعین دلش پُره با زانو رو سینه بود و خنجرو می‌کشید و دید گلو نمی‌ بُره **** تنو برگردوندو رو کمر نشست ضربه‌هاشو با دلِ سنگ می‌زنه فاطمه توو قتلگاه بودو می‌دید که حسین به چادرش چنگ می‌زنه **** دست و پا می‌زدو دست می‌زد سنان صدای خس خس سینشو شنید استخوون مُهره خورد شدو شکست چقَدَر این سر بریدن طول کشید **** @mahmud_asadi_shaegh135
۵۱۰ نور عینم به‌خاک افتاده بی تعادل شده تمام تنش یکنفر نه که دسته جمعی بود همه با سنگ و چوب می زدنش **** ای خدا جای آب دیدم من به دهانش سِنان فرو کردند گفت من تشنه ام که جسمش را باز با چکمه زیرو رو کردند **** جان هرکس که دوست داری تو از روی سینه اش بیا پایین چکمه ات را فشار می‌دادی سینه زخمی و پای تو سنگین **** کاش این صحنه را نمی‌دیدم چکمه های تو میخ هم دارد از همه دلخراش تر اینکه میخِ در را به یاد می‌آرد **** لگدت را زدی بیا و برو یوسف من هنوز لب تشنه‌ست قصد ذبح حسین را داری؟ بین دستان تو چرا دشنه‌ست **** بد بریدی چقدر لامذهب شد جدا حنجر خدا گویش خنجرِ کُند خونیِ خود را پاک دیگر مکن تو با مویش **** @mahmud_asadi_shaegh135
۵۱۵ هر سلاحی به دست کوفی بود همه یک نقطه ای فرود آمد خواهرش گفت لحظه ای نزنید مادرم با رخ کبود آمد وای بر من در آن شلوغی ها پیش من با سِنان،سَنان می‌زد از همه سخت تر زمانی که یکنفر تیر بر دهان می‌زد پیش خولی و حرمله ای‌وای سر پیراهن تو دعوا بود به گلویت نگاه می‌کردم نوک نیزه چه خوب پیدا بود غلت می‌خوردی و بخود گفتم کاش ضربه ز این و آن نخوری بی حیا نیزه را به سینه‌ی تو داد چرخش که تو تکان نخوری متوجه شدم ز لعل لبت تشنه‌ی یک دو جرعه آبی تو تا به حالا ندیده بودم من پشت بر آسمان بخوابی تو ای گل ناز پرور زهرا چه کسی بود پرپرپرت گرداند ته گودال با سر نیزه پیش چشم خودم برت گرداند گیسویم شد سپید یک لحظه هیچ کس مثل من خمیده نشد کاش می‌مُردم و نمی‌دیدم سر تو کنده شد، بریده نشد(۱) من خودم با دو چشم تر دیدم اسب از پیکرش عبور نمود یکنفر هم نگفت در آنجا لگد شمر بر تنش بس بود آسمان مرا غروب دهم تیره و تار مثل مه کردند سینه و پشت دلبر ما را زیر ده نعل اسب له کردند(۲) **** (۱) عقیله بنی هاشم خطاب به جد بزرگوارشان جملاتی فرمودند از جمله این کلام هذا حسینک بالعرا صریع بکربلا مجزوز الرأس من القفا........... بیت الاحزان عبدالخالق یزدی (۲)یکی از آن ده نفر به نام اسید بن مالک خطاب به عبیدالله چنین گفت نَحنُ رَضَضنَا الصَّدر بَعدَ الظَّهر بِکُلِّ یَعبوب شَدیدِ الاَسر ما آن ده نفری هستیم که به اسبهای خود نعل تازه زدیم و سینه و پشت حسین را شکستیم مقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی **** @mahmud_asadi_shaegh135
۸۶۱ چارمین حجت اِلاه منم به دلم غصه های کرب و بلاست قاتلم زهر کینه نیست که نیست قاتلم خاطرات عاشوراست من چهل سال از غم گودال به سرو سینه می‌زنم چکنم از غم آن سر شکسته شده سرخود گر که نشکنم چکنم به روی خاک، بی سرو عریان جسم بابای خویش را دیدم نیزه با پیکرش گره خورده من از این غصه سخت پاشیدم من به اندازه ی نگینی هم جای سالم ندیده ام به تنش در میان حصیر پیچیدم پاره پاره تمامی بدنش بدتر از قتلگاه، کوفه و شام چه به روز رباب آوردند دور دیدند چشم سقا را بهر زنها طناب آوردند وای از شام روز ما شد شام وای از شام و طعنه و آزار وای از کینه ی یهودی ها وای از شام و کوچه و بازار مطربان‌بین کوچه و بازار دور ما می زدندو می خندند عده ای سنگ و خاک یک عده از روی بام آتش افکندند دست من بسته بود و آتش هم به عمامه رسید، بعد چه شد سوخت عمامه و سرم هم سوخت رنگ عمه پرید، بعد چه شد چه بگویم چه شد در آن غوغا غربتم را حرامیان دیدند ماعزادارو بر مصیبت ما نیزه داران مدام رقصیدند کودکی سقط شد ز بی آبی پیش آن مادر اب می خوردند ناکسان با تمام بی شرمی دور زینب شراب می خوردند دیدم از روی نیزه ها افتاد سر کودک مقابل مادر آه در زیر اسبها له شد صورت کوچک علی اصغر @mahmud_asadi_shaegh135
۸۷۰ شریفه دختر عموی خوب من رفتی و من از غمت، غمین شدم چشماتو بستی و رفتی عزیزم ندیدی که خرابه نشین شدم هردوتا از روی ناقه افتادیم ولی دستای تورو نبسته زجر کاش منم مثل تو جون داده بودم نمی افتادم ولی به دست زجر می‌دونم که زیر پایِ یه شتر بمونه اگه کسی دردسره هرچی هم پای شتر سنگین باشه ولی باز حرمله پاش سنگین تره شریفه شکر خدا تو رفتی و سربابامو بریده ندیدی تازیانه خوردی مثلِ من ولی به رخ عمه کشیده ندیدی @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۲۵ آه خورشید ، کنج ویرانه آمدی نیمه‌ی شب ای بابا تو نبودی و من زمین خوردم پیر شد عمه زینب ای بابا **** آمدی نیمه شب به دیدارم دخترت ای پدر گرفتار است مثل زهرا برای ره رفتن دست من هم به روی دیوار است **** آمدی و مرا ببخش اگر از رویت، روی خویش می‌پوشم عمه جان خواستم نبیند او که شده پاره لاله‌ی گوشم **** بعد عباس،زجر بی سرو پا سخت در کوچه ها به بندم کرد بدتر از کوچه گردی‌ام بابا بی حیا از مویم بلندم کرد **** بس که آشفته‌ای نمی‌گویم موی ما را بزن تو شانه پدر هست معلوم از رگ گردن ذبح سر بوده ناشیانه پدر **** بوی سیب سرت عوض شده است چه‌قَدَر بوی دود داری تو صورتت گود رفته ای بابا یادگار از یهود داری تو **** رقص شادی به پیش ما کردند ظلمشان را نمی‌برم از یاد نیزه را شامیان تکان دادند سر تو زیر دست و پا افتاد **** چه بلایی سر تو آمده است چه بگویم ز درد و غربت تو عمه می‌زد به صورت و می‌گفت جای نعل است روی صورت تو **** @mahmud_asadi_shaegh135
@mahmud_asadi_shaegh135
۱۲۵۶ با خجالت آمدی سوی حسین داشتی بر لب، نوا و زمزمه سربه زیر انداختی گفتی مرا عفو کن ای نور چشم فاطمه **** تو گمان کردی که نفرین بود، نه یوسف زهرا دعایت کرده بود تو نرفتی در سپاه شاه عشق حضرت زهرا صدایت کرده بود **** تو ادب کردی به نام فاطمه زان سبب جانت فدای شاه شد ختم شد عاقبتِ کارت بخیر جان تو تقدیم ثارالله شد **** گر چه افتادی تو روی خاکها یوسف زهرا به بالینت رسید راس تو برداشت از روی زمین کس نداند که چها مولا کشید **** حر! تو که رفتی ولی وقت غروب تو ندیدی با گل زهرا که چه شد دور آفای غریبم شد شلوغ زنده آنجا ماجرای کوچه شد **** تو ندیدی حر! تنش در قتلگاه جا برای ضربه‌ی دیگر نداشت تو ندیدی که چه شد با سینه‌اش شمر روی سینه پایش را گذاشت **** @mahmud_asadi_shaegh135